خبرگزاری کردپرس _ پرواز پرتو همه را بیدار کرد، سال پیش در شهر خبری بدین گستردگی از نام و یاد بزرگان کرمانشاه نبود، چه زیباست که امسال هرکسی از ظن خود بزرگی را به یاد می آورد. پرواز پرتو درس دیگری به ما آموخت که برای دوست داشتن هیچگاه دیر نیست اما زمان هم منتظر جمعیت پریشانی های بیهوده نیست. این که پریشانی ها از کجا نشات گرفته است جای بررسی آن در این فرصت اندک نمی باشد که شرح مفصل آنرا در تاریخ اجتماعی کرمانشاهان از دوره صفویه تا عصر حاضر آورده ام، خلاصه اینکه خلاف قاعده و خارج منطقی است، چه بخواهیم و چه نخواهیم آبادی ما با ویرانی شهر و ساکنانش منافات دارد.
امروز به این رنج دست به گریبانیم که شوالیه آواز ایران که نام او از مرزها گذشته از کوچه های استانبول تا خیابان های دهلی شعر مولانا را از نوای آسمانی او به گوش جان می شنوند، در بازی متصدیان معذور!، یاد او در زادگاهش مهجور بماند. اداره میراث فرهنگی استان قریب پنج سال کمتر یا بیشتر است، در دستور کار داشته که یکی از ساختمان های ثبت ملی شده شهر کرمانشاه را که این روزها از ثبت جهانی تا ثبت ملی در این سو حال و هوای خوشی ندارند، به نام این جواهر هنر ایران بزرگ بیاراید و هنوز این افتخار را بخود نداده است؟! این که می گویم جواهر بدرستی کسانی که امروز بعنوان سرمایه های فرهنگی در کرمانشاه نام برده میشوند، جواهرات گنجینه ادبیات، هنر، فرهنگ و تاریخ این سرزمین مقدس هستند این موزه از جواهر و گوهر و الماس تا سنگ و گل آن ارزشمند و ماندگارند و قابل احترام هستند. این سخن از سر احساسات نیست، بلکه حاصل رنج و اندیشه و هنر آنها جایگاه جاودانه آنها را مشخص ساخته است.
این قلم فضای فرهنگی کرمانشاه را باهمین استانهای همجوار؛ با همدان، با سنندج، با سلیمانیه که هرکدام پیشینه ای بیش و گاه همتراز یا کمتر از کرمانشاه دارند، مقایسه می کنم، دکتر قطب الدین صادقی چهره شاخص و نامبردارعرصه هنر کشور استاد دانشگاه و عضو فرهنگستان که آوازه اش تا دور دست ها را در نوردیده و برای تشییع جنازه پرتو بیش از هفتصد کیلومتر را از تهران به سنندج و سپس ورود به کرمانشاه بر خود و دکتر بهروز چمن آرا از دانشگاه کردستان هموار کرده بود، در شهر زادگاهش سنندج ساختمانی تاریخی از دوره قاجار که خانه امین التجار کردستان بوده است، تحویل گرفته و با دستور وزیر و زحمات طاقت فرسای خود این اثر تاریخی را که بالغ بر چهل اتاق دارد با همت و سرمایه شخصی و یاری افراد فرهنگ دوست در حال بازسازی و تعمیر است تا بعنوان مرکز نمایش و آموزش هنر در استان کردستان به مدیریت و سرپرستی ایشان راه اندازی شود، و همین الان با حمایت های همه جانبه در شهرک سینمایی با تمام توان مشغول تهیه سریال مفصل سنجرخان فرمانده جنگهای میهنی مردم کردستان اردلان در جنگ اول جهانی هستند. درحالی که هنرمندان تئاتر کرمانشاهی که هیچ چیز از هنر کم ندارند اکثر در مسیر مهاجرت از زاد بوم و شهر مالوف خود هستند و در شهر کرمانشاه نه تنها هنوز خبری از ساختمان شهرام ناظری نیست، بلکه میراث فرهنگی استان پیگیری های این قلم را در نصب تابلو خانه واقعی مشروطه در کرمانشاه (خانه فیض مهدوی) با وجود دستور وزارتی و وعدهای مکرر مدیرکل های سابق و اکنون همچنان راکد و مسکوت گذاشته است؟! مسئلهای که والی معزول در یک سخنرانی گویا حاضر به تامین بودجه دو میلیارد تومانی برای بنای خانه مشروطه در کرمانشاه شده بود، یعنی خانه ای ساخته شود به نام خانه مشروطه که دوره مشروطه را درک نکرده و یک مشروطه خواه در آن توقف نداشته، در واقع خانه مشروطه ساختگی، در حالی که خانه فیض مهدوی محل نشو و نمای اکثر قریب به اتفاق برجستگان فکری و فعالان نظامی نهضت مشروطیت در کرمانشاه بوده است و اسناد و مدارک و منابع موجود گواه بی شک و ریب این واقعیت هستند. فضای آن خانه بارها شاهد جلسات مخفی و آشکار مشروطه خواهان کرمانشاهی بوده است. تک تک آجر های آن ساختمان تصویر نامرئی حسین خان امیر برق، یارمحمد خان، کلبی و فرزندانش، میرزا احمد خان معتضد الدوله، اعظم الدوله زنگنه، فخیم السلطنه زنگنه، امان الله خان سیف السلطان، حسین خان معاون و محمد صادق میرزا دولتداد، میرزا علی خان گوران و ... در خود منعکس دارد.
