• بازديدها: 758

راز هفت سین


مقدمه
برای جامعۀ ایرانی که تمدنی چند هزار ساله دارد، شایسته است که همچون پیشینیان سرآمد و هنرمند و دانش‌دوست و فکور و دانا و راز آشنا و رمزنما، معنی هر آداب و رسوم و مناسکی را که بر پای می‌دارد، بداند و آن را آگاهانه به نسل‌های آینده تحویل نماید، قرن‌هاست که مراسمی ارزشمند را با جان و دل در سور و سوگ برپا می‌داریم و دریغ از کوتاه‌ترین توضیح دربارۀ آن شورها و شادی‌ها یا جزئی‌ترین اطلاع بومی از پیشه و ریشۀ پیدایش و سیر تطور ضروریات و لوازم آن ـ دایرۀ این بحث بسیار گسترده است و در اینجا ما فقط به مناسبت فرارسیدن سال نو به رازنمایی سفرۀ هفت‌سین در ایران می‌پردازیم ـ این بی‌خبری‌ها حاصل پخته‌خواری و دورکاری‌های پژوهشی است، زیرا تحقیقات شفاهی در دانشگاه‌های امروز ما جایگاهی ندارد و به علت‌ها از رونمایی و جلب توجه به آن مسامحه و خودداری می‌شود، دانستن این رازها، رمز اتحاد و پیوستگی جامعۀ ایرانی از هر قوم و قبیله و آیین و اعتقادی است، و افتخار ما بر آن است که هیچ گاه در پی حذف و حاشیه‌اندازی و پاکسازی فرهنگ‌های آیینی تمدن ایرانی نبوده‌ایم، زیرا فرهنگ و تمدن این سرزمین حاصل تمامی موجودات فکری، فلسفی، اعتقادی و آیینی و قومی همۀ ساکنان ایران بوده است و تمامیّت‌طلبی و یکسان‌سازی در سراسر تاریخ نتیجه‌ای جز جدایی و تفرقه درپی نداشته است و ما پیوند ریشه‌ای خود را از لابه‌لای فرهنگ و تمدّن باید جستجو کنیم ـ بیان این نکته ضروری است که براساس یاسای بنیادی در عرفان شفاهی ایرانی رازگشایی نه تنها جایز نیست بلکه در آیین سرسپردگان سرپیچی از آن محکوم به جای گرفتن در شمار شالوده‌شکنان است، اما این قلم که دهه‌هایی از عمر را صرف خدمت و جستجو در دهلیزهای تو در توی اندیشۀ طرایق مداربسته نموده است و رسالتی ورای خویشکاری و بسته‌نگاری برای آگاهانیدن نسل جوان دارد، در پایان سال با تقدیم تبریک نوروز باستانی به خواستاران و خوانندگان و آرزوی سالی همراه با سلامت و سعادت و پیروزی علمی و صلح عمومی و آسایش و آرامش برای انسان و جهان به‌ویژه سرزمین اهورایی ایران ـ از خداوند عنایت توان نوشتاری مفصل در همین حوزه می‌طلبد که در سال آتی برای ارائه در روزنامۀ وزین اطلاعات بنگارد ـ در نوشتۀ حاضر براساس آنچه در دوندگی‌های ایّام توان درپی ژنده‌پوشان بی‌آشیان و شیفتگان و مروجین بی‌ادعای فرهنگ ایران از کوی و برزن بلوچستان تا تایباد خراسان تا (اوبه)های ترکمن و سفید چادرهای آشیق‌های آذربایجان و (هوار)های سنگی اورامان و سیاه‌چادرهای کردستان و لرستان و کَپَرهای خوزستان و... شنیده است با منابع معتبر کتابخانه‌ای، مستند ساخته و درپی می‌آورد، امید دارد که به عنوان برگه‌ای متقن و راهنمای اهل پژوهش و تحقیق به کار آید و با سپاس از تمامی پیشروانی که در این زمینه قلم زده‌اند و کم نیستند و هر نگرشی به موضوع از سوی آنان برای این قلم راهی تازه گشوده است، اما این سخن، دیگر است و راهی به سرمنزل مقصود.

چکیده

در این پژوهش، پیشینه و چگونگی رواج سفرۀ هفت‌سین در میان ایرانیان به‌ویژه شهرنشینان و رازگشایی از نمادهای سر به مُهر این سفره همچون سنجد، سیب، سرکه، سماق، به‌ویژه سمنو، سکّه، سیر و نیز ماهی که متأخر است و معرفی بانیان این حرکت را به دست داده‌ایم ـ لازم به ذکر است که در نواحی روستایی و کوهستانی به شیوۀ کهن، همان آتش‌گشایی و پایکوبی مرسوم ماند و در توسعۀ شهرها و مهاجرت روستاییان به تدریج در بین آنان نیز کم و بیش سفرۀ هفت‌سین رواج یافت. این کندوکاو در طی بررسی‌ها، یکی از تابلوهای معروف مربوط به سال نو را که اثر حسین شیخ (احیاء) شاگرد معروف کمال‌الملک می‌باشد، به عنوان سند هنری و تاریخی توضیح می‌دهد.

موضوع

ازجمله مراسمی که ایرانیان به‌ویژه پیروان یارسان و طریقت صفویه آن را جزئی از عقاید خود می‌دانند، مراسم عید نوروز و آداب و رسوم مربوط به آن است مقالات فراوان و کتاب‌هایی دربارۀ مراسم و آداب و رسوم نوروز تاکنون نوشته شده است و امّا مانند پژوهش‌های سوگواری و تعزیه سهم چشمگیر اساسی و زیربنایی طریقت صفویه در تطور و تنظیم و ترتیب آن به کلی نادیده گرفته شده است. زیرا درویشان صفویه و پیروان شاخه عجم و... پیام‌آوران نوروز بودند تا پیش از رفرم پهلوی اول، روزهای پیش از نوروز به درویشان پرسه‌زن اختصاص داشت. در این روزها سینی‌ها با سبزه‌های عدس رویانیده بر دست‌های درویشان دودۀ عجم(1) در کوی و برزن با دست طلب و کشکول آویخته بر دوش، لبریز از عیدی مردم می‌شد ـ (اوژن اوبن، 1362، 329)

