• بازديدها: 4 149

سیری در اندیشه و احوال و آثار استاد کیوان سمیعی

 

 

 

 

در ستایش آزادی و آزاد اندیشی

 

زمانی که به موضوعات تحقیقی در آثار و تالیفات و مقالات استاد کیوان سمیعی دقت می کنم و نیاز مبرم امروز علوم انسانی و دانشگاه ها و دانشجویان داخلی و خارجی که در به در دنبال ریشه یابی عناوینی هستند که استاد نیم قرن پیش به ژرفای محتوایی آن بحث ها تعمق و تامل داشته و حتی‌المقدور استقصاء تام و تمام نموده اند بیشتر و بیشتر به فرازمندی اندیشه آن بزرگ، ایمان می آورم و برآفتابی که پنهان ماند و در هیاهوی جنجال آفرینی های فرهنگی بر کناره می رفت. افسوس می‌خورم، دانشمندی که بیش از نیم قرن در کمال بی نیازی خدمتگزار عرصه علوم اسلامی بود و در تاریخ و ادبیات و عرفان و فلسفه و فقه و اصول و تفسیر و تحلیل تسلط داشت در همان اوان استادان برجسته در دانشگاه ها بر شیوه آکادمیک و روش اروپایی تحقیق ایشان مهر تایید می نهادند و علمای حوزه بر غور کافی و عرصه آگاهی های متنوع استاد اذعان داشتند آنچه بیش از تمامی اینها بر بزرگمردی و سالاری محققی مدفق می افزاید. آزادگی و آزاداندیشی است و اعتدال در ارائه آراء علمی و اقتصادی و ادبی و احتمال در سهو و اشتباه نظریات و گفته ها و شنیده های هر کس و هر چیز خارج از دایره امر قدسی و دیگر نقدپذیری و تاکید بر قبول تردید در دانسته ها و خواسته ها سیر تحصیل و تعلیم و تربیت اسلامی استاد کیوان سمیعی جز موج و اوج محضر علامه سردار کابلی تاثیر فکری و علمی مستقیم از کیوان قزوینی مفسر و عارف و آزاداندیش متأخر بود اما با تمام ارادت و علاقه ای که به این شخصیت کم نظیر داشت هیچ گاه در داوری های خود نسبت به دیدگاههای استادش دچار تعصب و احساسات و طرفداری نشد و جانب منطق و عقل را فرونگذاشت.

 

چنانکه درباره مرحوم کیوان قزوینی می نویسد؛ «... او (کیوان قزوینی) یکی از بزرگان عصر به شمار می رفت در تحصیل علوم اسلامی رنج فراوان کشیده بود در ادبیات عرب، فقه، اصول، تفسیر، حکمت، عرفان و تصوف مهارت و در بعضی از آنها تخصص داشت در مقامات معنوی هم به درجه ای عالی از کمال و معرفت رسیده بود. از دین حقایقی فهمیده بود که نه او می توانست آنها را با پرده و بی پرده بگوید و نه آن کس که آنها را شنیده بود

 

نکته ها دوش به هم گفت و شنید از لب یار
سیل را نعره از آن است که از بحر جداست

که نه هرگز به زبان رفت و نه در گویش آمد
آن  که   با   بحر  در   آمیخته  خاموش  آمد

دارای ذهنی ثاقب و فکری عمیق بود ادراکش از سطح ادراکات مردم زمان بالاتر قرار داشت چنان که با اطمینان خاطر می توان او را حکیم و عارف نامید، اما با این همه مانند تمام فرزندان آدم در معرض صفات و حالات خوب و بد واقع شد و مثل هر دانشمند دیگر اجتهاداتش گاه صواب و گاه خطا بود از این رو نباید در حق او به طرف افراط و تفریط رویم و همین اعتدال را هم باید درحق کسانی که آن مرحوم به مخالفت آنان کمر بسته بود رعایت کنیم. (دو رساله در تاریخ جدید تصوف، ص 141 و 142)

 

