گرامیداشت دکتر عبدالحسین نوایی مورخ، ادیب و پدر اسناد در ایران
نوای بی نوایی
در سال ۱۳۷۰ که جلد اوّل مجموعه «جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان» را برای انتشار آماده میکردم و همچنان در تکاپوی تهیه و تنظیم مجلدات بعدی بودم، به همّت و پایمردی شادروان استاد کیوان سمیعی به محضر بزرگمردی بقیهالسلف از تبار منظومه روشنگران فرازمند عصر فرهنگ و ادب و تاریخ معاصر یعنی شادروان دکتر عبدالحسین نوایی راه یافتم و با تماسی تلفنی وعده دیدار برقرار و درهمان جلسه آغازین جاذبه دانش و بینش و صراحت لهجه و دایره وسیع دانستههای علمی و ادبی و تاریخی و بیتعارف در یادآوری کاستیها و تقدیر وتشویق در انجام راستیهای علمی و پژوهشی چنان با تاروپود اندیشهام عجین شد که تا لحظات آخرین غروب خورشید وجودش پایدار ماند و هنوز در نهادم شعلهور است، زیرا با تمام ظاهری که در گام سلام اوّل مینمود چون دست یافتهها و دفاتر یادداشتها و اسناد و نوار مصاحبهها و آلبوم تصاویر، نمودار شجرهها و… که برای راهنمایی و نگرشی همهجانبه و ارائه طریقی برای انتشار تقدیم حضورشان شد، از نگاه نافذ و نکات راهگشا و رهنمودهای دقیق و نقادّی استادانه و تذکرات بیدریغ علمی و پژوهشی و تشویقهایی که بال پرواز و توشه راه نیاز بود، چنان توان دوبارهای در اوج خستگی یافتم که نشان از آغازی دیگر درمهمّی سترگ بود و مقدمهای که اعتبار مجموعه یاد شده را دو چندان کرد و پس از چاپهای متعدد و توفیقات علمی و پژوهشی کشوری همچنان چون افسری بر تارک مجموعه یاد شده، درخشان است.
بعد از این آغاز نیک در هرگاه و بیگاه با دیدار و گفتار و مکاتبه درحل غوامض از گستره فیاض دانش ایشان بهرهمند بودم. آنچه شگفتی مرا برانگیخت در شخصیّت ایشان و حوزه اطلاعات ادبی، تاریخی، هنری، فلسفی و باستانی، علاوه بر حافظه و تسلط بر جوانب زمانی و مکانی و انسانی و زبانی و جهانی هرموضوع، مسئله (مُلایی) ایشان در ادبیات عرب و حتی مسائل فقهی ازدیدگاه مذاهب اسلامی و تطبیق آن با احکام ادیان باستانی بود و شناخت ژرف از عقاید ابراهیمی که در ایران روند تاریخی خود را به امروز رسانیده بودند، و چون به دیدگاههای تاریخی در حوزه اروپا و بحث خاورشناسی و خاورشناسان و عملکرد آنها میپرداخت، سخنانش شنیدنی وبه تأیید صاحبنظران همه در دایره تخصص بود و درهر موضوع نظراتی ماندگار و قابل بحث داشت.
شادروان دکتر عبدالحسین نوایی در دانش و فرهنگ، ادبیّات و تاریخ و جغرافیا عالمی نزدیکبین و دورپرواز بود و به درستی خلاء گسترده دوران بیخبری معاصر از تاریخ قاجاریه در تاریخ و جغرافیای ایران و همسایگان را درک کرده بود و در تحلیلهای عالمانه خود به آنها میپرداخت، درباره تاریخ دوره قاجاریه میگفت: «… من در مقام کسی که تمام عمرم روی تاریخ و به خصوص تاریخ قاجار کار کردهام، سلسله قاجاریه را به آن بدی که میگویند، نمیبینم، افراد را باید در زمان خودشان و با معیارهای همان زمان سنجید. من قاجار را آدمهای بد و نادرست و خائنی نمیبینم، نمیگویم مردان برزگی بودند، امّا در میان آنها جز دو سه نفر، چهرهای که خائن به مملکت باشد، نیست، غالباً کسانی بودند که میخواستند این مملکت را حفظ کنند و ترقی بدهند.
