• بازديدها: 590

شعر فارسی کرمانشاه از بیدل تا بهزاد

یاد نامه ی استاد یداله بهزاد کرمانشاهی با مقدمه ی استاد دکتر شفیعی کدکنی باهتمام دکتر محمد رحیمی و شاعر هنرمند ناصر گلستانفر از سوی اداره ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمانشاه منتشر شد ، رساله ی حاضر در این یادنامه به روح بلند آن بزرگمرد اهداء شده است.
 

 

چکیده

ایالت کرمانشاهان مانند سایر ایالات ایران در تمام موارد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، اعتقادی، فرهنگی و هنری آیینة تمام‌نما و تابع حرکات و تحولات و تغییرات مرکز مملکت بوده و تا امروز همچنان به سیر تاریخی خود ادامه داده است.

این نوشتار که گوشه‌ای از بُعد فرهنگی کرمانشاهان را با بررسی ادوار شعر فارسی کرمانشاه از دورة بازگشت، دورة بیداری، دورة تجدد و پس از آن تا 1340 شمسی را شامل می‌شود، چهره‌ها و تأثیرات بزرگان شعر فارسی کرمانشاه را در دوره‌های یاد شده می‌نمایاند و پس از بیان صریح فراز و فرود و فترت شعر فارسی کرمانشاه، تأثیر و نقش عمدة یدالله بهزاد را در احیاء همه‌جانبة خطّ واقعی و اصیل حرکت شعر فارسی که نیاز مبرم تحول ادبی بعد از کودتای 1332 بوده است؛ به شیوة تحلیلی و تطبیقی ارائه می‌نماید.

واژگان کلیدی: شعر فارسی، بهزاد، کرمانشاه، دوره، بازگشت، مشروطیت، انجمن، رشید یاسمی، لاهوتی، غیرت، پرتو.



مقدمه

شعر فارسی کرمانشاه چنان که در بازبینی دیگری بدان پرداخته‌ایم (پژواک کوچه‌باغی‌ها، 1389: 101 ـ 110) در این سو پیشینه‌ای مستمر و آشکار تا عصر تصدی محمدعلی میرزا دولتشاه (1237 ـ 1221 هـ . ق) نداشته است و به طور کلی پس از فترت قریب شش قرن یعنی از پایان قرن ششم هجری تا انقراض زندیه (1209 ـ 1203 . ق = 1794 ـ 1789. م) در ایالات کردستان و کرمانشاهان خبری از رشد و نمو شعر فارسی نبوده است،(1)تا این که با اعمال سیاست‌های فرهنگی قاجاریه در راستای ترویج و توسعة زبان فارسی در ممالک محروسة ایران و اعزام شاعران طراز دوم به ایالات و تشکیل انجمن‌های ادبی به این امر مهم پرداخته شد، جنگ‌های ایران و عثمانی در عهد دولتشاه و رتق و فتق امور نظامی و احداث ساختمان‌ها و ابنیة حکومتی مجالی برای پرداختن به امور فرهنگی باقی نگذاشت(2)و پس از مرگ محمدعلی میرزا نیز اختلاف فرزندان او با دولت مرکزی اوضاعی آشفته به بار آورد (سلطانی، 1381:
307 ـ 290 . ق) تا این که در عهد محمد شاه قاجار (1264 ـ 1250 . ق) فراغتی حاصل آمد و رواج طریقه نعمت‌اللهیه که بخشی از آراء آن اعتنا به ادب فارسی و اهتمام به گسترش آن است و اکثر شاعران نیز همانند محمدشاه قاجار به مصداق، « الناس علی دین ملوکهم» از پیروان این طریقت بودند فضایی فرهنگی در ایالات غربی ایران از جمله کرمانشاهان پدید آوردند.(3)

  • بازديدها: 2 304

شعر فارسی کرمانشاه از بیدل تا بهزاد - بخش اول

 دوره‌های ادبی

 

