مقدمه:
این پژوهش در یادوارۀ استاد حاج عبدالحمید ملکالکلامی (امیرالکُتاب) متخلص به «شرقی» مبدأ خط ثلث ایرانی که در رقابت هنری با ثلث ترکی و عربی در حوزۀ کتیبهنگاری عصر پهلوی متوقف ماند و پیروی نشد و گسترشی نیافت. با بررسی مکتب خط نسخ ایرانی ابداع میرزااحمد نیریزی در دورۀ شاه سلطان حسین صفوی که در مقابل مکتب نسخ عثمانی حافظ عثمان ارائه و تعلیم و ترویج و فراگیر شد پرداخته است.
هنرمندان بزرگ در سراسر تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین همواره در تلاش بودهاند تا از دستاوردهای گذشتگان خود در این حوزه محافظت و نگاهبانی کنند. در طول تاریخ در هر برهه از زمان بدون توجه به اینکه آیا دولت مرکزی در چه موقعیت سیاسی و اقتصادی و نظامی است، هنر و هنرمندان همانند عضوی از اعضای یک جسم زنده به زندگی و مسئولیت خود ادامه داده است، حال اگر در رأس مخروط یک نظام سیاسی سنتی که پادشاه یا سلطان یا… حضور داشته و از اندیشهای هنرمند و هنرپرور بهره داشته یا از مشاوران و نزدیکانی هنرشناس و هنردوست برخوردار بوده، بالطبع کار هنر و هنرمند در انجام رسالت خود آسانتر میشده و ایران این بخت را همیشه داشته و بهندرت با سران بیهنر و هنرنشناس مواجه بوده و اینهمه آثار هنری از همت هنرمندان بزرگ و توجه صنادید عجم بر جای مانده که موزههای جهان را آراسته است و گاه بخشی معتبر در بزرگترین موزههای جهان به نام هنر ایران مزیّن است.
از بدیهیات آشنایی با تاریخ فرهنگ و هنر ملتها، این است که هنر و تمدن محصول اندیشه و استعداد و تلاش و خلاقیت تمامی مردمانی است که با عناوین مختلف در یک سرزمین زندگی میکنند و زبان و آداب و رسوم و هنر و ادبیات را از نیاکان خود به ارث بردهاند؛ بنابراین هیچ یک از نمودها و نمادها منحصر به یک تیره، طایفه، قوم و مردم نیست. به همین منظور برجستگان و آفرینندگان علمی و ادبی و هنری از هر تیره و تبار تلاش خود را در راستای اعتلای فرهنگ وطن به کار میبستند و سهم این مشارکت در فرهنگسازی و گسترش و تعالی هنر وابسته به کمیّت شخصیتهای قابل بحث برمیگردد. هنر ایرانی و پس از آن هنر ایرانی ـ اسلامی در پهنۀ ایرانزمین حاصل آفرینشهای ماندگار اعاظم این عرصه از فارس، کُرد، تُرک، خوزی، طبری، گیلک، بلوچ، و… میباشد.
مهمترین و اساسیترین موردی که هنرمند برای ارائۀ هنر خود به آن نیاز دارد و اوجب واجبات زندگی هنرمند است، حتی بر آب و نان و مکان ارجح میباشد، «امنیت» است. با نگاهی به سیر تاریخ ایران متوجه میشویم که هنرمندان اوجپیمای ما به محض درک امنیت، بدون توجه به حواشی و اوضاع بسامان یا نابسامان، گام در شاهراه خلاقیتهای ادبی و هنری گذاشتهاند و با امپراتوریهای همسایه به رقابت تنگاتنگ پرداختهاند.