در ایران امروز آمده است: «در روز اوّل نوروز ایرانی درویش‌های تهران در خانه نقیب‌الممالک ریاست درویشان خاکسار و عجم گرد می‌آمدند و هر کدام به عنوان پیام‌آوران نوروز مأمور به حضور در مقابل خانه یکی از اشراف و اعیان و بزرگان شهر می‌شدند تا به مناسبت عید نوروز از صاحبخانه حق و حساب بگیرند. آن گاه هر درویشی پوست و پلاس درویشی را در محل تعیین شده پهن می‌کند و برگ سبز و کشکول تمنا، برای دریافت مقرری سالانه آماده می‌شود. معمولاً رجال ایرانی، دربارۀ درویشانی که دست نیاز به سویشان دراز می‌کنند، بخصوص در آن موقع سال، سعۀ صدر بیشتری دارند و رخصت می‌دهند که چندین روز در برابر خانه‌شان با آرامش کامل در عالم خاص خود سیر کنند. هر روز برایشان پلو، چایی فرستاده می‌شود و بالاخره در ساعت مقرر، با بذل نیاز کریمانه‌ای از سوی صاحبخانه به درویش مأمور و پیام‌آور بهار تحویل می‌شود» - (عمو، 1362، ص 254)

این شیوۀ عیاری و گدایی که بحثی مفصل در علوی‌گری به شمار می‌رود، پس از جمع شدن نیازها در منزل نقیب‌الممالک با اختصاص وجهی به درویش مأمور، مابقی در بین مستحقان شناسایی شده توسط درویشان تقسیم می‌شد، یا به هزینه دیگجوش و اطعام بینوایان می‌رسید. این حرکت در کنار پیام‌آوری بهار تلنگری به رجال و اعیان و اشراف برای آگاهی از حال بینوایان در نوروز بوده است.

داش‌مشدی‌های جوان در تهران که وابسته‌های نامرئی طریقت بودند و سر و سرّها با هم داشتند، به فروش نوبرانه سیار بر طبق‌ها مانند چغاله، دوغ و پالوده و توت و تزئین‌های شاد بادبادک و فرفره و سپس گردوی تازه و... می‌پرداختند. (مستوفی، عبدالله، همو، 1384؛ ص 304)

در اینجا به بحث گستردۀ بررسی سفرۀ هفت‌سین نوروزی که تا به حال از این دیدگاه به آن نگاه نشده است، می‌پردازیم. این کندوکاو حاصل رازبرداری سال‌ها تحقیقات میدانی است، در فرهنگ شفاهی طریقت صفویه که جایگاه آن بشدت در مراکز آکادمی ما خالی است، برای سفره هفت‌سین و سیر تطور آن مطالبی را عنوان می‌کنند و پیش‌زمینه‌هایی برای آن قائل می‌شوند. سخن ما بر سر سفره‌ای است که به سبب اوضاع روز و همگانی شدن اطلاعات و نزدیکی‌های شهر و روستا در سراسر ایران زمین امروز به طور کامل از این رسم ملی و اعتقادی پیروی می‌کنند و در تمام خانه‌ها سفره هفت‌سین برقرار می‌شود که البته همانند نمادهای پیشین حتی سازمان یونسکو نیز که در روز چهارشنبه پنجم اسفندماه 1388 شمسی برابر با 24 فوریه 2010 میلادی که سازمان ملل متحد نوروز را روز بین‌المللی شناخت و به عنوان روز فرهنگ و صلح جهانی در تقویم خود به ثبت رساند. شاید از نقش پشت صحنۀ پیروان صفویه آگاه نیست و به کالبدشکافی نمادهایی که در این پژوهش امروز برای نخستین بار به بررسی زیربنایی آن می‌پردازیم، نپرداخته است. هفت‌سین حتی از مرزهای سیاسی ایران امروز فراتر رفته و مرزهای ایران فرهنگی را دربرگرفته است و در افغانستان، تاجیکستان و... (دادخواه، سیدمحمدعلی، نوروز و فلسفۀ هفت‌سین، تهران، 1391، ص 359) با اندیشۀ نقشبندیان ماوراءالنهر در هم آمیخته است که موضوع پیوند آن سلسله با بکتاشیان و... از موضوع بحث ما خارج است. در پیشینۀ غبارآلود سفرۀ هفت‌سین منشأ آن را پس از فراز و نشیب‌ها به زمان صفویه می‌رسانند. (دادخواه، سیدمحمدعلی، همو، 1391، ص 360)

سفره یکی از مواد اوّلیه هفت‌سین است که از پارچه‌ای سفید تهیه می‌شود و بیشتر تداعی تشرف به طریقت صفویه است. پیشانی آن محل کتاب مقدس و پایان آن کاسۀ آبی که در آن نارنج انداخته باشند. (دادخواه، همو، 1391، 360) کاسه آب و نارنج را سقایان صفویه در ایام محرم عرضه می‌دارند.

نارنج نماد آتش موسی است. موسی(ع) یکی از چهار پیران شریعت در طریقت عجم است. (مدرسی، نورالدین خاکسار و اهل حق، 112) طلب، که یکی از گونه‌های آن پیام‌آوری نوروز است که شرح آن گذشت و ترتیب رازآلود آن مشخص است از حضرت موسی به یادگار مانده است. در طلب دوده برقرار می‌شود که دو سر دارد، یک سر مرشد یا (متر) و دوم گلنار (آتش) است و... (همو، ص 116) طلب انواع گوناگون دارد از جمله (طلب سلطانی) و... (ص 53) طلب برای برآوردن آرزوها و خواسته‌هاست و چون موسی پس از ده سال خدمت شعیب با اهل خویش روی به مصر نهاد، شبی در وادی ایمن صفورا دچار درد زادن شد و موسی(ع) از دور آتشی دید، تا پاره‌ای از آن را بیاورد. ناگهان درختی را مشاهده کرد که آتشی از آن فروزان بود و اِنّی آنا الله می‌گفت و همان شب بود که موسی(ع) به پیامبری مبعوث شد.

بنابراین دیدن نارنج نماد آتش موسی بر آب حیات خضر برای منتظران آرزومند و ره‌سپردگان در سال نو به هنگام نوروز و ... خوش‌یُمن است.

