• بازديدها: 537

خط سوم نستعلیق - بخش اول

 

احوال و آثار و مآثر میرزا رضا کلهر
 
مقدمه
 
پیش از انقلاب اسلامی هنر بیشتر در مدار تهران می‌چرخید. در شهرها سکوتی سخت و دلگیر در حوزه فرهنگ و هنر حاکم بود. اصفهان و شیراز و تا حدودی تبریز به سبب ویژگی‌های خاص در این حوزه و عبور و مرور میهمانان خارجی و برگزاری جشن‌های زیربنایی، استثناء بودند. در شهر ما کرمانشاه هم چون سایر نقاط ایران خبری نبود، اما دو چشمه زلال علم و هنر اسلامی ـ ایرانی، همواره در این کهنه دیار می‌جوشید، یکی بیت شادروان استاد آیت‌الله نجومی فقیه و مفسر قرآن و هنرمند نامبردار جهان اسلام که آثار هنری و اجتماعی و اعتقادی آن مرحوم نخستین بار به اهتمام و مقدمه این قلم در زمان حیات ایشان چاپ و منتشر شد(1) و (2) و پس از رحلت و پرواز ملکوتی آن بزرگمرد آلبوم هنری کارهای خوشنویسی و قطاعی و نقاشی و جداول و ... از سوی فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران با مقدمه این قلم به زیور طبع نفیس آراسته و انتشار یافت(3) و دیگر محضر استاد سیدمحمدطاهر هاشمی از مدرسین عرفان و علوم اسلامی در حوزه اهل سنت و جماعت که علاوه بر ادبیات عرب در تاریخ و تصوف و ادب فارسی و کُردی ید طولایی داشتند و یکپارچه از ذوق و شوق و هنر بودند. در سیادت و علوی‌گری سختگیر و حساس و در طریقت آگاه و بی‌انباز، که همواره مشوق و استاد این کمترین قلم حاضر و از سر محبت و معرفت مصدر اجازه‌ای که بال پرواز و نوای نیاز شد رحمـﺔ‌الله علیهما،
 
مثال خویش بگذاشتند بگذشتند        خدای عزوجل جمله را بیامرزاد

به هر حال ـ نخستین بار در محضر این دو بزرگوار با نام میرزا رضا کلهر آشنا شدم به‌ویژه شادروان استاد سیدطاهر که خود به سبک قُدما کتابتی شیرین در شیوه نستعلیق به روش عبدالرحمن خوارزمی داشت و نَسْخ را به شیوه حافظ عثمان در کمال لطافت و استحکام می نوشت. وی بدین خط کاتب کل قرآن کریم، صحیفه سجادیه، دلائل الخیرات و بسیاری از کتاب‌های علمی و ادعیه عربی و دواوین و بیاض‌های کُردی و فارسی به نستعلیق بود.
 
به سبب قحطی اندیشه و فرهنگ، عدم امکانات و فقدان اطلاع‌رسانی فراگیر در سراسر سرزمین کرمانشاهان جز خواص و اهل ذوق و هنر، نام و یاد میرزا رضا مهجور و ناشناخته بود. هر چند در تهران آوازه‌ای تمام در جمع فرهیختگان و اهل فضل و هنر داشت و پیش از آن آیدین آغداشلو هنرشناس و هنرمند و منتقد هنری و... در تهران مطالبی معتبر درباره کلهر نوشته بود. بعد از سال 1357 با ایجاد جریان‌های هنری، فرهنگی و فکری فراگیر در تهران و شهرهای دیگر و تأسیس مراکز ترویج و تعلیم و توسعه هنری و آموزش و پرورش جوانان موجب پی جویی و آشنایی‌ها شد و سال 1366 در نشریة کیهان فرهنگی نوشته‌ای به یاد میرزا رضا نخستین یادداشتی بود که پس از پیروزی انقلاب بر پایه دغدغه‌های فرهنگی از زادگاه این بزرگ درباره او منتشر شد.(4)
 
در سال 1368 انجمن خوشنویسان ایران درصدد برگزاری کنگره‌ای در بزرگداشت کلهر برآمد که چون شهر کرمانشاه آمادگی و امکانات پذیرش این بزرگداشت را که از خوشنویسان و هنرمندان و اهل قلم و تحقیق فراهم می‌آمد؛ نداشت، و هنوز هم ندارد! بنابراین با توجه به فضاهای فرهنگی تابستانی شمال کشور، حومه شهر ساری پذیرای این رویداد ماندگار فرهنگی شد. استاد غلامحسین امیرخانی مجموعه مقالات «یادنامة کلهر» را خوشنویسی و براستی در کتابت آن ید بیضاء کردند. صاحب این قلم یکی از سخنرانان کنگره بود و هم مقاله‌ای براساس تحقیقات میدانی و کتابخانه‌ای در احوال و آثار میرزا رضا ارائه نمود که در یادنامه کلهر در کنار معدود مقالات استادان شرکت‌کننده، خوشنویسی و با چاپ نفیس چندین بار منتشر شد.(5)
 
در بهمن ماه سال 1374 نخستین جشنواره خوشنویسی در استان کرمانشاه از سوی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و انجمن خوشنویسان شعبه کرمانشاه با همکاری و مشاورت این قلم با حضور استادان ارشد خوشنویسی کشور و سخنرانی دکتر حسین الهی قمشه‌ای و... شرکت فعال خوشنویسان کرمانشاهی برگزار که گزارش، سخنرانی‌ها و ... آن با مدیریت و نظارت و اهتمام همه‌جانبه تحت عنوان «کلک کلهر» چاپ و منتشر شد(6) و سرآغاز مجموعه یادشده با این ابیات از استاد غلامرضا رشید یاسمی (گوران) زینت یافته است:
 
... چون ترجمان کاملی اندر زمانه نیست        مـا را به از دوات و قلم در میــــانه نیست
مـــرغ خیـال را که بــرون پرّد از قفس        مــانند  شاخسار  قلــم  آشیـــانه  نیست
آبی مبین دو قطــره که در آبگینه است        بحریست این دوات‌که هیچش‌کرانه نیست
گر خـوانمش کلید معــانی دروغ نیست        ور گـویمش جهان حقایق فسانه نیست ...
 
و نوشتار حاضر کندوکاو گسترده و همه‌جانبه‌ای است که به طور جامع در احوال و آثار و تأثیر و سبک و سیاق و کتاب‌شناسی جناب میرزا رضا (فخرالکتاب) کلهر ارائه می‌شود و خطّ سوم نستعلیق دربارة شأن هنری کلهر که در عرصة خوشنویسی ایرانی، خطّ سوم است بعد از میرعلی و میرعماد.

احوال و خاندان
 
میرزا محمدرضا کلهر در سال 1245 ﻫ . ق همزمان با سلطنت فتح علیشاه قاجار در میان ایل کلهر از ایلات کُرد ایران که در ناحیه جنوب شهر کرمانشاه ساکن هستند و قلمرو زیستی آنها تا شهر مرزی خانقین در عراق کنونی ادامه دارد، در خانواده‌ای عشایر و سلحشور دیده به جهان گشود. پدرش محمدرحیم بیگ سردسته سوارة فوج کلهر و برادرش نوروز علی بیگ در میان ایل قائم‌مقام پدر بود که پس از هجرت به تهران میرشکار دربار شد.
 
چرا میرزا رضا و خاندان او به تهران مهاجرت کردند و از کدام تیره ایل کلهر بودند، برای نخستین بار در اثر ارزشمند یادنامه کلهر در مقاله‌ای مفصل بدان پرداخته‌ام(7) و آن این که در عصر حکومت محمدشاه قاجار، ایلخانی ایل‌ کلهر به عُهدة محمود پاشا خان منوچهری بود. وی مردی شاعرپیشه و از مریدان میرمعصوم علیشاه به شمار می‌رفت. در این ایام طایفة خمان یکی از بیست و چند طایفه کلهر ادعای برتری کردند و بر خیمه و خرگاه ایلخانی یورش برده، محمود پاشاخان را به قتل رسانیدند و درگیری خونین ایلی برای رسیدن به قدرت آغاز گردید. از میان جوانان و زبدگان ایل آنان که در پی مقام نبودند، خوی پلنگی رها کرده صفای دیار بگذاشتند و بذر صلح در مسیر غربت کاشتند و شمشیر کین بر کناره سجاده تعلیم نهادند، نعره بر نفس شریر کشیدند و در وادی هنر و عرفان به حکومت جاوید رسیدند. میرزا رضا فرزند محمدرحیم بیگ سردسته سواره فوج کلهر و طهماسبقلی خان (وحدت) فرزند رستم خان(8) یوسف کلهُر و... که همگی از طایفه خمان هستند، از آن جمله‌اند.(9)
بدین ترتیب رضابیگ کلهر که جوانی سلحشور و برگزیده ایل بود، در تهران مجبور و شهرنشین شد. ایام نوجوانی او به رسم متداول عشایر به آموختن فنون رزم و سواری گذشت. در درگیری‌هایی که موجب هجرت او به تهران گردید، زخمی برداشت که تا اواخر عمر کم‌شنوا بود و اندکی در توازن و هماهنگی چشم او تغییر داده لوچی مختصری داشت. علی‌رغم آنچه نوشته‌اند که برادرش اهل خط بودن میرزا رضا را موجب سرشکستگی می‌دانسته است؟!(10) اکثر خاندانش اهل علم و هنر بوده‌اند. شعر و طنز و هنر ارثی است. بسیاری از نزدیکان میرزا رضا از خوشنویسان زبردست و بنام در خطوط اربعه بودند و در شعر و شاعری دستی بسزا داشتند(11) که شهرت احوال و آثار آنان را می‌توان در مجمع‌الفصحای هدایت،(12) حدیقه الشعرای حاج میرزا احمد دیوان‌بیگی،(13) افضل‌التواریخ افضل‌الملک،(14) تذکره عبرت نائینی،(15) تذکره شعرای کرمانشاه(16) و جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان(17) و...
 
میرزای کلهر که به شیوه مرسوم ایل پس از فراغت از آموختن فنون رزم و سواری و شکار و شناخت تازیان صیدگیر و آرامش از چکاچاک شمشیر و نعره باروت، ترانه صریر قلم را با تعلیم مشق در نزد خوشنویسان کلهر آرامبخش آلیاژ وجود مستعد خود قرار داده بود، از روی میل و قریحه شخصی و استعداد ذاتی و رغبتی که به مشق خط داشت و فصلی از این وادی را نزد بنی‌اعمام خود گام زده بود، پس از مهاجرت در تهران نزد میرزا محمد خوانساری شاگرد آقامحمدمهدی اصفهانی که کتیبه «ازاره» ایوان مسجد امام (شاه) تهران به خط اوست، به مشق پرداخت و رضا بیگ به میرزا رضا معروف شد.
 
میرزا رضا تا زمانی که استادش در قید حیات بود در محضر او به کسب راز و رمز و درک و دریافت و ارائه و ساختار خط نستعلیق اشتغال داشت و چون میرزا محمد خوانساری بدرود حیات گفت؛ با سفری به اصفهان و چربه برداشتن از روی کتیبه قبر میرفندرسکی که متضمن غزل معروف حافظ است، به مطلع:
 
روضه خلد برین خلوت درویشان است        مایه محتشمی خدمت درویشان است
 
و کتیبه سردر یکی از حمام‌های قزوین(18) از خطوط میرعماد قزوینی دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد.


طلوع ستارة مکتب خوشنویسی کلهر از محضر میرعماد
 
تحلیل وکالبدشکافی مکتب میرعماد نشانگر آن است که میرزا در راهیابی به قله کمال در مرحلة تشخیص و بلوغ هنری معتقد به وابستگی هنرمند به غیر نبوده است و به همین صفت نیز توانسته است راه به سرمنزل مقصود ببرد، چه در اندیشه کلهر هنرمند هر چند دارای نبوغ و استعداد و ذوق و در اجرا و ارائه هنر خود تسلط داشته باشد، چون به بُرهة نیل به مقصد و مرحله فهم سواد و بیاض برسد و همچنان از استاد خود پیروی کند و سعی نماید تا پای در جای پای استادان خود بگذارد، جای پایی از خود بر جا نخواهد گذاشت و در زمان حیات موجودی مکرر و نارسا خواهد بود و در طی مسیر و گذشت ایام محو گشته و اثری از آن نخواهد ماند. بنابراین روزها و سال‌ها در خلوتخانه اندیشة فرازمند خود به تجزیه و تحلیل سبک میرعماد قزوینی همت گماشت و در نهایت به عنوان نبوغی صاحب سبک و پیشرو و معادلی نیمرخ از حضرت میرعماد قزوینی در عصر ناصری چهره نمود و همان طور که میرعماد بزرگ در گسترش مکتب فراگیر خود با گردنکشان هنری بزرگی چون میرخلیل قلندر الحسینی و علیرضا عباسی و... روبه‌رو بود، در مقابل میرزای کلهر نیز کوه‌های باعظمتی چون میرزا غلامرضا اصفهانی و... قرار داشتند که به هیچ روی با نوآوری‌های کلهر موافق نبودند و با اجرای نمونه‌های مختلف ارزشمند از کتیبه و قطعه و چلیپا و کتابت که هر کدام سندی زنده و آیتی کم‌نظیر و بی‌رقیب در خوشنویسی سراسر دوره قاجار بود به مقابله با سبک میرزای کلهر پرداختند که در رویت هر یک از آن نمونه‌ها اشک شوق دانایان و آگاهان به کُتل‌های پیل‌افکن خوشنویسی بر گونه ریخته و عنان اختیار از کف عاشقان خطة خط گسیخته است، و حدیث پنجه میرزای کلهر در این آوردگاه، با اطمینان به آن که:
 
محمود بود عاقبت کار در این راه        گر سر برود در سر سودای ایازم
 
چون ابری فراگیر و بهاری آزمون آتش و آب را به مجسم می‌سازد که به ناگاه سرکشی و شعله‌افروزی و تابش و گرمی کهنه‌جویان با نرمی و متانت و تأمل و تأنی و اندیشه و آمیختن با ابزار روز (چاپ) فرومی‌نشیند به قول شادروان عبدالله مستوفی شاگرد باوفای میرزا کلهر که می‌نویسد:
 
.... البته عمومی شدن اسلوب جدید کار آسانی نبود، زیرا سایر خطاط‌ها که عموماً به شیوه میرعمادی می‌نوشتند، مسلماً با این شیوه جدید ضدّیت می‌کردند، ولی میرزای کلهر با این حرف‌ها از دَم درنرفت و شیوه خود را ادامه داد و بالاخره توانست خود را به این درجه برساند که شیوه و اسلوب او امروز سرمشق خط نستعلیق شود و همگی از آن تبعیت نمایند. امروز شیوه او از شیوه میرعماد جلو افتاده است(19) و شادروان دکتر مهدی بیانی می‌نویسد: آنچه مسلم است این که میرزا رضا پایه خط نستعلیق را در جایی نهاد که پس از او کمتر کسی از خوشنویسان را دست داده و در واقع شیوة تازه‌ای در نستعلیق آورده که پیش از این کسی به آن نزدیک نشده است.(20)
 
و علامه عباس اقبال معتقد است؛ ... خط را چنان به پختگی و محکمی نوشته و در تحسین و تزئین آن کوشیده است که در این راه ثالث میرعلی هروی و میرعماد سیفی قزوینی شده، بلکه به سلیقه و تشخیص بعضی از استادان فن از کار پاره‌ای جهات بر این دو تن استاد مبرز نیز تقدم فضل پیدا کرده است.(21)
 