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم مشروطیت بخشی از کیان ملی و میهنی است و بدون توضیح و تشریح آن اصلی از ملیت ما مفقود است، ما هنوز حتی یک نشست درباره اینکه یارمحمد خان برای مشروطه جان سپرد یا ابزار استبداد شد و در پایان کار تلف گردید، نداشته ایم .
و اما در شهر سلیمانیه هرگاه که این سروده شیخ رضا طالبانی را به یاد می آورم که، ( به یادم دی سلیمانی که دارالملکی بابان بو ...) بی اختیار فرموده شیخ اجل سعدی در ذهنم نقش می بندد که فرمود: به نقل از اوستادان یاد دارم / که شاهان عجم کیخسرو و جم / زسوز سینه فریاد خواهان / چنان پرهیز کردندی که از سم
شاعرانی با اندیشه فرازمند که قریب دویست سال از آغاز بنیاد شهر سلیمانیه تا امروز همواره در فاصله تخیل و خلاقیت هنری و سرودن شعر، شناور اقیانوس ادب فارسی بودند، امروز برخلاف شهر کرمانشاه که هیچ نشانه ای از کتابخانه ای شایسته، آرشیوی بایسته و یا موزه ای چشم گیر و درخور ندارد. شهر سلیمانیه که زمانی در قلمرو ممالک محروسه و از پیوستگان جغرافیایی و هم پیمان در حکومت محمدعلی میرزای دولتشاه در کرمانشاه و امان الله خان والی اردلان در سنندج محسوب می شد، امروز پس از گذار از هشت سال جنگ ایران و عراق، و چندین سال جنگ داخلی، اشغال نیروهای خارجی، تحرکات خونین جندالاسلام و ویرانگری های داعش و ... که همچنان ادامه دارد، با سیما و معماری اروپایی و فضایی با امکانات پذیرش گردشگر و توریست با بالاترین تعداد هتل های پنج ستاره و مهمان پذیر های استاندارد و با یک صدم جاذبه های طبیعی، تاریخی، باستانی استان کرمانشاه، بیشترین میزان گردشگر داخلی و خارجی را داراست.
در این همسایه توسعه یافته استان کرمانشاه، بهترین سالن های گردهمایی و ده ها دانشگاه داخلی و خارجی، مهمترین مراکز فرهنگی و هنری در کنار کتابخانه های معتبر با مخزن نسخ خطی و چاپی معتبر و بخش مرمت و اسناد و آرشیو منحصر ساخته و پرداخته شده است، زمانی که در مراکز فرهنگی توانمند آن شهر موزه نگهداری نخستین دستگاههای چاپ ملخی و برش دستی که اولین روزنامه های منتشره در آنجا را مشاهده می کنیم و سپس وارد سالن نگهداری دوره های صحافی شده ی روزنامه های آغازین پس از جنگ جهانی اول تا تشکیل حکومت اقلیم کردستان می شویم.
این قلم که بالغ بر چهل سال عمر مفید خود را برای کردپژوهی و کرمانشاه شناسی سپری کرده است، درمی یابد که در چه برهوتی از فرهنگ و هنر و داشته های اندیشوری پیشنیان خود بسر برده و می برد، در حالی که ما از روزنامه بیستون و همترازهای آن که همسال با آن نشریات در سلیمانیه منتشر می شده اند، حتی یک شماره در دسترس نداریم؟!