سعدی گوید:

گو نظر باز کن و خلقت نارنج ببین
ای که باور نکنی فی الشجر الاخضر نار

جایگاه موسی و خضر در اندیشۀ علویان یارسان و طریقت صفویه آشکار است. (کلیات سعدی، به خطّ فتحعلی حجاب: 252)

دربارۀ هفت‌سین باید به اختصار و به ترتیبی که بر سفره نهاده می‌شود همراه با آداب نهادن آن و نظر به تابلویی که اثر قلم یکی از شاگردان کمال‌الملک به نام حسین شیخ (احیاء) (مکتب کمال‌الملک، تهران، 1364، ص 97) می‌باشد. این امر را بررسی کنیم درویشان عجم که وابستۀ صفویه بودند از مروجین و مجریان اصلی سفرۀ هفت‌سین در ایران بوده‌اند که نمادهای عددی (7) و جزئی آن را براساس اندیشۀ یارسان و ایران باستان برگزیده‌اند.

در انتخاب هفت که از دیرباز هم بوده و پیوند آن با هفت‌تن و هفتوانۀ یارسان و هفت امشاسپندان بهدینان و قداست آن روشن‌تر از خورشید است و امّا سین اوّل «سنجد» است.

سنجد؛ چون سفرۀ هفت‌سین انداخته می‌شود، دوشیزه‌ای با ظرفی پر از سنجد وارد می‌شود... (دادخواه، همو، 1391، 1360) امّا این سئوال پیش می‌آید که نسبت سنجد با دختر چیست؟ چرا نخستین در سفرۀ هفت‌سین سنجد را با مشایعت دوشیزه‌ای بر سر سفرۀ سفید هفت‌سین می‌گذارند؟ چرا ماهی آخرین و ختم سفرۀ هفت‌سین است؟ این سین‌ها بدون توجیهات و شرح کشاف‌ها با سند محکم از کجا نشأت می‌گیرند؟ و امّا جواب سئوال‌ها که حاصل بیش از چند دهه تحقیق میدانی در ویرانه‌ها و مرده‌ریگ‌های طریقت صفویه و یارسان است.

ابتدا این که سنجد که آن را نماد (خرد) دانسته‌اند و اشتباه هم نیست و از مزایا و فواید طبی و کاربردهای آن به تفصیل سخن رفته است. (همو، 1391، ص 367ـ379) اما این ظاهر قضیه است که بدون ریشه‌یابی تاریخی و غور در اندیشۀ پشت صحنۀ کارگردانان گمنام و پاسداران فرهنگ ایران زمین در طی پانصد سال اخیر که برای استمرار و ترویج و توسعه و بقای همه‌جانبۀ فرهنگ و تمدن ایران فداکاری کردند، یعنی درویشان صفویه و دوده عجم نوشته آمده است، (خِرَد) که به تائید احادیث و روایات که (اول ما خلق الله العقل) نخستین آفریدۀ خداوند است در اندیشۀ علویان و دوده عجم نیز نخستین آفریدۀ خدا پیش از آفرینش تمام مخلوقات و بازگشایی درّ که در جستجوی خداوند شایستگی درک و دریافت او را می‌یابد و سپس امر آفرینش آغاز می‌شود، پیر بنیامین است که در سراسر متن منظومۀ آیینی شاهنامۀ حقیقت به عنوان «پیر خرد» خوانده می‌شود. (جیحون‌آبادی، نعمت‌الله، شاهنامۀ حقیقت، تهران، 139)

او (پیر خرد) نخستین و در رأس مخروط آفرینش است زیرا نوروز در اندیشۀ یارسان و دوده عجم اولین روز آفرینش هم هست. بنیامین (پیر خرد) در تجلیات بعدی خود در سیمای جبرئیل و سپس سلمان فارسی تجلی می‌کند و در اینجا سرآغاز اندیشه یارسان و صفویه شکل می‌گیرد. پس چنان که می‌بینیم او در همۀ عرصۀ آفرینش و اندیشه، نخستین است. بنابراین (خرد) در نوروز و سلسله آفرینش جهان پیشگام است. در اندیشه اعتقادی یارسان و صفویه، سلمان فارسی، مظهر امام جعفر صادق(ع) است که جامع علوم باطنی و ظاهری و سرسلسلۀ مکتب‌های عرفان اسلامی و اولین و رأس اندیشه در مذاهب و شریعت و طریقت است و همه چیز به او بازمی‌گردد و حق تقدم به باور تمام مذاهب اسلامی با آن حضرت است و در پایان این روشنگری پیر بنیامین یا سلمان فارسی که یکی از چهار پیران و «پیر نظر» است. (مدرسی، همو، بی‌نا، ص 112) باید نماد او در ترتیب سفرۀ هفت‌سین متقدم و پیشرو باشد.

دیوان خواجه حافظ که زینت‌بخش سفرۀ هفت‌سین است، شاعر آسمانی سرود آن در باور علویان یارسان و صفویان عجم در مظهر پیر خرد و جامۀ امام صادق (ع) و سلمان است. از چهار عناصر، (خاک) تعلق به وی دارد و آفرینش از خاک آغاز می‌شود و اساس انسان و انسانیت و جهان طبیعت از خاک است. در اینجا تأثیر نقطویان را در اندیشۀ صفویان متأخر نباید از نظر دور داشت. این از یک سو، اما بُعد دیگر که سنجد را علاوه بر این نشانه‌های ناگفتۀ رازآلود با انتخابی عمیق از سوی منتخبین او بر سفرۀ هفت‌سین نشانه و انتخاب اوّل بوده است، راز خلقت و آلیاژ وجودی درخت سنجد است؛ ابوالفتوح رازی، در تفسیر آیۀ هشتاد سورۀ یس؛ «الذی جَعلَ لَکُم مِن الشَّجرِ الاَخضَر ناراً فاِذا اَنتُم مِنهُ تُوقدون» (36/80) آورده است که؛ عبدالله بن عباس گفت: «آن دو درخت که در او آتش باشد یکی را مَرج گویند و یکی را عفار، چون کسی را آتش باید، دو شاخه از این دو درخت بِبُرَد، چنان که آب از او می‌چکد و بر هم ساید. از میان آن آتش بیرون آید... و گفتند مرخ، نَر باشد و عفار، ماده و هر دو را زند و زنده گویند ـ و حکما گفتند؛ هیچ درخت نباشد که در او آتش نبود مگر درخت عناب و سنجد.» (رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان، مهدی الهی قمشه‌ای، ج 8 ، تهران، 1321، ص 285)

داش‌مشدی‌ها که شاخۀ دودۀ عجم بودند و در تابلوی شیخ حسین احیاء نیز یکی از آنها را با چپق دسته عنابی پشت سر درویش نفیر به دست درویش عجم در پای سفرۀ هفت‌سین می‌بینیم، چوب عناب را از وسایل و وصله‌های اصلی خود به شمار می‌آورند. (مستوفی، عبدالله، همو، تهران، 1384، ص 304)