آیدین آغداشلو در همین مسیر با رد نظریه‌ای از صاحب‌نظر نامدار معاصر احمد سهیلی خوانساری آورده است: ... برای دریافتن و استنتاج (واقعیتی) از این حرف‌های مختلف باید به این چند نکته توجه کرد؛ اول این که میرزا محمدرضا کلهر یک هنرمند انقلابی یا حداقل انشعابی است. شیوه‌ای که او برای خطاطی اختیار کرده از حدود یک روش شخصی فراتر می‌رود. «استاد احمد سهیلی خوانساری» بر این اعتقادند که شیوه خطاطی کلهر انحصاراً یک روش و سلیقه خصوصی است ولاغیر و فی‌المثل همانقدر شیوه او شخصی است که روش میرزا غلامرضای اصفهانی، اما این بنده کمترین! [آیدین آغداشلو] جسارت می‌ورزد و همچنان معتقد است میرزا اساس استتیکی خط نستعلیق تا زمان خود را تغییرات بنیادی داده است و در واقع، همان کاری را انجام داده که میرعلی هروی یا میرعماد در زمان خودشان کرده‌اند، پر بی‌ربط نیست که معمولاً این سه نام کنار هم قرار می‌گیرند.(22)
 

تحلیل و کالبدشکافی سبک کلهر در خوشنویسی خطّ فارسی و معرف‌های مکتب او
 
چنان که آمد؛ میرزای کلهر پس از سال‌ها ممارست و کندوکاو در مکتب میرعماد به مرحلة اجتهاد و تحول و تغییر در اجزای اجرایی زیباشناختی خط نستعلیق میرعمادی توفیق یافت و همان طور که شادروان عبدالله مستوفی می‌گوید؛ میرزا رضای کلهر همان اصول میرعماد را تعقیب کرد، ولی سلیقه‌هایی در کوتاه کردن «مد»ها و کوچک کردن و ظریف کردن دوایر و همچنان تغییراتی در سایر ترکیبات حروف در این خط وارد کرد(23) و آغداشلو در تجزیه این تحولات می‌نویسد که؛ این تغییرات به طور خلاصه عبارت است از جمع و جور کردن خط نستعلیق فارسی، یعنی همه آن حروف و کلماتی را که به سابقه روش میرعماد خیلی کشیده یا خیلی مدور بود، تا جایی که می‌شد و به اساس خط صدمه نمی‌خورد جمع‌تر نوشت و از شدتشان کاست، به همین علت است که در خط نستعلیق فعلی فارسی ـ و به پیروی از روش کلهر ـ کشیده‌های زیادی کشیده و «ق» و «ن»های خیلی مدور به کار نمی‌رودو از سلیقه به دور است. از کارهای دیگری که کلهر در پیوستن خط فارسی انجام داده، کوتاه کردن «الف»ها و «میم»های بلند بود که دُمشان را چید و «ر» را برتر و کوتاه‌تر نوشت و دال‌ها را که شکمشان معمولاً تقعر زیاد داشت، جمع کرد.
 
مقداری از سنت‌های مانده از زمان «میرعلی هروی» یعنی اوایل قرن دهم هجری را پاک منسوخ کرد، مثل [کلمه] «سفید» که اغلب «سین» اول را کشیده می‌نوشتند وَ وَی این کشیده را در «سین» دندانه‌دار ابقا کرد. یا «ره» را که قبلاً و حتی به وسیله میرعماد، گاه به صورت متصل به هم و به شکل نزدیک به «ن» نوشته می‌شد، به کلی از هم جدا نگاه داشت و همین طور «ده» را یا مثلاً «بستر» را که اغلب بین «ب» و «ر» را در آن می‌کشیدند، به صورت غیرکشیده معمول داشت، مدها را کوتاه‌تر کرد و «ف»ها و «ب»های خیلی دراز را مرتب کرد و از ولنگ و درازی‌شان کم کرد، هیچ وقت در قطعات کلهر یک کشیده‌ی بی‌خودی یا الف نمی‌بینید. در قسمت‌هایی که یک حرف به حرف دیگر متصل می‌شود، قلم معمولاً گوشتالودتر از قلم «میرعماد» می‌شود و از این قبیل.
 
میرزا در کرسی‌بندی، یعنی سوار کردن حروف و کلمات روی هم، تا حد اعجاز مهارت دارد، فیض الدموعش را نگاه کنید می‌بینید چطور بی‌نقص کار کرده است. با دقت و سلیقه‌ای عجیب، همه فضاهای پر و خالی سطر را می‌سنجد و حساب می‌کند و نمی‌گذارد ذره‌ای فضای بیهوده خالی یا بی‌جهت پر و شلوغ در آن دیده شود. سطرِ اوّل شمارة اوّل روزنامه « اردوی همایون» از شاهکارهای ماندنی «کرسی‌بندی» نستعلیق است. کشیده‌های دوشنبه و المعظم چنان حسابگرانه پی هم آمده‌اند که بهتر از آن غیرممکن است. یا یک جا «نایب‌السلطنه» را طوری استادانه در هم جای داده که چشم حیرت می‌کند.(24)
 
و معتقد است که اگر خط فارسی به دو بخش حقیقی «پیش از میرعماد» و بعد از میرعماد تقسیم شود، یعنی به قولی که مرحوم دکتر بیانی می‌گوید؛ میرعماد پایه خط نستعلیق را به اوج اعلی رسانیده و چنان نوشته است که تصور کتابت مافوق آن برای هیچ خوشنویسی ممکن نیست ـ زیرا میرعماد با سلیقه‌ای خارج از حد تصور، تمام بدشکلی‌ها و اشکالات کتابتی خط نستعلیق را برطرف و اصلاح کرد به طوری که اگر کسی حتی برای مدتی کوتاه با خطوط خوش نستعلیق سرکار پیدا کرده باشد، به راحتی قادر به تشخیص خطوط پیش از میرعماد و بعد از میرعماد می‌شود، اما باید حد انصاف و اعتدال نظر را نگاه داشت و گفت که نظیر همین کار را میرزا رضا هم با قوانین زیبایی‌شناخت «میرعمادی» انجام داد و اصلاحاتی شاید نه چندان چشمگیر ـ چنان که میرعماد [کرد]، اما [تحولی] اساسی و فراوان در روش خطاطی پیش از خود به جای گذاشت.(25)
 
بنابر نوشته استاد غلامحسین امیرخانی در بررسی و کالبدشکافی خوشنویسی خط فارسی در مکتب میرزا رضا کلهر آورده‌اند که؛ کلهر توانست در (نسبت) به خصوص در آثار بعد از هزار و دویست و نود که از او به یادگار مانده تکامل ایجاد کند. این مطالب را از اساتید بزرگوار خود (آقـا سیدحسین و آقـا سیدحسن) علماً و عملاً شنیده‌ام [امیرخانی] ـ میرزای کلهر دوایر را کوچکتر، کشیده‌ها را کوتاه‌تر و دندانه‌ها را گوشت‌دارتر و فاصله پیوند دو حرف که کلمه را می‌سازد، مواصلات را کوتاه‌تر و چاق‌تر نوشت و در نتیجه قالب یا طرح کلمات را که به دست استادان پیشین طی چند قرن اعتدال و انسجام و استحکام یافته(26)... [متحول ساخت].
 
کلهر در ترکیب که اساسی‌ترین و اوّلین شرط و اصل در هنر خوشنویسی شمرده می‌شود با ملاحظه آثار کلهر درمی‌یابیم که به این اصل وقوف کامل داشته و در آثار دوره استادی او هیچ سهو و اشتباهی وجود ندارد، و این سخن در مقام شکر و سپاس از او یادآوری کمال اوست که همه ما خوشه‌چین [میرزا رضا] بوده‌ایم.(27)
 
اما در کرسی‌بندی به یک امتیاز فراتر دست پیدا کرد و از خطّ (حامل یا میزان) بهتر استفاده کرد.
 
در ردیف‌نویسی که حروف در یک سطر و به دنبال هم و متکی بر خط کرسی هستند خط او دارای استواری کامل بوده و مجاورت کلمات ناهمگون با استفاده از لطیفة «حسن وضع» و «حسن تشکیل» به الفت و انس و هماهنگی و «همگونی» تبدیل گردید ـ در روش بهره‌گیری از دو کُرسی یا بیشتر نیز با استفاده از قریحه بی‌مانند خود کلمات به دست هنرمند او در زیر و بالای خط کرسی غلطان و رقصان شدند و بدون این که بافت و طرح کلی ناهماهنگ شود، امتیاز دیگری ... راحت‌نویسی و بی‌تکلفی خط اوست ... که انضباط شدید حاکم بر خط نستعلیق را با مهارت و تسلط فوق‌العاده به روانی و نرمی عجین ساخته ... و کار را به مرحله سهل و ممتنع رسانیده است... و در سیاه مشق و کتابت انقیاد و تکلّف احساس می‌شود.(28)

میرزا رضا کلهر و خوشنویسان بزرگ دوره تحول
 
بنابه آنچه آشکار است، میرزا رضا کلهر شیوه خط نستعلیق را که به دست استادان پیشین طی قریب سیصد سال انسجام و استحکام یافته بود، تغییر داد. متقدمین و معاصرین میرزا رضا در عرصه خوشنویسی خط فارسی، چهره‌های توانا و برجسته‌ای بودند که نمونه‌ای دیگر برای آنان نمی‌توان یافت. به قول آغداشلو؛ ... این مهم است که کلهر در دوره‌ای که ده‌ها خطاط بی‌نظیر کنار هم و شانه به شانه هم می‌نوشتند، روشی را بنیان‌گذاشت که مُعَین‌کنندة حد و حدود زیبایی شناخت خطّ صدسال پس از آن شد و وقتی‌که درگذشت، دورة اوج و عزت این هنر ظریف یگانه به آخر رسید.
میرزا، قواعد خط میرعمادی را وقتی درست حرمت گذاشته که در آن اصلاحات کرده، نه مثل محمود خان ملک‌الشعراء و محمدحسین شیرازی که منحصراً خط میرعماد را ـ گیرَم به مهارت و استادی تمام ـ تقلید کرده‌اند و بس.(29)
 
در این حوزه که بزرگانی چون آقا فتحعلی حجاب، میرزا علی نقی شیرازی، خانواده وصال، میرزا محمدحسین کاتب‌السلطان پیروان مکتب میرعماد بودند و بزرگانی چون میرزا غلامرضا اصفهانی در همان مکتب با سلیقه‌ای پیشرو و قدرت فوق‌العاده و آثار معجزنما و نیز میرحسین ترک(30) که در قلم مشقی و سیاه مشق ید بیضا دارد و در سیاه مشق پیشرو ابتکار اروپاییان در هنر انتزاعی شکلی است به ویژه که میرزا غلامرضا و میرحسین دو استوانه بی‌بدیل در انواع دانگ‌های اجرای قلم نستعلیق هستند، اما در همین قلم تخصصی نیز، قلم غبار میرزای کلهر را در تقویم‌ها و نمونه کتابت سفرنامه خراسان که در سال 1306 نوشته است، هنرنمایی فرازمند در مقابل کتیبه‌های میرزا غلامرضا دانسته و با عناوینی چون «عدیل و بدیل ندارد» در مرتبه هنری آن شاهکارها قرار داده‌اند(31) و هنری مردانی که از آنها نام بردیم و در مقابل پیدایش صنعت چاپ مقاومت می‌کرده‌اند. هر چند در دایره کتابت صمغی آثار ارزشمندی به وجود آوردند و در عرصه چاپ سنگی نیز آثار و آزمونی به تجربه و توانایی ارائه دادند، اما در مقابل طلوع هنری ستاره‌ای چون میرزای کلهر هنرپیشگان نامداری بودند که با تمام درخشش هنری تحت‌الشعاع قرار گرفتند که قوی‌ترین این جریانات عبارت از وجود آثار خوشنویسی میرزا علینقی شیرازی پسر میرزا یوسف مذهب‌باشی در عصر قاجاریه بوده است. وی کامل‌کننده و میراث‌دار وصال شیرازی و فرزندان هنرمند او به حساب می‌آید و الهامات بسیاری از مکتب میرزای کلهر همراه خطش داشته است، دیگر خوشنویسان با قدر و منزلت همچون محمدحسین شیرازی نیز ترجیحاً آثار گرانبهای خود را با مرکب صمغی به وجود آورده‌اند که امروز نام اثرشان زیب و زینت کتابخانه‌ها و موزه‌هاست.(32)
 
دقتی در آثار معاصران برجسته میرزای کلهر با کمی تقدم و تأخر می‌نمایاند که از آنها نیز در مسیر تحول شیوه متقدم گام‌هایی برداشتند. ازجمله میرزا فتحعلی حجاب گاه در اجرای خود دوایر را جمع می‌کرده و میرزای سنگلاخ و قدسی شیرازی در عصر قاجاریه دست به یک رنسانس زده بودند یعنی به گنده‌نویسی که از حد قلم تجاوز می‌کند در کنار خط نابِ مجرد نستعلیق دست زده بودند،(33) اما هیچ یک توفیقی در تجربه و تغییرات ذوقی خود به دست نیاوردند، بزودی از میدان صنعت چاپ عقب نشستند و مرکب چاپ را نفرین کرده و در مرزهای تکرار و تقلید باقی ماندند، اما میرزای کلهر به این میدان محدود قناعت نکرد و با برنامه و ریاضت و سلوکی نَفَس‌گیر و قهرمان‌پرور همان طور که با مرکب صمغی شاهکارهایی چون رساله انتقادیه میرزا حسین‌خان سپهسالار، مخزن‌الانشاء، فیض‌الدموع، تقاویم و گاهنامه‌ها و... به وجود آورد،(34) صنعت چاپ را در خدمت خط زیبای نستعلیق درآورد که به چگونگی آن اشاره خواهیم کرد و در واقع این معجزه هنری قرن بود، زیرا تکنولوژی جدید که در پهنه جهان به بلعیدن سنت و به‌ویژه هنر سنتی کمر بسته بود در مقابل هنر خوشنویسی در مکتب میرزای کلهر کمر بسته شده تا جایی که مُبَلِغ و مروج مکتب او شد و اصلاحات شکلی که در شیوه تثبیت‌شده پیش از خود انجام داده بود به استفاده ابزاری صنعت چاپ ترویج یافت و این یکی از مهم‌ترین پیروزی‌های هنری کلهر بود، که حاصل کیفیت مشاقی و برنامه هنری او بود که همواره برای دستیابی به ارائه و اجرای بهترین کلمات، گاهی روزها و هفته‌ها یک حرف یا یک کلمه را تمرین می‌کرد،(35) زیرا او هنر را صرفاً در مرحله زایش آن، یعنی درست در جایی که میان طرح و تحویل قرار گرفته، می‌پسندیده است.(36)
 
میرزای کلهر همانند عبدالمجید درویش که خط نستعلیق را در ردیف میرعماد می‌نوشت و سپس به شکسته روی آورد و شاهکارهای هنری خویش را ارائه نمود. در کنار اوج‌دهی خط نستعلیق از شکسته نیز به عنوان خط دوم غافل نمانده و بسیار شیرین و استادانه و قوی خط شکسته را اجرا می‌کرد و به همان استادی و پاکیزگی نستعلیق، شکسته را نیز می‌نوشت که نمونه‌های آن در دست است.(37) میرزا احمدخان معاون‌الملک که صفحات مشق او اعجاب بیننده را در پی دارد، یکی از شاگردان شیوة شکستة میرزا رضا کلهر است.(38)
 
و در نهایت میرزای کلهر سر قافلة کاروانی از استعدادهای برجسته زمان خود در عرصه خوشنویسی شد که پروردگان باعظمتی چون؛ میرزا زین‌العابدین بن محمد شریفی قزوینی «ملک‌الخطاطین» که بهترین شاگرد میرزا شناخته شده است، آقا سیدمرتضی برغانی (میرخانی)، آقا میرزا مرتضی نجم‌آبادی، و در نهایت عمادالکتاب که اگرچه مستقیماً حضور میرزای کلهر را درک نکرد، اما در اجرای این مکتب به قول مرحوم استاد فرادی؛ طابق النعل بالنعل ذره‌بین بسیار بزرگی داشته که خطوط و الگوها و برش‌های کلهر را بزرگ کرده و بعد روی آنها کار می‌کرده است(39) و در تکامل و تکمیل آن کوشیده و جوهر و اساس زیبایی شناخت خط نستعلیق معاصر را از مکتب میرزا پی ریخت(40) و سپس استادانی چون علی‌اکبر کاوه، حسن زرین‌خطّ، ابراهیم بوذری، سیدحسین میرخانی، سیدحسن میرخانی و... در ادامه انجمن خوشنویسان بعدی دنباله این مکتب گردید و در عرصه هنر خوشنویسی مدرن چهره‌های مستقلی چون استادان کم‌نظیر جلیل رسولی، نصرالله افجه‌ای، محمد احصایی و پیل آرام، زنده‌رودی و شادروان رضا مافی از همین مسیر ظهور کردند که سخن در زمینه سیر تطور آثار هنری آنها بخشی از هنر معاصر ایران و جهان را شامل می‌شود.