بیخود نیست که والی معزول کرمانشاه در یادمان اقدامات عقیم و بی تحقیق و تفحص زلزله سرپل ذهاب در همسایگی سلیمانیه همانند دوره های باستانی و تاریخی به پیروی از آشور بنی پال برای خدمات خود دستور حجاری کتیبه ای داد تا نام و یادش از خاطره ها محو نشود ...؟! هر چند لکه ناصوابی بر سینه کوه مغرور و مظلوم است، اما تفسیری عمیق از سوی بالاترین مسئول اجرایی استان دارد و آن اینکه، کرمانشاه هنوز با دوران معاصر و حتی پیشامدرن بیش از چهار هزار سال فاصله دارد، این نکته که کتیبه آشوری را گفتم و به کتیبه بیستون اشاره نکردم به سبب تفاوتهای همه جانبه و مابه الامتیازهای آنهاست که توضیح آن در حوصله این نوشتار نیست. بهر روی کتیبه سازی و دست درازی اعتراف متقن و روشنی است به اینکه محرومیت و عدم امکانات و جدال و تصاحب و فساد در این جغرافیا همسان اوضاع و زیستن در دوران آشور است در برابر نزدیکترین شهر مرزی که نه تنها در تمام مصیبت های منطقه ای جغرافیای غرب کشور و به ویژه کرمانشاه سهیم و همسان بوده است، در مسائل داخلی خود صدها معضل و مشکل بزرگ و کوچک نظامی، سیاسی، اقتصادی و ... داشته و هیچگاه از دولتی مرکزی و جغرافیایی یک پارچه و قدرتمند مانند ایران برخوردار نبودهاست.
این توضیحات و روشنگری برای آن آورده ام که کرمانشاه را با شهر های همجوار موازی و فرودست پیشین در همسایگی به ترازو بکشم و نه با شهرهای پیشرفته دوردست که قیاس مع الفارق و حدیث آسمان و ریسمان خواهد شد. نکته دیگر اینکه گرچه سخن در پی میت و معزول نیکو نمی نماید اما اهل قلم را نظر بر عملکرد مسئول است و کاری با میت و معزول و منصوب ندارد. سلیمانیه که بعنوان شهر خلاق ادب از سوی یونسکو انتخاب شده است در دی ماه ۱۴۰۰ برگزار کننده فستیوال بینالمللی به همین مناسبت بود و این قلم سخنران افتتاحیه این فستیوال بود که قریب یکصد میهمان از کشورهای ایران، امریکا، کانادا، فرانسه، آلمان، ترکیه، دانمارک، هلند و بریتانیا را میزبانی می کرد و با همکاری وزارت روشنبیری و استانداری و شهرداری سلیمانی و تلویزیون کوردسات به مدت سه روز به بهترین نحو ممکن برگزار شد.
ثبت ملی و جهانی به ویژه ثبت کتیبه بیستون، ثبت منظر فرهنگی هورامان، ثبت شهر خلاق خوراک _ که این بحث را نخستین بار در جلد اول دانشنامه کرمانشاهان با تحقیقات میدانی از سر آشپزهای بازار کرمانشاه و قدمای طباخ خانواده های قدیمی تالیف و تدوین کردم و سپس با بخش های دیگر از آن مجلد توسط یکی از مسئولین اداره میراث استان که بعد برای ادامه تحصیل به خارج، رفت و ... برداشته و در کتاب مستقلی از سوی همان سازمان چاپ و منتشرشد و ... که شرح آنرا در خاطرات فرهنگی خود با مستندات لازم آورده ام.