بنابراین درخت سنجد آتش‌پذیر نیست یعنی راهی به دوزخ و جهنم ندارد و چون (سرو) صاحب طینتی بهشتی است. از آتش به سلامت می‌گذرد و چون تردامن و آلوده نیست و نهاد پاک دارد، آتش در او نمی‌گیرد و از اینجاست که با سیاوشِ درخت‌زاد همذات می‌شود و به همین باور است که این میوۀ سنجد را که از اصلی آتش‌گریز و خاک طینت و افلاک سیرت است همانند سیاوش می‌بایست با مشایعت دختری دوشیزه و بکر بر سفرۀ هفت‌سین جای گیرد زیرا آورده‌اند که «سیاوش در فرهنگ ایران شخصیتی مذهبی به شمار می‌رفته و جنبۀ روحانی و معنوی داشته است. به سلامت گذشتن سیاوش از درون آتش؛ گفتۀ کاووس پس از مرگ فرزند به روایت ابن‌بلخی که؛ «سیاوش روحانی را من کشتم نه افراسیاب!» شرکت میترا و الهۀ آناهیتا در تشییع جنازۀ او، این خبر ثعالبی که پس از کشته شدن سیاوش «بادی سخت وزیدن گرفت و غبار غلیظی برخاست و همه جا در تاریکی سنگین فرو رفت.» همه نشانۀ قداست شخصیت اسطوره‌ای سیاوش و ملکوتی پنداشتن این قهرمان در جامعۀ ایران دورۀ اساطیری است. (بلوکباشی، علی، تهران: 1380، ص 97)

بیان این نکته ضروری است که در اندیشۀ یارسان و دوده عجم (پیر خرد) بر کاووس پدر سیاوش نیز تجلی دارد و بر رستم نیز، اما آن که از امتحان با پیروزی تمام توفیق یافت میوه و فرزند بود. سیاوش پاک با تجلی و شکوه ابدی، ـ و این که چرا دوده عجم (ماهی) را در پایان هفت‌سین بر سفره نهادند، شباهت‌های صوری شخصیت سیاوش و امام حسین(ع) به روایت شاهنامه فردوسی و مقاتل شیعی، کیفیت شهادت سیاوش و امام حسین (ع) که هر دو تقریباً در مآخذ به یک شیوه بیان شده است و همچنین تشابه و تطبیق داستان و قهرمانان در قصۀ سیاوش و حضرت عیسی مسیح(ع) به روایت پروفسور اتوبیریجک آلمانی، (ستاری، جلال، زمینۀ اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران، تهران، 1386، ص 107 به بعد) که شرح آن را به تفصیل در تفسیر ترکیب‌بند محتشم آورده‌ایم (رک. طریقت صفویه و ترکیب‌بند محتشم. انتشارات اطلاعات، 1396) نهادن ماهی در پایان سفره چینی، این سلسله مراتب و تقدم و تأخر را ایجاد می‌نماید، با توجه به باور و اعتقادی که در اندیشۀ یارسان و دوده عجم به تجلیات سیاوش بر حضرت عیسی مسیح (ع) و سپس بر امام حسین (ع) وجود دارد، چه این ارتباط فراتاریخی را بپذیرم و چه نپذیریم، ساختار امر اساس باور دینی و اندیشۀ اعتقادی هزاران ساله یارسان و صفویه و شاخه‌های آن است. بنابراین (ماهی) که به بحث آن در همین پژوهش می‌پردازیم، نماد سیاوش عیسی(ع) و حسین(ع) است.

سین دوم سیب است که آن را مادر یا بزرگ خانواده در کنار سنجد قرار می‌دهد. برای سیب نیز فواید و مزایا و ویژگی‌هایی بیان شده است که همه درست است. (دادخواه، محمدعلی، همو، تهران، 1391، ص 379ـ384) اما آنچه طراحان هفت‌سین از یارسان و دوده عجم را بر آن داشت که سیب نیز جزء دوم سفرۀ هفت‌سین باشد و مادر یک بزرگ خانواده آن را در کنار سنجد قرار دهد، چه بود؟

بدین عبارت از رسائل درویشان خاکسار عهد قاجار توجه شود که: « ... پس حق تعالی جبرئیل را امر کرد که اوستاد را (علی ـ علیه‌السلام ـ را) ترجمان ده! و آن نیز ترجمان بیاورد و آن ترجمان سیب بود [که] سرخ بود و آن سیب در عرش نهاده بود.» (نسخۀ خطی شمارۀ 7566 محفوظ در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران، ص 75 ← افشاری، تهران، سی فتوت‌نامۀ دیگر، تهران، 1391، ص 180)

در سین اول که «سنجد» نماد (پیر خرد) = (جبرئیل) = (سلمان) آشکار شد، در سین دوم (سیب) که از نشانه‌های معراج پیامبر اسلام است و سرآغاز بحث چهل‌تن در باور و اندیشۀ یارسان و دوده عجم از آن حکایت باورمند شکل می‌گیرد و به قول خود از خاک به افلاک می‌رسند! غذای بهشتی که به حضرت محمد(ص) عرضه می‌شود، شیر و عسل و سیب است و این که علاوه بر حرف «سین» که ابتدای کلمۀ سیب می‌باشد، ویژگی‌های دیگری که در اندیشۀ یارسان و دوده عجم از این میوه بهشتی وجود دارد که آن را بر سفرۀ هفت‌سین قرار داده‌اند، در قصۀ چهل‌تن آمده است... از بهشت برای محمد(ص) غذایی منتخب متشکل از شیر، عسل و سیب آورده شد. غذایی بسیار برگزیده. شیر برای انسان صد فایده دارد. عسل نیز صد فایده اما با آمدن سیب، برای این سه خوراک هزار و یک فایده پیدا شد.

مایۀ کندوی عسل، شیر مادر است که از رحمت اوست و پوست سیب برای انسان منشأ این فواید است. خداوند به شیر محبتش، به عسل عشقش و به سیب دوستی‌اش را بخشید و از هر سه محصول بهشتی برای انسان فرستاد.