استادان و شاگردان میرزا رضا کلهر
 
میرزا رضا کلهر علاوه بر زمینه ارثی و تعلیم و تحصیل ایام صباوت و نوجوانی در نزد بنی‌اعمام و خوشنویسان برجسته کلهر و زنگنه در ورود به تهران به مقتضی درک و دریافت اخلاق و رفتار و عمل به احکام و دقت در مسائل شرعی که گویا مرحوم میرزا محمد خوانساری نیز بدان صفات متصف بوده است، محضر او را ترجیح داده به ادامه تعلیم خوشنویسی می‌پردازد. مرحوم میرزا محمد خوانساری و استادش آقامحمدمهدی تهرانی(41) از خوشنویسان طراز اوّل نبوده و از آنان کتیبه‌های متوسطی از جمله کتیبة ازاره ایوان مسجد شاه تهران به خطّ آقا محمدمهدی به یادگار مانده است و گویا از همین طریق هم ارتزاق می‌کرده‌اند. از شیوة تعلیم میرزای خوانساری و تسلط او بر زوایا و راز و رمز خوشنویسی نستعلیق مطلبی نوشته نشده است، اما چنان می‌نماید همانند بعضی از پیشکسوتان اگرچه در اجرا مقامی ارجمند نداشته اما در تعلیم و تحلیل کیفیت ارائه خط نستعلیق توانمند و مقتدر بوده که توانسته است در آخرین لحظات حیات، شاگرد مستعد و جستجوگر و پیشرو چون؛ میرزا رضا کلهر را در محضر خود داشته و میرزا رضا پس از وفات میرزا محمد خوانساری بدون اعتنا به سایرین، به آثار میرعماد پرداخته و به تجزیه و تحلیل آن مکتب و نقد و بررسی در اجرا و ارائه مشغول گشته است.
 
هر چند به درستی از حدیث شاگردپذیری که اجاق، جانشین، فرزند روحانی و مروج شیوة او بود، درگذشته و فراتر رفته بود،(42) اما به عنوان زکات هنر، شاگردانی چند را نیز تعلیم داده که ادامه‌دهندگان راه او بودند.

میرزا زین‌العابدین شریف قزوینی (ملک‌الخطاطین)
 
میرزا زین‌العابدین فرزند میرزا محمد شریف قزوینی، از شاگردان بی‌واسطه میرزا محمدرضا کلهر و ملقب به ملک‌الخطاطین است.
 
به تائید مرحوم دکتر بیانی و سایر از صاحب‌نظران،(43) بعد از میرزا رضای کلهر کسی به شیوایی و زیبایی میرزا زین‌العابدین، نستعلیق را ننوشته است. ملک‌الخطاطین هم مشّاق و هم کاتب زبردست سریع‌الکتابه بود، از مستوفیان دربار و هنگام مسافرت ناصرالدین شاه به اصفهان به سال 1265. ق ملتزم رکاب و تا اوایل دورة مظفری جزو کاتبان دارالتألیف وزارت انطباعات بود.
 
از آثار گرانبهای وی کتاب‌های بسیاری است که به خطّ او به چاپ سنگی رسیده و از آن جمله است: قانون الریاضه فی سبیل الهدایه؛ به خط نستعلیق کتابت دودانگ عالی و کتابت نَسخِ خوش، که چنین رقم و تاریخ دارد؛ «قد تمّت ... علی ید ... ابن محمد شریف، زین‌العابدین، فی شهر شوال المکرم سنه 311» که در تهران به چاپ رسیده است.
 
سفرنامه عراق ناصرالدین شاه، به قلم نیم دودانگ عالی، که به تاریخ جمادی‌الاخره سال 1311 در تهران به چاپ رسیده است.
 
عالم‌آرای عباسی؛ به قلم کتابت خفّی و دودانگ عالی، که در تهران به چاپ رسیده است.
 
بستان السیاحه؛ به قلم کتابت و نیم دودانگ خوش، که به سال 1315 چاپ شده است.
 
دیوان حکیم سوری، به قلم دودانگ و کتابت و کتابت خفی عالی، که سال 1322 نوشته است و تقی دانش «ضیاءلشگر» که خود از خوشنویسان و خط‌شناسان بوده در آن نسخه نوشته است: « این نسخه مطلوب ... با سعی وافر، و یک سال مجاهدت ... به بهترین خطّ، بهترین نویسنده این عهدِ همایون، جناب میرزا زین‌العابدین خان ملک‌الخطاطین ترقیم پذیرفت ... سنه 1323 ئیلان ئیل ترکی».
 
ابداع‌البدایع شمس‌العلماء قریب، به قلم کتابت و دودانگ خوش، که به تاریخ سال 1328 چاپ شده است.
 
مثنوی گنج زر، به قلم کتابت و دودانگ عالی، به سال 1330. ق
 
نامه احمدی، به قلم کتابت عالی، به سال 1332. ق
 
احسن الاخلاق، به قلم کتابت و دودانگ خوش، به تاریخ جمادی‌الآخره سنه 1332.
 
دیوان حافظ که به سال 1314 به چاپ رسیده است.(44)

آقا مرتضی نجم‌آبادی
 
آقا مرتضی نجم‌آبادی را مرحوم دکتر بیانی به اشتباه فرزند مرحوم آقا شیخ هادی نجم‌آبادی نوشته که در آغاز تأسیس دارالمعلمین عالی در آنجا به تعلیم خط اشتغال داشت و چون اواخر زمان میرزای کلهر و دورة خوشنویسان بعد از او را درک کرده است، شیوه نوشتش متأثر از آنهاست.(45)
 
استاد حبیب‌الله فضائلی نام پدرش را (محمد) متولد 1253 و متوفی 1326 شمسی نوشته است(46) و این درست است.
 
یادگارهای هنری نجم‌آبادی از دستی توانا و ذهنی آگاه بر دقایق خوشنویسی نستعلیق و گوشه چشمی بر نمونه‌های برجسته معاصرین قله‌نشین خود و تحول و تغییر تعلیم یافته از شیوه میرزا رضا حکایت دارد آثار ارزشمند او کمیاب و شاخص و دارای شأن است.
 

آقا سیدمرتضی برغانی
 
سیدمرتضی برغانی فرزند مرحوم سیدعباس که در زمان خود از خوشنویسان بنام بود و مخصوصاً در کتابت به چاپ سنگی تقریباً بر سایرین ترجیح داشت. در حدود سال 1276 هجری قمری زاده شد. مدتی در هندوستان اقامت داشت و در آنجا مشغول به کتابت بود. از هنر خویش مستفید و سپس به ایران بازگشت.
 
در سال 1316 قمری با حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی مدرسة سادات را در تهران تأسیس نمودند و سمتش در مدرسه کاتب و دفتردار بود. پس از چندی در تصدی امورات حوادثی منجر به کناره‌گیری برغانی از مدرسه گردید.
 
آقا سیدمرتضی از شاگردان میرزا رضای کلهر است. آقا سیدمرتضی کتاب‌های زیادی از قبیل شاهنامه و دیوان صفی علیشاه و کتب متداوله دیگر را خوشنویسی کرده که در ایران و بمبئی چاپ شده است.
 
در اواخر عمر دارالتعلیم او در خیابان چراغ برق (امیرکبیر) نرسیده به پامنار دایر بود و تعلیم شاگردان و پذیرش سفارشات کتابت در محل مزبور انجام می‌گرفت. آقا سیدمرتضی در سال 1358 ﻫ . ق در سن 82 سالگی در تهران درگذشت. آقا سیدمرتضی پدر استادان پیشکسوت مرحومان سیدحسین و سیدحسن میرخانی بود.(47)

سیدمحمود صدرالکتاب
 
شادروان عبدالله مستوفی او را از شاگردان میرزا محمدرضا کلهر شمرده است(48) و نیز از شاگردان مشّاق و خطاط میرزای کلهر در ردیف مرحوم ملک‌الخطاطین از وی نام برده‌اند،(49) اما متأسفانه احوال و آثاری از وی در مآخذ به دست نیامد.

حاج محمدرضا (صفا) «سلطان‌الکُتاب»
 
حاج محمدرضا ملقب به سلطان‌الکتاب و متخلص به (صفا) از شاگردان میرزا محمدرضا کلهر(50) و از کاتبان خوشنویس عصر ناصری، در دربار ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه قاجار سمت لشکرنویسی داشت و بسیاری کتاب به خط او چاپ شده است. از جمله؛ اوصاف ناصری، به قلم کتابت جلی خوش، که چنین تمام می‌شود:
 
«به یمن دولت و اقبال شه به خطِّ صفا        هزار و سیصد و یک شد کتاب شاه تمام
 
کاتبه کمترین ... ابن حاجی میرزا حبیب‌الله متخلص به خاقانی شیرازی الاصل، حاجی میرزا محمدرضا متخلص به صفا»
 
دیوان مجمر، به قلم کتابت و دودانگ خوش که پس ازنقل یک قصیده مدیح از خود کاتب چنین تمام می‌شود: «کتبه الحقیر الفقیر محمدرضای متخلص به صفای محلاتی الملقب به سلطان الکتاب، 1312. ق»
 
مفتاح الرموز مفتاح الملک، به قلم کتاب جلی خوش، که چنین تمام می‌شود: «تحریر این کتاب ... به‌ید این بنده ... حاجی میرزا محمدرضا متخلص به صفا الملقب به سلطان الکتاب لشکرنویس ابن مرحوم حاجی میرزا حبیب‌الله متخلص به خاقانی سنه 1320»
 
جلد اول نامه دانشوران، به قلم کتابت و دودانگ متوسط، که چنین تمام می‌شود: «به‌ید احقر الکتاب و الحاج قدراً، ابن حاج میرزا حبیب‌الله المتخلص به خاقانی شیرازی اصلاً و محلاتی مسکناً، میرزا محمدرضا متخلص به صفا اتمام پذیرفت، فی‌پانزدهم شهر شعبان المعظم سنة یکهزار و دویست‌و نود و شش از هجرت.»
 
از آثار خطی وی یک نسخه ترجمة کتاب آبی است به قلم دودانگ و کتابت خوش با رقم: «راقمه عبدالراجی الی ملک الوهاب حاجی محمدرضای متخلص به صفا الملقب به سلطان الکُتاب.»
 
یک نسخه دیوان حکیم سوری «ضیاء لشکر دانش» به قلم کتابت خوش، با رقم و تاریخ: «کتبه العبد حاجی صفای سلطان الکتاب شهر صفر المظفر سنة 1321 در کتابخانه سلطنتی، تهران.»(51)

میرزا نصرالله حکاک
 
نوادة محمّدطاهرِ حکاکِ معروف بود و خود وی نیز حکاکی می‌کرد. در خط نستعلیق شاگرد میرزا محمدرضا کلهر بود و شیوة میرزا را در حکاکی، او وارد کرد. پس از چهار پنج سال که نزد میرزا رضا مشق کرد، درگذشت.(52)

سیدمحمود صدرالمعالی
 
سیدمحمود صدرالمعالی (صدرالحسینی) از شاگردان میرزا محمدرضا کلهر که مجموعه‌ای از سرمشق‌های میرزا رضا برای او به انضمام یک قطعه سیاه مشق و یک قطعه از آثار صدرالمعالی توسط فرزندش به انجمن خوشنویسان واگذار که با مقدمه جناب خسرو زعیمی با عنوان تعلیمات مرحوم میرزا محمدرضا کلهر در سال‌های پیش از انقلاب چاپ و منتشر شده است. متأسفانه با اطلاعات بیشتری که از طریق فرزند وی امکان دریافت و شرح و بسط داشته حتی در یک سطر یا یک صفحه از وی نوشته نشده و در مأخذ دیگری نیز به احوال او اشاره نشده است.(53)
 
از دیگر شاگردان کلهر میرزا ابراهیم مستوفی (معتمدالسلطنه) فرزند میرزامحمد قوام‌الدوله(54) ـ عبدالله مستوفی نویسندة مشهور کتاب زندگانی من؛ تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه که شرح حالی دقیق و مستند و ارزشمند درباره میرزای کلهر نوشته است و مأخذ تمامی مقالات پژوهشی دربارة میرزای کلهر می‌باشد، دیگر میرزا احمد معاون‌الملک شکسته‌نویس معروف(55) و آقا میرزا ابراهیم (قوام‌الکتاب) برادر ملک الخطاطین و میرزا ابوالحسن خان فروغی (برادر محمدعلی فروغی ذکاءالملک)(56) و حاجی مهدی اصطبل مازندرانی که هر کدام به نوعی در نشر مکتب میرزای کلهر و ترویج ابداعات و معرفی شئونات هنری او نقش بسزا داشتند و در نهایت میرزا محمدحسین خان سیفی قزوینی خوشنویس مشهور قرن اخیر شاگرد غیرحضوری کلهر و مروج مکتب او که زندگانی و آثار وی در کتابی مستقل تحقیق و تحریر و چاپ و منتشر شده است.(57)
 
به تائید اکثر قریب به اتفاق صاحب‌نظران عرصة خوشنویسی، عمادالکتاب برترین و بهترین مروج و مبلغ مکتب میرزای کلهر بوده است. مرحوم دکتر بیانی می‌نویسد: وی پیرو و ناشر شیوة خاص میرزا محمدرضای کلهر است و پس از درگذشت کلهر تاکنون کسی در آن شیوة خط نستعلیق، جای او را نگرفته است.(58)
 
آغداشلو معتقد است؛ عمادالکتاب بی‌آن که در روش اساسی خطِّ کلهر دخل و تصرف زیادی کند، آن را انتشار دارد و بی‌آن که شاگرد مستقیم او باشد با وفاداری و وسواس زیاد، از روی کتاب‌های چاپی خطِّ میرزا، شیوه‌اش را أخذ کرد. از میان شاگردان کلهر، میرزا زین‌العابدین شریفی را هم نباید فراموش کرد که به روش او بسیار خوب می‌نوشت.(59)
  • بازديدها: 409