الف ـ دورة بازگشت

در سال 1260 هجری قمری به اهتمام حاج میرزا محمد بیدل نخستین انجمن ادبی شاعران کرمانشاه به طور رسمی تأسیس شد (باقر شاکری، 1337: 145) ـ از چهره‌های برجستة این انجمن میرزا محمد بیدل و حسینقلی خان سلطانی را باید نام بُرد؛ در منابع تحلیلی اخیر دربارة ادبیات نیمة دوم قرن سیزدهم به صراحت نامی از این پیشکسوتان شعر فارسی کرمانشاهان نیامده است، جز آن که در حاشیة کتاب از صبا تا نیما اشاره‌ای اشتباه به نام سلطانی(4) شده و او را در ردیف شعرای درجه دوم دورة محمدشاه و ناصرالدین شاه ثبت کرده است. (یحیی آرین‌پور، 1355: 79)

 

در تذکره‌های دورة قاجار چنان که آورده‌ایم (رک. توضیحات) احوال و اشعار و اسامی آثار میرزا محمد بیدل و حسینقلی خان سلطانی آمده است. (دیوان بیگی، 1364: 788 و 298 ـ 295) آنچه سیداحمد دیوان بیگی شیرازی و غلامحسین خان افضل‌الملک دربارة فضل و کمال و مظلومیت فرهنگی این دو شاعر کرمانشاهانی آورده‌اند(5) شاهد واضح است که منابع ادبی اخیر نیز به همان شیوه پیش رفته‌اند بویژه دربارة حسینقلی خان سلطانی؛ در کتاب از صبا تا نیما، با این که احوال و اشعار و اسامی آثار فتح‌الله خان شیبانی را آورده است (آرین‌پور، 1355: 133) که هم‌قدم و همراه و هم‌مرتبة حسینقلی خان سلطانی بوده است (رک. توضیحات) اما دربارة سلطانی سکوت کرده است زیرا این مورد را گرچه ما از صاحب کتاب از صبا تا نیما می‌دانیم اما باید انصاف داد که پژوهشگر براساس اثر و مطالعة اشعار و نوشته‌های شاعر به نقد و تحلیل و بررسی می‌پردازد و آرین‌پور رساله و کتاب و مجموعه‌ای از این شاعر قَدَر (سلطانی) در دست نداشته است، زیستِ شاعرانه، بی‌توجهی دولت و فرمانروایان وقت کرمانشاه که متأسفانه خود از اهل شعر و ادب بودند و مرگ ناگهانی و زندگی بلااعقاب و سپس ازدواج مجدد همسر و... ستمی عظیم را بر این استعداد تلف شدة ادبی روا داشت که اگر همت نصیرالدیوان فزونی نمی‌بود، آن اندک از قصایدش نیز که سال‌هاست در غبار بی‌اعتنایی‌ها گم شده است، امروز در دست نبود. (قصاید السلطانیه، نصیرالدیوان فزونی: 1337. ق) (6)

 

در همین سال‌ها ادبیات آیینی یا به روایتی ادبیات عاشورایی در کرمانشاه شکل گرفت و تحفـ الذاکرین بیدل با تصاویری قابل بحث در 449 صفحة رحلی درسال 1280هـ . ق در طهران با چاپ سنگی طبع و منتشر گردید(شاکری، 1337: 14) و سیر تطور خود را با تغییرات و شیوه‌هایی طی کرد زیرا سپس میرزا احمد الهامی (1325 ـ 1250. ق) منظومةباغ فردوس را در همین راستا در شانزده هزار بیت بر وزن شاهنامه فردوسی سرود و سرانجام در سال 1327. ش با حمایت و هزینة شادروان حاج حسن مشیری و همکاری دکتر عبدالحسین الهامی (فرزند شاعر) در چاپخانة کاوه در کرمانشاه در قطع رحلی چاپ و منتشر شد. (همان، 1337: 4) متعاقباً میرزا محمدجواد شباب (1353ـ1271. ق) در همین موضوع در قالب قصیده و غزل ترکیب و ترجیع و مربع کتابمخزن لألی را سرود که پیشتر یعنی در سه‌شنبه 27 ربیع‌الاول 1305. ش در مطبعة سعادت کرمانشاه در 216 صفحه خشتی چاپ و منتشر شد.(7)

 

