زمانی که جامعه از جمیع جهات خدماتی، رفاهی، فرهنگی و... در تنگنا قرار گیرد و به واقع همه اسباب گریه اش جمع شود در پی بهانه ای برای شکستن بغض خود در انتظار می ماند و به محض دریافت نشانه ای به بانگ بلند گریه سر می دهد و حتی با یک قطره لبریز می شود. هرچند بحث اهانت به نمادهای هویت جامعه به گونه ای نسل کشی شبیه است، و نه قطره است و نه بهانه، اما عکس العمل فراگیر ناشی از آمادگی مردم در این دوره بحرانی از تنگناهای ورای اعتراض و انتقاد حکایت دارد.
شنبه ۲۷ دیماه و یکشنبه ۲۸ دی ماه بدنبال انتشار گفتگویی در فضای مجازی مربوط به کرمانشاه = کرکوک ایران که علی الدوام با مسائلی از این دست مواجه است، در خطاب مجری که لباس کردی مهمان را با لحن پرسشی لباس چوپانی می خواند، اقشار مختلف از شهری و روستایی در حوزه زاگرس در کانال های مختلف با درج فیلم پخش شده و زیرنویس و اعتراض و انتقاد به محکوم کردن این شیوه از سئوال پرداختند. این همه احساسات و صداقت و همدلی ارزشمند و قابل اعتناست و آرزوی هر اندیشمند و مشفق که مردم شریف، تاریخی، صبور، با تجربه، شجاع، میهن دوست، در تمام مسائل روز و سرنوشت ساز برای جامعه این گونه یکدل و یک صدا باشند و بدان امید روز گار می گذرانند.
اما این همه احساسات که زاییده بغضی چند بعدی و هزاران ساله است نباید موجب عدم تحقیق و پرس وجو ی بیشتردرباره ره آوردهای فضای مجازی شود.
این فیلم به هر نیت پلیدی تنظیم و تقطیع و تکثیر شده و در دسترس قرار گرفته می بایست با پرسش از عوامل آن به عکس العمل لازم دست یازید زیرا ابزارسازی ساکنان یک سرزمین کهنسال و تاریخی برای اهداف فردی یا گروهی یکی از زشت ترین و آلوده ترین حرکات متداول در این روزهاست، تحریک حساسیت اقوام و ملت ها به ویژه در جغرافیای خاورمیانه و بالاخص درایران ... .
شیوه ای شوم و مذموم است که مرسوم شده است، بدنبال این همه اعتراضات از سر اطلاع هموطنان از سوی مهمان یادداشتی در رسانه ها منتشر میشود، حاکی از این که گفتگو مربوط به دوسال پیش است و فیلم هم تقطیع و تکثیر شده است که اصل فیلم را با پاسخ سئوالاتی درباره آن پوشش در چهار مورد پاسخ می گوید و... .
هرچند مجری صدا وسیما که فرد سال و ماه دیده ای است، می توانست پرسش را بالحنی زیباتر و با ادبیاتی درشان فرهنگ و تمدن مردمی هزاره گر طرح کند.
پرسش اینجاست که پس از دوسال این گفتگو نخستین بار از کدام سو تقطیع و تکثیر می شود و چرا دراین برهه پس از سخن ناپخته و خام آن خلبان سالمند، زخم دیگر بر پیکر هویتی هزاران ساله می نشانند، سهم این مردم در پیروزی انقلاب اگر بیشتر از ساکنان ایران زمین نباشد؛ کمتر نیست. اگر در جنگ هشت ساله بیش از مدعیان دارای ترتیب و تریبون جان فشانی نکرده باشند، که تعداد زن و مرد و جوان از جانباز و شهید و مفقودالاثر و تخریب خانه ها و آوارگی و افسردگی مادام العمر جوانان و صدها تاثیر منفی دیگر در استانهای غربی کشور شاهد ادعاست، تلاش کمتر از آنان نداشته اند.
