• بازديدها: 795

ایوانف و تذکرة الاعلی


علویان ایران در زاگرس و ایران مرکزی و شرق، به گوران، شاملو، قره‌قویونلو، یارسان و کاکه‌یی مشهورند و در مناطق وسیعی از کشور سکونت دارند. اگر بگوییم آنان نگاهبانان راستین فرهنگ ایرانی بوده و هستند، سخنی گزاف نگفته‌ایم. تاکنون این قلم در سلسله نوشتارهای متعدد در روزنامه ارجمند اطلاعات به کندوکاو و روشنگری از گوشه‌های تاریک آداب و رسوم و فرهنگ این هم‌میهنان محترم پرداخته که بیشترشان به صورت کتاب نیز درآمده و به همت انتشارات اطلاعات در اختیار خواستاران قرار گرفته است. با این‌همه در آغاز راه هستیم؛ زیرا درحالی که کشورهای همسایه مانند ترکیه در دانشگاه‌های معتبر خود کرسی مطالعات علوی‌شناسی دایر کرده است و این جامعه چندده میلیونی در آسیای صغیر که مدام دل در هوای ایران دارند، صاحب رادیو، تلویزیون، نشریه و… انواع امکانات رسانه‌ای و علمی و آموزشی هستند، در ایران که مرزهای غربی را هزاران سال با خونشان مشخص و محافظت کرده‌اند، برای چاپ و نشر آثار خود با دشواری مواجهند!

تهیه گزارشی در شناخت این جمعیت دیرینه‌سال، از دوره قاجاریه با یادداشت اعتمادالسلطنه آغاز شد و پس از فترتی طولانی، در حوزه ایران‌شناسیِ فرانسه محوریت یافت. اخیراً بزرگان صاحب‌نام عرصه تحقیق و فرهنگ، در آثار ارزشمند خود به مقتضای موضوع، اشاراتی به این آیین و متون‌شان کرده‌اند. دریغا که در این موضوع، جریان مقالات دانشجویی و پایان‌نامه‌ها غالباً تکرار مکررات است و در مواردی، بعضی از آنها خط‌سیر خاصی را دنبال می‌کنند که خود بحث جداگانه‌ای است و در اصل، مشکل به همان فقدان کرسی یا مرکز تحقیقی درباره این کهن نحلۀ ایرانی ـ اسلامی برمی‌گردد. نگارنده پس از قریب سه دهه کار مستمر و موازی در این حوزه و تقدیم آثاری به زبان‌های فارسی، کردی، ترکی در ایران، عراق و ترکیه، بالغ بر دو سال است که طرحی پژوهشی درباره منابع مربوط به پیروان آتش‌بگی مشعشعی ـ از کلان خاندان‌های علویان اهل حق (یارسان)ـ با کسب اجازه از پیر و مسندنشین مجتمع آیینی گره‌بان در حومه کرمانشاه که مرجع اعتقادی پیروان از ارس تا اروند هستند، آغاز کرده و با تهیه منابع و اسناد و مدارک و تصاویر تاریخی و هنری، ساماندهی و تصحیح و تنقیح امّهات منابع فرهنگی اعتقادی خاندان مزبور و مطالب مربوط را در دستور کار خود قرار داده است که گنجینه‌ای است از آداب و رسوم و عقاید ایرانی ـ اسلامی و جزئی از اجزای فرهنگ این سرزمین مقدس٫ این گام نخست که در چهار جلد و دو مجلد و بالغ بر هزار و پنجاه صفحه وزیری سامان یافته، به یاری فرهنگ‌دوستان کردستان مجوز چاپ و نشر گرفته است.

این حرکت از جهتی روشنگر شخصیت بزرگمردی از شیفتگان زبان و فرهنگ ایرانی نیز گردید: ولادیمیر ایوانف؛ چه، نخست می‌بایست حاصل تلاش و کندوکاو عالمانه و عمیق او را که بر روی «تذکرۀ اعلی» انجام گرفته بود، بار دیگر مطالعه و بررسی و با نُسخ موجود مقابله می‌کردم. نسخۀ ایوانف در ۱۹۵۰مر ۱۳۳۰ش در هند با قلم نستعلیق خوش بازنویسی و در مطبع قادری پریس مقیم بندر بمبئی در زمرۀ انتشارات انجمن اسماعیلی با عنوان «مجموعه رسائل و اشعار اهل حق به اصلاح و. ایوانف» به طبع رسید و شرح و تعلیقات و تحقیقات ایوانف بر این کتاب با عنوان «پیروان راستی، [پرستشگران واقعی] کردستان (اهل حق)» در سال ۱۹۵۳ در لیدن هلند چاپ و منتشر شده بود.