خلقت شاه ویسقلی از قدیسین صاحب ذات یارسان که یکی از سرشاخه‌های خاندان آتش‌بگی مشعشعی نزدیکترین خاندان طریقت صفویه است و درویشان منتهی جوز سر به آنان می‌سپارند، تولد او به گونه بکرزایی از مادری است که با خوردن سیب حامله گردیده است. (بویوروق، صص 25ـ26 / تذکرۀ اعلی، سرانجام آتش‌بگی، ص 21ـ25 و 97 / شاهنامۀ حقیقت، ص 544 ـ ؟؟ 10589 ← سلطانی، محمدعلی، درون‌مایه‌های مشترک در سرانجام، ولایت‌نامه، بویوروق، تهران، 1390، ص 50 و 55 و 59)

و در عرفان اسلامی نیز؛ ... «در حدیثی از قول رسول اکرم(ص) آمده است که در بهشت سیبی در دست او افتاد و سیب به دو نیم شد و دوشیزه‌ای زیبا و تسبیح‌گوی از میان سیب بیرون آمد و خود را حورالعین معرفی کرد. عطار در اسرارنامه به این حدیث اشاره دارد.(2)

چو سیبی را که اندر خُلد بشکافت
توانی در میانش حورالعین یافت

(عطار نیشابوری، اسرارنامه، ص 118) / (دادخواه، محمدعلی، همو، 1391، ص 381) بر همین اساس سین دوم را که سیب باشد دوده عجم به دست مادر یا مادربزرگ خاندان‌ بر سفرۀ هفت‌سین نهادند.

اشاره بدین نکته ضروری است که بعد از سنجد = خاک، نوبت باد و باران است که راز پنهانی این عنصر با مادر است زیرا در اندیشۀ یارسان و دوده عجم فرشتۀ باد و باران مادر امام حسین(ع) حضرت فاطمه بتول(ع) است.

سین سوم سبزه، یارسان و دوده عجم سبزه از عدس می‌نمایند زیرا انسان که سالی به سلامت و عزت و لطف حق راه سپرده است، اظهار ناسپاسی و کفران می‌کند و درویشانه خود را شایستۀ گندم نمی‌بیند یا از گندم مایه گناه رومی‌گرداند و سیر و عدس را برمی‌گزیند؟ و این گزینش از اندیشه تورات سرچشمه می‌گیرد که مولانا فرمود:

در میان قوم موسی چند کس
بی‌ادب گفتند کو سیر و عدس؟
منقطع شد نان و خوان از آسمان
ماند رنج زرع و بیل و داسمان

(مولوی، محمد بلخی، مثنوی، دفتر اول، کریم زمانی، تهران، 1388، ص 83 و 84 ـ بیت 80 و 81) تکرار نمودِ پادافره بی‌ادبی برای فرهنگی که بر کشاورزی و خاک و باد و باران استوار است او را به ادب که اساس اخلاق عرفان یارسان و دوده عجم است رهنماست که از ناسپاسی بگریزد و عاقبت قوم بنی‌اسرائیل را در برابر موسی(ع) فراچشم داشته باشد، اما با سبزی آن لطف حق و بنده‌نوازی او را فراموش نکند، به‌ویژه برای یارسان و دوده عجم که در آن هنگام و هنوز هم اکثر به کار فلاحت کشاورزی روزگار می‌‌گذرانند. (ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، جنبش نقطویه، تهران، 1383، ص 116)

سین چهارم سمنو که وجود و حضور رازآلود او بر روی سفرۀ هفت‌سین همانند سایر موارد با سکوت تمام آمده است و سمنو در بحث غذاهای متبرک «نذر» سوگواری امام حسین مشهور است و در هیچ منبع و مأخذی راز این غذای مقدس مکتوب نیست و ما شرح آن را به بررسی این موضوع واگذاشتیم. کیفیت پخ سمنو و آداب آن را توسط ماماشَمل، شادروان عبدالله مستوفی آورده است (مستوفی، عبدالله، 1384، ج 1، ص 286) که همین نکته خود حاکی از تأثیر تعلیمات و تبلیغات دوده عجم در طبقات زنان جامعه است. ماماشَمَل‌های سمنوپز تحت تعلیم دودۀ عجم قرار داشتند که شاخۀ تبلیغی اجتماعی و فرهنگی دوده عجم بودند، شادروان مستوفی پس از شرح دقیق و زیبای چگونگی پخت سمنو توسط ماماشَمَل می‌نویسد: «... یکی از هفت‌سین‌های سفرۀ عید نوروز هم سمنو است که در ساعات نزدیک تحویل سال، دوره‌گردها آن را به گُل هفت‌سین توصیف می‌کنند و هر کس بتواند سفرۀ خود را به این خوراک ملی می‌آراید. محتمل است که مانند سلام و صلوات در موقع «چراغ روشن» [کردن] و قَسَم به روشنایی چراغ به صیغۀ [به این سوی سلمان] (قسم مرحوم مجدالدوله) و سفرۀ سبزی، این مطبوخ نیز از غذاهای متبرک قدیمی ایران باشد که رنگ و روی مسلمانی به خود گرفته و داخل نذرهای مذهبی شده است چنان که نذر آجیل مشکل‌گشا [و در پاورقی دربارۀ نان و پنیر و سبزی توضیح می‌دهد که]؛ این نذری در کرمان معمول است. سرکار این سفره هم اکثر پیرزن‌های زرتشتی هستند که مستحبات و واجبات آن را بلدند. سفره محتوی همه گونه خوراکی از غذاهای سرد تا آجیل و شیرینی است و بالاختصاص اقسام سبزی خوردن و نان و پنیر لوازم آن است. (مستوفی، عبدالله، همو، ج 1، 1384، ص 286)

اما در اندیشۀ یارسان و دوده عجم سمنو این نذری رازآلود و تفسیر تهیۀ آن چنین است که؛ زمانی که سوگوار امام حسین هر دو دست خویش را با خون گوسفند نذری که (ناز) است آغشته و آرایش و متبرک می‌نماید و نانی که گوشت قربانی در آن گذاشته می‌شود مهیا می‌گردد، باباناووس که یکی از دوره‌های تجلی یارسانی است، می‌گوید؛ من و هفت‌تن و هفتوانه، مراد و آرزوی تو را برآورده می‌سازیم و آخر شاهباز (نماد رهنمای دوره‌های تجلی) = در اندیشۀ دوده عجم ـ فاطمه بتول (ع) سمنوی تو را که خون و نان امام حسین(ع) است درمی‌یابد و می‌چشد و به آن پنجه می‌زند و دست‌های تو نیز با آن خونِ برگزیده، رنگ و آرایش می‌گیرد. خون نورانی که با جوهر الماس ریخته شد و ادامه و استمرار خون داخل تاس یعنی خون سیاووش است. (دیوان حضرت باباناووس، 1394: 463) ـ بادام‌های داخل سمنو نماد و نشانۀ جوز سر است.