اما به دلیل جهل و بیاطلاعی از دانش روبه رشد اروپا و ناآگاهی نسبت به نقش استعماری دولتهای اروپایی، اشتباهات زیادی کردند، ولی مگر آنها درکدام دانشگاه و از طریق چه کتابهایی اصول روابط بینالملل و پیچیدگیهای اقتصاد صنعتی را یاد گرفته بودند که به کار ببرند؟ با وجود این، فرستادن دانشجو به اروپا و تأسیس دارالفنون در داخل و توجه به رشد صنعت نشان میدهد که قصد رشد کشورشان را داشتهاند. امّا به دلیل بیاطلاعی خودشان و نیرنگ قدرتهای خارجی، فاصله فراوان طبقاتی، مقاومت منفی محیط، بیاعتمادی میان دولت و مردم، وابستگی و خودباختگی نخبگان سیاسی و فقر و فساد اجتماعی و دهها دلیل دیگر، هیچکدام از تلاشها نتیجه درستی نداد، این مسأله با قصد خیانت به کشور فرق میکند، مثلاً فارغالتحصیلان دارالفنون را ببینید، خیلی از آنها به تقلید از فرنگیها دنبال تشکیلات فراماسونری رفتند تا به خیال خودشان زودتر به برابری و برادری و آزادی برسند! و این خودش مستلزم زیرپا گذاشتن بسیاری از مسائل مذهبی و سنن اجتماعی بود و طبیعی بود که عکسالعمل منفی مردم را نسبت به آنها برانگیزد به خصوص آدمهایی مثل میرزاملکمخان هم از سردمداران آن جریان باشند.» و درباره اینکه چرا به طور جدّی و وسیع و ژرف به تاریخ دوره قاجاریه پرداخته است، میگوید: «این دوره تاریخی، دورهای است که آثار آن هنوز بر زندگی ما باقی است، چرا که زندگی ما تحت تأثیر حوادث صد سال اخیر است، نه هزار سال پیش، ما برای علاج دردهایمان باید به سراغ تاریخ دورههای نزدیک به خودمان برویم.
ما از مظفرالدین شاه و احمدشاه بیشتر متأثریم تا داریوش و نادرشاه، برای همین من با نشر تاریخ عضدی به شاهان و شاهزادگان قاجار و با انتشار حدیقه الشعرا به شاعران و ادیبان عصر قاجار و با بررسی انتقادی قصصالعلما به عالمان این دوره پرداختم و با روابط فرهنگی و سیاسی ایران و جهان نشان دادم که چگونه با فرنگیها آشنا شدیم و چه برداشتی از هم داشتیم و چه دادیم و چه گرفتیم و چه رنجها که از این معاشرت نکشیدیم و چه چهرههای بزرگی که در این تندرویها فدا نکردیم و با نبود آنها چه بلاهایی که بر سر ما نیامد.»
نبوغ و استعداد استاد نوایی از نوجوانی چنان بود که نوشتههای او با تقدیر و تشویق بزرگانی چون شادروان اقبال آشتیانی و علامه قزوینی و تقیزاده و دیگر از استوانههای فرهنگ ایران زمین مواجه و با درج مقالات او زمینه رشد و شکوفایی علمی وی فراهم آمده و با مجله یادگار و محضر افاده این بزرگان پیوندی علمی، ادبی و تاریخی یافته بود وبا پشتکاری وصفناپذیر در حوزههای مختلف لازم برای تأمین مایه و موجودی دانش خود بهرهها برده بود و همین توفیق چندبعدی زمینهساز تعالی وتسلط او در موضوعات وابسته و بایسته تاریخ شده بود، وی برای تدریس یا تألیف تاریخ ایران در گام اوّل آگاهی دقیق در حوزه تاریخ عمومی پیش و پس از تخصص را واجب و لازم میدانست و هرگونه ناآگاهی از مقاطع تاریخی را سبب نقصان در تحلیل تدریس و تألیف تلقی میکرد، با این توضیح که اگر میخواهید به طور تخصصی مثلا در تاریخ صفویان تدریس یا تالیف داشته باشید حتما شناخت کامل از زوایای تاریخ ایران از قرن هفتم، یعنی سقوط عباسیان، ظهور مغولان، طلوع و غروب نهضتهای ایرانی و شناسایی لایههای تاریک آنان را تا آغاز صفویه و نیز پیآمدهای افول و سقوط تدریجی صفویان را که موجب آمدن افشاریه و زندیه و.. شد، واجب بدانید.