نکته قابل توجهی که شاید نخستین بار است به آن اشاره می شود اینکه متفکران دینی متجدد روزگار ما که نامی دارند در ارائه آرا و نظریات خود آثار و رسائل مرحوم کیوان قزوینی را که از پیشروان تشریح و نه ترویج، جوهره ادیان و راه های رسیدن به جانان در رفرم پهلوی اول بود. از نظر گذرانده اند هر چند تا حالا چون سایر موضوعات زمان ما بررسی اندیشه های کیوان قزوینی در غبار بی اعتنایی ها مسکوت ماند و به آن پرداخته نشده است اما به هر حال استاد کیوان سمیعی در شناخت احوال و آرای استاد خود غوری تمام داشت، عمیق تر از هر کس با ابراز عقل و علم و منطق نظریات او را تحلیل می کرد و مهم تر اینکه چون در تحصیل و تدبر تامل وسیع کرده و حتی زندگانی روزمره را گاه در پی جویی حقیقت و کشف علت با سفرهای دور و دراز در حوزه‌های خراسان و کردستان و عراق عرب و ... به مشقت و سختی گذرانیده بود این ویژگی برتر را نیز از آن خود کرده که از هیچ خط و خطوطی حتی نزدیکترین و مؤثرترین آنان تاثیر نپذیرد و این صفت برای انسان در هر زمان حکم سیمرغ و کیمیاست، به همین علت در ردیف خطوط زمان خود در هیچ خطی نامی و نشانی از استاد کیوان سمیعی دیده نمی شود، هر چند بعضی در توهمات تصوفی و قماش بافی های قشری‌گری ایشان را کیوان ثانی می دانستند.

 

با تمام انس و دوستی ها با مرحوم شریعت سنگلجی و برادر او و احترام به مقام علمی آنان به سبب آشنایی با سیر تطور تاریخی و تاریخ اندیشه در ادیان خطی و دَوری دربارة روند تحول و تجدد در اندیشه های دینی اظهار می داشتند که نباید دگرگونی های جهان مسیحیت را در ایجاد خط و خطوط فکری اسلامی نادیده گرفت و نکتة قرابت های شرق و غرب از طریق مصر و آسیای صغیر و آمیختگی عصر صفویه و مقدمات آن را فراموش کرد واز همه مهمتر جغرافیای مقصد یا گیرنده را نباید با جغرافیای مبداء و فرستندة پیام و نبوت از یاد برد زیرا حتی در بحث فقه اکثر مکاتب فقهی مذاهب اسلامی، به هنگام صدور احکام در عدم توجه شریعت غرا به موضوع مطروحه، اعتنا به عرف را متذکر شده اند. بنابراین سیمای اسلام در جغرافیای شبه جزیره العرب با سیمای اسلام در جغرافیای ایران متفاوت خواهد بود هر چند در اصول و فروع یگانگی متعدد داشته باشند و این را خود نشان حقیقت امر می دانست که بر هر جامعه ای به اقتضای فرهنگ آن جامعه وارد می شده است آنچه را که دیگران خرافه و اباطیل پنداشته به رد و قبول متن و حاشیه آن پرداخته یا می پرداختند. آن را بخشی از فرهنگ و نوعی عرف اجتماعی و آبایی جغرافیای تفکر دینی معرفی می کرد و نفی زیربنای آنها را سختگیری و بنیادگرایی می نامید و تلاش برای حک و اصلاح آن را درجامعه سنتی و شرقی بعیدالاحتمال می پنداشت که در نهایت جامعه را به جای تجدد به تحجر خواهد کشاند و تنها تغییری که در اسلام جغرافیای ایران خواهد داد آن را به اسلام جغرافیای عرب بَدَوی شبیه خواهد کرد و اسلامی پروتستان به وجود خواهد آورد. که تصوری در طبیعی بودن آن نداشت از تصوف به عنوان سرمایة بیکران از ذوق و اشراق که لازمه زندگی بشری است و در مرحلة اول با حوزه احساس و عاطفه و عشق ارتباط دارد نام می برد و گسترش اسلام در جهان شرق و غرب را مدیون این اندیشه می دانست و تعرض به آن را تخریب فرهنگ مشرق زمین و به ویژه ایران و هند تلقی می کرد و برای شناخت آن تقسیمات خاص خود را داشت به همین سبب تندروی ها و سرکوب های احمد کسروی را نمی پسندید و واقعیت ها را همیشه محترم می داشت و می گفت؛ مردمی که در جغرافیایی به نام ایران و با پذیرش دینی به نام اسلام زندگی کرده و می کنند مجموعه ای از نمودهای فرهنگی هزاران ساله با آداب و رسوم خاص خود را دارند و در کنار اقیانوسی از ادبیات و عرفان هستند که گسترة دانایی و توانایی و تأثیر و تأثرات آن انکارناپذیر است، بنابراین، این گونه بی باک بر آیین و آداب و ادب مردم و ملت تاختن نتیجه ای جز فرسودگی و بی حاصلی نخواهد داشت بلکه راه صحیح را تغییر زاویه بینش از کوبیدن موضوعات به کلاسه کردن آنها و بررسی میزان سود و زبان اجتماعی و اعتقادی و فرهنگی می دانست و توجه دادن جامعه پویا به این امر را وظیفه اهل اندیشه تلقی می کرد.

