سهراب سپهری گفت، اهل کاشان است، روزگارش بد نیست، سرسوزن ذوقی دارد..... ولی من اهل کرمانشاهم، روزی و روزگاری، حتی فیلمش را هم ندیده ام، اما از دیگران چیزهایی شنیده ام، سپهری هم اگر تا حال زنده بود نه روزی داشت و نه روزگاری، آن سرسوزن ذوق هم برایش نمانده بود.
به قول صاحبِ کلیله و دمنه این حکایت از بهر آن گفتم تا بدانی، اهل کرمانشاهم، نه اهل تسنن، نه اهل حق، البته اهل ناحق هم نیستم، اما پس از پنجاه و اندی سال می دانم این اهلیت ها چه بار سنگینی هستند و چه تعهد و مسئولیتی ایجاد می کنند و هر کدام از آنها به تنهایی رستمی می خواهد تا کمانش را بکشد و زمین نخورد و نام نیک رفتگان اهل را ضایع نکند، زیرا هر عیب که هست از اهلیت ماست نقصان از مضاف است، از مضاف الیه نیست و اهل اگر به معنای شایستگی باشد، دیگر واویلا، سنی، شایسته پیروی از سنت پیامبر (ص)! شیعه، شایسته پیروی ائمه معصومین (ع)، اهل حق در جستجوی نور محض به دنبال حقیقت! در طی بالغ بر سی و چند سال کندوکاو درباره موضوعات فرهنگی همه جانبه مربوط به کرمانشاهیان و کرمانشاهان، و کرمانشاهی، هرگاه پژوهشهای اعتقادی درباره نحله های تشیع، تسنن، اهل حق، اقلیت های دینی، مسیحی، کلیمی، فرق صوفیه با متفرعات گسترده و شعب و شاخه های پیچیده را انجام و ارائه داده ام به گواهی آثار منتشر شده و موجود در کمال خضوع در نحله های یاد شده ذوب شده ام، و سعی داشته ام بضاعت مزجاه کسبی رسمی و غیررسمی از مدرسه و حوزه و دانشگاه و مسجد و خانقاه و تکیه و کلیسا را بکار گیرم، تابشناسم و بشناسانم و همچنان که مراقب احوال و آثار و اندیشه خویش بوده و هستم حافظ پیشینه و آثار و مأثر ادیان و مذاهب یاد شده باشم که خود حکایتی مفصل است، همیشه اخلاق را پاسدار کردارم قرار دادم و به همین سبب در قبال تاریخ کرمانشاهان و کرمانشاهیان و کرمانشاهی سربلندم و می توانم اهل کرمانشاه بودن را به معنای عام وخاص آن برای خودم داشته باشم.
اما حالا حکایت چیز دیگری است، اخیرا توسط یکی از دوستان بزرگوار نسخه ای از کتاب مفاخر کرمانشاه، بدستم رسید که به تازگی از سوی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمانشاه در انجام دستاوردهای سفر رهبری به آن سو چاپ و منتشر شده است، گرچه حدس می زدم که این فست فود پژوهشی، تکرار دیگری است و گزیده ای از دانشنامه کرمانشاهان کرده اند اما خوشحال بودم به تصوری که در مجلدی باسعه صدر فراهم آمده و ضمن معرفی مفاخر منطقه که مربوط به تمام اقشار جامعه هستند و نیز واسطه العقد و اساس همبستگی همه جانبه آحاد مردم از هر دین و آیین و مذهبی می باشند، زحمتی کشیده اند حالا از موجودی حاصل عمر ما در بانک بی در و پیکر فرهنگی امروز که با بانک های اقتصادی و ... سنخیت یافته برداشت کرده اند ، باشد به هر حال عاقلان دانند، و خودشان هم در گوشه ای به اشاره یادآور میشوند! اما چون کتاب را ورق زدم در نهایت تعجب! ملاحظه کردم که طرح پژوهش از تاریخ تشیع در کرمانشاه، محتوی و منابع و شخصیت ها از یکصدو ده شخصیت قریب نود بیوگرافی از همان منبع با اضافه مأخذ غیرواجب که حکم محلول و تینر را دارد که هم عبارات را تغییر می دهد و هم مایه را کش می آورد، و ما بقی نیز از مهمانان ایشان که در ردیف مفاخر علمی و فرهنگی آمده اند، که مرا با