بازبینی و بازنویسی تاریخ ایران را امری واجب و لازم میشمرد و همچنین به منابع تحصیل تاریخ در دوره متوسطه و عالی نقدهای جدّی داشت و معتقد بود که برنامههای درسی تاریخ در دبیرستانها و دانشگاهها با دیدگاههای گروهی و حتی شخصی تهیه و تألیف شدهاند و مؤلفان مأمور موأنستی با این حوزه نداشته و فاقد ویژگی تخصصی بودهاند، برای همین وقتی درباره اهمیّت اسناد توضیح میدهد، در مقدمه کتاب «اسناد و مکاتبات سیاسی ایران» میگوید که: «… ما در برنامههای درسیمان سلسله سلاطین آلمان و سلسله سلاطین انگلیس و فرانسه را میخوانیم بدون اینکه با اینها هیچگونه تماس و مرز مشترکی داشته باشیم، ولی از حال همسایگان خودمان بیخبریم، در تاریخ مکرّر میخوانیم که شاه عبّاس با پادشاه عثمانی جنگید، بدون اینکه بدانیم این پادشاه عثمانی کیست و از کجا آمده و عثمانیها چه کسانی هستند و منشأ آنها کجاست و علت دعوای ما با اینها چه بود؟ و اگر ۲۵۰ سال با هم میجنگیدیم و نزاع داشتیم به چه علّت بوده است؟ ما هیچکدام از اینها را نمیدانیم. همینطور است رابطه ما با روسیه که از حدود قرن هفدهم میلادی با آنها ارتباط پیدا کردیم، ولی درباره آنها چیزی نمیدانیم. با هند رابطهای دیرینه داشتیم، در حدود ۳۰۰-۴۰۰ سال زبان فارسی در آنجا سیطره کامل داشته، هنر ایرانی در آنجا وجود داشته، سلاطین هندی به زبان فارسی شعر میگفتند، ولی ما اینها را اصلاً نمیشناسیم. من پیشنهاد کردم که تغییراتی در برنامههای درسی داده شود که ما اوّل از همسایهها شروع کنیم، بعد به دورترها برسیم که خوشبختانه الآن میبینم تا اندازهای به این مسأله توجّه شده است.»
در نظر صائب استاد نوایی، آغاز بیداری ایرانیان با روبه رویی سپاه ایران و روسیه اتفاق افتاد؛ جنگی وحشتناک و در اعماق، بیخبری ایرانیان از تحولات نظامی و صنعتی که در جهان روی داده بود و هنوز اسلحههای جنگی این تمدن چندهزار ساله یعنی (ایران) همان آلات و ادوات دوره صفویه بود و در یک کلام سپاه ایران جز «غیرت و شجاعت» اسلحه برابری با روسیه نداشت، و عباس میرزا و یارانش با تمام وجود این خواب گران را درک کردند و بیداری ایرانیان با اقدامات آنان ظاهر شد.
وی سرآغاز روش نوین تاریخنگاری را از آثار و تألیفات شادروان عباس اقبال آشتیانی برای مدارس و دانشگاهها میدانست که چنین نیز بوده است. امّا از ویژگیهای بارز استاد نوایی، به سبب آشنایی و غور در دو حوزه سنت و تجدد به مفهوم تحصیل در فضای آنچه علوم قدیمه میخوانیم و نیز تحصیلات ممتد در اروپا و دانشگاههای نامـدار مغرب زمین، هر لحظه در حـال روبه رویی و دریافت و آموختن متُد جدید و نوآوریهای جهانی در حوزه اندیشه تاریخی و بهرهبرداری از یافتههای تازه این دانش به کمک برنامههای روز بود. اکثر منابع جدید را از زبان اصلی یا ازطریق ترجمههای معتبر مطالعه و بررسی و حاشیه میکرد و هیچگاه میز کار او از این گونه آثار وتازههای کتاب خالی نبود.