از رکود و انجماد ادبی دورة بازگشت که شعر فارسی در کرمانشاه نیز با استعدادهای برترش گرفتار آن گردید، آنچه امروز بر جای مانده است دواوین توانفرسای متعدد خطی و به ندرت چاپی است که خانه‌ها و کتابخانه‌های معتبر را اشغال کرده است، تکرار مکرراتی از ادبیات قرن ششم که اندیشه و علوم انسانی جامعة فرهنگی ایران را شش قرن به عقب راند، پادشاهان و فرمانروایان قاجار گرچه حامیان زبان و ادب فارسی بودند اما خوشایند فتحعلی شاه قاجار و فرزندانش از پادشاهی سلاسل ایرانی قرون چهارم تا ششم چنان بود که حتی نقاشی ایرانی را به سمت نقاشی شاهنامه سوق داد و سیمای شاه و فرزندانش را نقاشان این عصر به سبب خوشامد شاه همانند پهلوانان شاهنامه ترسیم می‌کردند. حکایت کاریکاتور شهنشاه‌نامة صبا به برابری با شاهنامة فردوسی در این عهد نمونة بارز است. (آرین‌پور، 1355: 22/21) شاعران و هنرمندان نیز که جز به استثناء همواره در چنگال امیال فرمانروایان اسیر بودند.

 

سلطانی چنان که در یادداشت افضل‌الملک نیز آمده است، از مقلدان زبردست امیر معزی بود (رک. توضیحات) و سایرین از شعرای تهران نیز احیاناً جز در تکنیک بر او برتری چشمگیری نداشتند. شعر فارسی این دوره در کرمانشاه به پیروی از دیگر شاعران فارسی‌گوی ایران مدایح تکراری و خالی از هرگونه انعکاس اجتماعی، هنری، دریافت‌های شخصی و... بود. هیچ یک از موضوعاتی که در اشعار شاعران این دوره آمده است حاصل امری اختیاری و درکی برتر نیست بلکه نتیجة استعدادی ادبی و رقابتی اجباری است و می‌دانیم که جبر برونی در دایرة هُنر بویژه شعر راهی نداشته و در صورت ورود جز تخریب و ویرانی محصولی ندارد، به همین علت فضای فکری کرمانشاه نیز تحت تأثیر این طاعون فرهنگی تا آغاز نهضت مشروطیت در تکراری ناخوشایند و مداربسته و قبض به جان آمده بود.

 

در این دوره غزل که جز به تفنن از طبع شاعران سر نمی‌زد، اما سرجوش فکر متصوفین منزوی بود که گهگاه به دور از امیر و صغیر برای تسلی خاطر خود ابیاتی در این قالب می‌سرودند. با این که غزل صوفیانه یا به روایتی عرفانی در کرمانشاه با وجود شخصیتی چون طهماسبقلی خان «وحدت» در اوج بود ـ گرچه در تهران می‌زیست ـ و در سرودن غزل بر فروغی و یغما و سایر غزلسرایان دورة قاجار رجحان داشت. چنان که در مقدمة دیوان وحدت بدان پرداخته‌ام. (محمدعلی سلطانی، 1377: 15/4) اما باز به فرمودة شفیعی کدکنی استاد خداوندگار، تصوف این دوره تصوفی تکراری است(شفیعی کدکنی، 1380: 25) برای نمونه زیباترین غزل وحدت کرمانشاهی با مطلع:

 

آتش عشقم بسوخت خرقة طاعات را

سیل جنون در ربود رخت عبادات را ..

(دیوان وحدت، 1377: 17)

 

در استقبال غزل مولانا سروده شده است با مطلع:

 

کیست کــه بنمایــدم راه خرابــات را

تا بدهم مزد او، حاصل طاعات را...

خاک سگان درت تحفة چشمم فرست

تا ببرم زیر خاک بهر مباهات را ...

... دَم مزن‌و ترک‌کن بهردل شمس‌دین

وقت و اشارات را لفظ و عبارات را

یا غزل وحدت با مطلع:

 

تا نشوئید به می دفتر دانایی را      نتوان پای زدن عالم رسوایی را...

(همو، 1377: 18)

استقبال از غزل سعدی است با مطلع:

لا ابالی چه کند دفتر دانایی را؟      طاقت وعظ نباشد سر سودایی را...

(غزلیات سعدی، 1363: 34)

 

اکثر غزلیات وحدت استقبال از سروده‌های شیخ اجل سعدی است.

یا غزل وحدت با مطلع:

 

زاهد نشسته دست ز تن جانت آرزوست

جان را فدا نساخته جانانت آرزوست...