آن مهمانداری کاری نیست، اگر چه مفاخر در هر رشته ای تعریف خاص خود را دارد ودر طبقه علما به طریقی اولی، اما با کمال تعجب در هیچ جای کتاب نه در مقدمه و نه در مؤخره و نه در متن و نه حتی در فهرست منابع و مأخذ که بسیاری از عناوین یاد شده ربطی به محتوای کتاب نداشت، همچنانکه شیوه این گونه کارها به قول فرنگی ها Readymade است – اشاره ای به پژوهش هفتصد صفحه ای مستند و مصور تاریخ تشیع در کرمانشاه که ده سال پیش منتشر شده است و مجلدات 7 – 6 دانشنامه هیجده جلدی کرمانشاهان را شامل است، نشده است گرچه شعار طالبان علم دین در سابق الفضل للمتقدم و حالا گویا للمتا خر شده است! بر این انصاف و عدالت و امانت و اخلاق پژوهشی آفرین گفتم! و از حمایت بیدریغ مرکزی که در طی سی و چند سال یک گام در کنار کارسترگ دانشنامه کرمانشاهان برنداشته، مرحبا خواندم! این که یکبار هم از حاصل رنج سی و اند ساله، نامی برده نشد در حالی که تمامی مراکز فرهنگی، اداری، سمعی و بصری و ... استان علی الدوام از آن بهره مند بوده و هستند و خواهند بود.... مطالبی که برای نخستین بار ده سال پیش با بالغ بر دویست و شصت سند تاریخی دست اول از اجازات علمی و فرامین و مکاتبات تاریخی علمای شیعی کرمانشاه و بالغ بر یکصد و پنجاه تصویر مربوط و انجام پژوهش کتابخانه ای و میدانی که متن و فهرست منابع و مأخذ تاریخ تشیع در کرمانشاه شاهد ادعاست و با نظارت و هزینه شخصی مکتوب و مدون گردید بی هیچ هلهله به بازار آمد حالا از سیمای ناقص الخلقه و دست دوم آن کتاب با پیرایه ها پرده بر می گیرند، یاللعجب!!
مرا باز با هیچیک از آنچه گفته آمد کاری نیست و جای نقد و بررسی این نوزاد فرهنگی که از مادری ده ساله متولد شده هم در این نوشته نیست که آن را با یک تطبیق محتوایی ساده به هر فرد آگاه و منصف و اهل مطالعه واگذار می کنم و نه به آگاهانی که نیاز به تورق کتاب هم ندارند و همه چیز را خوب می دانند، و این که حرکت از سوی فردی که در کسوت طالبان علوم دینی است، انجام گرفته است، قضاوت آن را به مراجع بزرگوار تقلید و فقهاء می سپارم و به عنوان استفسار عرض می کنم که آیا معنی مالکیت معنوی که شامل حاصل عمر پژوهشگران و مؤلفان و مصنفین طراح است آحاد اهل قلم به ویژه یک فرد طالب علوم دینی به طریق اولیٰ مقید به رعایت و امانت در آن هست یا نیست؟ بقیه داستانها را هم به تاریخ و وجدان اخلاقی و اجتماعی حال و آینده اهالی کرمانشاهان واگذار می کنم، زیرا می دانم در جایی که اهل اندیشه و تالیف و قلم واقعی آب با پنبه از گلویشان نمی گذرد با جماعتی که آب از بیلشان می گذرد، در پی حق بودن، آب در هاون کوبیدن و بیهودگی و بطالت است و همان حمایت و هلهله، نشانه بارز این حکایت می باشد زیرا این بار اول نیست و آخر هم نخواهد بود و به شرح آن در تاریخ اجتماعی کرمانشاه که در دست تالیف دارم خواهم پرداخت گفتم سخن من بر سر هیچ یک از این مقوله ها نیست، بر سر جریانی است که به عنوان یک بام و دو هوا برمی گردد و در این سو از خاک ایران در حال شکل گیری است، موضوعی که در تاریخ این قسمت از سرزمین سابقه نداشته است و یکی از آسیب هایی که در طی قرنها ساکنان این مرز و بوم در مقابل آن پایداری کرده و به سلامت از دهلیزهای وحشتناک تاریخ عبور کرده اند و به امروز رسیدهاند، ممانعت