 

از هر رنگ و جنگ و جدل دوری می جست و در نهایت بی طرفی به بررسی موضوعات ادبی، تاریخی، دینی، عرفانی و فلسفی می پرداخت، هیچ گاه در پی ایجاد دفتر و دستک و دایره و محفلی نبود و اگر در امر روشنفکری در جستجوی معنای مجسم باشیم استاد کیوان سمیعی روشنفکری به تمام معنا بود با ویژگی های بایسته و شایستة آن امروز پس از قریب نیم قرن نتایج درست تحلیل های او را در سیر تحولات فکری جهان اسلام به ویژه حوزه هند و پاکستان مشاهده می کنیم که سرکوب تصوف و ادبیات و عرف و عقاید منبعث از جغرافیا به جای تجدد به تحجر کشیده شده است و زمینة آن را از زمان گسست بین مردم مسلمانِ هند و پاکستان با ادبیات و خط و زبان فارسی و تغییر زاویة تعلیم آنها به سوی اروپا و عربستان در حوزه اجتماع و اعتقاد می دانست.

 

در این مختصر سیری در آثار استاد کیوان سمیعی، ما را بیشتر با جهان اندیشه او آشنا خواهد کرد:

 

1 – مبادی عرفان و تصوف این رساله مقدمه ای است بر مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز تالیف شیخ محمد لاهیجی و شاید نخستین تألیفی است در زمینه مربوطه که دردورة کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی به همراه شرح گلشن راز تدریس می شد و تا چندی پیش نمونه مشابه نداشت و به جای مبانی تصوف و عرفان استفاده و مطالعه می شد. وی در این رساله می نویسد – اگر دینی یا علمی دارندگان خود را به طرف عرفان راهبری نکند نه آن دین دین است و نه آن علم علم است، عرفان مقامی است که تا کسی دارای صفای نفس و وسعت فکر و حقیقت بینی نباشد به آن نمی رسد و صاحب هیچ دین و علمی هم نمی تواند ادعا کند که فقط از طریق دین وعلم من می توان به عرفان رسید زیرا اگر چه هر دین درست و علم صحیحی پیرو خود را به جانب آن راهنمایی می کند ولی در عین حال که عرفان داخل همة ادیان و علوم است خارج از همه است و به همین علت آن را نمی توان اختصاص به دینی و علمی داد و بنابراین عرفای حقیقی جماعتی نیستند که در قبال اهل ادیان دین یا مذهب مخصوص داشته باشند بلکه آنان گروهی هستند از اهل ادیان گوناگون جهان و صاحبان علوم و فنون مختلفه که معنای واقعی دین و حقیقت علم را درک کرده و بیرون از تعصبات جاهلانه همدینان و کوتاه فکری شرکای علم خود گوهر عرفان را یافته اند و از اینجا باید دانست که عرفان دین یا مذهب یا طریقه و علمی نیست که در طول سلسله ادیان و مذاهب و طرق و علوم واقع شده باشد بلکه آن حقیقتی است که در عرض تمام ادیان و مذاهب قرار گرفته و با همه دشوار به دست آمدنش همه کس می تواند از دین و مذهب و طریقه و علم خود آن را بیابد و دلیل ما بر صحت این مطلب آن است که جمیع این امور دارای تشکیلات و موضوعات و غایات مشخصی هستند که جدا بودن هر یک از دیگری معلوم و معین است چنان که مثلا هیچ کس دین کلیم را با دین مسیح و مذهب حنفی را با مذهب شافعی و علم فلسفه را با علم فقه اشتباه نمی کند و بدیهی است که تشکیلات و موضوعات و غایات مشخص و معلوم از