خط سوم نستعلیق - بخش دوم

مکتب کلهر
 
الف ← مشاقی؛ از ضروریات رسیدن به هدفی برتر؛ سلوک و ریاضت خارق‌العاده در انجام و اجرا و ارائه هر چه بهتر قالب و ساختار هنر خوشنویسی است. نمونه سیاه‌مشق‌هایی که از میرزا رضا کلهر به یادگار مانده است با نمونه‌های سایر معاصرین و متقدمین او جز به ندرت قابل قیاس نیست. سیاه مشق میرزا با منافذ سوزنی و حروف و کلمات تنگاتنگ بیانگر تحولی است که از مرحله تقلید صرف و نمونه‌سازی هر چند در اوج و مستحکم فرسنگ‌ها فاصله دارد، انضباط و در یک کلام دستیابی به ساختاری جذاب برای آفرینش اثری هنرمندانه و ماندگار به نام سیاه مشق در مشاقی میرزای کلهر جایگاهی ندارد. در مکتب میرزای کلهر سیاه مشق هدف نیست بلکه وسیله است. سیاه مشق‌های او سندهای گویایی هستند که آنچه را به عنوان هدف نهایی از انجام این ریاضت طاقت‌فرسا پیگیر بوده است، نه اثبات مرتبه و شأن هنری خود و تنظیم هویتی گویا برای آن بلکه، تعلیم پنجه‌های خلاقه‌ای بوده است که در تجلی مکتب جدید بتواند آنچه را دلخواه و اوج خواسته باطنی هنرمند است، اجرا نماید. در اینجاست که ایجاد جاذبه و سواد و بیاض متن و انتخاب رنگ، آشکاری مطابقت نعل به نعل دوایر و کشیده‌ها، ظهور قهرمانانة پنجه‌های پولادین در اجرای کلمات و حروف معنی ندارد و در واقع درک و فهم و تحریک حس زیباشناختی بیننده در نظر گرفته نشده و به عبارتی آرمان هنرمند ورای دیدار و قضاوت و جلب نظر حال و آینده بوده است؛ به قول استاد کیخسرو خروش؛ از مطالعة زندگی کلهر این طور استنباط می‌کنیم که او هرگز به فکر نام و افتخار نبوده و اگر تمام وقت خود را صرف فن و حرفه‌اش کرده باز هم قصد تفنن بوده است به خاطر جلب نظر این و آن و تعریف و تمجید یا پول و شهرت ذوق و سلیقه خود را فدا نکرده و فقط به اصالت کار خود و هنر خود پایبند بوده است.(60)
 
مشاقی گودی در زورخانة خوشنویسی کلهر برای نرمش و چرخش و توانمندسازی پنجه‌ها و کف دست و مچ او برای یک قلم‌نویسی و هماهنگی دل و دست بود، یعنی آنچه را به تمام و کمال دلخواه اوست، دست‌های کارکشته و ریاضت‌دیده او اجرا نماید و در واقع با حرکات خارق‌العاده هر طرحی از حروف و کلمات را در نظر نقاد و پیشرو او نقش بسته است، با نرمی تمام بر صفحه کاغذ جاری نماید و این پشتوانة گسترده و خالص از ریاضت مشاقی موجب توفیق او در اثبات زیباشناختی مکتب جدید و ترویج آن سرمایه هنری و بازدهی و به ثمر رسیدن رنج‌های طاقت‌فرسای او گردید، رنجی به ترسیم و تجسم شاگرد وفادار او عبدالله مستوفی که در مستندسازی مکتوب زندگانی هنری و اجتماعی و سیاسی میرزای کلهر که سیمایی جامع و مانع به دست داده و حقی عظیم در این راستا دارد در این باره آورده است که؛ میرزا رضا کلهر عاشق مشق بود، ... طرز مشق کردنش هم منحصر به خودش بود، مثلاً؛ یک هفته مشق دائره می‌کرد، از گوشه بالای کاغذ دوایر متصل به هم روی کاغذ رسم می‌نمود، سطر اول که تمام می‌شد سطر دوم را چنان به سطر اول نزدیک شروع می‌کرد که فاصله‌ای بین دو سطر دیده نمی شد و همین که صفحه را تمام می‌کرد، جز حاشیه چند میلی‌متری، تمام صفحه سیاه و ندرتاً نقاط میکروسکپی سفیدی در آن باقی می‌ماند. بعد از یک هفته مشق دائره عکس می‌کرد. سطرها را برخلاف مشق دائره از چپ شروع و به راست ختم می‌کرد و صفحه سیاهی می‌ساخت. بعد از آن مثلاً یک هفته مشق مد می‌کرد، خطوطی به بلندی دو سه سانتی‌متر موازی و پشت سر هم رسم می‌نمود. این مشق را به مناسبت صدای قلم بر روی کاغذ، خِرت خِرت مرسوم کرده بود. در مشق خرت خرت دیگر آن نقاط نادر سفید هم در روی صفحه نبود و تمام صفحه یک کاسه سیاه می‌شد. در مشق خرت خرت تا موقعی که قلم روی کاغذ گردش می‌کرد، میرزا نفس را در سینه حبس می‌نمود به طوری که وقتی مشغول این مشق می‌شد، مثل این که کار بدنی سنگینی را انجام می‌دهد بعد از برداشت قلم نَفَسه می‌زد...(61)
 
خصوصیات و ویژگی‌های هنری شیوة نوین کلهر را در تحلیل و کالبدشکافی سبک کلهر در خوشنویسی خطّ فارسی و معرف‌های مکتب او که نتایج ریاضت و مشکل‌پسندی او بود، آوردیم. سختگیری و مرتبه مشکل‌پسندی و وسواس هنری میرزا رضا موجب فقدان اکثر آن نمونه‌های مشاقی گردید، زیرا هر چند خود می‌دانست چه گوهرهای گرانبهایی را بر صفحه کاغذ نوشته است اما مصداق بارز عشق بود، عاشقی که معشوق را معدوم می‌کرد تا آن را در کف هنرناشناسان نبیند، شاهد واضح آن که اگر برنامه‌ریزی و هماهنگی با صنعت چاپ نبود و تمهیداتی که در این راه به ذهن پیشرو و پویا اندیشیده بود، ما امروز اثری قابل بررسی از یادگاری‌های هنری کلهر در دست نداشتیم. به قول استاد کیخسرو خروش؛ نظر بلند او همیشه جلوتر از کارش بود و چون طبع مشکل‌پسندش به آنچه می‌نوشت رضا نمی‌داد و (توقف) و (نتیجه‌گیری) را در روند هنریش دوست نمی‌داشت، آثارش را معدوم می‌کرد.(62) تا جایی که مهدی بامداد فرزند رفیع بامداد که از دوستان نزدیک میرزا کلهر بوده است، در معرفی میرزا نقل می‌کند که از پدرش رفیع‌الملک بامداد که؛ میرزا محمدعلی خان معاون‌الملک (قوام‌الدوله) که پسرهای او میرزا احمد خان و میرزا محمود خان پیش میرزا رضا مشق می‌کردند و از شاگردان او بودند، او [کلهر] را برای چند روزی دعوت کرده بود که به جعفرآباد باغ ییلاقی او [معاون‌الملک] بیاید. میرزا هم رفته بود. من [رفیع] روزی در آن حدود کار داشتم و به دیدن او هم رفتم. باغ جعفرآباد را آبیاری کرده بودند و میرزا هم در یکی از گوشه‌های باغ زیر درختی نشسته و مشغول کار خودش که همان نوشتن سیاه مشق باشد، بود. در این بین معاون‌الملک آمد سیاه مشق‌های میرزا را دید به میرزا گفت که تمام این سیاه مشق‌ها را [هر کدام] دو ریال می‌خرم بدهید به من، میرزا قدری فکر کرد و بعد گفت نه. بعد از رفتن معاون‌الملک باد شدیدی وزید و تمام سیاه مشق‌ها را در میان باغ آب داده شده، پراکنده نمود. من و میرزا با زحمتی زیاد تعدادی از آنها را جمع‌آوری کردیم اما بقیه کثیف، گل‌آلود و خراب شده بود. پس از آن که از این کار فراغت پیدا کرده و نشستیم، من میرزای کلهر را که همیشه به او آقای میرزا یا جناب میرزا خطاب می‌کردند، ملامت کردم که چرا هر یک از اینها را به دو قران نفروختید و مبلغی به خود ضرر زدی و مقدار زیادی از آنها به کلی از بین رفت. میرزا جواب داد: «که اینها نمی‌دانند که من چه نوشته‌ام و خطوط من تا چه اندازه ارزش دارد.»(63)
 
عدم اثری ارزشمند را بر وجود آن اثر ترجیح دادن و از منافع و تأمین نیازها گذشتن برای هدفی والاتر و بالاتر یعنی ایجاد پیوندی در بین سنت و مدرنیته با اندیشه‌ای آینده‌نگر، ما را به فراست و ابداع و ابتکار میرزا و پشتوانه‌ای گرانسنگ از فیزیک بدنی ساخته و پرداخته که حتی برای استمرار توانایی و در فرم بودن دست‌های معجزه‌گر در سواری نیز دست راست را در آغوش می‌گرفت. رسالت هنری در اوج و شخصیت استثنایی این هنرمند را در عرصة خوشنویسی خطّ فارسی به ما می‌نمایاند. در اینجا به حکایت میرزا و صنعت چاپ و نیز استفاده بجا و تبلیغی او از کرسی‌های اعجاب‌برانگیز حکاکی و مُهر که تأثیری مهم در معرفی برتری مکتب میرزا داشت و نیز بررسی طراحی‌های او برای ابراز خوشنویسی نوین، می‌پردازیم.

میرزای کلهر و صنعت چاپ‌نویسی
 
دربارة چاپ سنگی و کیفیت انجام آن در مآخذ و مراجع، پژوهشی، شرح یا توضیحی جامع و مانع نیامده است و آگاهان و خبرگان صنعت چاپ به هر طریق توضیحی به دست نمی‌دهند که خواستاران از چگونگی آن مطلع شوند. آنچه شنیده و خوانده‌ایم، حکایت از آن دارد که این شعبدة مدرن و صنعت نوپا، چنان ساده و بی‌پیرایه بوده و نیازمند وسایل و ابزاری اوّلیه، که حتی در مسیر سفر و اطراقگاه‌های موقت با تهیه مواد و کاغذ، چاپخانه برقرار و به چاپ و نشر اقدام می‌شده چنان که آثار ارزشمندی چون روزنامه اردوی همایون و مرآت السفر در مسافرت خراسان و در معیت اردو و خیمه و خرگاه شاهی به قلم میرزای کلهر و چاپچیان انطباعات خاصه صورت می‌گرفته است، که با آن کارگاه ساده و بی‌تکلف میرزا، شاهکارهای هنر خوشنویسی ایرانی را همراه با استعانت صنعت نوین چاپ آفرید؛ در این مقوله نادر و پیروز یعنی پیوند آغازین سنت و اندیشه و ابداع مدرنیته یگانه چهرة موفق میرزای کلهر بود که ذات شایسته و خلاق او در کالبدی چون پولاد آبدیده و آلیاژی قابل انعطاف در طی مسیری پرنشیب و فراز که لازمه‌اش ریاضت، پشتکار، ایثار، استعداد، ابداع و... بود، توانست چنان اتحادی به وجود بیاورد و چنان شگفتی بیافریند که هیچ هنرمند مقلد و متقدم و صاحب ادعایی نتواند به آن نزدیک شود. میرزای کلهر در این زمینه تمامی مشخصات و ضروریات و لوازم اجرای خوشنویسی که تابع زمان و مکان و لوازم و موقعیت و... بود بر هم زد و در کنار صنعت نوین چاپ با ابزاری که از هیچ جهت با قوانین و ضروریات هنر خوشنویسی مطابقت نداشت و با کسب توانایی خارق‌العاده و وصف‌ناپذیری در اجرای حروف و کلمات منطبق با ارائه مطلوب چاپ سنگی، امری محال و غیرقابل قبولی را که از نظر سنت‌گرایان صمغ‌نویس که به شیوه معمول و اسباب کتابتی به کمال همچنان اسیر تقلید بوده و در تحریر به سازش و پردازش و قلمبرداری عادت کرده و یک قلم‌نویسی را امری غیرممکن می‌پنداشتند و از مرکب چاپ به عنوان معجون ابلیس و دیو سیاهی که هیچ گاه راه رهوار قلم نمی‌شود، یاد می‌کردند، توانست سر قافلة کاروانی باشد که در پیشرفت تکنولوژی روز، پیروان سنت‌گرا نیز نتوانستند در دایره مرجعیت و موقعیت دشوار اجتهادی و اجرایی آنان قرار گیرند زیرا پس از گذشت قریب نیم قرن با ظهور دستگاه گراور و لیتوگرافی و عکسبرداری، صعوبت چاپ سنگی به طاق نسیان نهاده شد و سیمای دیگری از پیوند کتابت صمغی با صنعت چاپ فراهم آمد. میرزا رضا برای عبور از آن گریوة هولناک اقداماتی انجام داد که تا زمان او از هیچ خوشنویسی مشاهده نشده بود و پس از وی نیز مقلدان و پیروانش به توانایی او نرسیدند که همه و همه از خصوصیات چاپ‌نویسی بود، مرحوم دکتر بیانی می‌نویسد: «نکته دقیقی در سبک میرزا هست و آن این که با قدرتی که در کتابت و مشق داشت و هر حرف مفرد یا حروف مرکبی را یک قلم می‌نگاشت، تمام حرکات قلم در خط او مشخص و مانند این است که مثلاً در یک حرف (ی) که از سه حرکت متمایز تشکیل می‌یابد، این حرکت سه جزو مجزی است که به یکدیگر پیوسته گردیده است(64) و میرزای کلهر تمامی این مهارت‌ها را برای هماهنگی با صنعت چاپ با مشقات مشاقی و صرف عمر و بذل جان و مال و عهد و عیال کسب کرده بود که عبدالله مستوفی که با چاپ سنگی و مشخصه‌های موازی با آن آشنایی کامل داشته زیرا این صفت در عهد جوانی و میانسالی او رایج بوده می‌نویسد: هیچ ما ندیدیم میرزا کاغذی دست بگیرد و سطری بنویسد. شاید تاکنون کسی که خطش به خوبی خط میرزای کلهر روی سنگ چاپ برگردد، نیامده باشد. قلم را که روی کاغذ می‌گذاشت یک قلم یک کلمه را تمام می‌کرد. اهل فن می‌دانند که کمتر کسی است که در نوشتن اینقدر قدرت داشته باشد که تمام کلمه را بدون برداشتن قلم از روی کاغذ از کار دربیاورد و در چاپ‌نویسی این کار یکی از لوازم و به این جهت است که خطوط چاپ میرزای کلهر با خطوط غیرچاپش هیچ فرقی ندارد.(65) میرزای کلهر برای امکان‌پذیری چاپ سنگی و خوشنویسی فارسی تمامی زمینه‌ها را با ذهن نقاد و پویا و قدرت و توانایی وصف‌ناپذیر مهیا ساخت از جمله مراتب لازم و عوامل تأمین‌کننده سرعت در کتابت که به قول استاد علی راهجیری عبارت بود از؛ گذاشتن به اصطلاح گوشت بیشتر قلم برای ستبر کردن و تأمین حرکت تند قلم و نیم گرد کردن نوک و وجه زبان قلم برای سرعت حرکت و قلمرانی و کناره‌نویسی و عدم ساخت و ساز و پیش راندن سریع قلم، کوتاه کردن میدان آن برای تسلط دست در حرکت، گذاشتن مویی در شکاف قلم برای بهتر جاری شدن مرکب چاپ، ضخیم‌نویسی و جلوگیری از نازک‌نویسی، نگذاشتن سرکش‌های کاف و در اجرای ضعف و قوت و کلفت‌تر شدن دندانه‌ها و مراکز کلمات و مرکبات حروف و باز شدن نقطه‌ها و روشن قرار دادن هر نقطه در سر جای خود و در اصطلاح [گرفتن] کمی از حرکت قلم در اجرا و کتابت طرح گروه‌گرایی و تجمع‌نویسی و عدم توجه به مفردات، نمایش و هجوم صفحات زنجیری یک نواخت و هماهنگ و...(66)
 