(همو، 1377: 27)

 

استقبال از غزل شیخ اجل سعدی است که:

از جـان برون نیامده جانانت آرزوست     زنــار نــابریــده و ایمــانت آرزوست

بر درگهی کـه نـوبت ارنی همی زنند      موری نه‌ای و ملک سلیمانت آرزوست

مردی نه‌ای و خدمت مردی نکرده‌ای      و آنگاه صفِ حـلقة مردانت آرزوست...

(کلیات سعدی، فتحعلی حجاب، 319)

 

حضرت مولانا چندین غزل با همین ردیف دارد از جمله؛

 

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

(دیوان کبیر، ج 1، 1355: 255)

 

یا:

ساقی و سر دهی ز لب یارم آرزوست      بدمستی ز نرگس خمارم آرزوست

(همو، 1355: 262)

 

یا:

ای چنگ پرده‌های «سپاهانم» آرزوست       وی نای نالة خوش سوزانم آرزوست

(همو، 1355: 265)

 

حتی تنها غزلِ معروف حسینقلی خان سلطانی نیز با مطلع:

 

گر غرض نقش تو در پردة تقدیر نبود      گلِ آدم به خدا قابل تخمیر نبود...

(شاکری، 1337: 56)

 

استقبال از غزل حافظ است با مطلع:

 

قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود

ورنه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر نبود...

(دیوان حافظ، 1376: 220)

 

یا این که از غزل‌های شاعران معاصر خود پیروی می‌کردند برای نمونه میرزا الله‌دوست سالک(1330 ـ ؟؟ ق) غزل معروف خود را با مطلع:

به عشقت خو گر ای دلبر نمی‌کردم چه می‌کردم؟

ز خاک پایت افسر گر نمی‌کردم چه می‌کردم؟...

(یوسفی، 1364: 115)

 

را در استقبال از غزل معروف یغمای جندقی با مطلع:

 

بهار، ار باده در ساغر نمی‌کردم چه می‌کردم؟

ز ساغر، گر دماغی تر نمی‌کردم، چه می‌کردم؟...

(یغما، 1384: 160)

 

این نمونه‌ها روایتی از غزل چهره‌های ادبی شعر فارسی کرمانشاه در دورة بازگشت است که اشعار و احوال آنها قابل طرح و بررسی بود، نتیجه این که شعر فارسی این دوره در کرمانشاه در تمام فرم‌ها همان ویژگی و خصوصیاتی را داشت که در سایر نقاط ایران بویژه تهران به آن مبتلا بود و انجمن‌های ادبی کرمانشاه تا همین اواخر که تشکیل می‌شد ـ و یدالله بهزاد در هیچ یک از آن انجمن‌ها عضویت و فعالیت نداشت ـ از آنجا که پیشکسوتان این انجمن‌ها یا بازماندگان سالمند و بقایای انجمن‌های اوّلیه بودند یا از شاگردان وفادار آن انجمن‌ها محسوب می‌شدند، بنابراین جز معدودی نتوانستند از دایرة مداربستة آن حرکت مخوف و جانکاه و وحشتناک ادبی رهایی یابند و بدین ترتیب راه به جایی نبردند...

شعر دورة قاجاریه حتی نسبت به شعر دورة صفویه نیز عقب‌مانده‌تر بود. (شفیعی کدکنی، 1380: 11)

 

ب ـ دورة بیداری

شعر فارسی کرمانشاه در دورة مشروطیت

نهضت مشروطیت به عنوان حرکتی پیشرو در امر آزادی و عدالت در جهان آن روزگار موجب تغییری زیربنایی در حوزة علوم انسانی بویژه ارکان اندیشه و ادبیات و هنر جامعه ایران، و نیز شهر کرمانشاهان گردید. این ایالت پس از تهران و تبریز ضلع سوم جنبش آزادیخواهی در نهضت مشروطیت بود. با بارقه‌های مشروطیت ادبیات قالبی و تکراری دورة بازگشت فرو ریخت و زبان مغلق و ناهموار شاعران قصیده‌پرداز و مداح به زبان عامة مردم نزول کرد و شعر و ادب از دایرة مداربستة اشرافیت رهایی یافت و به میان مردم آمد. اگرچه این زبان و شکل، امری ابزاری و دارای تاریخ مصرف بود و به جای رسانه‌های همگانی امروز کاربرد داشت، اما برای ویرانی از حد گذشته دورة بازگشت سرآغاز ساختن بود. سرودة میرزا صادق معتمدی کرمانشاهی دربارة سالارالدوله به زبان فارسی عامیانه = فارسی گویش کرمانشاهی با مطلع:

ای شاه خیالی نشنیدی که چطـو شد      اسپ هوست مانــد ز رفتار و جِدَو شد

مشروطه عیان بار دگر چون مه نو شد      بخت بدت ای شاه بداندیش به خَو شد

دیدی که چطو شد؟

آنها که تو دیدی همگی یخ بود و اَو شد...

(محمدعلی سلطانی، 1381: 657)

 

یادآور سرودة نسیم شمال است با مطلع:

 

ای وای که در شهر گدایی قدغن شد      ولگردی و انگشت‌نمایی قدغن شد...

(دیوان نسیم شمال، 1303: 231)

 

گرچه میرزا صادق معتمدی به پیروی از میرزا نصرالله رضوان کرندی که آغازگر شعر عامیانه فارسی کرمانشاهی است ابیات یادشده را سروده است و رضوان نخستین شاعر فارسی‌سرای کرمانشاهی است که شعر عامیانه فارسی در قالب مستزاد سروده است با مطلع:

 

افسوس که عمر تو چوکشت تو درو شد      دیدی که چطــــو شد

خسبیدی‌و آخر به چه‌سان روز تو شَوشد      دیدی که چطــــو شد

ره دور و شب تار و بیـابان همه پر غول      ای مـــردک شنگــول

تا رفته به منزل خرکت لنگ و جِدو شد      دیدی که چطــــو شد

بی‌مغــز و تهی رائی و پُربـادی و پربیم      همچون مامـا جیم‌جیم

جهدت پی دنیا همــگی زیپلی زیپو شد      دیدی که چطو شد؟ ...

(عبدالکریم غیرت بیاض، 1300: ـ ) (8)

 

به مقتضای این که کرمانشاه ضلعی از مثلث نهضت مشروطیت بود، بنابراین در شعر فارسی مشروطیت نیز سهمی آشکار و فرازمند دارد.

چهره‌های این دوره از شعر فارسی کرمانشاه؛ خسروی، لاهوتی، رشید یاسمی و غیرت، صاحب آثار و دیوان اشعار هستند.

محمدباقر میرزای خسروی همانند هر شاعر برجستة دورة مشروطیت چون ادیب‌الممالک و بهار و... ریشه در دورة بازگشت داشت اما او پدر رُمان تاریخی ایران (آرین‌پور، 1355: 240) و از پیشروان نظم و نثر نوین فارسی است. گرچه نمی‌توان در دیوان او از سروده‌های عهد مشروطیت اثری یافت (رشید یاسمی، 1363) و به اشعار ایام جنگ بین‌الملل اول باید بسنده کرد، که؛

 

ایرانیان چه شد که چنین خوار گشته‌اید      در گلستان دهــر کم از خـار گشته‌اید

زاری چــرا؟ بـه یکدگــر آزار کـم کنید      ز آزار نوع بد که چنین خوار گشته‌اید...

خرگوش خواب داده شما را ز روی جهل       آن‌کس که گفت ملت هشیار گشته‌اید

از بــادة غــرور و جهــالت فتاده مست       در خواب دیده‌اید که بیـدار گشته‌اید ...

(رشید یاسمی، 1363: 297)

 

به سبب فضل تقدم خسروی را باید متقدم ادب فارسی دورة مشروطیت در کرمانشاه به شمار آوریم.

