آغاز هزاره سوم، عصر تمدن و تکنولوژی و اوج گیری اندیشه و عقلانیت انسان، که هر روز خبری تازه از کشفی جدید در عرصه های گوناگون علم همراه با گزارش پرتاب ماهواره های فضایی انتشار می یابد، اجتماعات ساکنان کشورهای غربی برای حفظ محیط زیست و جلوگیری از گسترش گازهای گل خانه ای و حمایت از حیوانات و.... پشتیبانی از اقشار مطرود اجتماعی تصویری برای بازآفرینی واقعیتهای زیستگاه غرب به نمایش می گذارند جدلهای اقتصادی و اعتقادی و علمی واجتماعی بر روی میز مذاکره حل و فصل می شود،شهرهای قرون میانی با همان ساختار و سیما و جمعیت های متعادل و هوای پاک و مصفا با امکانات شایسته زندگی انسان برپا و برقرارند. و در کلانشهرها هر تازه وارد از سکوت آسمانخراشهای هزار واحدی مبهوت می ماند که خانه ارواح است یا خوابگاه هزاران موجود قانونمند؟ و.... و ..... سرزمینی که تا پیش از رنسانس و انقلاب کبیر فرانسه بود آنچه بود و کرد آنچه کرد (؟!) اما در شرق مهد تمدن و فرهنگ هزارساله و جایگاه اندیشه و عقلانیت به نام دین و به نام اسلام؛ جنگ و خونریزی کشتار و غارت و قتل و برده داری و برده فروشی و هرج و مرج و قاچاق آزاد کودکان طعمه جنگ از دختر و پسر و نقص عضو و تجارت اعضای حیاتی انسان و ظهور دولت های بی هویت از فرآورده های جنایی دست آموز که بدون تاریخ و جغرافیا و حتی پایگاه همانند قارچ سمی از گوشه و کنار فرودگاههای بین المللی کشورهای خاورمیانه سر بر می آورند و به کمپ جنایتکاران میپیوندند، در افریقا به مدارس شبانه روزی دختران معصوم و مظلوم حمله می کنند و موجوداتی آرزومند، ضعیف و ناتوان و بیدفاع که خداوند در کتابهای آسمانی خود از آنان به نیکوترین وجه یاد کرده است آنها را به بدترین وضع تصاحب کرده، و در اختیار می گیرند و دولتمردان ضعیف النفس آنان مدتهاست چون مترسکهای چوبی به سرنوشت آنان می نگرند، در خاورمیانه اوضاع از این هم بدتر است خاورمیانهای که نخستین پایگاه تمدن بشری و سیستم دولتی و ملت و جامعه اندیشور در چند هزار سال پیش در آن شکل گرفته است امروز جوانان ولگرد خیابانی و پاکارهای عشرتکدههای شرق و غرب و دلالان قاچاق انسان و دست آموزان کمیتههای تخریب و بمب گذاری که تجسم واقعی قابیلیان ظلمانی عصر حاضرند در سوریه و عراق و لیبی و یمن و افغانستان به نام اسلام و خلافت بی مسمای اسلامی با تخریب قبور ائمه و عرفا و نابودسازی نشانه های تمدن و فرهنگ و اندیشه، ارتش تا دندان مسلح عراق را با دسائس تار و مار می کنند و بدون هیچ ریشه و پیشه و پیشینهای مانند اژدهایی سراپا عقده و نفرت از بیابانهای سوریه و عراق جانشین شمر و حرمله و سنان و ابن زیاد و ... می شوند و هر روز برگی خونین بر جنایات خود می افزایند آزادانه نفت سوریه را میفروشند، بازارهای شیخ نشینهای خلیج و شیوخ دین به دنیا فروش حامی آنان توجه جانیان بالفطره را به دلار درمانی خود هر روز افزایش می دهند تا به نام دین و اسلام تمدن و فرهنگ و اندیشه جغرافیای فرهنگی ایران را که آینه دق و حسرت همسایگان شده لگدمال خود سازند همسایگانی که متاسفانه در طی دو هزار سال و بیست و چند مرز متفاوت و یک میلیارد و پانصد و اند میلیون جمعیت حتی یک سخن در عرصههای گوناگون بین المللی برای گفتن ندارند و اسلام را که آبروی آنهاست و به گواه تاریخ موجب همبستگی و هویت اولیه آنها شد چون ابزاری اقتصادی و اعتقادی به کار می گیرند آنها در کشورهایشان که مهد فساد و فتنه و عیش و نوش آشکار است و آنچه به آن اعتنایی نمی شود احکام اسلامی است همچنین در شهرهای مهم همپالکیهای آنان یعنی بازماندگان سیاست افراسیاب و اکوان که طراحان مالیخولیایی و گرسیوز صفتان سیاست امپراطوری خیالی عثمانی هستند.تا کنون صدای ترقه ای جز فریاد شکنجه زندانیان به گوش احدی نرسید و نمی رسد زیرا کمپ جنایت شرق در حمایت آنان چشم گشود و بال و پر می زند اما هرجا سخن و یا دونامی از عقل و معرفت واندیشه است باید تخریب گردد، تا این که در مرزهای فرهنگ ایرانی، در کوبانی شیرزنان کرد در برابر بی فرهنگی، تمدن ستیزی، لجام گسیختگی، کاشت و برداشت ترس و وحشت چون کوه ایستادند، فرزندان مادران شاهنامه خوان، گردآفرینان، دختران حمله و هجیر، ساکنان دژ سفید کوبانی، در برابر سیاه پرستان سیاه دل و سیاهکار و سیه کردار،
.... بپوشید درع سواران به جنگ
نبود اندر آن کار جای درنگ
فرود آمد از دژ به کردار شیر
کمر بر میان، بادپایی به زیر
به پیش سپاه اندر آمد چو گرد
چو رعد خروشان یکی ویله کرد....