و با این حرکت بنیادی، میرزا رضا کلهر به عنوان پیشرو هنر انقلابی همگام با تحولات معاصرش در اروپا و پیش از نهضت مشروطیت و دگرگونی اوضاع سیاسی که محضر و مکتب میرزا و دوستانش در آن بی‌تأثیر نبودند، هنر خوشنویس خطّ فارسی از انحصار اشرافیت خارج شد هر انسان علاقه‌مند در هر لباس و طبقه‌ای در صورت تمایل و پیگیری می‌توانست روزنامه‌ها و کتاب‌های چاپ سنگی و نمونه‌های قابل استفاده هنری و مطالعاتی خط میرزا و پیروانش را در اختیار داشته باشد و دیگر مانند سابق تنها دربار و وزرا و شاهزادگان و امرا با به خدمت گرفتن خوشنویسان صمغی‌نویس، صاحب نسخه‌های منحصر به فرد نبودند. این گام نخستین بارقه اطلاع‌رسانی و انتقال پیام همگانی و تنویر افکار عمومی بود که به همت والای میرزای کلهر صورت گرفت. میرزا رضا به همین نیز بسنده نکرد و برای همگانی شدن و ترویج و تبلیغ خط فارسی در قالب عروس خطوط اسلامی (نستعلیق) گامی دیگر برداشت و پیش از اختراع خودنویس که اولین بار قلم‌های فلزی فرانسوی برای نگارش جای نوشت‌افزار قدیم، یعنی قلم نی سنتی را گرفت و در ادارات و مؤسسات کاربرد آن متداول شد؛ نمونه‌ای از قلم آهنی را که میرزای کلهر مخصوص تحریر خط فارسی طرح کرده بود، به خارج فرستادند و سفارش داده، پس از آن قلم‌های آهنی خطاطی برای فارسی‌نویسی با طرح و ابداع میرزای کلهر ساخته شده به ایران آمد.(67)
 
در حالی که خط و کتابت مکتب قدیم به هیچ وجه توانایی ارضاء نیاز فرهنگی اجتماعی جامعه ایران در عصر ناصری را نداشت. میرزای کلهر و پیروانش با تسریع و تکثیر و انتشار نمونه‌های برجسته آثار فرهنگی اعتقادی و میهنی و اجتماعی تحولی شگرف در جامعه ایران آن زمان به وجود آوردند که روشنگری و ترقیات در پی را باید زاییده آن تحول و دگرگونی فرهنگی دانست. به قول استاد علی راهجیری ... گو این که کلیة خوشنویسان و کسانی که دست‌اندرکار کتابت و چاپ‌نویسی بودند سهمی از تحول را به عهده داشته‌اند و نمی‌توان آنها را نادیده گرفت ولی به اصطلاح کباده‌کش این میدان محمدرضا کلهر بود که تصرفات عمده و اصولی را در کتابت و خط و خوشنویسی و افزار آن ایجاد کرد که اکنون تناسب فضیله زمان در عصر حاضر از آن او و مکتب نوظهور اوست؛ مکتب میرزا محمدرضا کلهر به مثابه یک الگوی تناسب زمان که ناچار هنر پیشرو در پروسه اجتماعی و نفوذ آن در توده‌های مردم بود در دسترس عموم قرار گرفت، اما این استقرار و استمرار مکتب که تاکنون به شیوه‌های گوناگون جریان یافته است وسیله شاگردان این استاد باصفا و بی‌بدیل که از جهت صفای باطن و ایثار از تمام خوشنویسان زمان خود برتر و افضل بوده است...(68) [تا زمان ما ادامه یافته است]
تمامی پیروان و ادامه‌دهندگان مکتب میرزای کلهر از افراد عادی و مستعدان متوسط‌الحال بودند که در شرح شاگردان میرزا رضا به معرفی آنان پرداختیم. در کنار این امور میرزا رضا به امر حکاکی که نوعی تمبر و تائید و تبلیغ در آن زمان به شمار می‌رفت توجه نمود و هر روز صدها نامه با کرسی و تحریر مطابقت با مکتب میرزا رضا در تهران و شهرهای ایران دست به دست می‌گشت. به قول مرحوم مستوفی: «یکی از شاگردان مشق میرزای کلهر میرزا نصرالله نواده آقا محمد طاهر حکاک بود که به شغل اجدادی خود مشغول و تازه نزد میرزا آمده از او تعلیم خط می‌گرفت. بعضی از شاگردهای میرزا مهرهایی به او سفارش می‌دادند. میرزا در مهرهای سفارشی به میرزا نصرالله و ترکیب کلمات آن، سلیقه و اسلوب خود را به کار می‌برد. اکثر شاگردهای میرزا مهرهای کار میرزا نصرالله را داشتند به طوری که شیوه خطّی میرزا به این وسیله در حکاکی هم وارد شد...»(69)
 
علاوه بر این، میرزای کلهر با این ابداعات و تحول در امر آموزش خط و خوشنویسی نستعلیق نیز دگرگونی چشمگیر ایجاد نمود و نه تنها آموزش را به امری عمومی و سهل‌الوصول مبدل ساخت بلکه از لحاظ پذیرش مستعدان سد انحصار طبقاتی آن را شکست و از لحاظ مدت تعلیم و آموزش به تصریح اکثر صاحب‌نظران این زمان چهل ساله را به چهار سال تقلیل داد و هنرجو در طی همین ایام می‌توانست با بروز لیاقت و استعداد به نحوة تحریرِ خوش، دست یابد. بنابه قول استاد غلامحسین امیرخانی؛ در مدت سه چهار سال خط آنها از آب و گل درمی‌آمد... دلیل این پیشرفت سریع امکان رؤیت و دیدن نحوه قلم‌گذاری این استاد بزرگ است که برخلاف گذشته که تغییرات گردش قلم در دور مخفی است و درک کیفیت و چگونگی آن برای هنرجویان و مبتدیان دشوار است و شاید به همین جهت سال‌ها طول می‌کشید تا کسی بتواند از مقدمات فراگیری خطّ عبور کند. در شیوة کلهر این فرصت به وجود آمده است، نکته جالب این که این خاصیت بدون لطمه به «دَور» در خطّ اوست و همین امتیاز از عوامل مؤثر رایج شدن شیوه جذاب میرزاست(70) و نیز تأکید دارند که کیفیت قطع زدن، مقدار گوشت قلم، میزان متناسب انحرافِ قط «که معمولاً متوسط توصیه شده» می‌تواند راه طولانی و دشوار تحصیل خط را کوتاه‌تر کند.(71)
 
در تحلیلی صحیح از تحولی که میرزای کلهر در زمان حساس و تغییر اجتماعی جامعه سنتی کلاسیک به دوره‌های طلوع پنهان مدرن ایجاد کرد، درمی‌یابیم که کلهر به درستی دریافته بود که دوران قطعه و کتیبه و چلیپا جز به تفنن و توصیه به پایان رسیده است و سرمایة زمانی و عمر طلایی و استعداد الهامی و ایثار و توفیقات روزافزونی که در مسیر درست از سوی کلهر به کار گرفته شد، هر چند به عبارتی در جهت کاری سنتی و موزه‌ای نبود، اما هر حرف و کلمه، سطر و صفحه‌ای که از او بازمانده است بدون هیچ شائبه خود مرقع و موزه‌ای بی‌بدیل است که صفحات اردوی همایون، سفرنامه، تقاویم و سطر خلعت بهای مرحوم آقا مرتضی نجم‌آبادی در مجله یادگار که نمونه بارز و بی‌نظیر مکتب کلهر است(72) و نیز سیاه‌مشق‌هایی به دست آمده، شاهد ادعاست.
 
میرزای کلهر در شیوه آموزش نیز تحول به وجود آورده به جای استاد محوری، به هنرجو میدان بروز استعداد و ظهور و ابداع می‌داد و علی‌رغم شیوة تمام استادان معاصر که با سرمشق خود تعلیم را آغاز می‌کردند، به قول مستوفی؛ میرزا رسم نداشت سرمشق بدهد، چند مصراع از اشعار را مرتب کرده بود که در آنها کلماتِ مناسبِ با قوة مبتدی و متوسط و منتهی وجود داشته باشد و وقتی که می‌خواست سرمشق را عوض کند، با نیش همان قلم خِرت خِرت‌نویسی در گوشه صفحة مشقِ شاگرد مصراع جدید را قلم‌انداز ترکیب می‌کرد و به دست شاگرد می‌داد و او از روی آن با قلم درشت، روی صفحه، سطر را می‌نگاشت و به نوبت نزد میرزا می‌برد و تعلیم می‌گرفت.(73)

زندگانی خصوصی و اندیشه سیاسی میرزا رضا کلهر
 
یکی از توفیقات کم‌نظیر کلهر که در زندگانی هنرمندان شرقی جز به‌ندرت نمی‌توان نمونه آن را یافت، داشتن شاگردی خوش‌ذوق و اهل فضل و قلم و وفادار به دیدنی‌ها و شنیدنی‌هاست که بتواند دقیق‌تر از هر دوربین فیلمبرداری زندگی هنری، اجتماعی، سیاسی و خصوصی استادی چنین نامبردار را در مکتوبات مستند خود علاوه بر ترسیم، مجسم نماید و میرزای کلهر در کنار تمام محرومیت‌های اقتصادی و رفاهی از این موهبت الهی برخوردار بوده است و آن وجود شاگردی چون مرحوم عبدالله مستوفی است که ابعاد مختلف زندگی میرای کلهر را در اثر ارزشمند خود به رشته تحریر درآورده است. زندگی داخلی، بینش اجتماعی، پیچ و خم‌های مسیر منزل، معماری ساختمان مسکونی، ساکنان منزل و عیال و اولاد او، ارتباطات و واردین و میهمانان و دوستان و همدمان و انیس گرمابه و گلستان، ارتزاق و امرار معاش، برخورد با اشراف و ادنی، نحوه پذیرش شاگردان، مشاقی و برنامه‌ریزی روزانه، ترتیب تعلیم و آموزش، اخلاق فردی، پوشش و البسه شخصی، سیما و مشخصه‌های شخصی ظاهری و حتی مرغ و خروس و سگ و... همه و همه از قلم تیزبین و چشم ریزبین این شاگرد بزرگوار میرزای کلهر دور نمانده است.
 
در این مقالة مجسم میرزای کلهر همچون قهرمان داستان در زمان خود با همه چیز و همه کس و تمامی تحرکات اجتماعی و سیاسی اطراف خود ارتباط مستقیم دارد. از مسجد تا دربار از وزارت انطباعات و دیوان اعلی تا شید و کید بازار و از مجلس اشراف و قافله زوار شاهی تا هم‌نشینی با سیدلطفعلی یزدی لوطی زنجیرکش بی‌باک و مشهور یزد که سوراخ سنبه هر کاری را خوب بلد بوده و از تجار باج می‌گرفته و بهادری و عیاری و دریادلی او و خلاصه این بیان روشن اگرچه به ده صفحه نمی‌رسد (237 ـ 245) اما در طی مطالعه آن گویی خواننده رمانی جذاب و چند صفحه‌ای را درباره مسائل همه‌جانبه زندگانی میرزای کلهر به دقت بررسی می‌کند و تمامی مأخذ از این اثر ارزشمند در تمامی ابعاد حیات کلهر بهره‌مند بوده و هستند؛ در معماری زیستگاه میرزا می‌نویسد: در خیابان جلیل‌آباد، گوشه شمال غربی جلو خان عضدالملک، کوچه‌ای از مشرق به مغرب امتداد داشت که به محلة سنگلج می‌رفت. در این کوچه جز یک در بسته‌ای که در اندرونی عضدالملک بود و ظاهر آراسته‌ای داشت. باقی خانه‌ها محقر و بعضی خرابه بود. و در آخر این کوچه یک پیج هفت هشت ذرعی که به سمت جنوب می‌رفت. کوچه سابق‌الذکر را به کوچه مدرسه میرزا زکی متصل می‌کرد. این کوچه هم مثل کوچه قبل از مشرق به مغرب امتداد داشت. خانه‌های این کوچه اعیانی‌تر و چند دکان داشت. منتهای این کوچه به سمت شمال می‌پیچید. در ضلع شرقی اوّل این کوچه خانه‌ای بود که متعلق به میرزا رضا قلی و میرزا آن را به ماهی دو تومان اجاره کرده بود.
 
این خانه برخلاف خانه‌های اعیانی شهر در سمت شمال بنایی نداشت. یک سه قسمتی (در ایوان جلو دو اطاق جنبین، یک اطاق شاه‌نشین‌دار در وسط) بنای سمت مغرب را تشکیل می‌داد و سه اطاق تنکه‌سازی در سمت مشرق و در سمت جنوب هم مطبخ و آب‌انبار داشت. مدخل خانه راهرو و یک ذرع چارکی بود که پهلوی اطاق اوّل سه قسمتی سمت مغرب و در غلاف بنای سمت جنوب واقع شده و واردین را به صحن حیاط دلالت می‌کرد. از این راهرو دری هم به اطاق اول سه قسمتی سابق‌الذکر که مجلس مشق تابستانی و بهاری بود، داشت.
 
شاگردان بدون این که به حیاط کاری داشته باشند، به این اطاق وارد می‌شدند. اطاق کاهگلی و دیوار سمت کوچه آن نمناک و چند باری برای جلوگیری از رطوبت، بنایی هم در دیوار شده و با وجود این آثار خوردگی رطوبت در دیوار تا نزدیک طاقچه هویدا بود. در یک گوشه حصیر شیرازی افتاده، در گوشه دیگر گلیمی افکنده بودند، در محل آبرومند اطاق یک نمد آهکی افتاده، روی آن یک روفرشی کرباسی که از روز خرید، رنگ صابون ندیده بود، گسترده بودند. این روفرشی برای آن بود که تراشه‌های قلم‌هایی که میرزا می‌تراشید، به نمد نچسبد. با این همه تمام اطاق مفروش نبود. در زمستان مجلس مشق ما از این اطاق به اطاق کوچکتری که در قسمت شمالی بنای ضلع شرقی حیاط بود، منتقل می‌شد. این اطاق کوچک‌تر و با سقف کوتاه‌تر، خشک و سفیدکاری بود ولی از روزی که ساخته شده بود، تعمیری از آن نکرده بودند و دیوار و سقف اطاق از دودة چراغ رنگ سربی پیدا کرده بود.
 
حیاط ده دوازده ذرع طول و هفت هشت ذرع عرض و در سمت شمال و آفتابگیر، حوض و به رسم معمول دو باغچه و خرندهایی داشت. این حوض شکسته و همیشه به قدر نیم ذرع سرش خالی و آب سبز رنگی تا کمر حوض را پر کرده بود. از مرور دهور فرش حیاط که اولش نظامی بوده به سقط فرش تبدیل یافته و باغچه‌ها با کف حیاط طراز شده و سال‌ها بود که رنگ بیل ندیده بودند. ده بیست مرغ در این حیاط در گردش بودند و با نوک‌های خود ملاط سقط فرش‌ها را می‌کاویدند. در این باغچه‌ها یکی دو جا ته کوزه یا لولئین سرشکسته‌ای را در زمین چال کرده بودند و در‌ آن آب می‌ریختند که مرغ‌ها لامحاله تشنگی نکشند.
 