امور ظاهری است در حالی که عرفان از امور باطنی است و حد و رسم و فصل و جنس منطقی ندارد که آن را با این تعریفات بتوان از امور دیگر جدا و متمایز دانست و البته می دانید که این عرفان ربطی به علم عرفان که از علوم اسلامی است ندارد و عرفایی هم که به آنان اشاره کرده ام ارتباطی با عرفا و متصوفه ای که از فرق مسلمین هستند ندارند. چه آن عرفان را از هر دین و علمی می توان جستجو کرد و آن گونه عرفا را در هر گوشه ای از زمین و در میان هر نژاد و ملتی می توان یافت ولی یافتن این عرفان و این گونه عرفا فقط اختصاص به دین اسلام و مسلمین دارد و برای آنکه این دو عرفان و این دو دسته با یکدیگر مشتبه شوند. ناچار بگوییم که عرفان حقیقی، چشیدن ثمره دین و علم است و عارف واقعی کسی است که بر حقیقت فضائل و رذائل واقف شده و متحلی به فضایل و متخلی از رذایل گشته و آنقدر دارای صفای قلب شده که نسبت به هر جانداری تا چه رسد به انسان مهربان است و به حدی وسعت فکر و شرح صدر داد که پیروان تمام ادیان را هم دینان خود و جمع نژادها را همنژآد خود می داند و رفتارش نسبت به همه، یکسان است و نیز عارف کسی است که از راه دانش و بینش بر عظمت دستگاه آفرینش وقوف یافته و خود را در برابر آن به راستی از هر ذره کوچکتر می بیند و اثر این وقوف از اعمال و اقبالش اشکار است (مبادی عرفان و تصوف، ص 8) در این رساله آرا و نظریات بسیاری از صاحب نظران حوزه عرفان و تصوف مورد نقد و بررسی قرار گرفته و بعضی نظریات ادوارد براون و صاحب ینابیع الاسلام را درباره عرفان و تصوف اسلامی مردود دانسته اند.

 

 

 


 

 2- تحقیقات ادبی با سخنانی درباره شعر و شاعری این کتاب ارزشمند در زمینه ادبیات و شعر و شاعری جایگاهی شایسته دارد و از ماخذ معتبر به شمار می رود که مطلب مختلف و عناوین متفاوت آن می تواند در دایره ادبیات تحقیقی، خواستار را به تمام و کمال پاسخگو باشد، زیرا وسعت مطالعات و دقت نظر و اندیشه منطقی مولف و تسلط بر دقایق ادبی و توانایی بهره گیری از امهات منابع فارسی و عربی که با نثری شیوا به شیوه ای علمی و منطقی در حوزه آموزش و انتقال دریافت های تحقیقی ارایه شده است طالب علاقه مند و خواستار جست و جو گر را در بررسی خود نه تنها از کندو کاو بیشتر بی نیاز می کند بلکه چکیده و نتیجه ماحصل آنچه را که باید از منابع اصلی با ضرورت داشتن و اطلاعات عمیق ادبی پس از مطالعات و بررسی های طولانی به دست آورد، به سهولت در اختیار قرار داده است، اکثر موضوعات کتاب تحقیقات ادبی امروز موضوع پایان نامه های مفصل دوره های تکمیلی در مراکز علمی و دانشگاه های علوم انسانی غرب است که به سبب اهمیت موضوع دانشجویان پویا و مستعد را از نقاط مختلف جهان با آشنایی به زبان های شرقی و غربی روانه کشورهای اسلامی از جمله ایران و شبه قاره می کنند تا در زمینه موضوعات یاد شده تحقیق و بررسی میدانی و کتابخانه ای انجام دهند و اکثراً منظور خود را از طریق دستیابی به این اثر ارزشمند می یابند.