در اندیشۀ یارسان و دودۀ عجم گندم که موجب خروج آدم از بهشت گردید به گناه این فریب بزرگ که نور ازلی حقیقت محمدی به جامۀ جسم درآمد و به جهان خاکی پا گذاشت، طی مراسمی گندم بر آتش سوزان به اندازه‌ای می‌گدازد تا به خون تبدیل می‌شود و آن خون به تائید مادر امام حسین(ع) می‌رسد و تبرک می‌شود و همچون نذری آسمانی و عرشی در وجود تمامی رهروان جاری می‌شود زیرا خون حسین(ع) در
وجود خیرین جهان و جهانیان تا قیام قیامت در برابر شر و شرور در گردش است ـ (حلوا) در مرتبۀ خود گونه‌ای از سمنوست، اما سمنو ویژه و مختص امام حسین(ع) است و فقط برای شهادت وی و تجلیات پیشین و پسین از او فراهم می‌شود، ولی (حلوا) جنبۀ عام دارد و پادافره گندم در فراهم‌سازی جهان جسم و فراق و رنج‌ها و دردهای بی‌پایان انسان است.

امید دارم که این رازهای سر به مُهر که حاصل سال‌ها ممارست و کندوکاو دقت و صرف عمر در آراء و اندیشۀ مکتبی کهنسال است بیش از هزار سال با تمام وجود پشت صحنه فرهنگی توانمندی و عمیق و دست‌نیافتنی را بر عهده داشته و امروز برای نخستین بار پرده از چهرۀ آن برداشته می‌شود. در هجوم و تقابل فرهنگ‌ها و حذف و جایگزینی خودخواسته‌ها موجب نگرانی و افسوس و حرمان نشود زیرا یارسان و دوده عجم راز حیات و موفقیت خود را در سکوت جستجو می‌کنند که متأسفانه امروز به سبب سطحی‌نگری‌های قشریون منجر به جهل مطلق شده است.

سین پنجم (سیر) است. دربارۀ این مورد از سفرۀ هفت‌سین نیز آنچه از خواص و ویژگی‌های پزشکی و درمانی و اصطلاحات ادبی از زمان ابن‌سینا تا امروز نوشته آمده است، درست و بجاست. (محمدعلی، دادخواه، همو، تهران، 1391، ص 405ـ413) اما این ظاهر و ساده قضیۀ سیر است. سیری که اگر رازهای ناگفته و خواص ناشناخته و عملکرد گسترده دارد ولی بوی بد و مزه تند و سوزناک و بیکارگی و... عدم زیبایی ظاهری برای آن دافعه‌ای تمام ایجاد کرده است.

درویش کفن‌پوش دوده عجم، سیر چشم و سیر دل و سیر طبع و دل بریدۀ از دنیاست، جمع اضداد است، زلال و تو در تو!

حضور (سیر) بر سفرۀ هفت‌سین نوروزی هر بیننده‌ای را متعجب می‌نماید و هیچ تعریف و توجیهی هم او را قانع نمی‌سازد و شاید محق هم باشد. به هر حال سیر با سر و سیما و ساختار رازآلودش نماد خود است. خودِ درویش دوده عجم و چنان می‌نماید که در انتخاب سیر علاوه بر قرآن و مثنوی، بدین داستان در بوستان سعدی گوشه چشم داشته‌اند که بار اخلاقی شگفتی دارد و سیمای بینوایی و درویشی تا ثروت و اشرافیت را به تصویر کشیده است و آن حکایت «در معنی رحمت بر ضعیفان و اندیشه در عاقبت» است که با این بیت آغاز می‌شود:

بنالید درویشی از ضعف حال
بر تندرویی خداوندِ مال

و سپس آورده است که؛

شقاوت برهنه نشاندنش چو سیر
نه بارش رها کرد و نه بارگیر

و در خاتمه می‌گوید:

بسا مفلس بینوا سیر شد
بسا کارِ مُنعم ز بَر زیر شد

(سعدی، بوستان، دکتر غلامحسین یوسفی، تهران، 1368، ص 86)

و از یاد نبریم که سیر به همراه عدس از خواسته‌های قوم یهود بود که به جای من و سلوی خواستار آن بودند. سبزه عدس و سیر که انتخاب درویشان صفویه و عجم است بی‌ارتباط با رابطۀ باطنی با آیین یهود نیست و نیز تداعی ثروت و فقر در نوروز و ارزش ایثار و جوانمردی.

سین ششم سرکه است. سرکه در یک کلام نماد طریقت است و شراب نماد حقیقت است.

حافظ گوید:

سحرگه رهروی در سرزمینی
همی گفت این معما با قرینی
که ای صوفی شراب آن گه شود صاف
که در شیشه بماند اربعینی (1378: 498)

در اینجا توجه به واژگان، (رهرو) و (معما) که مورد تأکید حافظ است، لازم است. رهرو = پیروان طریقت / معما = حقیقت از بیان این نکته نیز ناگزیریم برای روشن شدن هر چه بیشتر امر که در اندیشۀ یارسان و دوده عجم «مزۀ ترشی» (سرکه) از مزه‌های متعلق به داود است، که مظهر او امامزاده داوود در حوالی تهران مکۀ داش‌‌مشدی‌ها و پایگاه درویشان خاکسار و عجم می‌باشد.

سین هفتم را سماق نوشته‌اند و توضیحات آن نیز بسیار بجا و صادق است. (دادخواه، محمدعلی، همو، 1391، ص 425) اما تغییر در اجزای سفرۀ هفت‌سین از آغاز به مقتضای ذوق و آگهی انجام می‌گرفته است.

اوژن اوبن که مقارن دورۀ مشروطیت به ایران سفر کرده است و سفرنامۀ خود را نوشته است، هفت‌سین را سمک (ماهی)، سیب، سیر، سبزی، سرکه، سنجد و سنگک معرفی کرده است. (اوبن، اوژن، همو، تهران، 1362، ص 330) و چنان که در تابلوی استاد حسین شیخ می‌بینیم، ترتیب یاد شده را تائید می‌کند. هر چند به وضوح وجود ماهی بر سفرۀ مورد استناد تصویری مشخص نیست، اما امروز در سراسر کشور هیچ سفره‌ای بدون ماهی نیست و پیش از تمامی مواد هفت‌سین تهیه می‌شود، اما سنگک نان نذر و نمادی از سفرۀ مهمانپذیر علویان است که امروز بر سفره‌ها بیشتر با نان و پنیر و سبزی دیده می‌شود که شرح آن را از قول مرحوم مستوفی نقل کردیم.