میرزا کوزه قلیان لب پریده‌ای داشت و مقداری ارزن یا گندم در آن بود که گاهی که از اطاق بیرون می‌رفت، خود متصدی دانه دادن مرغ‌ها می‌شد. هر وقت از اطاق به حیاط می‌رفت، مرغ‌ها او را احاطه می‌کردند و گاهی که از رفتن به حیاط غفلت می‌کرد، مرغ‌ها به ایوان می‌آمدند و مثل دم دکان‌های نانوایی و پارچه‌فروشی وسقط‌فروشی و سیگاری این دو سه سال اخیر، داد و فریاد راه می‌انداختند. گاهی بعضی از مرغ‌ها که تخم کرده بودند به ایوان اطاق میرزا می‌آمدند و به وجود آمدن شاهکار خود را در آنجا اعلام و بعضی که خیلی جار و جنجال برپا می‌کردند، میرزا از توی اطاق می‌گفت: «تخم کردی؟ ... خوب کردی!» و گاهی اتفاق می‌افتاد که همین تفقد میرزا، حیوان را متقاعد کرده و از داد و فریاد دست برمی‌داشت.
 
میرزا لباس راسته و بر روی لباس عبایی می‌پوشید، یک چشمش پیچیدگی کمی داشت، گوش‌هایش سنگین و قدش متوسط بود، با ریش نوک‌دار قرمز. سر را تماماً می‌تراشید و تا از خانه بیرون نمی‌رفت، لباس رو نمی‌پوشید. در تابستان با پیراهن و زیرجامه بود، گاهی در حین مشق یک دوشکچه را دولا می‌کرد و زیر ران چپش می‌گذاشت. روی کاغذ صابون خشک می‌زد و می‌گفت این عمل موجب نرمی کاغذ و آسانی گردش قلم بر روی آن می‌شود... میرزا سگی به اسم شنگول داشت. جای این سگ اکثر پشت در خانه بود. به مجرد این که دست به در می‌خورد صدای پارس شنگول بلند می‌شد. اگر هم در باز بود، شنگول مانع ورود غریبه به خانه می‌شد تا بالاخره یکی از اهل خانه می‌آمد و وارد را به مقصد می‌رساند. در این وقت سن میرزا در حدود شصت بود. از زن سابق خود دختر شانزده هفده ساله‌ای به اسم برجیس داشت [در پاورقی توضیح داده‌اند که برجیس خانم نیز از همسر دوم بوده و اولادهای میرزا از زن سابق همه تلف شده بودند] بعد از آن زن، زن دیگری گرفته از این هم یک دختر چهار، پنج ساله به اسم عذرا و برادرزنی به اسم رضاقلی داشت که تمام اهل خانه بیش از چهار نفر و یک دختربچه نبودند. با این همه گاهی اتفاق می‌افتاد که با وجود ارزانی آن دوره تا دو ساعت بعد از ظهر که شاگردها می‌رسیدند و چند قرانی مساعده می‌دادند، این خانواده نهار نخورده بودند. گاهی میرزا می‌گفت: ما دیشب از بی‌پولی پلو خوردیم، بعد توضیح می‌داد که قصاب و نانوا نسیه نمی‌دهند، ولی مشهدی زکی، بقال سر گذر، با ما نسیه کاری دارد، پول نبود نان و گوشت بخریم از بقال برنج و روغن نسیه آوردیم و پلو خوردیم.
 
درآمد میرزا از مجلس مشق که از هر شاگردی یک تومان ماهیانه می‌گرفت، منتهی به ماهی پنج شش تومان می‌رسید و از دو سه خانه‌ای که برای مشق دادن می‌رفت، هشت نه تومان عایدی داشت. از چاپ‌نویسی هم ماهی سه چهار تومان عاید می‌کرد. به طوری که سر هم رفته درآمد میرزا بیش از ماهی پانزده منتهی هیجده و ندرتاً بیست تومان نبود و با این درآمد زندگی می‌کرد. در زندگی، تفننی جز جای دیشلمه نداشت. خیلی سابقه و واسطه یا سفارش لازم بود تا میرزا شاگرد جدیدی بپذیرد. در این وقت جز به خانه میرزا محمدعلی خان معاون‌الملک، پسر میرزا عباس خان قوام‌الدوله، برای مشق دادن احمد و محمود دو پسر او و خانه عبدالله خان کشیکچی‌باشی و گاهی هم به خانه ما [مستوفی] جای دیگری برای مشق دادن نمی‌رفت.
 
... میرزا رضای کلهر عاشق مشق بود، در شبانه‌روز جز پنج شش ساعتی که صرف خواب و یکی دو ساعتی که صرف خوراک و نماز مختصر می‌کرد، تمام اوقاتش در مشق مستغرق بود. در زمستان به واسطة بلندی شب‌ها و در تابستان به جهت خنکی هوا، در تمام سال پیش از طلوع فجر بیدار بود و تا وقت خواب غیر از مشق کاری نمی‌کرد. وسط روز در تابستان یک ساعتی می‌خوابید و در زمستان ده بیست دقیقه میان پوستین چرتی می‌زد.
 
شعر خوب می‌فهمید(74)* و گاهی اشعاری هم می‌گفت، ولی تخلصی برای خود فکر نکرده بود، در مجلس مشق خود از سیاست حرف می‌زد و از رفتار حکومت بدون هیچ پرده‌پوشی آنچه را مخالف تصور می‌کرد، نقادی می‌نمود. بزرگ‌ترین گناه میرزا یوسف صدراعظم، در نظر میرزا، درویش بازی او بود. از امین‌السلطان بی‌اندازه مذمت می‌کرد و مثل همه کرمانشاهی‌ها که کلمة قربان را در موارد محبت و یگانگی بیشتر از احترام به کار می‌برند، به ما می‌گفت، قربان تمام عادات زشت ناصرالدین شاه که در این اواخر از او به ظهور می‌رسد، از رویه‌ای است که این مرد و پدرش به او آموخته‌اند، مخصوصاً خیلی از پول دادن بلاعوض امین‌السلطان به این و آن نقادی کرده می‌گفت، قربان! این مرد همة اهل این کشور را گدا کرد. همین طور به کسی هم معتقد بود اعم از مرده یا زنده اسم او را همیشه به احترام می‌بُرد.
 
سید یزدی موسوم به سیدلطفعلی گاهگاه به منزل میرزا می‌آمد. بین این سید و میرزا، شوخی‌های لفظی زیاد متبادل می‌شد. میرزا از جوانی‌های سیدلطفعلی و زندگی او داستان‌ها داشت. ... در جوانی از لوطی‌های زنجیرکش مشهور و بی‌باک یزد بود و از آنها بوده که سوراخ و سنبه هر کاری را خوب بلدند و از همه تجار آنجا باج می‌گرفته. بالاخره حکومت او را تبعید کرده و به تهران آمده است. در این وقت هفتاد سال داشت و خیلی مرد بذله‌گوی خوشمزه‌ای بود... در شناسایی چاقو و سنگ و کاغذ و لوازم تحریر آن روزی بسیار زبردست بود و دستفروشی می‌کرد و برای میرزا از این قماش لوازم گاهی می‌آورد...
 
یک روز یک آخوند جُلمبری نزد میرزا آمد. میرزا از او خواهش کرد با رمل طالعی ببیند. آخوند از تاریخ ولادت صاحب طالع پرسش کرد. میرزا گفت پریشب است. معلوم شد، خدا به میرزا پسری داده است. اسم این پسر را محمدعلی گذاشت. میرزا به شاید و نشاید تقویم معتقد بود. به ادیب پیشاوری که در این اوقات برای تصحیح و حاشیه‌نویسی کتاب تاریخ بیهقی به منزل معاون‌الملک (جد آقایان فروهر) می‌رفت، خیلی معتقد بود و اسم او را با تجلیل تمام می‌برد. به علمای تهران جز حاجی آقا محمد نجم‌آبادی، عموماً بی‌اعتقاد بود و بساط آنها را دکان و ناندانی می‌دانست.
 
میرزا از حرفه پدری اسب و شمشیر جوهری و سگ شکاری را خوب می‌شناخت و بر حسب عادت و وراثت، سگ شکاری را بسیار دوست می‌داشت. در وقت سواری همیشه دست راست را توی جیب می‌گذاشت و معتقد بود که اگر آزاد باشد، تکان مال دستش را از قوت می‌اندازد.
 
میرزا خیلی بیش از اینها می‌توانست شاگرد داشته باشد و از ماهیانه آنها زندگی را مرفه‌تر کند، ولی چون این کار وقت زیاد می‌گرفت و او را از مشق خِرت خِرت باز می‌داشت، قناعت را پیشه کرده و واقعاً بدون این که نتیجه‌ای از این سیاه‌مشق‌ها انتظار داشته باشد، عاشق مشق بود. من تصور نمی‌کنم هیچ خطاطی به درجة میرزای کلهر مشق کرده باشد. به واسطة همین عشق، پاپی این که اثر زیادی از قطعات و کتاب خطی از خود باقی بگذارد، نبود. اگر چاپ‌نویسی نمی‌کرد، شیوة مخصوص او منتشر نشده و مقامی را که فعلاً در این صنعت دارد، البته حائز نمی‌گشت و شیوة او از بین می‌رفت.
 
اشخاصی که در صنایع ظریفه خیلی مستغرق و از راه عشق، دنبال این قبیل کارها می‌روند، به واسطة فرورفتگی در کار خود و نپرداختن به سایر شعب زندگی، اخلاق عجیب پیدا می‌کنند، ولی میرزای کلهر با این که هیچ کس به قدر او کار و حرفة خود را دوست نداشته و شب و روز همش مصروف سیاه‌مشق بی‌نتیجه بود، جز گاه‌گیری بی‌دلیل چیزی برخلاف عادت از او دیده نمی‌شد و از سایرین بعضی چیزها شنیده شده است که واقعاً حیرت‌آور است.(75)
 
آیدین آغداشلو در مقاله‌ای ارزشمند تحلیلی براساس آنچه از ذره‌بینی و دقت همه‌جانبة عبدالله مستوفی گذشت، این گونه به نقد و تحلیل مطالب و مستندات مزبور پرداخته که؛ ظاهراً به نظر می‌رسد این نکات نباید روشنگر مسائل هنری یا چیزهای لازم‌تر دیگر باشند، اما این طور نیست زندگی داخلی یک خطاط مهم مثل میرزا محمدرضا کلهر، گذشته از آن که ما را به چگونگی طرز زندگانی یک خطاط معروف واقف می‌کند و مسائل اقتصادی و اجتماعی و ارتباطات او را آشکار می‌کند باعث می‌شود بهتر و راحت‌تر بتوانیم شخصیت هنری‌اش را بررسی کنیم. یعنی بتوانیم او را در محیط و زمینه کارش ببینیم و به همراه، محیطی را که او را پرورانده، دوباره‌سازی کنیم. در چنین مرحله‌ای است که می‌شود مطمئن شد که رابطه فرد با محیط پیرامونش یعنی یک رابطه اساسی و مسلم از قلم نیفتاده است.
 
میرزا رضا، از زندگی فقیرانه‌ای برخوردار بوده است... چرا زندگی میرزا این قدر فقیرانه می‌گشت؟ خب واضح است که می‌توانست راحت پول دربیاورد، اما نمی‌خواست. مثلاً خوش نداشته به خانه بزرگان زیاد رفت و آمد کند و جهت تعلیم مشق به آنجاها برود...
 
کلهر، یک هنرمند «مردم‌گریز» نبود، اما انضباط‌های شخصی مجال کارهای فرعی برایش نمی‌گذاشت. رک‌گویی و بی‌پروایی‌اش، اگر نه همه از شخصیت خاصش برآید که بیشتر دنباله صفت هنرمند مستقل و مستغنی از مال و منال دورانش است. دورانی که آدم‌هایی مثل دهخدا و محمد غفاری و میرزاده عشقی را پرورد.
 
میرزا رضای کلهر، گذشته از هنر تخصصی و پراعتبارش، در سایر موارد آدمی بسیار عادی به نظر می‌رسید. او به طبقه‌ای تعلق دارد که هر چند در هر باب اظهار نظر می‌کنند، اما در نظام موجود اطراف خود تحلیل می‌روند و جزئی از آن می‌شوند. تمام بازتاب و عکس‌العمل میرزا به عنوان یک هنرمند سال‌های آخر قرن دوازدهم هجری، در تو کشیدن‌ها و قاطی نشدن‌ها خلاصه می‌شود و عملکرد انسانیش انحصاراً در حیطه‌های «هنری» انجام می‌گیرد. این چقدر فرق دارد با هنرمندان نسل بعدتر او که یکراست هنرشان را وسیله بیانشان قرار می‌دهند و مستقیماً از همان کرسی صحبت می‌کنند.
 
میرزا را در زندگی داخلی‌اش آدمی می‌بینیم که جز به «خود» هنرش به هیچ امر دیگری وابسته نیست و اگر هم هست از حرف و نیش و کنایه تجاوز نمی‌کند. او تمام اوقاتش در مشق مستغرق بود.
... روش او، همان است که بعدها (هنر برای هنر) نام گرفت. در دورانی که در اروپا هنرمندانی از میان خرده بورژواها برخاستند و پایگاهی تازه در مقابل (هنرفروشی) اختیار کردند، میرزا رضا همان ریاضت «فلوبر» وار را عمل کرد و در زندگی خصوصی‌اش همان قدر ناتوان و بی‌اختیار بود که «پروست» بود.
 
اغلب ایامش به فقر و ناداری می‌گذشت و او ترجیح می‌داد همین طور سر کند. به جوهر «هنر ناب»ی اعتقاد داشت که او را از بیرون شدن از میان طبقه‌اش مانع می‌شد و از همین جاست که باید میان او و «میرحسین» تفاوت گذاشت، تفاوتی به نفع میرزای کلهر البته.
 
ظاهراً و اگر از دور قضاوت کنیم، میرزا را آدمی می‌بینیم که در میان یک جریان متحرک و فزاینده تغییرات ذهنی و اجتماعی به پشت سر هم نوشتن خطوط و دوایری مدام، دلخوش کرده است. در دوره‌ای که امثال سیدجمال‌الدین اسدآبادی و میرزا آقاخان کرمانی فعالانه رفتار می‌کنند. اما انصاف است که بگوییم او از همین راه، به ریاضتی می‌رسد که نه در حدی شخصی، بل در گسترشی فلسفی و اخلاقی، زاییده یک هنر تعیین‌کننده می‌شود.
 
* * *
 
زندگی کلهر سخت می‌گذشت ... اما همین زندگی سخت که شام شب یک هنرمند درجه اول، در گرو مرحمت مشهدی زکی می‌ماند، می‌ارزد به رفاه نسبی، اما حقیرانه خطاطی مثل «سیدمحمد مشتاق» که چند قصیدة سنایی را کتابت می‌کند و «قدک قلمکار و جعبه گز و جوراب» در مقابلش می‌گیرد. ولی زندگی‌های این طور گرفتار شام و ناهار هنرمندان محدودی تربیت می‌کند. میرزا محمدرضا کلهر که در مجلس مشق خود از سیاست حرف می‌زند، جلوتر از بینی‌اش را نمی‌تواند ببیند و به شاید و نشاید تقویم اعتقاد دارد. اما کوچکی خودش را با بزرگی کارش جبران می‌کند.
 
پیداست هنرمند ایرانی، همیشه به مهارت فنی کارش تکیه داده و دیده نمی‌شود. هنرمندی که آفرینش او جز از این راه، صورت بگیرد، مرز محدودیت میرزا هم، فقط در زندگی خصوصی‌اش حضور داشت. والا حرکتی که او در خطاطی فارسی ایجاد کرد، آهسته آهسته تبدیل به چنان پرواز عظیمی شد که همه خطاط‌های بعدی را به زیر سایه خود کشیده و پنهان ساخت.
 