ترفندهای فرهنگی و فنون فریبکارانه بعضی از سرزمینهایی را که در همان بهار بیداری درکنار ایران برای انتفاع همهجانبه قرار گرفتند، به خوبی میشناخت و چون تحصیلات خود را در سوربن فرانسه به پایان رسانده بود، با فن و بدلهای آنان به خوبی آشنایی داشت و برگههایی روشن را از تهاجم فرهنگی آنان آشکار میکرد و میگفت: «آثار هنری که از ایران برده شده است و درموزههای خارجی ـ از جمله لندن ـ نگهداری میشود و میزان غارتی که فرانسویها از اشیاء عتیقه ما کردند، امثال (دیولافوا) و (گیرشمن) و دیگران به اندازهای بوده است که وقتی مظفرالدین شاه به فرانسه میرود و برحسب اتفاق میگوید؛ میخواهم از قسمت ایران در موزه شما دیدن کنم، فرانسویها متوحّش میشوند، این را بعدها خودشان نوشتند، ما نمیگوئیم، پائولی نوشته است. پائولی مهماندار فرانسوی مظفرالدین شاه بوده است، او مینویسد؛ که رئیس موزه ناراحت شد و به وحشت افتاد که مبادا پادشاه ایران از این همه غارتی که ما فرانسویها کردیم، مطلّع بشود، بنابراین دستور داد که سر مظفرالدین شاه را گرم کنند تا در آن فاصله به سرعت قسمت اعظم چیزهایی را که در آن تالار بود، بردارند، بعد شاه را به داخل موزه راهنمایی میکنند و او بدبختانه نه تنها متوجه نمیشود، بلکه میگوید خوب است که ما آثار قدیم خودمان را هم بفرستیم اینجا نگه دارند! اینجا خوب نگه میدارند! و…»
شاید به سبب همین موضعگیریهای شفاف بود که محافل فرهنگی مُبلغ، چه در حیات و چه در ممات، یاد و نام او را بایگانی کردند و زین همه یادی که گاه جایز هست و گاه نیست، بزرگداشت و یادمانی از اوندیدیم و امروز جایی یا جمعی به نام وی نیست یا هست و ما از بی خبرانیم، زیرا آگاهم که کتابخانه ارزشمندش را به یکی از دانشگاههای جنوب کشور واگذاشت و در هجدهم مهر ۱۳۸۳ که گوهرشناسان به خود آمدند و به عنوان چهره ماندگار برگزیده شد، دو روز قبلش از مقابل بیمارستان توس تشییع شده بود- که تداعی احوال فردوسی است که گویند: چون هدایای محمود به دروازه توس رسید، جسم بیجان حکیم شاهنامه سرا را از دروازه دیگر تشییع کردندـ و پس از مرگ غمانگیز آن بزرگ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرری «انجمن علمی تاریخ» در اوّلین سالگرد درگذشت او، در مهر ۱۳۸۴، مراسمی نیکو و درحد توان برپا داشت که این قلم یکی از سخنرانان بود و ادای وظیفهای بود هرچند اندک.
سپس در سال ۱۳۸۵ به کوشش شاگرد غیورش، خانم دکتر الهام ملکزاده و پایمردی فاضل ارجمند جناب مرتضی رسولی، همکار بهرهمند از محضر استاد، مجموعه مقالاتی در پاسداشت مقام علمی، فرهنگی و تاریخی دکتر عبدالحسین نوایی با پیشگفتاری مختصر از این قلم چاپ و منتشر گردید، و کتاب ماه تاریخ و جغرافیا در شماره ۱۲، مهر ۱۳۸۳ سیه پوشید و با سیما و یاد و معرفی آثارش ادای دین کرد. به هرحال حق چنین بزرگانی بر تاریخ و فرهنگ این سرزمین بسیار بیش از اینهاست و بر ماست که آنان را از یاد نبریم که بینش خویش را مدیون روشنگری و رهنمودها و تذکرات و یادآوری گفتهها و شنیدههای آنان هستیم.