از ظهور چنین جریاناتی بوده است، اگر حداقل در طی سیصد سال اخیر یعنی از اواسط صفویه به ویژه از دوره شاه سلطانحسین صفوی که سخت گیری و تعصب که بقول مولانا خامی و خون آشامی است، با سرکوب اقلیت های دینی و مذهبی ایران را تا پرتگاه تجزیه پیش برد و هند پناهگاه گریختگان ایرانی از هر کیش و آیین گردید و مُهر سبک هندی که داغ مهاجرت اجباری بود بر پیکر تاریخ ادبیات ایران زده شد، تا ظهور نادر قلی افشار سنی که به خاطر ایران تبرزین کشید و به حمایت سلسله صفوی شیعی، از اصفهان تا شرق افاغنه سنی را تا هرات و کابل هزیمت داد و از آن گذشته به دهلی و هند رسید و سپس عثمانی های سنی را در غرب عقب نشانید و بغداد و عتبات عالیات را پس گرفت و آنچه در ایام فترت درد آلود صفویان که از اواخر عهد شاه عباس اول بتدریج دامن ایران را گرفته بود، جبران کرده سپاهیان نادر قلی افشار سنی، همان سپاه و ارتش صفویان متشکل از شیعه و سنی و قزلباش = اهل حق بودند، اینجاست که انحصارگرایی در هر جای جهان راه به جایی نخواهد برد و در نهایت چوب آن بر همگان فرود می آید، امروز برای مطلعین از مسائل جهان اسلام به ویژه در خاورمیانه حداقل در دایرة ایران، عراق، ترکیه، مصر، مشخص است که قضیه در محضر بزرگان به گونهای دیگر است و اینجاست در یک بام، دو هوا می شود یعنی در گوشهای به نام کرمانشاه با حرکتی ساز مخالف نواخته می شود.
یعنی بر خلاف مصالح ایران و اسلام، تا شاید با این ساز میز و دفتر و دستکی که برای همه موقت بوده است، چند روزی بیشتر بپاید، و مزایایش حفظ شود، این ساز مخالف در حالی است که ما دانشگاه دارالتقریب بین المذاهب داریم، همین چند روز پیش سمینار بین المللی شیخ محمد عبده و علامه مظفر در تهران برگزار شد و متعاقبا سمینار بین المللی علامه سعید نورسی مصلح اجتماعی سنی کردتبار ترکیه در تهران بود، علامه نورسی که خود و یارانش هنوز از طرفداران شکست ناپذیر خط فارسی و مخالف خط لاتین در ترکیه اند و سالانه ده ها هزار نسخه دعای جوشن کبیر منسوب به حضرت امام زین العابدین (ع) را رایگان در بین میهمانان و واردین به کشور ترکیه توزیع می کنند، و از مبلغین استوار اندایشه اهل بیت (ع) در ترکیه سکولار هستند، همزمان آیت الله العظمی سیستانی از محمد گورمز رئیس سازمان امور دیانت ترکیه و هیات همراه برای سفر به عتبات عالیات دعوت می نماید که در راستای ایجاد همگرایی بیشتر میان سنی و شیعی در عراق و شرکت در عزاداری اربعین حسینی به آن کشور سفر نماید و باز در ایران دبیر مجمع اهل بیت از شیخ الازهر و راشد الغنوشی در مصر و تونس برای سفر رسمی به ایران و ایجاد همسویی و تبادل نظر دعوت می کند، رنج و مشقت و دربدری و کشتار اهل اسلام را از شیعی و سنی در همسایگی خود در عراق هر روز شاهد هستیم و استفاده دشمن را از اختلاف و تفرقه بین این دو مذهب با تمام وجود حس می کنیم، اما در نقطه ای به نام کرمانشاه کتاب مفاخر کرمانشاه با آن مشخصات و هلهله رونمایی می شود که نه تنها با هیچ یک از برنامه ها و تلاش های یاد شده همسویی ندارد و منطبق با اراده مراجع عظام و بزرگان دین اسلام و مراکز علمی اسلام و سیاست فرهنگی منطقه نیست بلکه در بعد انحصار طلبی و آبی در آسیاب دشمن است که لایه برداری و آسیب شناسی فرهنگی آن در حوصله این اندک