 

3- زندگانی سردار کابلی مشتمل بر حوادث افغانستان در قرن نوزدهم میلادی، علامه سردار کابلی از نوابغ برجسته جهان اسلام به شمار می رود که به سبب مهاجرت از افغانستان و توقفی در عراق، در کرمانشاه رحل اقامت افکند و خواست خداوندی استاد کیوان سمیعی را پس از طی مدارج علمی در کرمانشاه و قم و مشهد به محضر آن بزرگ رهنمون آمد. بیان حالات و مقام و منزلت علمی و فرهنگی علامه سترگ جز با مطالعه اثر ارزشمند یاد شده غیر ممکن است که ادای حق شاگردی جامع و شاکر و شایسته نسبت به بزرگی یگانه است. بررسی های تحلیلی از اوضاع افغانستان در قرن نوزدهم میلادی و موقعیت قبایل شیعی در آن سرزمین و مبارزات و تلاش پیگیر آنها برای استقلال افغانستان و ادامه حیات و عادات خاص خود. همچنین ناگفته ها و خاطرات و نظرات علامه سردار کابلی در این زمینه پنجره ای روشن به فضای تاریک تاریخ مبارزان آن سرزمین است. شناساندن مقام شامخ علمی و فقهی و ریاضی و ... سردار کابلی و تطبیق آرا و نظریات او با بزرگان و نوابغ سلف چون خواجه طوسی و محقق حلی و شیخ بهاء الدین محمد عاملی و ... امری بود که جز از عهده استاد فقید که آشنایی و اشراف بر جوانب احوال و افکار علمی علامه سردار کابلی داشتند، میسر نبود. در این کتاب با احیای یاد و نام معاصران سردار کابلی در کرمانشاه از صوفیان و وعاظ و علما و رجال، ماخذی مغتنم برای کاوشگران فراهم کرده اند.

 

 

4- اوراق پراکنده یا فواید گوناگون این کتاب جلد اول از مجموعه مقالات متنوع و متفرقه استاد فقید است که طی سالهای متمادی در مجله ها و روزنامه های کثیر الانتشار درج و چاپ و منتشر شده است اوراق پراکنده زمینه های مطالعاتی استاد کیوان سمیعی را در حوزه فلسفه، عرفان، تصوف ادبیات، فقه، تفسیر، تاریخ و ریاضیات و می نمایاند.

 

5- رساله ای درباره شرح حال طبیب اصفهانی به انضمام دیوان طبیب، استاد کیوان سمیعی تصویری مستند از زندگانی طبیب اصفهانی مقام ادبی، خاندان و نیاکان و اعقاب او ارایه کرده است در مقدماتی که بر دواوین و آثار ادبی شاعران پارسی گوی به ویژه سخن سرایان بعد از صفویه و پیروان سبک هندی نوشته اند، به احوال و افکار شاعر بسنده نکرده بلکه تحقیقات مفصل و دقیق درباره این مکتب ادبی نوشته و بسیاری از تضاد و تناقضات و نظرات ارباب تحقیق را در این مورد توضیح داده و تصحیح کرده اند، این نوشته ها مجموعه ای وزین درباره شاعران مکتب وقوع و پس از آن یعنی پیروان سبک هندی در دوران تیموریان هند در شبه قاره و عصر صفویه در ایران و همچنین بررسی ایام فترت و دوران بازگشت ادبی و پیوند اندیشه شاعران معاصر با آن گونه و سبک ها را به طور دقیق و عمیق می توان در مقدمات یاد شده از نظر گذرانید و نیز آرای علمی و منطقی بزرگان سلف درباره شعر و شاعری و پیوند و تطبیق آنها در عرصه شعر و ادب فارسی و تازی از خصوصیات بارز این مقدمات ارزشمند است. از جمله مقدمات مقدمه بر دیوان صابر همدانی، مقدمه بر دیوان های رنجی مقدمه بر دیوان بیدار کرمانشاهی، مقدمه ای بر دیوان منشی کاشانی مقدمه بر تذکره شعرای کرمانشاه، مقدمه بر حدیقه سلطانی، مقدمه بر خاک نشینان عشق مقدمه بر دیوان آزاد همدانی و ...