شادروان دکتر عبدالحسین نوایی درباره عملکرد خاورشناسان همانطور که معتقد به بازنویسی تاریخ ایران بود، بر بررسی و نقد و تحلیل آثار خاورشناسان تأکید داشت، و چون توجّه به اسناد در حوزه تاریخ نگاری ایران امری نوین بود، در ادامه بحث اهمیّت آن به مسأله معاملات فرهنگی با غرب میگوید: «ننگ نیست که تاریخمان را دیگران بنویسند، یک فرنگی بنویسد، چرا؟ مگر فرنگی تاریخش را میدهد ما بنویسیم؟ چرا فرنگیها باید این قدر برای ما مهم باشندکه ما تاریخمان، یعنی سرنوشت اجداد و نیاکان خودمان را، آن همه کوشش و رنج و سختی را بسپاریم به دست آنها که به دلخواه خودشان، هرجور که خواستند، کلمات را انتخاب کنند و آنطور بنویسند و تحلیل کنند که دلشان میخواهد؛ آیا ما واقعاً از عهده این مهم برنمیآییم و عاجزیم …»
بیتوجهی به علوم انسانی و به ویژه ادبیّات و تاریخ دغدغه همیشگی او بود ودر اصلاح و گزینش راه درست برای خروج از این بنبست ایجاد شده در ارتباط با آنچه خاورشناسی و تحرکات بیگانگان در تاریخ و فرهنگ ایران است، میگوید: «دیگران موجی هستند که میآیند و بعد میروند، آیا باید کسی باشد که تاریخ درس بدهد یا نه؟ آیا با این ترتیب و با وضعیّت موجود کسی قبول میکند؟ چرا مجبور شدیم الواح تخت جمشید را ببریم تا آمریکاییها بخوانند؟ درسراسر ایران هیچکس نبود آن را بخواند، چرا نبود؟ یعنی هیچ فرد ایرانی فهم و شعورش به اندازه آنها نبود؟ در آن کشور با آن فرهنگ پیشرفته و فنون پیشرفته کسی پیدا شده و رفته خطّ زبان ایران قدیم را خوانده است، امّا ما در اینجا به محض اینکه بخواهیم درباره این موضوع سخنی بگوییم، عدّهای به اعتراض میگویند این حرف با پیشرفت علمی امروز تناسبی ندارد، ادبیّات به چه درد میخورد، تاریخ به چه درد میخورد؛ امّا در آمریکا با آن پهنه وسیع که برای پیشرفتهای صنعتی دارند، باز کسی پیدا میشود و خطوط ایرانی را میخواند و ما ناگزیر دست دریوزگی پیش او دراز میکنیم، الواح تخت جمشید را که سند فرهنگ گذشته ماست، نزد آنها میبریم، دستشان را هم میبوسیم، پول میدهیم، خواهش هم میکنیم برای ما بخوانند، درست مثل افراد بیسواد که دست نیاز به سوی دیگران دراز میکنند که برایشان نامه بنویسند یا نامهای را که دریافت کردهاند بخوانند، کمااینکه پول گزافی دادیم به هنینگ، مستشرق انگلیسی که فرهنگ فارسی را با ریشههای لغوی برای ما تهیّه کند، البتّه این لغتنامه هرگز منتشر نشد، چون آن مرحوم به علّت وسواس زیاد نتوانست آن را تمام کند، ولی پولها رفت و چیزی برنگشت، آیا باید به اینجا برسیم؟ قرار است به همین ترتیب ادامه بدهیم؟ …»
افسوس عمیق استاد نوایی از جریانی بودکه از «ارسطو» تا «پوپر» همواره همه اندیشه و برتری و تمدن و فرهنگ جهانی را مربوط به غرب و یونان میدانستند و در جهان مورد نظر آنان که به دو سرزمین دانایی و نادانی تقسیم شده بود، فرهنگ، تمدن، تاریخ، و اندیشه مشرق زمین به ویژه آسیا و به طور اخص ایران پیوسته درمعرض مستقیم این تبلیغات بوده و عدهای نیز در داخل به آن حرکت ملحق و موجب بیماریهای گوناگون فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و هنری در جامعه ایرانی شدند. استاد نوایی بر سخن و نظر آنها نقدهای جدّی داشت، امّا همانند یک دانشمند منصف و عالم صاحبنظر،هیچ گاه زحمات خاورشناسانی که به شیوههای علمی، تاریخ ایران باستان را از طریق بازخوانی کتیبههای موجود در جغرافیای ایران بزرگ برای ما روشن و آشکار ساختند، نادیده نمیگرفت و با احترام تمام از آنان نام میبُرد.