نیست، کتابی که بر پیشینه علمی و فرهنگی و اعتقادی هزار و اند ساله ی مکتب سنت و جماعت در این استان پهناور خط بطلان می کشد وبدون هیچ توضیحی با عنوان عالمان و فضلای کرمانشاه! هیچ یک از شخصیتهای عالم و فاضل اهل تسنن را نمی بیند، اگر ابن الخازن دینوری، ابن السنی دینوری مظفر کرمانشاهی ابن قتیبه دینوری، ابن مهران دینوری، برهان دینوری، ابوحفص دینوری، و ... از متاخرین علما و فضلای اهل تسنن در کرمانشاه بزرگانی چون مفتی اعظم شافعیان شهر شادروان حاج سید حسین مسعودی خانگاهی هم مباحثة علامه بدیع الزمان مهی و مرحوم استاد ملا زاهدضیایی از اعاظم علمای اسلام و عرفای بنام که یادگار ارجمندشان دکتر عادل ضیایی از ارکان دانشگاه دارالتقریب و دانشکده الهیات حالیه است، استاد حاج ملاعبدالمجید موحد ندری که با تدریس در علوم اسلامی بیش از هفتاد سال غور تمام داشت و در تدریس ادبیات عرب، تالی ادیب نیشابوری و در علم کلام یگانه بود و امروز شاگردان ایشان علاوه بر حوزه های علمیه کشورهای اسلامی در دانشگاه های ریاض و تهران و ... صاحبنام بوده و هستند، همچنین شادروانان استاد حاج ملامحمد امین کلاش، استاد ملامحمد ربیعی، استاد ملاحکیم خسروی و خا ندان های علمی مفتی و جلالی و زهابی و ... که شرح احوال و آثار آنها را در تاریخ تسنن در کرمانشاه کما هو حقه آورده ام و در طی دویست سال عهده داری مقام افتاء و تدریس از کرمانشاه تا حوالی تیسفون و حتی در بغداد منادی همبستگی اسلامی و دل در هوای ایران جامعة اعتقادی، شیعی و سنی را چون یک روح در دو جسم نگاهبان بودند و آنکه از مشروطیت عثمانی و ایران اندک آگاهی داشته باشد؛ می داند که در هر دو سوی قضیه برای شکست استبداد چه همدلی ها کردند، اگر این بزرگان در زمرة مفاخر کرمانشاه نباشند، پس وای بروزگار ما، به نظر کسانی که این چنین می اندیشند تاریخ ایران را باید از دو هزار و پانصد سال به دویست و پنجاه سال تقلیل داد و آن را هم انحصاری نوشت در صورتی که این سرزمین با تاریخ و مفاخر آن زنده است.
حذف هر جزء نقصان اجزاء را در پی خواهد داشت و برای آیندگان جسدی در حال نزع باقی خواهد ماند، کارهای فرهنگی از این دست و شبیه سازی و حذف و پرده کشی بر پیشینه تاریخی با پرده برداری از طرح های فرهنگی انحصاری این چنین، حکایت از اندیشه کودکانه ای دارد که بازیگر آن خبر از کوچه های بالا و پایین محله خود هم ندارد، در جهان اسلامی تمامی مذاهب اسلامی به هم نیازمندند به طور اخص در جغرافیایی ایران، چو عضوی به درد آورد روزگار – دگر عضوها را نماند قرار. این کجاست که حکم به قطع عضو می دهند؟! در حالی که در استان همجوار داخلی کرمانشاه یعنی همدان آیت الله صابری همدانی که افضل واتقی و موسس پژوهش و برتری همه جانبه او بر متنسخ کتاب مفاخر کرمانشاه آشکار است چون قلم بدست می گیرد، ابتدا از کیسه خودخرج می کند یعنی اخلاق پژوهش به ما می آموزد و دیگر علاوه بر علما و فضلای اهل تسنن در تاریخ همدان حتی مانی پیامبر را از یاد نمی برد و در سن هشتاد سالگی به انتشار پژوهش خود توفیق می یابد! و یا در ادامه قلمرو فرهنگی کرمانشاهان در خارج از مرزهای سیاسی در شهر سلیمانیه حکومت اقلیم کردستان با اکثریت سنی و ماهیتی سکولار برای اقلیت جزئی شیعی در آن شهر حسینیه باشکوه بنا می کند.