یکی از بدنامترین بُرهههای زمانی در تاریخ ایران، اواخر سلسلۀ صفویان و سراشیبی سقوط آنان با روی کار آمدن شاه سلیمان صفوی (۱۰۷۷ق) سپس شاه سلطان حسین (۱۱۰۵ق) است که ضعف آن به ضربالمثل در افواه عامه تبدیل شده است. با تمام از همگسیختگی پیوستگیهای سیاسی و نظامی و مدیریتی به سبب مسائل منطقهای که به آن اشاره خواهیم کرد، در کلانشهرهای ایران و نقاط مرزی، امنیتی نسبی فراهم بود و رقابتی تمام در عرصه هنر در بین هنرمندان ایرانی با هنرمندان و همسایگان شرقی و غربی جریان داشت. و اما علت امنیت عهد شاه سلطانحسین (۱۱۰۵ـ ۱۱۳۵ق) این بود که امپراتوری عثمانی در غرب ایران در دوره شاهسلیمان (۱۱۰۷ق) به علت درگیری در جبهه اروپا و نیز تیموریان و ازبکها در شرق و شمال شرقی ایران به سبب مسائل داخلی به فکر تعرض نیفتادند و قسمت عمده عهد شاه سلطانحسین به همین علل که آوردیم، از تهدید دشمن غربی و شرقی تا ظهور افاغنه ایمن بود و با تمام اوضاع سیاسی و نظامی منفی، وضعیت فرهنگی و هنری مثبتی داشت، با تحریم موسیقی به طور کلی! این هنر انسجامیافته و شناختهشدۀ علمی و آموزشی را که از عهد باستان به یادگار مانده و شخصیتهای یگانهای چون عبدالقادر مراغی و دیگران در آن به شیوه علمی ادوار و الحان موسیقی را ثبت و ضبط کرده بودند، موسیقی منزوی و موسیقیدانان عدهای به هند و گروههایی به عثمانی مهاجرت کردند و این هنر به اصطلاح امروز زیرزمینی شد. گونههای موسیقی مطربی با تعریف خاص خود زاییده این تحریم و تهدید بوده است که موسیقی مطربی همچنان ادامه یافت و به عنوان بخشی از موسیقی نازل اما رمزآلود چهره نمود.
در علوم پزشکی و داروشناسی و دامپزشکی کتابهای متعدد تألیف شد از جمله «مصباح الخزائن و مفتاح الدفائن» در داروشناسی تألیف محمدهاشم بن محمدطاهر که در ۱۱۰۳ق از تألیف آن فارغ شده و آن را به نام شاهسلیمان به اتمام رسانیده است.
مخالفت با فلاسفه به اوج رسید و اگرچه تمام بار سرکوب عقل و فلسفه را در هر مجال و سخن بر گردن امام محمد غزالی میاندازند، اما در این دوره که قریب شش قرن از زمان غزالی گذشته و شاخههای تازهای از درخت برومند ساحت عقلی سر برآورده بود و مکتب فلسفی اصفهان در عهد شاهعباس (۹۸۵ـ ۱۰۳۸ق) میرفندرسکی، میرداماد، ملاصدرا و… با تلاطم و مشقات چهره نموده بود، بار دیگر مورد حملات شدید قرار گرفت، از جمله ملامحمدطاهر قمی (۱۰۹۸ق) صاحب «الفوائد الدینیّه فی الرد علی الحکماء و الصوفیه» فیلسوفان را به باد انتقاد گرفت و «حکمه العارفین» را در رد فلاسفه نوشت و ملامحسن فیض (مؤلف وافی) را به سبب تمایلی به حکمت و عرفان (شیخ مجوس) خواند و در قصیدۀ «مونس ابرار» شدیدا به فلاسفه تاخت و… اما در علم قرائت قرآن کتاب «الکشف عن القرائات السبع» را قاضی سعید قمی فیلسوف معروف (متوفی ۱۱۰۳ق) و شاگرد فیض (م۱۰۹۱ق) تألیف کرد و اختلاف قرائتها را با تأویلهای عرفانی جمع نمود، در حوزۀ تفسیر ابوالحسن شریف عاملی (م۱۱۳۸ق) تفسیر «مرآتالانوار» را به شیوۀ اخباریون براساس تأویل همانند روش اسماعیلیان تصنیف کرد و سیدهاشم بن سلیمان بحرانی (م۱۱۰۷ق) تفسیر برهان را نوشت که ۱۲۹۵ق در تهران چاپ و منتشر شد و نیز سیدمحمد حیدر عاملی (م۱۱۳۹ق) در احکام قرآن کتابی تألیف نمود.
همچنین کشیشی نصرانی از معاصران شاه سلطانحسین صفوی که اسلام آورده علیقلی نام یافته بود، کتابی به زبان فارسی در رد اعتقاد یهودیان و ترسایان نگاشت و آن را «سیف المؤمنین فی قتال المشرکین» نام نهاد. در آن کتاب چندگونگیهای در «سفر پیدایش» را در متنهای عبری و یونانی و لاتینی با دستبردهایی که در آنها شده است، نشان داد و گزارش بخشهایی از تورات و حکمت سلیمان را که به پندار او گواه بر صحت مذهب تشیع است، بر آن افزود و ایرادهایی بر آنها وارد دانست و… که نسخه آن در کتابخانۀ دانشگاه تهران موجود است.