استاد نوایی بر شناخت همهجانبه دوره قاجاریه تأکید داشت که تخصص ایشان بود و گفتیم به تخصصی شدن مطالعات تاریخی نیز تصریح تمام داشت. علاوه بر سیاست و اقتصاد و اعتقاد و تحولات اجتماعی دوره قاجاریه که ارتباط مهم و مستقیم با ابعاد مختلف اوضاع دیروز و امروز ما در ترجمه، ادبیات، تاریخ، اندیشه داشته و دارد، توجه به هنر در عصر قاجاریه، اعم از معماری و مستظرفه، نقاشی، خوشنویسی، پیکره سازی، مینا و مرقع و طلا و… را ضرورتی بنیادی در تدریس و تألیف و تحلیل هنر معاصر میدانست و به ویژه کتاب هزار و یکشب را که در عصر ناصری خوشنویسی و نگارگری شده و درکاخ گلستان نگهداری میشود، سندی گویا در هنر قاجاریه و مرکز بحث برای آن حوزه معرفی میکرد.
استاد نوایی، تاریخ نگاری نستوه و تازهیاب و دورشکار بود، و اکثر کارهای تحقیقی ایشان تازه و بیپیشینه بود، از «رجال حبیب السیر» که در سال ۱۳۲۴ منتشر شد، تا «مهدعلیا» که در ۱۳۸۳ انتشار یافت. بالغ بر شصت سال با بالاترین میزان دقت و دانش لازم به آفرینشهای پژوهشی ژرف پرداخت که درکمتر شخصیتی این گستره علمی و فرهنگی را شاهد بودهایم آن هم با این وسواس علمی. حتی در اوج رنجها و بیماریها و گرفتاریها، تا روزی که به سرای جاوید شتافت از تدریس و تحقیق و تألیف فروگذار نکرد.
آرزوی ایشان بازنویسی تاریخ ایران در دانشگاه تهران بود، به شیوهای که در کمبریج انجام شده است و آرزوی شاگردان و پیروان علمی او این است که آثار پراکنده و ناتمام این استاد بزرگ، اعم از کتاب و مقاله، در بنیادی فراهم آید تا از گسیختگی و فراموشی، در تطور زمانی رهایی یابد، زیرا برای نجات تاریخ ایران زمین، دو راهکار وجود دارد اوّل بازنویسی تاریخ ایران و دوم کلاسه و بنیادی کردن آثار کاربردی پژوهشهای تاریخی پیشروان و استوانههای این حوزه.
اخلاق علمی استاد نوایی، پرهیز از افراط و تفریط و مطلقگرایی، یکی را به عرش بردن و دیگری را بر زمین زدن و احترام به نسبیت بود، مورد را نه سیاه سیاه و نه سفید سفید نبینیم، زیرا در اعتقاد موّرخ ایرانی جز شخصیتهای معصوم که محدود و مشخص و مستثنی هستند و چهارده وجود نورانی که متصل به مبدأ فیض اند، بقیه کم و بیش در معرض خطا و اشتباه هستند.
چهرههای بزرگ سیاسی و تاریخی نیز درهمین دایره قرار میگیرند. استاد نوایی برای زمان حال و معاصران نیز مثال جالبی داشتند و میگفتند همه ما رانندههایی هستیم که اگر خود به دیگری نزده باشیم، دیگران به ما زدهاند و خلاصه یک جایی از کار ما عیب و نقص دارد، پس همانطور که میخواهیم عیب خودمان را بپوشانیم یا با آزادگی آن را رفع کنیم، باید در پوشاندن و رفع عیب دیگران هم بکوشیم، در ضمن هر کاری را که به عهده میگیریم، سعی کنیم آن را به بهترین نحو انجام دهیم، و به ایران و ایرانی اعتماد داشته باشیم که میتوانیم، اگر فیض روحالقدوس مدد فرماید.
دیدگاهها
دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی
باید عرض کنم که این بنده سالها قبل از آنکه به کار معلمی بپردازم ـ یعنی از ایام تحصیل ـ با آثار گرانقدر استاد نوایی آشنا بودم ـ همان روزها که در سیرجان تحصیل میکردم، مقالات استاد نوایی را میخواندم و بعدها در ایام تحصیل درتهران، یکی از بهترین نوع مقالاتی که در باب تاریخ قاجارمیدیدم، مقالات دکتر نوایی بود، مثل اتحاد ناپلئون و فتحعلی شاه و یا حمله داراب میرزا به زنجان یا ولیعهدی ناصرالدین شاه و بالاخره سلسله مقالاتی که در باب فتح تهران توسط مجاهدین مشروطه مرقوم داشته بودند و همچنین اسرار قتل اتابک، برای نگارنده، جامعیّت استاد عبدالحسین نوایی شگفتانگیز بود، چنانکه در هر مبحث از تاریخ و جغرافیا و باستان شناسی، مقالاتی که از ایشان چاپ میشد، درحد کمال و به قول امروزیها «تاپ» بود.