 

6- مقدمات و رسالات در مطالب مختلف فقهی، فلسفی، تاریخی و ادبی از جمله :

 

الف ـ رساله تاریخ فلسفه

ب ـ رساله روزه و ماه رمضان (این رساله در موضوع سابقه و کیفیت روزه در ادیان گذشته و اسلام و تحقیق در لفظ رمضان است و قسمتی از آن در روزنامه کرمانشاه که در سال های پیش از انقلاب اسلامی منتشر می شد و قسمت مهم دیگر در روزنامه یومیه مهر ایران چاپ ایران در چندین شماره مسلسل به طبع رسیده است.)

ج ـ رساله در تحقیق کلمه اسلام و مفهوم آن در صدر اسلام.

د ـ رساله در علت مشهور شدن سید جمال الدین اسدآبادی ایرانی به افغانی.

هـ‌ ـ رساله در زندگانی مستوره کردستانی (سلسله مقالات)

و ـ مقدمه بر قبله شناسی تصنیف سردار کابلی

ز ـ مقدمه بر مناظرات ترجمه، المراجعات که متن عربی از سید شرف الدین عاملی از علمای لبنان و ترجمه فارسی آن از سردار کابلی است این دو کتاب در سال 1324 شمسی به چاپ رسیده است.

 

7- راز دل یا برگی چند از دیوان کیوان سمیعی، شامل ترجمه حال و نمونه هایی از قصاید و غزلیات استاد کیوان سمیعی در کنار فضایل تحصیلی و تحقیق و تعمیق در علوم متنوع اسلامی شاعری مسلط و صاحب طبعی روان بود گرچه هیچ گاه به شاعری تظاهر نداشت اما در انواع قوالب مختلف شعری آثاری به زبان های عربی و فارسی از خود به یادگار گذاشته است. در سالی 1362 شمسی به تقاضای ارادتمندانشان در کرمانشاه به مناسبت هفتادمین سال تولد استاد مراسم بزرگداشتی منعقد شد اشعاری به انتخاب دکتر حسن فصیح پور از دوستان دیرینه ایشان فراهم آمده بود که استاد امر فرمودند به عنوان شاگردی کمترین مقدمه ای بر آن بنویسم، هرچند این اشعار گزیده بود و تمامی آثار منظوم را شامل نمی شد و در انتخاب نیز سلیقه خود را دخالت نداده و ابراز عقیده نکردند. در گزینش نیز فقط اشعار فارسی را لحاظ کرده بودند. اما نمونه ای بود از آثار منظوم استاد که در همان سال توسط انتشارات زوار چاپ و منتشر شد.

 

8- دو رساله در تاریخ جدید تصوف

 

الف ـ تاریخ انشعابات متاخره سلسله نعمت الهیه (منوچهر صدوقی سها)

ب ـ ترجمه حال کیوان قزوینی (کیوان سمیعی)

این کتاب آخرین اثر منتشر شده استاد کیوان سمیعی است که به ترغیب و تشویق و استظهار محقق و فاضل ارجمند استاد منوچهر صدوقی (سها) انجام پذیرفت. در این دو رساله که استاد کیوان سمیعی بخش دوم آن را با عنوان (ترجمه حال کیوان قزوینی) نوشته اند. مطلبی مستند و قابل توجه درباره شخصیبت جنجالی عرصه تصوف و عرفان معاصر مرحوم ملا عباسعلی کیوان قزوینی از استادان برجسته ایشان در حوزه تحصیلی علوم اسلامی چون فصوص الحکم این عربی و مقدمه قیصری و ... به رشته تحریر در آورده اند اهدا کتابخانه پس از 70 سال تحصیل و تدریس و تالیف و مطالعه و تحقیق و بررسی در گام آخر که مرغ دلش هوای کرمانشاهان داشت و به آینده و جوانان آن مرز و بوم چون سایر نقاط ایران می اندیشید، با اقدامی پیشرو و تاثیر گذار کتابخانه ارزشمند و پر محتوا گرانبارشان را به دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه رازی کرمانشاه اهدا کردند. این کتابخانه که شامل یک هزار و 703 جلد کتاب کمیاب و نایاب بود با نظارت و تولیت مهندسی سیاوش سمیعی، فرزند استاد و اینجانب در تهران با هزینه شخصی فهرست نویسی و بسته بندی شد در حالی که کتابداران مرکز با قیمت قابل توجهی حاضر به ابتیاع کتابها بودند و استاد کیوان سمیعی چون سایر قبیله آزادگان جهان، مال در کف او قرار نداشت و در مواقعی حتی برای تهیه نسخه داروی سرطان حنجره معطل بود، که اگر یاری فرزندش نبود باید با درد جانکاه گلو سر به بالین می گذاشت اما به خاقانی اقتفا کرد که‏‏ نماند هرچه آن از مردماند بماند آنچه آن را برفشاند.