این متن در ۱۹۶۰ر ۱۳۳۸ش که شادروان ایوانف به سبب بدی آب و هوای هند، برای همیشه به ایران آمد، در تهران با حروف سربی مجدداً چاپ و منتشر شد؛ اما هیچ‌گاه تحقیقات ارجمند او که تعلیقات این کتاب بود، به زبان فارسی ترجمه نشده بود تا اینکه در این برهه، متن انگلیسی کتاب با سعی و اهتمام سما سلطانی به فارسی برگردانده شد و در نهایت، ترجمه‌ای پاکیزه و نزدیک به متن اصلی عرضه گردید. ژرفای کندوکاو این مستشرق اسماعیلی‌شناس که در اکثر موارد، اعتقادات اهل حق را با اسماعیلیه پیوسته و آمیخته می‌داند، در این ترجمه آشکار می‌شود. کار او حکایت شناگری در استخر یا رودخانه‌ای آرام نیست، بلکه گزارش غواص متبحری است که با تجربۀ سالها دریانوردی تا ژرفای اقیانوس آیین‌ها و پیوندها و پیوستگی‌ها غوطه می‌خورد و نکاتی نایاب درباره ارتباطات گسترده و عمیق یارسان و به‌ویژه آتش‌بگی‌های مشعشعی با جزایر فکری و اعتقادی در حوزۀ ایران فرهنگی به دست می‌دهد: از مهرپرستی و ایزدی گرفته تا اسماعیلیه، قلندریه و مسیحیان کهن، همراه با بررسی اعتقادات و آداب و ارکان پیروان این نحله و تحلیل و بررسی آن.

شادروان ایوانف در تحقیقاتش اهمیت فوق‌العاده‌ای برای «تذکره اعلی» قائل است و به همین سبب عمری را در پژوهش و بررسی آن صرف کرده و بارها در نامه‌هایی به هانری کُربن، به کیفیت انجام مطالعات خود درباره تذکره اعلی اشاره کرده است. وی در یکی از نامه‌ها این تحقیقات را برای خود راهگشا و راهنما می‌داند. ایوانف به کربن در نامۀ مورخ ۲ مرداد ۱۳۳۲ر ۲۹ ژوئیه ۱۹۵۳ درباره متن ترجمه انگلیسی تذکره اعلی و تعلیقات و حواشی و مقدمه تحلیلی‌اش بر آن می‌نویسد: «… متون اهل حق که امیدوارم به همین زودی از چاپ درآید، واقعاً یک چشم‌گشای حقیقی بود؛ زیرا به من امکان داد تا در ژرفای منش توده‌های مردمی که در عصر فاطمیون و پس از آن به اسماعیلیه پیوستند، کندوکاو کنم. در این گونه مسائل مربوط به دین، البته از وجه اجتماعی تحول و رشد موضوع‌ها و مضمون‌های فکری خیلی کم از قلمرو مسائل مربوط به چگونگی برخورد توده‌های مربوط به آنها و چگونگی دریافت مردم، بیرون می‌مانند و این که مردم چگونه نیازهای خود را با شرایطی انطباق می‌دهند که در آنجا زندگی می‌کنند، خارج از زمینه تحقیق جای ندارد.» (مکاتبات هانری کربن و ولادیمیر ایوانف، به کوشش زابینه اشمیستکه، ترجمه ع٫ روح‌بخشان، ص۱۴۲ـ۱۴۳)