اطلاعات ایشان، مرز هم نمیشناخت، چنانکه مثلاً احوال کنت دوگوبینو، در اطلاعات ماهنامه همان قدر دقیق و پرمطلب است که مقالات در باب سیدعلی محمّد باب و کتاب المتنئبین اعتضادالسلطنه در یغما و مقاله کمالالملک، آفریننده زیبایی، همانقدر روح پرور است که بحث جغرافیای تاریخی شهرری و داستان برج طغرل و مزار بیبیشهربانو.
مقالات دکتر نوایی مرز نمیشناسد … دراین میان از ذوق ادبی استاد نوایی نباید غافل بود … در بعد شخصیتهای تاریخی نیز دکتر نوایی صاحبنظر است … مقالات دکتر نوایی شانه به شانه و گوش به گوش استادان تاریخ ما، راه میرود، آن روزها که مخلص در مکتب استادان بزرگ مثل نصرالله فلسفی و عباس اقبال، خوشهچین خرمن فضل آنان بودم، دکتر عبدالحسین نوایی دوشادوش همان استادان بزرگ قدم میزد و روزگاری که ما ابجدخوان مکتب تاریخ بودیم، او در مجلاتی مثل یادگار و اطلاعات ماهانه و یغما شانه به شانه استادان بزرگ قلم میزد و بنابراین کمال افتخار برای این ناچیز است که این چند سطر را به عنوان هدیه، در یادواره آن استاد نامدار به رشته تحریر درمیآورد.(روزنامه اعتماد ملی، ش ۴۷۹، ۱۶ مهر ۱۳۸۶، ص ۷)
دکتر ناصر تکمیل همایون
هنر دکتر نوایی، چون علامه قزوینی و اقبال آشتیانی و مرحوم دکتر عبدالحسین زرینکوب، تسلط بر متون و دستنوشتههای جورواجور و داشتن حوصله و علاقهمندی کمنظیر است. اگر از این منظر آثار نوایی مورد توجه قرار گیرد، در عصر ما نه تنها تاریخدان ویژهای است، بلکه با این همه آثار گرانبها، نامش جاودانه و مخلد خواهد ماند. اسناد و مکاتبات تاریخی او از تیمور تا دوره قاجاریه که چند هزار صفحه قرائت و تصحیح و پاکنویس و چاپ است، در تبیین تاریخ ایران بسیار باارزش است، پارهای از کارهای تصحیحی وی (چون تاریخ گزیده حمدالله مستوفی) را محققان دیگر هم میتوانند انجام دهند، امّا کمتر کسی چون دکتر نوایی به تاریخ قاجاریه، دیوانیان قاجار، رجال و مشاهیر میتواند مسلط باشد.