علماء اهل تسنن کرمانشاه که به تعدادی از آنها اشاره کردم، شأن و مقام علمی آنان از شخصیت های ذکر شده در کتاب مفاخر برتر نباشد کمتر نیست، آیا جای شرم نیست اگر مفاخر کرمانشاه و علماء را بنویسیم و بزرگوار عالم و عارف و هنرمند و ادیبی چون مرحوم استاد سیدمحمد طاهر هاشمی شافعی را از یاد خود ببریم، آنکه کتاب مناقب اهل بیت علیهم السلام از دیدگاه اهل سنت را براساس منابع معتبر اسلامی محققانه تألیف و بخط زیبای خود خوشنویسی که باهتمام دوست ارجمند حجه الاسلام سیدناصر حسینی میبدی در 1378 از سوی بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی منتشر شد، به حضرت سیدالساجدین چگونه باید عرض کرد که یکی از فرزندان متقی، عالم و عارف شما را که صحیفه سجادیه را بزیبایی تمام نوشت و خادم و کاتب کل قرآن کریم بود و مروج آراء اجدا دطاهرینش در ایران و عراق و ترکیه و جزیرالعرب بود در احکام شرعی از بزرگی چون شافعی پیروی می کرد که فرمود:
یا آلَ بَیْتِ رَسُولِ اللهِ حُبُکُمُ – فَرْضٌ مِنَ اللهِ فی القُرآنِ أنزلَهَ – کَفاٰکُمْ مِنْ عَظیمِ الْفَضلِ أنّکُمُ – مَنْ لَمْ یُصَلِّ عَلَیکُم لاصَلَاةَ لَهُ – و او را به سبب انحصار طلبی خود حذف کردیم و نادیده گرفتیم زیرا واژه مفاخر را با ارادة معطوف به قدرت تفسیر می کنیم.
علماء شیعی در کرمانشاهان به طور عام تا این لحظه خارج از مباحثه یا گفتمان علمی با علماء به جرات می توان گفت هیچکدام نکته یا نوشته ای در باب حذف و طرد مذهب مقابل را نداشته اند و اگر احیاناً حتی سخنی در این باب بدست آید، توضیح و تعبیر خاص خود را دارد، این حرکت برگ سوخته ای در رقابت قدرت ملوک الطوایفی امروز است گردانندگان این صحنه بی اطلاع نیستند که سلفیگری تمام جوارح و اعضاء اجتماعی و اعتقادی قشر محروم و تشنه آگاهی و آزادی را در کشورهای اسلامی به ویژه همسایگان ایران و در داخل از جمله مناطق سنی نشین کرمانشاه را فرا گرفته است و این حرکت های ناقص الخلقه که از اندیشه های محدود و بسته نشأت می گیرد، غرب کشور را نیز می خواهد به شرق کشور تبدیل کند، درج مقالاتی در حوزه مسائل اعتقادی که هیچ جایی در نشریات استانی، به طور اخص استانهای متنوع العقیده ندارد و طرح و درج آنها در مجلات تخصصی و حوزه ای است، و بیشتر برای ترویج فردی و تثبیت پایگاه های مشخص می باشد، صحنة دیگر از این سناریوست که موجب دامن زدن به آتش تفرقه و برانگیختن احساسات جوانان معصوم و متقی مناطق سنی نشین استان است که طعمة تبلیغات اندیشه سلفی می گردند، اگر عالمی در واقع سخنی برای گفتن دارد، محقق است نوشتهاش گرهی از مشکلات می گشاید، مراکز معتبر اسلامی، مجلات علمی حوزه ای و دانشگاهی و پایگاه های اینترنتی شخصی و جمعی وجود دارد چرا در آنجا عرضه نشود، بقول معروف؛ چو علمت هست خدمت کن که زشت آید بر دانا – گرفته چینیان احرام و مکی خفته در بطحا