زنانشان چنین اند ایران سران
چگونه اند گردان و جنگاوران
دفاع هفتاد و چند روزه جوانان کرد به ویژه زنان شیراوژن در کوبانی مرهمی بر زخم ماندگار و عمیق شنگال است، فریاد بر سر بازار برده فروشان سرمایه داران سلفی که با فتاوی تکفیر روحانی نمایان جسم پرور، آبادی خود را در ویرانی فرهنگ و تمدن بشر جستجو می کنند، محاصره بی رحمانه آمرلی که به فرماندهی سپهسالار و جنگاوران ایرانی پایان پذیرفت و اقلیتهای شیعه و شبک و ایزدی و یارسان و .... حتی سنیان اعتدالی که هزاران سال است بر قله عقل واندیشه و ایمان و انسانیت سرافراز زیسته و می زیند به توطئه آنها همه از تیغ کفر و تکفیر باید بگذرند تا اسلام سیاه تکفیر و پیروان سلف سفیانی از موج خون آرام گیرند، قتل عام بیش از پنجاه جوان از قبیله سنی پشتیبان ارتش عراق در یک روز تیتر سیاهی بر پرچم سیاه داعشیان در تهاجم ظلمت ترور برای تاراندن توریسم از اقلیم کردستان است که با فرهنگ ایرانی تاثیر مستقیم بر بازارهای خشن، حسود، بی ادب، حریص و دینار باور شیخ نشینهای خلیج همیشه فارس گذاشته بود، فاجعه شنگال، لکه سیاه دیگر بر تاریخ و جغرافیای خاورمیانه بود که دختران سیندخت به پای خاستند:
یکی ترک رومی به سر برنهاد
یکی باره زیر اندرش همچو باد
بیامد گرازان به درگاه سام
نه آواز داد و نه برگفت نام
حرکتی که بازآفرینی صحنه زنان شهر هروم در برابر اسکندر مقدونی را به یاد می آورد
بی اندازه در شهرما برزنست
به هر برزنی ده هزاران زن است
ز چندین یکی را نبودست شوی
که دوشیزگانیم و پوشیده روی
ز دوشیزگان هر شبی ده هزار
نگهبان بود برلب رودبار
ز ما هرکه در روزگار نبرد
ز اسب اندر آرد یکی شیرمرد...
همانا ز ما زن بود سی هزار
که با تاج زرند و با گوشوار
این شیوه نبرد ایرانیان است که در سراسر ادبیات آل عثمان و امپراطوری آنا ن و همپالگیهایشان خبری از اینگونه ها نیست و ای کاش سیاسیون افراسیاب طینت و طراحان گرسیوزصفت امروز اندکی در تاریخ و پیشینه خود غور می کردند که آنچه موجب اصلی فروپاشی و تجزیه امپراطوری عثمانی گردید و آن را به ترکیه مدرن بی دم و یال و اشکم تبدیل کرد، ظهور قارچ گونه وهابیت و سلفی گری بود تا امروز فرودگاه ها و بیمارستانها و شهرها و پادگانهای خود را جولانگاه تاخت و تاز افراد و زخمی و عیار و مزدوران آنها نمی کردند، این مار در آستین پرورده از مارگیر روزی دمار برخواهد آورد پاییز رو به تمامی است روزهای سخت زمستان به ویژه در مناطق کوهستانی و شهرهای شمالی اقلیم کردستان عراق و سوریه در پیش است با طلوع خورشید هر روز سر تعظیم به سوی مرزهای مقدس ایران فرهنگی سنگرهای با شکوه و استوار مدافعان شنگال و کوبانی فرومی آورم و به عنوان کمترین خادم فرهنگ و ادب ایران زمین که کردستان را بخشی از سرزمین اهورایی آن دانسته و می دانیم احوال زنان و مردان آواره کرد را که در مسیر تهاجم و یورش بی امان سیاهی سفیانیان و شب چهرگان شبه صفت لگدمال شده اند یادآور می شوم تا پایداریشان را به نسیان نسپریم مرزهای فرهنگی ایران را از یاد نبریم و کردهای شنگال و کوبانی را فراموش نکنیم.
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها؟