تاریخ ایران و جهان که بسیار آرام و مطلوب طبع نوشته شده، ریشه در خاستگاه ادبی استاد دارد و قلم شیوا و نگارش استادانه او نه تنها تاریخ ایران را روشن کرده، بلکه نشان میدهد شناخت تاریخ ایران در ارتباط با تاریخ جهان معنا پیدا میکند، به زبان دیگر ایران یا هر جامعه دیگر، جزیرهای نیستند که با جهان ارتباط نداشته باشند. دکتر نوایی با همین هنرمندی مسأله چگونگی سلطه غربیان و دسیسههای استعمار و اقتباسهای مدنی را روشن کرده است.(همان، ص ۸)
دکتر مهدی محقق
دکتر نوایی خدمات (۶۰) شصت ساله به فرهنگ و تمدن ایران داشته است، با ارائه مقالات متعدد، شرکت در کنگرهها، ارائه تألیفات و دیگر آثار در رشته تاریخ زحمات بسیاری کشیدهاند … ما بسیار خرسندیم که هماکنون (۱۳۷۹) نیز در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی افتخار همکاری با دکتر نوایی را داریم. (کتاب ماه کلیات، اردیبهشت ۱۳۷۹، ص ۲۸)
دکتر احسانالله اشراقی
همه کسانی که با تاریخ سروکار دارند، قطعاً با تألیفات و مقالات دکتر نوایی آشنا هستند، ایشان درعرصههای گوناگون ادب وتاریخ، بدایعی را عرضه داشته است، نوشتن این همه کتاب همراه با تدریس و مدیریتهای علمی حوصله و پرکاری و توان زیاد را میطلبد، دکتر نوایی به کار خود عشق ورزیده است، و اندیشه او گشودن راهی به وادی معرفت بوده است و ملازمت او با مورخ شهیری مثل عباس اقبال، بدیعالزمان فروزانفر، علامه قزوینی و دیگر استادان فاضل، از ایشان یک فاضل و عالم ارجمند ساخته است، تحصیلات دکتر نوایی در رشته ادبیات فارسی است و دکتری را در ادبیات و عرفان در خارج از کشور أخذ کرده است، پس چرا به تاریخ روی آورده است؟ ایشان در زمانی که در پاریس تحصیل میکردند در کتابخانه ملی پاریس با اسناد و مدارکی در مورد ایران و دوره قاجاریه آشنا شده بود و به این امر کنجکاو شدهاند، استاد متوجه شده است که بسیاری از مسائل اقتصادی و سیاسی و اجتماعی حال ریشه در عصر قاجار دارد. (همان، ص ۲۹)
امروز اکثر مسئولان گروه تاریخ دانشگاهها از شاگردان استاد دکترعبدالحسین نوایی بودهاند و نیز مدرسین و استادان رشته تاریخ و سندشناسان و فعالان حوزه پژوهش از رهنمودها ودقایق علمی ایشان بهره بردهاند، جناب رضا مختاری اصفهانی ازشاگردان استاد نوایی در حوزه اسناد که در یادبودهای جاری و واجب استاد در مطبوعات چراغها روشن کرده است، در یکی از روشناییها مینویسد: «استاد عبدالحسین نوایی در شاخههای گوناگون تحقیقات تاریخی از تصحیح و تدوین تا تألیف چیرهدست و فعال بود و در عرصه تحقیقات اسنادی تا حدود زیادی مؤسس بود گزافه نیست اگر او را پدر اسناد در ایران بنامیم.» (روزنامه اعتماد ملی، ش۲۰۱، ۱۶ مهر ۱۳۸۵، ص ۷)
استاد عبدالحسین نوایی در شانزدهم مهر ۱۳۸۳ در بیمارستان توس تهران به بهشتجاویدان پرواز کرد. روحش شاد و یادش تا ابد ماندگار و آثارش در تاریخ ایران یادگار.
منابع:
۱٫روزنامه اطلاعات، ش۲۶۴۵۷، ۱۸ خرداد ۱۳۹۵٫
۲٫روزنامه اعتماد ملی، ش۲۰۱، ۱۶ مهر ۱۳۸۵٫
۳٫همان، ش ۴۷۹، ۱۶ مهر ۱۳۸۶٫
۴٫همان، ش ۷۶۱، ۲۱ مهر ۱۳۸۷٫
۵٫کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، سال هفتم، ش ۱۲، مهر ۱۳۸۳٫
۶٫کتاب هفته، ش۱۷۴، ۵ اردیبهشت ۱۳۸۳٫
۷٫کلیات ماه، اردیبهشت ۱۳۷۹٫
۸٫مجله ماهنامه فرهنگی آموزشی رشدمعلم، سال نوزدهم، اردیبهشت ۱۳۸۰٫
۹٫ملک زاده، الهام، مجموعه مقالاتی در پاسداشت مقام علمی، فرهنگی و تاریخی دکتر عبدالحسین نوایی، نشر نوگل، تهران، ۱۳۸۵٫
۱۰٫ملکزاده، الهام و همکاران، زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد دکتر عبدالحسین نوایی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، فروردین ۱۳۷۹٫
۱۱٫ویژهنامه استاد دکترعبدالحسین نوایی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرری، مهر ۱۳۸۴٫
يكشنبه 16 مهر 13 - روزنامه اطلاعات