همچنین اوجگیری علم حدیث و گسترش تألیفات این حوزه و تألیف کتب حدیث شیعی با ظهور علامه محمدباقر مجلسی (۱۰۳۷ـ ۱۱۱۰ق) و آفرینش کتاب «بحارالانوار» و اهمیت آن و ترجمه منابع عربی به فارسی و نگارش کتابهای دینی به زبان فارسی به قلم علامه مجلسی در این بُرهه در کتاب مقابله علمی اخباریون و اصولویون از نتایج امنیت این دوره بود که علامه مجلسی نیز در رد فلاسفه و مکاتب عقلی و تأکید بر علوم نقلی نقش اصلی داشتند.
از دیگر اعاظم علما و بزرگان دین و متفکران عقلی در دوره شاه سلیمان (۱۰۷۷ـ ۱۱۳۵ق) شاه سلطانحسین (۱۱۰۵ـ ۱۱۳۵ق) آقاجمال خوانساری (م۱۱۲۵ق) از فقیهان و متکلمان و حکمتشناسان صاحب آثار و حاشیه بر شفا و اشارات، ملامسیحای شیرازی فسایی (م۱۱۱۵ و به روایتی ۱۱۲۷ق) متخلص به «معنی» صاحب کتاب اثبات واجب به فارسی و اشعاری به فارسی و عربی، دیگر میرزا محمد بن حسن شروانی داماد ملامحمدتقی مجلسی از شاگردان آقا حسین خوانساری و صاحب حواشی متعدد بر کتب حکمت و فلسفه و… بودند.
در حوزۀ معماری دورۀ شاه سلطانحسین بنای مدرسۀ چهارباغ «مدرسه مادرشاه» مدرسه سلطانی در دقایق و ظرافت و نفاست دانش معماری و هنر کاشیکاری کمنظیر و از مهمترین و عالیترین آثار تاریخی عصر صفویه به شمار میرود، بنای این مدرسه در حدود سال ۱۱۲۸ق به فرمان شاه سلطانحسین به پایان رسید و پادشاه خود حجرهای در آن مدرسه داشت و بعضی از اوقات خود را در آنجا به درس و فحص میگذرانید. از میانه این مدرسه جوی آبی میگذرد و آن را صحن بزرگی با حجرههای متعدد و مسجد و حوضخانه و آشپزخانه دربرمیگیرد. (صفا: ۱۳۶۶ ر ۱ر۵)
چنانکه گفتیم در همین دوران ذوقیّات اهل هنر تغییر کرد، موسیقی مهاجر شد و به زیرزمینها منتقل گردید، فلسفه به حاشیه رفت و انزوایی تلخ اختیار کرد، نگارگری سیمایی محدود و مهجور و انحصاری یافت، خط نستعلیق که کالبد پولادین شعر فارسی بود و به عنوان محل و محمل ادب فارسی شناخته میشد، به همراه شاعران خوش ذوق در هند و عثمانی به روی صحنه رفت و دوره شاه سلیمان و شاه سلطانحسین دوران افول خط نستعلیق و شعر فارسی در ایران شد و از شاعران نامدار خبری نبود، انجمنهای ادبی و شعری بیرونق و مشعل روشن این انرژی نامرئی در دهلی و استانبول میسوخت و چون اکثر شاعران همانند موسیقیدانان به هند عزیمت کردند، کانون شعر و ادب فارسی به سبب همبستگی و پیوستگی ویژهای که با عرفان و تصوف داشت و زمینه ترویج و ترقی آن در هند و دربار گورکانیان فراهم بود به یکباره در ایران عرصه را خالی کرده و نیاز مبرم اجتماعی، اقتصادی و هنری به هنر ادبی شعر چنان بود که بعضی علمای آن عصر خود به شعر و شاعری روی آوردند که بیشتر نظمهایی علمی و ادبی بود تا شعر با ویژگی و ظرافتها و دقایق هنری آن و به واقع نظم خشکانه را جایگزین شعر و ترانه کردند که ثمرۀ خاطره حزینی بود.