بگذریم ، پرسش این است که ما در استان کرمانشاه با این داشته ها چه کرده ایم؟ چرا این اتفاقات در شهر ما نمی افتد؟ چرا همیشه فریادمان از بیکاری و فقر و فساد و قتل و دزدی و اعتیاد و ...و ... و بلند است؟ مگر تحرکات فرهنگی و هنری از این دست از عوامل مهم کاهش بیکاری، جذب توریست، نزول آمار بزهکاری اجتماعی و... نیست؟ راستی یکبار از خود پرسیده ایم که این ثبت جهانی ها چه آثار ژرفی می تواند در توسعه و ابعاد معیشتی و سیمای اجتماعی شهر کرمانشاه داشته باشد؟ و از خود پرسیده ایم برای بهره مندی از این نعمت ها چه کرده ایم؟ این همه ثبت ملی و جهانی چه عایدی و تاثیر و تر میمی برای جغرافیای کرمانشاه و ساکنان آن داشته است؟ کدام زمینه جذب گردشگر در حوزه اقامت و سلامت و اینترنت و حمل و نقل جاده ای و احداث ترمینال مجهز و سالن برگزاری و نشریات تبلیغاتی و مال های تجاری و ... در این استان برقرار شده است تا مرکز، موسسه یا جمعیت گردشگران را به سوی این شهر جلب کند؟ که حالا با این وضعیت ریزگردها و غبار هوا و نابسامانی کرونا و امیکرون و مصیبت حوزه پزشکی و بیمارستان های شهر که بعضی از پزشکان فاضل و صاحب قلم و غیور کرمانشاهی در کانالهای اجتماعی روشنگر آن هستند، میهمان نوروزی دعوت می کنند؟!
بهر روی این نفثه مصدور از آن روی است، که حداقل کمبودها و رکود همه جانبه و تفاوت فضای فرهنگی کرمانشاه با استانهای همجوار را درک کنیم، این نسیان و حجاب معاصرت عمدی یا سهوی را از دیدگاه بسته برداریم، جواهرات فرهنگی و هنری چون نام و یاد شوالیه آواز ایران استاد شهرام ناظری و... با فضای فاقد فرهنگ و هنر زمینه برای رشد هرگونه باکتری و ویروس فکری فرهنگ نمایان مساعد نکنید، موجوداتی که بدون هیچ طی نشیب و فراز و رنج راه و پیشینه در هنر و فرهنگ کرمانشاه ظاهر شده و به یاری ورشکستگان غیربومی، جوانان بی خبر از دیروز و امروز به طبل تهی و نقاره نادانی و وارونه نمایی می کوبند، ما در عرصه معاریف و رجال و بزرگان ادب و هنر هیچ شخصیت شاخص غیرکرمانشاهی نداریم از بیدل تا بهزاد و از پریشان تا پرتو همگی به ادله متقن نهال زاگرس و ریشه در خاک پاک این دیار دارند و نسل ها در شهر آباد کرمانشاه به دور از ویرانی های امروز بالیده و سایه انداختهاند، شهرداری کرمانشاه که بسلامت به تازگی پس از چهل سال به پاپا افتاده است و سر بر گردن گرفته علیرغم تمامی حکایات و شکایات آن با شورای بین نزاع که همواره از فرهنگ و هنر فرسنگها دور بوده اند.
این نکته را در نظر داشته باشند که هفتاد درصد تصمیمات عمده فرهنگی و هنری و اجرای آن در جهت پرورش روحیه مدنی و نگاهداشت شادابی جامعه و ترویج اندیشه متعالی و تفکر مثبت در خانواده و شهروندان در سراسر جهان و همچنین در ایران از سوی شهرداری ها انجام می شود. جز در شهر کرمانشاه که به علت نزاع داخلی و عدم توافق در انتخاب شهردار در گذشته و ... هنوز بلدیه است و اوقاتش صرف قطعه بندی زمین در شهرک های اقماری و صدور مجوز ساخت و ساز و نظافتی نه چندان نظیف بوده، امید تحولی در آن سازمان که موجب سر و سامان و زیبایی سیمای شهر مظلوم شود، رخ دهد و ترتیب پارک مشاهیر، نامگذاری های درست و به قاعده و در شان بر خیابان و مکانها به نام مشاهیر محق و ... .
این مهم جز با رویکرد فرهنگی، هنری، اجتماعی و ایجاد مخمس استانداری شهرداری، ارشاد، میراث، دانشگاه، همانند سایر شهرهای همجوار امکان پذیر نخواهد بود، تلاش در جهت فعالیت فرهنگسراها، کتابخانه ها، انجمن های ادبی و هنری و ... فریاد مطالبات چهل ساله دادخواهان این عرصه است، همگان چشم انتظار اتحاد همه نهادهای مربوط، زمینه سازی، آفت زدایی ویرانگران شهر و استان کرمانشاه که آبادی خود را همیشه در عقب ماندگی و ویرانی این جغرافیای مظلوم دیده و می بینند و درک معنی واقعی توسعه و دریافت و داشتن شهری مطلوب که گفته اند:
ز اظهار درد، درد مداوا نمی شود
شیرین دهان به گفتن حلوا نمی شود.