ماهی در اندیشۀ یارسان و دوده عجم نقشی برجسته و رازآلود دارد. پیش از این اشاره شد که در اندیشۀ یارسان پس از معراج باورمند پیامبر اسلام اکثر قریب به اتفاق در کتب مقدس یارسان سفرهای روحانی معراج دریایی است و به همین سبب ماهی در متون اعتقادی یارسان و علویان جایگاه ویژه دارد. در دورۀ برزنجه یعنی دورۀ پیش از ظهور سلطان اسحق، ماهی نماد (پیر) و آب نماد (پادشاه) است. (دورۀ برزنجه، همو، ص 206)

همچنین ماهی نمود گوسفند شاه فضل است (همو، ص 816) که بره آغوش مریم مقدس را تداعی می‌کند در مبارزۀ باطنی سلطان اسحق و پیر میکائیل دودانی که به نیروی روحانی سلطان اسحق ماهی برشته از آب درآورده! و خواستۀ پیر میکائیل را برآورده می‌نماید. او نیز ماهی را زنده ساخته و ماهی برای پیر میکائیل گواهی می‌دهد و دون‌های خود را از آغاز تا آن عهد بازمی‌گوید که:

... [ماهی گوید] برشته شدم.
برای بیداری تو برشته شدم
برای مایۀ ذات سرشته و ساخته شده‌ام و به عشق یاران
واصل شده‌ام برای ابراز مایۀ ذات
برای خاطر رمز و راز حق رنگین و نورانی شده‌ام
مانند آفتاب سرگشته می‌گردم
حال ماهی هستم
حال به صورت ماهی به امر حق جلوه‌گری می‌کنم حال هر دو
برادر به امر حق به صورت ماهی هستیم
در ازل هم جفت و رفیق شفیق بوده‌ایم
مایۀ روشنی قرص آفتابیم
سکۀ نوری کوی شاه عالم هستیم
روشنی‌بخش آخرت و دنیا هستیم
پرندۀ طاووسی زرین همائیم
و همای نورافشان هستیم
نان و بش قربانی دلخواه و شفابخش می‌باشیم...

(شاه ابراهیمی، سیدامراله، دورۀ برزنجه، شرح و ترجمه و توضیح، تهران، 1373، ص 823 ـ 825)


در فتوت‌نامۀ سقایی آمده است: اگر تو را پرسند: پشت بند از چه [ساخته] شده، جواب بگو: از پوست ماهی کرده‌اند. سئوال: به چه دلیل؟ جواب بگو: چون هابیل مَشک [را] چند روز کشید، پشت او زخمی شد. پیش آدم ـ علیه‌السلام ـ آمده، عرض کرد که: پشت من زخمی شده. حضرت آدم ـ علیه‌السلام ـ به جناب الهی عرض کرد، پس جبرائیل را حکم الهی شد که: در بهشت سه ماهی است: یکی سفید، دوم سرخ، سیوم سیاه. ای جبرئیل! آن سه ماهی را از بهشت ببر و از آن [سه] یکی را بِکُش و پوست آن به هابیل بده تا پشت بند سازد! و از آن [سه] دو [تا را] در دریای دنیا انداز! مهتر جبرائیل ـ علیه‌السلام ـ همچنین کرد. اکنون از نسل همان ماهیان در دریای دنیا اند. (افشاری، مهران، سی فتوت‌نامه دیگر، تهران، 1391، ص 265ـ266) و چنان که می‌بینیم ماهی در اینجا نیز برای پیوستن به هابیل و تسکین زخم و آلام او کشته می‌شود. هابیل که کشتۀ شر و مقتول قابیل است. درویشان حلوای جَفنه را که لقمه دوده نیز می‌گویند به هفت طبقه تقسم می‌کنند:

1ـ سادات، 2ـ دراویش، 3ـ قاریان قرآن، 4ـ غریبان محل، 5 ـ افراد یتیم، 6 ـ بینوایان، 7ـ ماهیان و اگر رودخانه و دریا در دسترس نبود در آب چشمه ریزد و پس از پخش شیرینی آتش دوده بیفروزد و... (مدرسی، نورالدین، همو، تهران، بی‌تا، ص 118)

کوتاه سخن این که، چون سرآغاز از هابیل و عیسی و آب و اشاره روشن شد، دو ماهی نیز در تنگ بلوار هفت‌سین در اندیشۀ یارسان و صفویان دودۀ عجم نماد رازآلود دیگر از امام حسین(ع) است.
محتشم کاشانی شاعر بلندآوازه و مرثیه‌سرای عاشورا که خالی از اندیشۀ نقطویان نبوده است، در بند نهم مرثیۀ خود با رعایت مرتبۀ سیاوش و عیسی(ع) چنین سروده است که:

این کشتۀ فتاده به هامون حسین تست
وین صید دست و پا زده در خون حسین تست
این نخل تر کز آتش جانسوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین تست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین تست...


(دیوان محتشم کاشانی، 283) ← (رک. طریقت صفویه و ترکیب‌بند محتشم. ص 176 به بعد)

هنر بی‌نظیر درویشان دوده عجم این که سور به جامۀ سوگ و سوگ را به جامۀ سور ارائه می‌دهند و هفت‌سین نیز چون سایر نمادهای یادشدۀ این پژوهش درصدد پیوند اندیشۀ یهودی و مسیحی و شیعی زردشتی و علوی است، آب و آئینه که از واجبات هفت‌سین است در اندیشۀ یارسان و دودۀ عجم جایگاه ویژه دارد. (رک. دورۀ برزنجه، همو، صص 370، 387، 360، 384، 831 و...)

و چنانچه در جایی مرشد حاضر نباشد یعنی در جلسۀ ارشاد مرید طالب و به جای مرشد دو شمع روشن می‌کنند و مقابل هم قرار می‌دهند (مدرسی، نورالدین، همو، ص 36) که روشن کردن دو شمع مقابل بر روی سفرۀ هفت‌سین انجام می‌شود. همان طور که با گذاشتن سکه که به تائید ژنده‌پوشان نشان سرسپاری است، سخن ما مُهر تائید می‌گیرد و بدین ترتیب هر ساله و به هنگام نوروز در خانۀ تمام ایرانیان در سراسر جهان برنامۀ تجدید بیعت با آیین نامرئی علویان صفوی خواسته و ناخواسته برگزار می‌شود.