این دوگانگی «شخصیت» و «اثر» همة قصة میرزا رضا کلهر است. اما هیچ صدمه‌ای به او نمی‌زند و فقط نشانشان می‌دهد که چطور شده مثلاً مهم‌ترین اساتید شعر ما مجیزگو و مدیحه‌سرا بار آمده‌اند، امّا در کنار عالی‌ترین حد جوهر شعر را، همراه با وسیع‌ترین چشم‌انداز ظرافت و تخیل و اندیشه به جای گذاشته‌اند علت این روش را باید در سیرة هنرمند ایرانی جستجو کرد، اما اگر «قاآنی» مدح می‌گوید، کلهر یک پله به خیال خودش بالاتر می‌ایستد و هنرش را هیچ نمی‌فروشد و پیش خودش روسفید باقی می‌ماند. شاید هم اصلاً همه هنرمندان حرفه‌ای طراز اول ایرانی، حرفش را فقط از راه مهارتش می‌تواند بگوید. یقین قطعی که نمی‌شود داشت، اما می‌شود حدس زد که او مدیون خودش است تا کاری را که بلد است، به عالی‌ترین وجهی انجام دهد. همین قدر حرفه‌ای و همین قدر پاک و خالص.
 
حالا چه باک که در زندگی تفننی جز چای دیشلمه نداشت...(76)
 
اما در این نقد و تحلیل شایسته و بایسته و ارزشمند چند پارادوکس تحلیلی ذهن را می‌آشوبد تا گامی پیشتر به شناخت میرزای کلهر گذاشته شود، یعنی اگر عملکرد انسانی میرزارضا را منحصر به حیطة (هنری) او بدانیم، هنرش را وسیلة بیانش ندانسته و در جامعه اشرافی آن روز شیوة او را با مسألة (هنر برای هنر) که بعدها در اروپا در مقابل هنرفروشی عَلَم گردید، مقایسه کنیم، شاید جفایی را متوجه شخصیت میرزا کلهر کرده باشیم. به عقیدة من بهترین عنوان برای چنین اندیشه و استعدادی واژة (ایثار) برای شکست انحصار است. فراتر از مرزهای جغرافیایی تحولات عصر هنرمند، ایثار؛ برای سرافرازی و استمرار خطّ که یکی از دو رکن اساسی هویت ملی و بنیان استقلال و تمامیت ارضی کشور است تا بتواند در دایرة زیباشناختی و جلوه‌گری هنری به زندگی هزار و چند صد سالة خود، ادامه دهد و با جلوه‌های نخستین مدرنیته درآمیزد و با پیوندی آشتی‌جویانه از مغلوب شدن و شکست مانع شده، سخن از پیروزی بگوید. اگرچه کلهر در فضای اواخر قرن نوزدهم اروپا نبود تا از هر حرکت او مکتبی سربرآورد، اما در جامعه آماده برای دگرگونی و نهضت جوی عصر ناصری؛ بی‌نیازی کلهر، انتقادات مستقیمش از دربار و درباریان و ایستادگی او در مقابل عدم پذیرش دولتی شدن و بالاستقلال و در کنار مردم زیستن، می‌نمایاند که نه تنها هنرش تنها وسیله‌ای برای دلخوشی نیست بلکه بارویی است در دفاع از کیان هنر ملی و هر چند از دایره سیدجمال و میرزا آقاخان و همفکران و همراهان آنها چون مرحوم نجم‌آبادی خارج نیست بلکه با تأثیرگذاری بر حیطة شاگردان و اطرافیان خود گامی فراتر نیز برمی‌دارد. او بزرگ است و بزرگ‌تر از آن که ما با جزئیاتی که مطابق زمان و شاید برای تفنن یا حتی اعتقاد که به شاید و نشاید تقویم نقل شد و جزئی از باورهای مردمی بوده و هست و خواهد بود او را کوچک بدانیم و مهارت میرزا اگر برای تکیه‌گاه به معنی اوّلیه آن در نظرمان باشد، باید به تمامی آنچه درباره او نوشته و می‌نویسیم خط بطلان کشید، زیرا او مهارت فنی را و سیر و سلوک و مشقاتی که در این راه تحمل کرد برای شکستن انحصارها، عمومیت یافتن اطلاعات و آگاهی اجتماعی، سیاسی، هنری به کمک تکنیک و شعبده‌های مدرن غرب به نام چاپ بود، برای قاطی شدن میرزا با توده مردم و منزوی نشدن او، همین بس که در هر جا برگی از روزنامه شرافت، اردوی همایون، شرف و... وجود داشت، میرزای کلهر مجسم بود او خود را با نوشته‌هایش در اندیشة تمامی اقشار جامعه تکثیر کرد، درست با همان شخصیت دوگانه‌ای که یکی علت و دیگری معلول آن بود، فقر و رنج و انزوا و مبارزه هنری و سیر و سلوک علتی بود که هدف بزرگ دفاع از حریم خطّ و خوشنویسی ایرانی را از فنا و شکست نجات دهد. او با بینش برتر می‌داند ایام مرقع‌سازی و تقلیدبازی به پایان آمده است و آنچه در نهایت استادی نوشته می‌شود برای همگان است نه برای (آن) و (آن) تا جایی که خبرگان هنرشناس معاصرش چون اعتمادالسلطنه در المآثر و الآثار بدین قاطعیت و زیبایی درباره‌اش می‌نویسند که؛ در خط نستعلیق بعد از میرعماد قزوینی بهتر از وی کسی را نشان نداده‌اند بلکه استادان این هنر بزرگ خطّ او را خود در عرض خطّ میر نهاده‌اند. مردی درویش منش خوشخوی، سبکروح بذله‌گوی است. محضر مطبوع دارد و طلعتی محبوب با همه اشتهار، صیتش در آفاق و تقدمش بر کافة خطاطین علی‌الاطلاق، هنوز از دیوان اعلی راتبه‌ای نخواسته و جرایه‌ای نگرفته است و برگ و ساز معاش همی از اجرت کتابت می‌کند و به هنر بازو و حاصل سرپنجة خویش روزگار می‌گذراند... در کمانداری و تیراندازی و اسب‌تازی نیز دعوی بلند دارد.(77)
 
و به تائید صاحب‌نظران معاصر میرزای کلهر و خبرگان ذی‌صلاح پس از او به قول استاد علی راهجیری؛ و سایرین؛ از آنجایی که زمان، زمان خوشنویسی و کتابت بود و میرزا هم که به مدارج عالیه عروج کرده بود، ناصرالدین شاه قاجار من غیرمستقیم از او دعوت به عمل آورده بود، ولی او با علو طبعی که داشت از این نزدیکی سرباز می‌زد، دربار دست بردار نبود، از همان راه غیرمستقیم به وسیله میرزا فروغی به قول کلهر دعوت خود را تکرار می‌کرد. میرزا یوسف و میرزا عبدالله مستوفی و عباس خان قوام‌الدوله که هر سه از رجال قاجار بودند، به‌این موضوع اقرار دارند که میرزا اساساً از قاجاریه به‌خصوص ناصرالدین شاه تنقید می‌کرد...(78)
 
میرزای کلهر اگرچه در عصر ترویج و فراگیری و حضور نیچه زندگی می‌کند، اما باخبر یا بی‌خبر از اندیشه‌های فلسفی او درست نقطه مقابل افکار اوست. حیات و مظاهر زندگی را و احتیاجات آن را حقیر می‌شمارد و سلوک دو ساحتی و شرقی دارد. پس مقایسه آن با تحول غربی نیز جایی نخواهد داشت و در نتیجه این پیروزی هنری، ملی، اجتماعی و سیاسی و فرهنگی همین بس که برپایی اوّلین حضور ایران در مجامع فرهنگی بین‌المللی در سرآغاز قرن بیستم در زمان برپایی غرفه ایران در نمایشگاه بین‌المللی پاریس، شماره‌های روزنامه شرافت به خط شاگردان توانمند مکتب کلهر از جمیع جهات هنری، صفحه‌آرایی، خط، تصویر و... توجه همگان را برانگیخت و خطّ فارسی را به زیباترین شکل به عنوان سند هویت ایرانی هر روزه به بازدیدکنندگانی که تعداد آنها را بالغ بر شصت میلیون نفر از سراسر جهان نوشته‌اند، عرضه می‌شد.(79)
  • بازديدها: 464

خط سوم نستعلیق - بخش سوم

غروب ستاره هنر خوشنویسی خطّ فارسی
 
علامه اقبال آشتیانی به نقل از روزنامه ایران در گزارش مرگ میرزا رضا کلهر می‌نویسد:
 
مرحوم میرزای کلهر در وبای عام طهران که در سال 1309ـ1310 هجری قمری بی‌باکانه از مردم این شهر کشتار کرد به این مرض مبتلی گردید و در آن ایام وانفسا که هیچ کس به هیچ کس نمی‌رسید مرحوم جنت مکان حاج شیخ هادی نجم‌آبادی (1350ـ1320 قمری) که علماً و اخلاقاً از مفاخر قرن اخیر ایران بوده، به توسط جمعی از خواص اصحاب خود به کار غسل و کفن و دفن او قیام نمود و جنازة آن مرحوم را به قبرستان محله حسن‌آباد (محل اطفائیه حالیه که پس از ویران شدن آن گورستان به جای آن بنا شده) انتقال داد و در آنجا به خاک سپرد. وفات مرحوم میرزا در روز جمعه 25 محرم 1310 قمری به سن شصت و پنج اتفاق افتاد.(80) در حالی که پس از مرگش دارایی او را جمعاً 80 هشتاد تومان قیمت کرده بودند، و چهل و هشت تومان (48) از بابت دو سال کرایه خانه مقروض بود.(81)

آثار هنری میرزا محمدرضا کلهر
 
شادروان دکتر مهدی بیانی می‌نویسد: از آثار هنری خطی میرزا کلهر که رقم صریح داشته باشد، بسیار معدود، در دست است و به واسطه طبع بلند وی اگر احیاناً قطعه‌ای و سیاه‌مشقی هم از او مانده است، رقم ندارد، چنان که چند قطعه از این قبیل در کتابخانه سلطنتی و مجموعه‌های دیگر، از جمله در مجموعه نگارنده است، که چون فاقد رقم است از توصیف آنها خودداری می‌کنم [بیانی] ـ در حالی که از انتساب آنها به میرزا، تردید ندارم.
 
مهم‌ترین و نفیس‌ترین اثر هنری میرزا رضای کلهر که با رقم و تاریخ کامل مشخص است و از انفس نفایس هنر خوشنویسی است، (جز آن‌که با مرکب چاپ نوشته و چاپ سنگی شده است) یک نسخه فیض‌الدموع در کتابخانه سلطنتی است که آن را به قلم کتابت ممتاز نوشته است و چنین تمام می‌شود:
 
«کتاب مبارک فیض الدموع از منشآت مقرب الخاقان بدایع‌نگار دولت ابدبنیان، میرزا محمدابراهیم نواب طهرانی خلف الصدق آقا محمدمهدی نواب طهرانی در ید عبد خاطی جانی محمدرضا بن مرحوم محمدرحیم بیگ کلهر سمت اختتام یافت، فی شهر رجب سنة ثلث و ثمانین بعد الالف من الهجرة علی هاجرها الآف التحیه».
 
از آثار خطوط چاپی میرزا رضا، که بعضی از هنرشناسان آنها را از خطوط دستنویس بعضی خوشنویسان عزیزتر می‌دارند، عبارت است از:
 
 
قسمتی از روزنامه شرف که در زمان دولت ناصرالدین شاه منتشر می‌شده است.
 
روزنامه‌های اردوی همایون
 
 
سفرنامه دوم ناصرالدین شاه به خراسان
 
مخزن الانشاء؛ که به سال 1285 ﻫ . ق به چاپ رسیده و مشتمل به خطوط نستعلیق کتابت جلی و خفی و شکسته نستعلیق است.
 
فیض‌الدموع؛ که به قطع و قلم نسخة خطی مذکور (در کتابخانه سلطنتی) نوشته و چاپ شده است و در مقدمه آن دارد: «... در عهد دولت ... ناصرالدین شاه ... کتاب مستطاب فیض‌الدموع ... از املاء طبع و انشاء خاطر ... میرزا محمدابراهیم نواب طهرانی ... در سال یکهزار و دویست و هشتاد و شش هجری، در دارالخلافه طهران ... به خط احقر عباد محمدرضای کلهر مرقوم و به زینت طبع درآمد....»
 
منتخب السلطان (اشعاری از حافظ و سعدی که ناصرالدین شاه انتخاب کرده است.)
 
 
رساله غدیریه
 
قسمتی از سفرنامه کربلا [و نجف] ناصرالدین شاه
 
نصایح الملوک و مناجات خواجه عبدالله انصاری
 
قسمتی از یک چاپ کلیات قاآنی(82)
 
خسرو زعیمی کل دیوان فروغی بسطامی و عبدالله فرادی قسمتی از دیوان فروغی بسطامی را نیز جز آثار میرزا رضا کلهر نوشته‌اند(83) و مرحوم استاد فرادی می‌افزاید، خط‌های صمغی دستنوشته علاوه بر مخزن‌الانشاء و فیض‌الدموع، گاهنامه‌ها و تقاویم دستی و صمغی، خواص السُور در حاشیه و متن قرآن مجید و سایر نوشته‌های صمغی از قبیل فرامین و مناشیر و عریضه‌های گوناگون و نامه‌ها و مکاتبات و رسیدها و قبوض که مرقوم میفرموده است.(84)

 میرزا رضا کلهر در یک کلام
 
عماد الکتاب: میرزا در عرش است و مادر فرش  (یادنامه کلهر، ص 24)
دکتر مهدی بیانی: میرزای کلهر پایه خط نستعلیق را درجایی نهاد که پس از او کسی به‌آن مقام نرسید.
احوال و آثار خوشنویسان، ج 3 و 4، ص 430
اعتمادالسلطنه: ... استادان این هُنرِ بزرگ خطّ او را خود در عرض خط میر نهاده‌اند.
المآثر و الآثار، ص 203
استاد فُرادی: ... بی‌تعصب او را برتر از میرعماد دانسته‌اند.             (یادنامه کلهر، ص21)
استاد زرین خطّ: ... گویا این مرد (کلهر) اساساً عضوی به نام قلب در بدن نداشته که این طور آرام و دقیق و پرصلابت چیز می‌نوشته.                             (یادنامه کلهر، ص24)
استاد امیرخانی: ... در مقام شکر و سپاس از او یادآوری کمال اوست که همه ما خوشه‌چین [کلهر] بوده‌ایم.
(یادنامه کلهر، ص 102)
استاد آیدین آغداشلو: ... میرعلی و میرعماد و میرزا رضا، در دورة خود، با هنر خطاطی به عنوان یک هنر زنده متحرک مواجه شده‌اند و قواعد و ضوابط زیبایی شناخت تازه‌ای به وجود آورده‌اند که پیش از آنها مرسوم نبوده است....                         (از خوشی‌ها و حسرت‌ها ... ص 28)