ابوالقاسم لاهوتی از چهره‌های ثابت و سیار ادبیات مشروطه از کرمانشاه در سطح ادبیات ایران شناخته شده است. همچنین رشید یاسمی نیز به همین ترتیب با مزایا و اشتراکات و تمایزهایی در کنار او قرار می‌گیرد و دیگر شاعر پیشکسوت صاحب دیوان در شهر کرمانشاه سیدعبدالکریم غیرت این سه تن شخصیت‌هایی هستند که اشعار و آثار آنها نمایانگر شعر فارسی مشروطیت در کرمانشاه است. گرچه میرزا محمدجواد شباب نیز در مقابل و در کنار اعتدالیون قرار می‌گیرد اما چون اشعار وی جز در روزنامه‌های بر باد رفتة مشروطیت در کرمانشاه منتشر نشده و به شیوة کتاب یا رساله به دست ما نرسیده است، سخنی دربارة او نمی‌توان گفت زیرالاهوتی به سبب آشنایی با ادبیات اروپایی و مقدمات علوم اسلامی و ادبیات عرب در عصر مشروطیت و حوزة ادبیات ترکی عثمانی، ذهن و زبانی تازه داشت و اندیشه انقلابی و طبع غرّا و استعداد برتر ادبی وجه تمایز او بود که محدودة جغرافیایی شعر او را به وسعت جهان‌بینی فرهنگی‌اش گسترش می‌داد.

غزل «وطن ویرانه» چکیدة یک بینش آزادیخواهی و عدالت‌طلبی و بازگویندة اوضاع مشروطة ناکام است که؛

 

وطـــن ویرانه از یــار است یا اغیار یا هر دو؟

مصیبت از مسلمـان‌هاست یا کفــار یـا هر دو

همـه داد وطــن‌خواهی زنند، امـا نمی‌دانــم

وطن‌خواهی به‌گفتار است یا کردار یا هردو؟ ...

... تو را روزی به کشتن می‌دهد ناچار لاهوتی

زبــان راستـگو یـا طبــع آتشبــار یـا هر دو (1909) = (1327. ق)

(احمد بشیری، 1358: 6 / 125)

 

میهن‌پرستی لاهوتی در عصر مشروطیت که هنوز انقلاب بلشویکی روسیه روی نداده بود، همان میهن‌پرستی شاعران پیشرو عصر مشروطیت در ایران است و به همین سبب در این نوشتار دربارة او چهرة ثابت و سیار ادبیات مشروطیت را به کار برده‌ایم.

تنیـده یــاد تــو در تـار و پودم، میهن ای میهن!

بود لبریـز از عشقــت وجودم، میهـن ای میهـن!

تو، بــودم کـردی از نـابودی و با مهــر پروردی

فـــدای نـام تو بود و نبـودم، میهـن ای میهـن!

به‌هر مجلس، به‌هر زندان، به‌هر شادی، به‌هرماتم

به هر حالت که بودم با تو بودم، میهن ای میهن!

اگــر مستم اگــر هشیار، اگــر خوابم اگـر بیدار

به سوی تـو بـود روی سجودم، میهـن ای میهن!

به دشت دل گیــاهی جـز گــل رویت نمی‌روید

من این زیبا زمین را آزمودم؛ میهن ای میهن! ...(9)

* * * *

یا:

من عاشقم و عشق من، ایمان من است      جانانة من، خوبتر از جـان من است

اصلا این جــان، برای جـانان من است       جانان ز جان بهترم، ایران من است

(بشیری، 1358: چهل و نه، پنجاه)

 

از اشعار لاهوتی دربارة شعر فارسی مشروطیت در کرمانشاه همانند مجموعة سروده‌های محمدباقر میرزا خسروی، در دیوان او نمونه‌ای به دست نمی‌آید؟! (رک. احمد بشیری، 1358) و اکثریت قریب به اتفاق مربوط به بعد از روی کار آمدن نهضت مشروطیت است و به همین ترتیب دیوان رشید یاسمی اغلب سروده‌های بعد از 1300 شمسی را دربرمی‌گیرد. (رک. دیوان رشید یاسمی، 1362)

 

کلیات آثار سیدعبدالکریم غیرت هم با تفاوت در تکنیک و تخیل و فرم هر چند نمونه‌های اجتماعی و فرهنگی ارزشمندی در شعر فارسی کرمانشاه است، اما اکثریت اشعار مندرج در دیوان او مطالب پس از تثبیت ظاهری مشروطیت را دربرمی‌گیرد و دربارة مسائل همه‌جانبة کرمانشاه از بُرهه جنگ جهانی اوّل تا جنگ دوم قابل توجه است. آنچه در دیوان غیرت چشمگیر است، خود شاعر در درجة اول و بعد اجتماعی که در آن به سر می‌بَرَد، مطرح است و چون شاعر و روزنامه‌نگار و آزادیخواه متصوف است، دایرة اندیشه و زبان شعر او غالباً نمونه‌ای از شعر سرآمدان انجمن فرهنگ ایران و انجمن حکیم نظامی است. بومی‌گرایی در اشعار غیرت که از ره‌آوردهای شعر فارسی مشروطیت بود، گهگاه در دیوان اشعارش دیده می‌شود.(10)