نتیجه:

1ـ مراسم ملی مردم ایران را پس از صفویه باید در منابع بومی مورد تحقیق و بررسی قرار داد.
2ـ آثار هنری اعم ازخط، نقاشی، معماری و... از منابع قابل بحث در شناسایی ریشه‌ها و نمادهای ملی است.
3ـ نوروز و آیین‌های نوروزی حاصل اندیشه و تلاش و تکاپوی هنری و فرهنگی و آیینی تمامی مردم در جغرافیای فرهنگی با هر دین، مذهب، مشرب و عقیده‌ای است.
4ـ در سفرۀ هفت‌سین علاوه بر احیاء فرهنگ زردشتی و باستانی ایران براساس برگرفته‌های فرهنگی و آیینی صفویان از نمادهای کلیمی، مسیحی، اسلام استفاده و ماکتی از ایران فرهنگی را فراهم می‌آورد.
5 ـ این پژوهش، نمادهای ناشناخته و سر به مهر هفت‌سین را که تا امرزو بر اساس حدسیات سطحی معرفی می‌شدند و مورد شرح و بسط قرار می‌گرفتند، با بررسی و تحقیق در منابع مداربستۀ طریقت صفویه و دودۀ عجم و در طی چند دهه کندوکاو میدانی در جامعه علویان برای نخستین بار با اسناد و مدارک کتابخانه‌ای لازم شناسانده است.

توضیحات

1ـ دودۀ عجم شاخه‌ای از مریدان صفویه بودند که بحث ویژه گستردۀ خود را دارند. در دوره قاجاریه به خاکساریه پیوستند و به تدریج در آن سلسله وابسته شدند.

2ـ استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در شرح این بیت در تعلیقات اسرارنامه آورده‌اند: در حدیث آمده است که رسول فرمود: در حالی که نشسته بودم به ناگاه جبریل از راه رسید و مرا با خود به بهشت پروردگارم بُرد، در حالی که در آنجا نشسته بودم ناگاه سیبی در دستم افتاد و به دو نیمه شد و از میان آن دوشیزه‌ای بیرون آمد که زیباتر از آن ندیده بودم و تسبیح خدای می‌کرد... ازو پرسیدم که تو کیستی؟ گفت: من از آن حور عین‌هایم که خدای از نور عرش خویش آنان را آفریده است (کنزالعمّال، 11/595) و مولانا در ضمن غزلی در دیوان شمس فرموده است (دیوان شمس 2/21):

اگر زان سیب بُن سیبی شکافم حوریی زاید
که عالَم را فرو گیرد رَز و جنّات من گردد

نیز بنگرید به الفصول، نسخۀ آستان قدس، ورق 195 . ← (عطار نیشابوری. اسرارنامه، مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، انتشارات سخن، تهران، 1386)

منابع:
متون مقدس
قرآن مجید
بویوروق: فؤاد بوزکورت، ترجمۀ مریم سلطانی، تهران، انتشارات سُها، 1393
تذکرۀ اعلی (سرنجام آتش‌بگی): ایوانف، انتشارات انجمن اسماعیلیه هند، بمبئی، 1950
دورۀ برزنجه: ترجمه و شرح سیدامرالله شاه ابراهیمی، جمخانۀ صحنه، 1373
دیوان حضرت باباناوس: گردآوری، ترجمه و شرح سیدفضل‌اله دکه‌ای، نشر ثالث، تهران، 1394

* * *

افشاری، مهران: سی فتوت دیگر، تهران، نشر چشمه، 1391
اوبن، اوژن: ایران امروز 1907ـ1906، ترجمه و حواشی و توضیحات علی اصغر سعیدی، تهران، کتابفروشی زوار، 1362
بلوکباشی، علی: نخل‌گردانی، تهران، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، 1383
جیحون‌آبادی، نعمت‌الله: حق‌الحقایق (شاهنامه حقیقت)، برگردان و برآورد از نظم به نثر؛ محمدعلی سلطانی، انتشارات سُها، تهران، 1393
حافظ شیرازی، شمس‌الدین، دیوان حافظ شیرازی، به اهتمام علامه قزوینی و غنی، خطّ فریبا مقصودی، تهران، نشر سُها، 1378
دادخواه، محمدعلی: نوروز و فلسفۀ هفت‌سین، تهران، نشر فصل نو، 1391
رازی، ابوالفتوح: روض‌الجنان و روح‌الجنان، تصحیح مهدی الهی قمشه‌ای، تهران، چاپ کتابفروشی علمی، 1321
ذکاوتی قراگزلو، علیرضا: جنبش نقطویه، تهران، انتشارات ادیان، 1383
ستاری، جلال: زمینۀ اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران، تهران، نشر مرکز، 1386
سعدی شیرازی، مصلح‌الدّین: بوستان، تصحیح و اهتمام غلامحسین یوسفی، تهران، انتشارات خوارزمی، 1368
ـــــــــــــــــــــــــــ : کلیات، به خط فتحعلی حجاب، انتشارات انجمن خوشنویسان، تهران، 1373
سلطانی، محمدعلی: درون‌مایه‌های مشترک در (سرانجام، ولایت‌نامه، بویوروق)، تهران، نشر سها، 1390
ـــــــــــــــــ : طریقت صفویه و ترکیب‌بند محتشم، تهران، انتشارات اطلاعات، 1396
عطار نیشابوری، فریدالدّین: اسرارنامه، مقدمه و تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، انتشارات سخن، تهران، 1386
مستوفی، عبدالله: شرح زندگانی من، 3 جلد، تهران، انتشارات زوار، 1384
محتشم کاشانی، کمال‌الدّین: هفت دیوان محتشم کاشانی، مقدمه، تصحیح و تعلیقات، عبدالحسین نوایی، مهدی صدری، تهران، مرکز نشر میراث مکتوب، 1380
مولوی، محمّد بلخی: مثنوی، دفتر اوّل، کریم زمانی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1388
؟ : مکتب کمال‌الملک، تهران، نشر آبگینه، 1364

روزنامه اطلاعات - سه شنبه ۲۲ اسفند ۹۶ (نوروزنامه)