درد اینجاست که رسانه ای که عنوان ملی را یدک می کشد، بجای شناساندن فرهنگ و تمدن و پیوند و همبستگی های تاریخی ساکنان این مرزو بوم به جامعه جوان و آیندگان این سرزمین، برای تحریک و تجزیه فکری نسل های آتی تیغ بر تیغ می مالد، اگر فرهنگ سازی رسانه ملی عقلانی و کارساز و علمی و مطالعاتی و درست می بود، چرا جامعه باید به واژه ای چنان تاریخی و اعتقادی و اقتصادی و فرهنگی کهن سال این چنین بر آشوبد. صدا وسیما هیچگاه برای روشنگری در تاریخ این سرزمین جز در سطح گام برنداشته است. چوپانی یا شبانی شغل اصلی تمامی ساکنان این سرزمین بوده است، شبانی و سربازی دو وظیفه اصلی هر ایرانی بوده است که باید مراحل و مراتب سخت و پیچیده این دو مهم را تجربه می کردند، از گروههای اجتماعی هزاره که بعداز هجوم تازیان عشیره و طایفه خوانده شدند و در دوره بعد از یورش مغولان به آنان ایل گفته شد و وجب به وجب این سرزمین مقدس را چون جان گرامی داشتند و چون چشمان پاک بین خود از محیط زیست آن نگهداری کردند و از خاک و آب آن به اندازه نیاز استفاده کردند، نه فروختند و نه ویران کردند و بر باد دادند. ای کاش مسئولان این مملکت براساس حدیثی که از پیامبر مکرم اسلام روایت خواهم کرد، می توانستند، شبان باشند و راز و رمز کشور داری را از چوپانان می آموختند. شبانانی که بالغ بر سی مرحله در نگهداری و مواظبت و مراقبت و چرا و مرتع و مقصد و مبدا و آغل و دوشش و نوشش و زایش و نوزاد و نوپا و همراه و مسیر و پرتگاه و سلامت از گرگ و صیانت از سگ و...هزار نکته باریکتر از مو را تجربه کرده و تعلیم می دیدند تا شبان وادی ایمن می شدند و امروز کدام مسئول می تواند مدعی باشد که در سمت خود مراحل بایسته تصدی را طی کرده و بر کرسی ریاست و صدارت وجود وزارت تکیه داده است؟
مقام شبانی از فرط قداست و راز آلودگی و همبستگی با طبیعت و راستی و پاکی و درستی، اکثر قریب باتفاق پیامبران از طبقه شبانان برگزیده می شدند، در کتاب مقدس عهد عتیق فرمانروایان و بطور مشخص خداوند عالم شبان = چوپان خوانده شدهاست، در کتاب مقدس عهد جدید حضرت عیسی مسیح شبان نیکو و شبان اعظم نامیده شده است و در دین اسلام نبی اکرم در این حدیث مبارک که می فرماید: کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته و الامیر الذی علی الناس و هو مسئول عن رعیته و الرجل راع علی اهل بیته و هو مسئول عنهم و المراه راعیه علی اهل بیت بعلها و ولده و...الخ _ تمامی افراد جامعه از از امیر تا صغیر و زن و مرد را (راع) = شبان خوانده و به حمایت و نگهداری و یاری یکدیگر توصیه فرمود ه است، و بر همین پیشینه خواجه آسمانی سرود گفت :
شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد
که چند سال به جان خدمت شعیب کند..
که شبان وادی ایمن مقصود حضرت موسی کلیم الله است، بنابراین بهرگونه خدای ناخواسته با نگاه تخفیف بر این واژه بزرگ و مقدس یعنی چوپان = شبان نگریستن از هرسو و بهر صورت اهانت به جامعه بشریت است.
سخن دیگر آنکه (چوخه و رانک) و پوشش هایی از این دست تنها از آن مردم دیرینه سال کُرد نیست بلکه از اران و آذربایجان تا حریم اهواز و آبادان که گرمسیر مردم بختیاری است، هرکدام به شیوه و سلیقه ای منطبق با رسوم و جغرافیای خودو نام و عنوان ویژه ازاین پوشش باستانی استفاده می کنند، به ویژه برادران آشوری مسیحی ما که از آن با عنوان (چوخا و رانین) نام می برند، و آنرا جز اصلی هویت خود می دانند و به سبب نسج ظریف و هنرمندانه در حضور و گسترش مسیحیت در هورامان که مرکز اصلی بافت مرس و دوخت آن بوده است به لباس رسمی آنان تبدیل شده است. چنانکه حسان العجم خاقانی شروانی (۵۲۰ _ ۵۹۵ ق ) در قصیده معروف ترسائیه که برای رهایی ازستم و زندان اخستان بن منوچهر که به نام اسلام حکومت می کرد و او را در بند کرده بود، بمدح آندره نیکوس عزالدوله قیصر سروده است و از شیوه اسلام نمایان تبری جسته و با بیان تمامی آداب مسیحیت که به ارث از مادر خویش داشت، با توسل به واقعیت اسلام، به تصریح به چوخه و رانک با عبارت (چوخا و رانین) بعنوان لباس مقدس مسیحیان اشاره دارد و می گوید:
...مرا بینند در سوراخ غاری
شده مولوزن و پوشیده (چوخا )..
لباس راهبان پوشیده روزم
چو راهب زان بر آرم هرشب آوا
(دیوان خاقانی ، ص ۲۶ )
و در قطعه ی:
همه کارم ز دور آسمانی
چو دور آسمان شد زیر و بالا
آورده است،
اگر شهباز بگریزد چو سیمرغ
زروی رشک معذور است زیرا
چرا دارد مگس دستار فوطه
چرا پوشد ملخ (رانین) دیبا
(۸۱۱ص ، دیوان خاقانی )
که در بعضی از چاپ های دیوان خاقانی بیت اخیر را در قصیده ترسائیه آورده اند اما استاد روانشاد دکتر سجادی آن را جز این قطعه دانسته اند. بهرحال، کوچکترین نگاه خفیف هم به این پوشش محترم و مبارک و تاریخی که همان لباس شخصیتهای سنگ نگاره بیستون و طاق بستان است، اهانت به هویت اهالی و ادیان گستره ای از شمال خزر تا جنوب کارون به موازات سلسله زاگرس را شامل می شود .