مستنسخ مفاخر کرمانشاه در بحث محمد زکی کرمانشاهی حکایت بی موردی از مناظره به قول خود دانشمند ازبکی اهل سنت با ملامحمد زکی کرمانشاهی در صفحه 401 کتاب آورده و اصولا طرح این قبیل مسائل آن هم در فضای چند مذهبی چه جایی دارد و چه چیز را علاج می کند و اثبات چه می تواند باشد، نمی دانم، اما این را می دانم که احناف و پیروان محترم و علماء بزرگوار حنفی مذهب که نقاط مرزی سراسر شرق و شمال شرقی را نگاهبانند، زمینه ساز استیلای صفویه و مروجین زبان و ادبیات فارسی، پیشروان آراء اهل بیت در آسیای میانه و نخستین مذهب اسلامی حتی پیش از پیروان شیعی بودند که مراسم روضه حسینی برگزار کردند و اوّلین کتاب روضه الشهداء را نوشته و در ایران رواج دادند و مراتب علم و فضل و آثار و عقاید آنان نیز علیرغم نوشته مستنسخ محترم فراتر از آن است که عالم آنان نه به اصطلاح ایشان دانشمند! در شرط انتاج شکل دوم از مسئله اشکال اربعه در منطق فروماند با این هم بسنده نفرموده در صفحه 262 در پی برشمردن خدمات فرهنگی و اجتماعی یکی از علماء کرمانشاه تحت عنوان هدایت غلات آورده است گروه بسیاری از مردم کرمانشاه و شهرهای اطراف آن، پیر و فرقه علی اللهی، نصیری و اهل حق بودند که دارای باورهای شرک آلود، آیین خرافی و دستورالعمل های ساختگی از سوی برخی دنیا پرستان بودند، عالم غیرتمند سید علی.... در طول سالهای متمادی به ارشاد آن مردم پرداخت و به ابطال باورهای نادرست آن گروه دست زد و در این راستا در سال 1303 ق برابر با 1264 ش، کتابی به نام هدایه النصیریه نگاشت و آن مردم را به راه راست و راهیابی به آغوش اسلام عاری از شرک و خرافه فراخواند، گرچه بسیاری از آن نیز به سبب شدت رخنه شبهات درجان آنها، از پذیرش حق سرتافتند.
و در پاورقی می نویسد (این گروه هم اکنون نیز در شهرهای صحنه، دالاهو و کرمانشاه زیست می کنند)
پیروان محترم و معتقد اهل حق که پیشینة خدمات واعتقادات آنها را در کتاب تاریخ خاندان های حقیقت جلد دهم دانشنامه کرمانشاهان و کتابهای قیام و نهضت علویان زاگرس و ... آورده ام همواره به عنوان یاریگران حرکت های علوی در جهان اسلام و در عصر صفویه بازوی نظامی صفویان در آغاز و نضج آن سلسله حقی عظیم بر ایران امروز و بر نظام حکومت داشته و دارند، این اهانت صریح و بی جهت که آوردن و نقل آن نه ضرورتی علمی و تحقیقی است و نه بر شان آن عالم بزرگوار چیزی می افزاید در نهایت موجب نزول احترام بازماندگان در دیدگاه پیروان جوان و نتیجه معکوس دارد و دیگر تعیین جغرافیا و زیستگاه زائدتر از توضیح متن و موجب یأس نحله ای است که بیش از هزار سال در استان کرمانشاه به پاسداری از مرزها و اتفاق و یکدلی و احترام و بی آزاری روزگار می گذرانند، این نوشته های سطحی و غیرضروری جز از دوستان نادان و خام برنمی خیزد، نحله ای که هیچگاه معارض نبوده اند، نحله ای که مقام رهبری در سفر اخیرشان به هنگام ورود در کنار شیعی و سنی از آنها نام می برد، نحله ای که حضرت امام در صحیفه نور (ج 5 ص 452) رسماً و کتباً از آنان تقدیر و تشکر کرده است، نحله ای که بسیاری از آنان در جبهههای هشت سال جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند و هنوز جمعیتی از زن و مرد و پیر و جوان به سبببمباران شیمیایی در روستای (بان زرده) کرمانشاه در نهایت رنج به خاطر این آب و خاک و اعتقاد با درد جانکاه دست و پنجه نرم می کنند، .... نحله ای که بیش از سه هزار نفر از آنان در کشور همجوار به جرم محبت علی و آل او توسط وهابیون سلفی به انحاء مختلف تا حال کشته شده اند .و هیچ سازمان شرافتمند حقوق بشری از آنها نام نبرده و نمی برد و مستنسخ محترم کتاب مفاخر کرمانشاه و امثالهم هیچگاه یک از هزار رنج های آنان را در راه علی و آل او شاید متحمل نشده اند، زیرا از مبلغ دوران سلامت تا مبارز عهد صیانت تفاوت از زمین تا آسمان است.