 

کتاب ها طی صورتجلسه موجود مورخه 29/7/1370 با فهرست تنظیمی به نمایندگان اعزامی دانشگاه رازی تحویل و به کرمانشاه منتقل شد. سپس با اعلام آمادگی مسوولان وقت که طبق نامه استاد کیوان سمیعی شرایط لازم فراهم شده و سالن کتابخانه نیز به نام ایشان نامگذاری و کتاب ها در غرفه مخصوص جایگزین شده بود. هیاتی مرکب از استادان، شادروان دکتر سید ضیاء الدین سجادی، دکتر مظاهر مصفا، دکتر حسین الهی قمشه ای، دکتر مهدی محقق، دکتر جلیل تجلیل، دکتر اسماعیل حاکمی، شادروان دکتر حسن حسینی، دکتر ناصرالدین شاه حسینی، دکتر اسماعیل آذر، دکتر محمد آرمان فر، مهندس سیاوش سمیعی و اینجانب به کرمانشاه، عزیمت و ضمن برگزاری کنگره زبان و ادبیات فارسی، کتابخانه اهدایی گشایش یافت و تمامی میهمانان در دفتر یادبود که در اختیار مسوول کتابخانه (آقای هامانی) قرار داشت، یادبودهایی نوشتند و کتابخانه گشایش یافت و مورد استفاده استادان و دانشجویان قرار گرفت. این اقدام که اثری عظیم در مسایل فرهنگی منطقه داشت، نقطه عطفی در ترویج و توسعه کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه رازی و موجب تاسی سایر شخصیت های فرهنگی کرمانشاهان قرار گرفت و مجموعه ای گرانقدر در دانشگاه رازی فراهم آمد تا اینکه قضیه آن شد که در شماره 448 دوره جدید چهارشنبه 27 مهر 1390 روزنامه شرق گزارش شد و در سفر مقام معظم رهبری به کرمانشاه و تجلیل ایشان از مقام علمی و فرهنگی استاد کیوان سمیعی در دیدار نخبگان و فرهیختگان استان فرمودند. (مرحوم کیوان سمیعی که حقا و انصافاً یک دانشمند محقق و کم نظیر بود، مرحوم کیوان سمیعی که من با ایشان آشنا بودم. خود آن کتاب‌، با اینکه شرح حال است پر از مطلب و تحقیق و مضمون است (مقصود کتاب زندگانی سردار کابلی است) و کتاب دیگر ایشان که یادم نیامد (تحقیقات ادبی را می فرمودند که عرض شد و تایید کردند بله تحقیقات ادبی) که واقعاً این مرد را انسان احساس می کند در حد محمد قزوینی و اینها قرار می گیرد، اطلاعات وسیع در تحقیقات و ادبیات و تاریخ و همه چیز و شخصیت انصافاً برجسته ای بود.) (دیدار نخبگان و فرهیختگان کرمانشاه) و دیدار اینجانب با ریاست دانشگاه رازی و ریاست دانشکده ادبیات و مسئولین استان در آن جلسه و پس از آن تسلیم مدارک کامل و فهرست مفصل که وعده اکید بازپردازی غرفه به همان شرایط مندرج در نامه اهدا از سوی ریاست دانشگاه رازی داده شد که با توجه به حسن نیت ایشان امید داریم در اسرع وقت آب رفته به جوی بازآید نوشته را با دو بیت از استاد دکتر مظاهر مصفا که در افتتاح کتابخانه استاد کیوان سمیعی فی البداهه سرودند به پایان می برم.

 

 

 

 

 

با چشم پر از آتش و خون آمده ام

حیران به تماشای  جنون  آمده ام

فرهاد  زمانه ام  به  عشق  شیرین
جان بر سر کف به بیستون آمده ام