پی‌نوشت‌ها:
1ـ نجومی، سیدمرتضی: کیمیای هستی (زندگینامه خودنوشت)، به اهتمام و مقدمه محمدعلی سلطانی، انتشارات سُها، تهران، 1379.
2ـ ـــــــــــــــــ : سحر مُبین (یادگارهایی ماندگار از آثار استاد فرهیخته روزگار حضرت آیت‌الله سیدمرتضی نجومی)، به اهتمام و مقدمه محمدعلی سلطانی، انتشارات سُها، تهران، 1379.
3ـ ـــــــــــــــــ : ـــــــــ ، مقدمه محمدعلی سلطانی، فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران، تهران، 1390.
4ـ سلطانی، محمـدعلی: «به یاد میرزا رضا کلهر»، کیهان فرهنگی، سال چهارم، شماره 7، 1366.
5 ـ ـــــــــــــــــ : «خاندان، زندگی و ابعاد شخصیت کلهر»، یادنامه کلهر، چاپ دوم و... ، انتشارات انجمن خوشنویسان ایران، تهران، 1368.
6 ـ سلطانی، محمدعلی: کلک کلهر، نشر سها با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمانشاه، تهران، 1374.
7ـ سلطانی، محمدعلی: ابعاد زندگی و شخصیت میرزا رضا کلهر، انتشارات انجمن خوشنویسان ایران با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ساری، شهریور 1368.
8 ـ از شعرای عارف و غزلسرایان برجسته عصر ناصری، صاحب بیت معروف
راه دهید امشبم مسجدیان تا سحر        مستم و گم کرده‌ام راه خرابات را
    دیوان مختصر او بارها چاپ و منتشر شده است. آخرین بار تصحیح و مقابله به‌اهتمام محمدعلی سلطانی و به خط فریبا مقصودی انتشار یافت.
9ـ همان، ص 66 .
10ـ ... مشهور است بعد از این که به خط و خطاطی تمایل پیدا کرد، اغلب مورد شماتت برادرش بود که (اهل قلم) بودن او را اسباب سرشکستگی می‌دانست؟!! آیدین آغداشلو، ص 104، مرقعات خط.
11ـ رک. همان، صص 67 ـ 70.
12 ـ هدایت، رضاقلی خان: مجمع‌الفصحا (شش جلد)، به اهتمام مظاهر مصفا، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1339.
13ـ دیوان بیگی شیرازی، میرزا احمد: حدیقـﮥ‌الشعراء (سه جلد) به‌اهتمام عبدالحسین نوایی، چاپ اول، انتشارات زرین، تهران، 1366.
14ـ افضل‌الملک، غلامحسین: افضل‌التواریخ، به کوشش اتحادیه (نظام مافی)، سیروس سعدوندیان، چاپ اول، نشر تاریخ ایران، 1361.
15ـ مصاحبی نائینی (عبرت)، محمدعلی: نامه فرهنگیان (سه جلد)، چاپ اول، کتابخانه و موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1377.
16ـ شاکری، باقر: تذکره مختصر شعرای کرمانشاه، چاپ اول، کرمانشاه، 1337.
17 ـ سلطانی، محمدعلی: جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان (ده جلد)، چاپ سوم، انتشارات سها، 1381.
18 ـ آشتیانی، اقبال: مجله یادگار، شماره 7، ص 39.
19ـ مستوفی، عبدالله: شرح زندگانی من(تاریخ اجتماعی‌و اداری دوره قاجاریه از آقامحمدخان تا آخر ناصرالدین‌شاه)، ج اول، ص240.
20ـ بیانی، مهدی: احوال و آثار خوشنویسان، چاپ دوم، انتشارات علمی، ج 4 ـ 3، ص 733.
21ـ عباس اقبال: (هنرمندان و آثار هنری) میرزا محمدرضا کلهر، مجله یادگار، شماره 7، ص 39.
22ـ آغداشلو، آیدین: مرقعات خط، چاپ اول، انتشارات یساولی، ص 710.
23ـ مستوفی، عبدالله: همان، ص240.
24ـ آغداشلو، آیدین: همان، ص 108.
25ـ آغداشلو، همان، ص 108.
26ـ امیرخانی، غلامحسین: آنجا که خامه شکرگفتار بشکند (در شأن محمدرضا کلهر)، یادنامه کلهر، ص 102.
27ـ همان، ص 103.
28ـ همان، ص 103.
29ـ آغداشلو، آیدین: همان، ص 108.
30ـ امیرخانی، غلامحسین: همان، ص 101.
31ـ راهجیری، علی: مکتب و شیوه کلهر در کتابت، یادنامه کلهر، ص 28.
32ـ فُرادی، عبدالله: میرزا محمدرضا کلهر، یادنامه کلهر، ص 22.
33ـ فرادی، عبدالله، همان، ص 16.
34ـ همان، ص 13.
35ـ امیرخانی، همان، ص 107 / مستوفی، همان، ص 241.
36ـ آغداشلو، همان، ص 107.
37ـ همان، ص 105.
38ـ فرادی، همان، ص 14.
39ـ فرادی، همان، ص 15.
40ـ آغداشلو، همان، ص 107.
41ـ ر.ک. بیانی، مهدی، احوال و آثار خوشنویسان، ج 4ـ3، صص 848 ـ 850 .
42ـ آغداشلو، همان، ص 107.
43ـ فرادی، همان، ص 14.
44ـ بیانی، مهدی، احوال و آثار خوشنویسان، ج 2ـ1، صص 226ـ227.
45ـ بیانی، مهدی، همان، ج 3ـ2، صص 898 ـ 899 .
46ـ فضائلی، حبیب‌الله، اطلس خط، ص 593 .
47ـ بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج 6 ، ص 260.
48ـ بیانی، مهدی، همان ج 4ـ3، ص 882 / مستوفی، عبدالله، همان، ج1، ص 240 / راهجیری، زندگانی و آثار عمادالکتاب، ص137.
49ـ همان.
50 ـ راهجیری، همان، ص 137.
51 ـ بیانی، همان، ص 730.
52 ـ بیانی، همان، ص 938، عباس اقبال، مجله یادگار، میرزا محمدرضا کلهر، شماره 7، ص 54 ← عبدالله مستوفی.
53 ـ زعیمی، خسرو، تعلیمات مرحوم میرزا محمدرضا کلهر، انتشارات انجمن خوشنویسان ایران وابسته به وزارت فرهنگ و هنر، بی‌تا، بی‌جا.
54 ـ رک، بیانی، همان، ج 2 و 1، ص 21 / بامداد، مهدی، همان، ج 1، صص 28 ـ 29.
55 ـ فُرادی، همان، ص 14.
56 ـ راهجیری، همان، ص 137.
57 ـ راهجیری، علی، زندگانی و آثار عمادالکتاب، کتابخانه مرکزی، بی‌تا، بی‌جا.
58 ـ بیانی، همان، ج 4 ـ 3، ص 18.
59 ـ آغداشلو، همان، ص 108.
60 ـ خروش، کیخسرو، مجموعه‌ای ازخطوط مرحوم میرزا محمدرضا کلهر(فخرالکتاب)، به اهتمام حمید عجمی و حسین غلامی، ص8 .
61 ـ مستوفی، عبدالله، همان، ص 241.
62 ـ خروش، کیخسرو، همان، ص 7.
63 ـ بامداد، مهدی، همان، ج 2، ص 22.
64 ـ بیانی، مهدی، همان، ج 4 ـ 3، ص 733.
65 ـ مستوفی، همان،  ص 241.
66 ـ راهجیری، علی، یادنامه میرزا محمدرضا کلهر (شمه‌ای به اختصار از مکتب نوین میرزا)، ص 20 ـ 19 و امیرخانی، غلامحسین، همان، ص 104.
67 ـ خروش، کیخسرو، همان، ص 7.
68 ـ راهجیری، علی، همان، ص 15ـ14.
69 ـ مستوفی، عبدالله، همان، ص 243.
70ـ امیرخانی، غلامحسین، ص 105.
71ـ همان، ص 104.
72ـ آشتیانی، اقبال، مجله یادگار، میرزا محمدرضا کلهر، شماره 7، ص 47 ← سرمشق (ای فراق تو یار دیرینه).
73ـ مستوفی، همان، صص 243ـ244.
74*ـ در تذکره‌ها این دو بیت از میرزای کلهر نقل شده است:
رخت از پرده عیان می‌خواهم        شور در کــون و مکان می‌خواهم
زلف مشکین ترا از سر دوش        چین به چین تا به میان می‌خواهم
ر.ک، سلطانی، محمدعلی، یادنامه کلهر، ص 77.
75ـ مستوفی، عبدالله، همان، صص 237ـ 245.
76ـ آغداشلو، آیدین، همان، صص 109 به بعد.
77ـ اعتمادالسلطنه، المآثر و الآثار، ص 203.
78ـ راهجیری، همان، ص 12 / فضائلی، همان، ص 591 / اقبال آشتیانی، همان، ص 40.
79ـ روزنامه شرافت، نمره چهل و ششم، صفر المظفر 1318 هجری قمری. / دادریل، لئون، اکسپوزیسیون فرانسه، ترجمه اعتمادالسلطلنه، آویل 1900.
80 ـ اقبال آشتیانی، میرزا محمدرضا کلهر، مجله یادگار، دوره اول، شماره 7، 1323 ش. ص 41 ← روزنامه ایران قدیم، شماره 780 (سال 1310 قمری) / حبیب‌الله فضائلی، اطلس خط، ص 592 .
81 ـ بامداد، مهدی، همان، ج 2، ص 22.
82 ـ بیانی، همان، صص 734ـ 735.
83 ـ فرادی، عبدالله، همان، ص 21، خسرو زعیمی، تعلیمات مرحوم میرزا محمدرضا کلهر، ص 4.
84 ـ فرادی، همان، ص 21.


منابع و مآخذ: (کتابشناسی)
 
آغداشلو، آیدین؛ مرقعات خطّ، چاپ اول، انتشارات یساولی، تهران، 1359
ـــــــــــــــ ؛ از خوشی‌ها و حسرت‌ها، چاپ دوم، نشر آینه ... ، تهران، 1378
ـــــــــــــــ ؛ میرزا محمدرضا کلهر، رستاخیز جوان، دوره 1، ش 91، تهران، 1353
اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان؛ المآثر و الآثار، چاپ سنگی، انتشارات سنایی، بی‌تا، بی‌جا.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ ؛ دوره روزنامه شرف، چاپ اول، انتشارات یساولی، 1363، تهران
اعتمادالسلطنه، محمدباقر خان؛ روزنامه شرافت، اولین نمایشگاه بین‌المللی ایران در فرانسه، نمره چهل و ششم، صفر المظفر 1318 ﻫ . ق
ــــــــــــــــــــــــــــــ ؛ دوره روزنامه شرافت، چاپ اول، انتشارات یساولی، 1363، تهران
افشار، ایرج و ... ؛ دوره روزنامه مرآت السفر، اردوی همایون، به خط میرزا محمدرضا کلهر، چاپ اول، تهران، 1363
افضل‌الملک، غلامحسین؛ افضل‌التواریخ، به کوشش منصوره اتحادیه (نظام مافی) ... ، چاپ اول، نشر تاریخ، تهران، 1361
اقبال آشتیانی، عباس؛ میرزا محمدرضا کلهر یکی از مشاهیر خط، یادگار، دوره 1، ش 7، تهران، 1323
الماسی، مهدی؛ کلهر (میرزا محمدرضا) چهره‌های درخشان، چاپ دوم، انتشارات رشد (کمک آموزشی) تهران، 1378
امیرخانی، غلامحسین؛ در شأن محمدرضای کلهر (آنجا که خامه شکر گفتار بشکند ...)، یادنامه کلهر چاپ دوم، انتشارات انجمن خوشنویسان ایران، تهران، 1368
بامداد، مهدی؛ شرح حال رجال ایران، جلد دوم، چاپ دوم، انتشارات زوار، تهران، 1357
ـــــــــــــ ؛ شرح حال رجال ایران، جلد ششم، چاپ دوم، انتشارات زوار، تهران، 1357
بیانی، مهدی؛ احوال و آثار خوشنویسان، جلد 4ـ1، چاپ دوم، انتشارات علمی، تهران، 1363
حبیبی آزاد، ناهید؛ کتابشناسی خط و خوشنویسی، چاپ اول، کتابخانة ملی جمهوری اسلامی، تهران، 1375
دولتشاهی، فتح‌الله؛ میرزا محمدرضا کلهر، ره‌آورد، ش 26، 1369
دهخدا، علی‌اکبر؛ لغت‌نامه، چاپ اول، دانشگاه تهران (سازمان لغت‌نامه)، تهران، 1338
دیوان‌بیگی شیرازی، میرزا احمد؛ حدیقـﺔ‌الشعراء، ج 3ـ1، به اهتمام عبدالحسین نوایی، چاپ اول، انتشارات زرین، تهران، 1366
راهجیری، علی؛ زندگانی و آثار عمادالکتاب، چاپ اول، کتابخاه مرکزی، بی‌تا، بی‌جا
ــــــــــــــ ؛ مکتب و شیوه کلهر در کتابت، یادنامه کلهر، چاپ دوم، انتشارات انجمن خوشنویسان ایران، تهران، 1368
زعیمی، خسرو؛ تعلیمات میرزا محمدرضا کلهر، انتشارات انجمن خوشنویسان ایران، بی‌تا، بی‌جا
سلطانی، محمدعلی؛ خاندان، زندگی و ابعاد شخصیت کلهر، یادنامه کلهر، چاپ دوم، انتشارات انجمن خوشنویسان ایران، تهران، 1368
ـــــــــــــــــــ ؛ به یاد میرزا رضا کلهر، کیهان فرهنگی، سال چهارم، شماره 7ف سال 1366
ـــــــــــــــــــ ؛ جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان، ج 10ـ1، چاپ سوم، انتشارات سها، تهران، 1381
شاکری، باقر؛ تذکرة مختصر شعرای کرمانشاه، چاپ اوّل، کرمانشاه، 1337
عجمی، حمید و... ؛ مجموعه‌ای از خطوط مرحوم میرزا محمدرضا کلهر فخرالکتاب، چاپ اول، انتشارات حوزه هنری، تهران، 1371
فرادی، عبدالله؛ میرزا محمدرضا کلهر، یادنامة کلهر، چاپ دوم، انتشارات انجمن خوشنویسان ایران، تهران، 1368
فروغی بسطامی، عباس؛ دیوان کامل،‌ به خط کلهر (؟)، به اهتمام عبدالرحمن سیف آزاد، انتشارات نامة ایران باستان، تهران، 1350
فضائلی، حبیب‌الله؛ اطلس خط، چاپ اوّل، انجمن آثار ملی، اصفهان، 1350
قاجار، ناصرالدین شاه؛ سفرنامه خراسان، خط میرزا رضا کلهر، به اهتمام ایرج افشار، انتشارات فرهنگ ایران زمین، تهران، 1354
ـــــــــــــــــــــ ؛ سفرنامه کربلا و نجف، خطّ میرزا رضا کلهر، انتشارات سنایی، بی‌تا، بی‌جا
کلهر، طهماسبقلی‌خان؛ دیوان وحدت کلهر، به اهتمام محمدعلی سلطانی، نشر سها، تهران، 1377
کلهر، محمدعلی؛ اصلاحیه‌ای در احوال میرزای کلهر، یادگار، دوره 1، ش 9، 1324
مستوفی، عبدالله؛ شرح زندگانی من، ج 1، چاپ پنجم، انتشارات زوار، تهران، 1384
مصاحبی نائینی (عبرت)، محمدعلی؛ نامه فرهنگیان، ج 3ـ1، چاپ اوّل، کتابخانه و موزة مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، تهران، 1377
نجومی، مرتضی؛ تقوای کلهر و قداست هنر، یادنامه کلهر، چاپ دوم، انتشارات انجمن خوشنویسان ایران، تهران، 1368
نواب طهرانی، محمدابراهیم؛ فیض‌الدموع، خط میرزا محمدرضا کلهر، تهران، فرهنگسرا، 1363
نیکوهمت، احمد؛ کلهر کرمانشاهی، وحید، فروردین 1352
هدایت، رضاقلی خان؛ مجمع‌الفصحا، ج 6 ـ 1، به اهتمام مظاهر مصفا، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1339

گزارش
 
؟ ، میرزا رضا کلهر، پیک ایران هفتگی، دوره 1، 28 شهریور 1339
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، 21 مهر 1339
؟ ، میرزا محمدرضا کلهر، اصحاب انقلاب، س 1، ش 6 ، 1365
؟ ، استاد کلهر، اهل خودنمایی و خودستایی نبود، رسالت، پنجم، بهمن 1374
؟ ، ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، روزنامه ایران، قدیم، شماره 78، 1310. ق