رنجبران وادی پژوهش می دانند که رنج و مشقت و خستگی پژوهش تا زمانی است که تألیف و تدوین و چاپ و نشر می شود و سپس جز به ندرت طعام پخته خواران می شود.
اما یک امید هست و آن اینکه عاقلان دانند و همین کفایت می کند، اما به عنوان استخوان شکسته این عرصه عرض می کنم که در فکر ایران که کرمانشاه هم جزئی از آن است باشیم بندبازی نکنیم، اطراف را نگاه کنیم که چه خبر است از قدیم گفته اند همسایه نزدیک از برادر دور بهتر است این ضرب المثل ها حاصل تاریخ و تجربه است.
بیایید به جای این نواهای ناساز که همه بر سر حکایاتی است که می دانم و می دانید و نمی خواهم بالایه برداری بیشتر از کتاب مفاخر آن را آشکار کنم، به علی (ع) و اولاد او اقتدا کنیم و به جای پرداختن به فرش، عرش را دریابیم، میز و مزایا را برای خدا حتی اگر ممکن باشد اندکی رها کنیم به قاعده بچسبیم که راسی هست و با بینش بیشتر قدم برداریم، علمای بزرگوار شیعی در کرمانشاه به ویژه معاصرین که اکثر قریب به اتفاق محضر آنان را درک کرده ام و بر آثار اعلام آن بزرگان مقدمات متعدد نوشته ام و در دسترس همگان هست، هیچ یک دارای این انحصار طلبی ها نبودند، درک و بینش آنها فراتر از این مسائل بود، به سال ها از تفرقه دور بودند، منادی اتحاد و یکانگی و ریشه ای به عمق تاریخ داشتند، آیا میدانید پیش از آنکه شما متولد شوید، در کرمانشاه به عنوان الگو در جهان اسلام شیعیان اثنی عشری و سنیان شافعی کرمانشاه با هم در مراسم عزاداری حسینی شرکت میکردند و شافعیان هیئت سوگواری مستقل داشتند، و در عید غدیر و تولد مولی الموحدین نوای جشن شیعه و سنی و اهل حق و دیگران یکصدا در مدح و منقبت مولا علی (ع)، فضای مسجد و تکیه و جم خانه و خانگاه را در شهر و روستای کرمانشاه پر می کرد، و حتی اقلیت های دینی؛ کلیمی و مسیحی، و ... در این هوا صدها سال آرمیده اند، ما به الامتیازها امری تخصصی است و طرح و بحث آن جزء در حوزه متخصصین نتیجه ای غیر از تفرقه نخواهد داشت وظیفه و مسئولیت یاریگران عرصه فرهنگ، نوشتن و اشاعه ما به الاشتراک هاست، آنگاه خواهیم دید که ایران بهشت جهان و کرمانشاه ویران عروس شهرهای خاورمیانه است، کرمانشاه هندوستان است، کرمانشاه پاکستان نیست!