کریستیان ژامبه در مقدمه کتاب «مکاتبات هانری کربن و ولادیمیر ایوانف» در خصوص توجه ایوانف به تذکره اعلی می‌نویسد: «… از نظر ایوانف هر نوع فلسفه در زمینه علوم دینی خیالپردازی و موهوم است و حقیقت گفتمان روحانی یا معنوی در مجموع شرایط تاریخی مسلم آن نهفته است. این بدان معناست که متون اسماعیلی نزاری که او منتشر می‌کند، با تاریخ جامعه‌ای که متون در آن پدید آمده‌اند، رابطه اجتماعی و جدلی دارند؛ زیرا که اولا مفهوم این متون جذب زندگی این جامعه می‌شود و در نهایت هیچ چیز دیگر را بیان نمی‌کند مگر جهان‌نگری خاص پیروانی را که از دید تاریخی از طریق سامان‌گیری این جامعه به هم پیوند یافته‌اند؛ به همین دلیل ایوانف می‌گوید… متون و آثار عامیانه‌تر را بر متونی که محتوای ماوراءالطبیعی والا دارند، ترجیح می‌دهد؛ زیرا آن متون شیوه احساس جامعه را به همان صورت که هست، بیان و منعکس می‌کنند. بر همین مبناست که می‌تواند برای کربن بنویسد: پندیات جوانمردی [از آثار به‌ جامانده از سفارشات اعتقادی و فکری و سیاسی المستنصر بالله ثانی اسماعیلی] هیچ‌گونه ارزش و فایدۀ فلسفی ندارد. البته این به این معنی نیست که این کتاب در چشم او عاری از معنی باشد، بلکه برعکس، به این سبب است که معنایی بس غنی را بیان می‌کند؛ زیرا حاوی توصیه‌های اخلاقی و سیاسی کاملا صریح و دقیق است.» (همان، ص۱۶)

در این مجلدات که این قلم به انجام رسانده است، برای آگاهی بیشتر خوانندگان، نسخه کتاب «پندیات جوانمردی» (از موعظات المستنصربالله الثانی، به اصلاح و.ایوانف) نیز پیوست گردیده که انتشارات انجمن اسماعیلی در سال ۱۹۵۰ در بندر بمبئی به طبع رسانده است. نگارنده در اینجا علاوه بر نکات مورد نظر ایوانف، آنچه را با ارکان سلسله و آداب خاندان آتش‌بگی مشعشعی منطبق می‌دیده، در مقاله‌ای مبسوط عرضه کرده است.

در این مجموعه، افزون بر تعلیقات ارزشمند ایوانف، مطالبی فرازمند و گرانسنگ از مینورسکی، محمدعلی فروغی، ادیب‌السلطنه سمیعی، محمدتقی سپهر (لسان‌الملک) و… بسیاری دیگر از اعاظم تحقیق و پژوهش در موضوعات مختلف مربوط به خاندان آتش‌بگی مشعشعی در ولایات آذربایجان، لرستان، کرمانشاهان، خوزستان، تهران و مازندران آمده است. آنچه کندوکاو ژرف محققی چون ایوانف می‌نمایاند، این است که جزایر فکری و فرهنگی این سرزمین مقدس که ما را با هزاره‌های تاریخ اعتقادی پیوند می‌دهد و در یکپارچگی ملی و میهنی ما حکم بند و بستهای اصلی را در ساختار اجتماعی و آیینی و ملی دارد، دست کم نگیریم، و گنجینۀ ژرف فرهنگ مردم را در تمامی زمینه‌ها به چشمی عوامانه ننگریم که شاید تا قرن دیگر (و اگر پیگیر نباشیم، هیچ‌گاه) شخصیتی چون ایوانف از میان پژوهشگران ما ظهور نکند؛ کسی که می‌تواند بر رساله‌ای ساده و مردمی، این‌گونه تعلیقات و حواشی و تحلیل علمی و دانشگاهی بنویسد.

حیات علمی ایوانف

در اینجا به عنوان قدردانی و یادکرد از نمونه برجسته تحقیق و پژوهش در گرایش ادیان و مذاهب، نگاهی گذرا به زندگی ولادیمیر الکسویچ ایوانف ـ شرق‌شناس نامدار روس ـ می‌اندازیم، با تأکید بر این نکته که کم نیستند شرق‌شناسانی که درباره آیین علویان پژوهیده‌اند، اما این قلم به‌جرأت می‌تواند بگوید در طی قریب سی سال کندوکاو و بررسی در این حوزه، تا آنجا که به آثار این بزرگان دسترس داشته است، ایوانف کمترین اشتباه را در تحقیقات خود دارد و جا دارد که از خود بپرسیم همان‌گونه ‌که در غرب شرق‌شناس دارند، چرا ما حتی یک دانشمند غرب‌شناس نداشته و نداریم؟ آیا همان‌طور که در سایر کشورها هستند، دانشگاه‌های ما نیز متخصصانی پرورده که در حوزۀ فرهنگ، ادیان، مذاهب و… به طور تخصصی به کشورهای همسایه (نظیر ترکیه و افغانستان) بپردازند؟