صدا و سیما که چهل و دوسال در جمهوری اسلامی بعنوان رسانه ملی! متکلم وحده بوده است، یکی از متناقض ترین سیستم های رسانه ای جهان است که مشابه آن در هیچ کشوردیگری نمیتوان یافت، سازمان عریض و طویلی که به خروار سرمایه و بودجه مصوب را دریافت می کند که صدا وسیمای تمام ساکنان ایران زمین باشد ولی متاسفانه همانند ساعت از کار افتاده است که هردو عقربه های آن روی یک عدد توقف کرده و زمان یعنی تاریخ این سرزمین و زمین را که جغرافیای آن است درک نمی کند، با کانالهای متعدد و مختلف و بی تنوع و خالی از تحقیق، امروز بعد از چهل و دو سال اگر در پر جمعیت ترین میادین شهرهای ایران تریبون و خبرنگار بگذارند، به جرات می توان گفت که هشتاد در صد جوانان از دختر و پسر ترتیب و عناوین اصول و فروع دین را به تمام و کمال نمی دانند، و از ادای اسامی امامان دوازده گانه به درستی عاجزند تا چه رسد به سایر مسائل. این موارد را آوردم چون صدا و سیما مدعی تبلیغ مذهب بر طبق مذهب رسمی و حاکم است، در دانشگاه ها، نمازخانه ها، خوابگاه قیلوله وبیتوته دانشجویان و کارمندان و خسته های تحصیلی و رسته های تعطیلی است، و الی آخر ( تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل )_ یک لحظه از بام شهرها نگاهی به سینه دیش های ماهواره ای که همچون زنان در حال نفرین سینه به آسمان سپرده اند! بیندازیم تا اکثریت و اقلیت رسانه ی صوتی و تصویری را به آشکار دریابیم و حضور چند در صدی رسانه ای با آن گستردگی سازمانی را در خانواده های این جغرافیا مشاهده کنیم. صدا وسیما اگر اندک حضوری هم داشته از برکت فرهنگ استان ها و ولایات و از تلاش مراکز استانی بوده است که بعضی از مدیریت ها با حریت و آزادگی از رنگین کمان فرهنگی ایران استفاده کرده اند. مردم حتی اخبار میهن خود را از رسانه های دیگر می گیرند، در کدام سیستم رسانه ای جهانی برنامههای درون مرزی و برون مرزی از لحاظ اجرا، نحوه پوشش مجری و میهمان، برنامههای هنری و فرهنگی و اجتماعی یکصد درجه با هم تفاوت دارد. این چه سیاستگذاری و استنباطی است که ساکنان داخل و خارج مرزها را با یک ملیت و هویت و موقعیت دارای دو عقل و برداشت و تربیت و اعتقاد پندارد، که باید از دونوع برنامه جداگانه تغذیه فکری و فرهنگی بشوند، حداقل از همسایگان خود بیاموزیم که جوانانمان به صدا وسیمای سایر نقاط رو نیاورند و نیازمند داشته های دیگران نباشند.
اقشار مختلف،غیرتمند و فهیم و با تجربه و شرافتمند در امتداد زاگرس این توان و یکدلی و همراهی و یکصدایی را برای درمان دردهای گران این سرزمین حفظ کنند، احیا فرهنگ و آیین های ملی و آداب و رسوم بر بادرفته، محرومیت جامعه جوان و اعتیاد و افسردگی این گنجینه های انسانی و امید های آینده، زخم ناسور و زجرآور کولبران بردگان بی پناه آغاز هزاره سوم و همچنان در شکنجه نان درمسیر و ناتوان، و نگاهی به رنج هزاره اقلیتها ی دینی و مذهبی به ویژه مردم مرزدار و درست کردار یارسان که در اهانت صریح به یکی از پیروان در زندان ساوه یکصدا ماندند و تحقیری به ژرفای اندیشه اعتقادی خود را فریاد کردند، و دریغ از صدای همسایه و همریشه، آیا یارسانیان به ویژه کُرد نیستند؟ آیا زاگرس و کردستان و کرمانشاهان و شهر زور را سرزمین مقدس خود نمی دانند؟ ..که در پایان همین یادداشت خبر یافتم که قاضی خاطی و اهانت گر ساوه به سبب پایداری و دادخواهی یارسانیان از سوی دادستان کل توبیخ گردید، در این وادی خوفناک با همین صدا بمانیم و یکدیگر را تنها نگذاریم، باشد که دم گرم راستخواه جمع در آهن سرد دولتمردان اثر کند. که گفته اند:
قطره باران چو پیوندد بهم دریا شود
ورنه، تنها، بی تو و من چون تواند ما شود