• بازديدها: 171

پیام تسلیت دکتر محمدعلی سلطانی به مناسبت درگذشت مدیر کتابفروشی نیما

سخنی با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در فقدان استاد محمد شکری / دکتر محمدعلی سلطانی
سرویس کرمانشاه _ دکتر محمدعلی سلطانی نویسنده و پژوهشگر برجسته کشور به مناسبت درگذشت استاد محمد شکری نویسنده و شاعر نام آشنای دیار کرمانشاه، در نامه ای خطاب به وزیر فرهنگ و ارشاد به طرح گلایه ها و مطالبات اهل فرهنگ پرداخته است که در ادامه می خوانید:

خبرگزاری کردپرس _ جناب وزیر، باسلام در آغاز کار دولت آقای رئیسی، از سوی یکی از معاونین وزارت برای انجام دیداری تماس گرفته شد؛ در پاسخ همان سخن همیشگی در جواب این دعوتها را گفتم که؛ خاک بیخته و غربال آویخته ام و با هیچ سفیر و وزیر و والی و وکیلی کار ندارم.
هرچندگاه به وظیفه فرهنگی فریاد خواهان نعره حق جوی برای نگاهی‌ به کرمانشاهان برمی آورم تاکنون نیز دم گرم ما در سینه سنگ مسئولان نگرفته و به جایی نرسیده است.-از دیگر سوی خوشنود بودم که گروهی آمده‌اند در گام نخست دغدغه دانستن کاستی ها و رفع موانع فرهنگ و هنر دارند. بهر روی انکار این قلم اصرار میزبان به خاطر قریب نیم قرن صرف بهترین ایام عمر برای شناسایی و شناساندن همه جانبه کرمانشاهان و صدور شناسنامه ای معتبر و علمی برای آن سامان و عشق به زادگاه پذیرفتم - در ملاقاتی بی تکلف با روشنی به کالبد شکافی ناکامی های فرهنگی و هنری آن سامان پرداخته شد، میزبان آگاه از فضای فرهنگی و سیاسی و اداری کرمانشاه مطلع بود.
برای پختگی و پذیرش واقعیات و طرح مباحث از سوی وی مسرور بودم و با نگاهی به مصاحبه چندین صفحه ای این قلم درباره ناگفته های کرمانشاه چاپ نشریه شهرمن که در خبرگزاری کردپرس نیز در چهار قسمت منتشر شده است و اشاره به مدیرکل جوان تازه منصوب شده استان از سوی معاونت مزبور دیدار به پایان آمد. متعاقبا مدیر کل مزبور در تماس های ممتد در تلاش بهجویی ها بود که بجایی نرسید و با تعویض استانداران کرمانشاه بطور سریالی فرهنگ استان به کما رفت و آخرین ضربه به فرهنگ و ارشاد مدتی قبل با انتصاب همین مدیرکل جوان به معاونت استاندار بود، مصداق بارز ( یک لا نرسید، دو لا سراسر ...) شد. ایشان در مدیریت ارشاد امکان خدمتی نیافت امید در مقامات بالاتر توفیق خدمت بیابد، هرچند هنوز هم مدیر ارشاد است!! و هم معاون والی. البته شیوه چند شغلی از میراث اجرایی و اداری دوران قاجار و بعداز آن است و ... . بگذریم که اینجا باز به فرهنگ و هنر کرمانشاه جفا شد _ در حوزه فرهنگ و هنر نه تنها اتفاق خاصی  نیفتاد و علت هم داشت که جای توضیح آن نیست، سال و حال نیز بر وفق مراد و مرام فرهنگ و هنر کرمانشاه نبود و غروب یکی پس از دیگری ستارگان فرهنگ و هنر کرمانشاه شهر را از جلوه فرهنگی انداخت و سوگواری سیمای اهالی قلم را بیش از پیش غمگین ساخت.
از ابتدای سال تاکنون تعدادی از خادمان فرهنگ و هنر و ادب پس از عمری زندگی عزتمند سر به تیره تراب کشیدند و به درستی هیچیک به حقوق واقعی خود نرسیدند از استاد جواد محبت که شرح آنرا در رسانه ها نوشتم و منتشر شد تا مورد اخیر که فقدان اسفناک استاد محمد شکری بود، نویسنده ای توانا و بزرگوار، شاعری خوش قریحه و نیک گفتار، دبیر و مدرسی درست کردار که قریب شصت سال به زبان و ادبیات و فرهنگ و هنر استان و ایران خدمت کرد و اهل هیچ چپ و راست و بالا و پایینی نبود. درست می اندیشید و حتی الامکان درست می گفت و می نوشت، در سنی قریب هشتاد سال با جهان وداع کرد. به هنگام دفن مانند همیشه از مسئولان فرهنگی استان خبری نبوده‌ است، نه حضوری ، نه تسلیتی، نه همراهی و همدلی و ... ضمنا از اجازه دفن در قطعه هنرمندان باغ فردوس کرمانشاه مسامحه می فرمایند و پس از جریحه دار کردن احساسات بازماندگان فقید سعید و شئونات فرهنگی استان با وساطت یکی دو تن از حاضران و تماس هایی با اداره کل مجوز صادر می شود که خانواده محترم حاضر به پذیرش ثانویه نمی شوند و در مزارستان عمومی دفن می شود.