باری، ولادیمیر الکسویچ ایوانف در سوم نوامبر ۱۸۸۶ در سن پترزبورگ روسیه به دنیا آمد. او که از محققان برجسته تاریخ و مذهب اسماعیلیه است، رشته اصلی مطالعاتش زبان‌های ایرانی و به‌ویژه لهجه‌های فارسی بود. نخستین بار در ۱۹۱۰مر ۱۲۸۹ش از ایران دیدار کرد و طی سالهای ۱۹۱۲ـ ۹۱۴ در آن اقامت گزید. وی در ۱۹۱۵ در مقام معاونت کتابداری بخش نسخ خطی شرقی در موزه آسیایی پترزبورگ مشغول به کار شد و در همین سمت بارها به خراسان بزرگ (آسیای مرکزی) سفر کرد و هزاران نسخه خطی فارسی و عربی برای آن موزه فراهم آورد. در همین موزه به مجموعه‌ای از متون اسماعیلی در ۱۹۱۴ دست یافت که زاروبین ـ متخصص لهجه‌های تاجیکی ـ جمع‌آوری کرده بود و همین امر موجب آشنایی او با ادبیات اسماعیلی شد.

«ایوانف در ۱۹۱۸مر۱۲۹۷ش روسیه را ترک گفت و دیگر به سرزمین مادری بازنگشت. وی تا ۱۹۲۰مر ۱۲۹۹ش در خراسان اقامت گزید. سپس به تابعیت انگلستان درآمد و به هند رفت. زندگی چهل‌ساله او در هند همه به تحقیق و همکاری با اسماعیلیان آن دیار گذشت؛ چنان‌که در تأسیس جامعه اسماعیلی بمبئی در ۱۹۴۶مر ۱۳۲۵ش نقش مهمی ایفا کرد و با آن انجمن و شخص آقاخان به همکاری پرداخت و کتابی نیز درباره دژهای الموت نوشت. در ۱۹۲۲م نخستین اثر مهم اسماعیلی او در آنجا منتشر شد. وی در این اثر به پژوهش درباره الموت پرداخت و نتایج تحقیقاتش را در کتاب «الموت و لمسر» در ۱۹۶۰ منتشر کرد که هنوز جامع‌ترین بررسی باستان‌شناسانه و مهمترین مأخذ علمی درباره قلاع الموت است. ایوانف در این مطالعات محل تقریبی قلعه میمون‌دژ را که مقر رکن‌الدین خورشاه ـ آخرین خداوند الموت ـ بود و به دست هولاکو سقوط کرد، نشان داد.

تحقیقات اسماعیلی ایوانف تقریباً دوره‌های اصلی تاریخ و سیر تحول عقاید اسماعیلیان به‌ویژه شاخه نزاریه را در بر می‌گیرد. وی شماری متون کهن نزاری را که همگی به زبان فارسی است، تصحیح و ترجمه و منتشر کرد و به این سبب او را بنیانگذار بی‌رقیب مطالعات جدید نزاری دانسته‌اند. آثار منتشرشده ایوانف به زبان‌های فارسی، عربی، روسی، انگلیسی و فرانسه به ۱۴۵ اثر می‌رسد. وی در ۱۹۵۹مر ۱۳۳۸ش به علت نامساعد بودن آب و هوای هند به تهران آمد و یازده سال آخر عمر خود را در این شهر گذراند و [در تهران] درگذشت. (جواد فیروزی، دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۰).

ایوانف در مزارستان ارامنه منطقه ۱۴ واقع در محله دولاب، اتوبان شهید محلاتی مدفون و میهمان ایرانیان است. روحش شاد و یادش گرامی باد.

روزنامه اطلاعات - 4 شهریور 1397