سخن اینجاست که، دلیل تسامح اولیه در صدور مجوز دفن چه بوده است؟ اگر مجاز بود چرا مجوز صادر نشد؟ اگر مجاز نبود چرا مجوز ثانوی را صادر کردند؟ در کدامیک از استان های همجوار تاکنون مسئله ای از این دست پیش آمده است؟ در کجای دنیا به خادمان زبان و ادبیات و فرهنگ ملی چنین به چشم نازل می نگرند؟
وظیفه قانونی، عرفی، شرعی، اجتماعی و اداری مسئولان فرهنگی استان‌ها رسیدگی به امورات اهالی قلم و رسانه، حضور در مراسم تشییع، تدفین، ترحیم و احیانا یادمان و گرامیداشت آنهاست، اگر اهالی قلم و فرهنگ و رسانه نباشند؛ وزارت فرهنگ و ارشاد مفهوم خارجی نخواهد داشت، مسئولان محترم بر سر سفره اهل قلم و هنر نشسته اند، از حاصل اندیشه و استعداد و تولید فکری و خلاقیت هنری آنها تغذیه می کنند، بودجه وزارت و ادارات کل استان‌ها به خاطر بهره‌برداری از تراوش فکری و قلمی و آفرینش های هنری این جمعیت پراکنده و درمانده و مستأصل اختصاص می یابد، سزاوار نیست مسئولان فرهنگی که باید کار گزار این خادمان ارکان ملیت و هویت فرهنگی هستند داروغه و ممیز و ممتحن این پیامبران سخن و معلمان جامعه باشند. این بردگان آزاده ولی نعمت مسئولان فرهنگ و ارشاد هستند- استاد محمد شکری در حیات حق او ادا نشد، در ممات نیز خاکی که به درستی مأوای او و برای او بود، دریغ گردید.
محمد شکری به اندازه آثار نداشته ی تمامی کسانی که در جلسات کذایی برای اهل قلم تصمیم می گیرند، صاحب آثار و مآثر است، چرا باید در بحرانی ترین اوضاع روحی و عاطفی بازماندگان و نزدیکان یعنی کوچ ابدی یک خدمتگزار فرهنگی چنین  رفتاری نا عادلانه صورت گیرد، این شرط انصاف و شیوه حمایت از زبان، ادبیات و فرهنگ کشور نیست.
جناب وزیر، زمان برای خدمت تنگ است، در یک کلام فرهنگ در استان کرمانشاه زیر صفر است، نگاهی به کارنامه فرهنگ در مرکز استان بیندازید وضعیت شهرستان های مظلوم این استان برایتان آشکار می شود، عارفی گفت: (جمع هستی را بزن بر نیستی _ از حسابت تا خبردارت کنم) در استانی که ایام فراغت جوانان برای مسئولان عنوانی غریب و غیرضروری است و برای زنان که خواهران و مادران و دختران جامعه هستند، جایگاهی تعریف نشده و هنوز در نگاه به حوزه زنان چند قدم بیشتر از عصر پیشامدرن فاصله نگرفته است، در شهر یک میلیونی که تنها پنج فرهنگسرا وجود دارد؛ یعنی برای هر دویست هزار نفر یک فرهنگسرای چند منظوره ‌برپاست و از هزار مسجد در سطح استان هشتاد درصد آن نیمه تعطیل است و ..‌. معلوم است که بر فرهنگ و هنر چه می گذرد. جناب وزیر؛ اگر می توانید به فرهنگ و ارشاد کرمانشاه یعنی آنچه که در حوزه اختیارات شماست نه آنچه که به عنوان نفثه المصدور در عرصه فرهنگ اشاره شد، سرو سامانی بدهید شما فرزند زاگرس هستید، انجام این مهم برای شما، شاید نسبت به سایر نقاط کشور اولویت بیشتری دارد -
در پایان برای خادمان فرهنگ و هنر و ادب استان که در ایام اخیر پس از عمری خدمت صادقانه و عزتمند سر به تیره تراب کشیدند، شادی و آرامش روح آرزو دارم و در ماتم فقدان آنان با بازماندگان و خانواده های فرهیختگان فقید محمد شکری _ منوچهر ناصحی _ علی اصغر جمشیدی ، خود را شریک می دانم و کوچ ابدی آنها را به جامعه فرهنگی  استان تسلیت می گویم.
(همه سر بسر مرگ را زاده ایم ) _
(برینیم و گردن ورا داده ایم )