دیرآشنا و هُرهُری افکار و زودرنج      باری به هر طرف که وزد باد شند کن(11)

(دیوان غیرت، 1338: 438)

 

من با فغـان و گریه شب و روز در فراق

او طعنه‌زن به شعر من و تف به قند کن(12)

(همان، 438)

 

یا

خجلت ز بسکه می‌برم از همسران خویش

چون یـخ در آفتاب گدا زنـده آو شدم(13)

مــردم به فکـر آمدن عیــد و این عجب

من بهر خرج یومیه در تک و تَوْ شدم(14)

از بهــر کــار بسکه دویدم به هر طـرف

از پـا بسان یابوی یَلخی جِــدَو شدم(15)

(همان، 490)

 

غیرت به شیوة شعرای دورة مشروطیت تصنیف هم می‌ساخته است. (1338: 496) از نکات جالب کلیات آثار غیرت این که نکاتی از مسائل تغییرات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی در فاصلة بین دو جنگ اول و دوم منعکس در شعر فارسی او را به همان شیوة شعرای مطرح آن روزگار همانند شعر فرات و وحید دستگردی و... را می‌توان در دیوان او یافت.

 

ج ـ دورة تجدد

شعر فارسی کرمانشاه در عصر رضاشاه

چهره‌های شعر فارسی کرمانشاه در دوران رضاشاه در ادامة دورة پیشین؛ ابوالقاسم لاهوتی، رشید یاسمی، غیرت، محمدجواد شباب، محمدحسن مدنی و کیوان سمیعی بودند؛ در این بین ابوالقاسم لاهوتی که پس از کودتای نافرجام در شوروی به سر می‌برد، قلب تپندة ادبیات کارگری در ایران بود که دور از وطن می‌تپید. بالطبع با توجه به تغییر اندیشة وی و تمایل به کمونیسم مفهوم میهن‌پرستی در اشعار این دورة او متفاوت بود:

 

من کارگر و تو دهقان، داد از تو و آه از من

تا چنــد برند اشراف کفش از تـــو، کلاه از من

مـــا را و تـــو را دارا،یکنوع کند یغمــا

خون می‌خورد این زالو، خواه از تو و خواه از من...

(احمد بشیری، 1358: 91)

 

یا:

کارگرهاییم ما انشای دنیا کار ماست

و آنچه هم درجمله عالم هست برپا کار ماست...

(همان، 1358: 583)

 

یا:

کارگر! دفع جفا را، گر بخواهی، می‌توانی

قطع بیخ اغنیا را گر بخواهی، می‌توانی...

(همان، 1358: 950)

 

یا:

کارگرهاییم، دنیا را به پا ما می‌کنیم

هر چه را بینی در این دنیا به جا، ما می‌کنیم

(همان، 1358: 947)

 

در دورة رضاشاه نوعی از رمانتیسم در بین شاعران و نویسندگان ایرانی رواج یافت که تسکینی برای اندیشه جامعه فرهنگی آسوده‌پندار به شمار می‌رفت، هر چند راز و رمزهای رمانتیسم اجتماعی گاه بیانگر اخباری در زیر پوسته‌های پلیسی آن دوره بود، اما شاعران فارسی‌گوی عهد رفرم در کرمانشاه نیز به تبعیت از شاعران سرشناس تهران هر کدام از دیدگاه خود به این مباحث روی آوردند و در آفرینش آثار و نشر آنها اقدام کردند که نمونة بارز آن منظومة شکرستان سرودة محمدجواد شباب است:

چـرا به پرسش مــن آن پسر نمی‌آید      ز پـا فتادم و بـازم به سر نمی‌آیـد

هـلاک مـن اگرش آرزوی دل اینک      چرا روا شده کامش دگر نمی‌آید...

خبر دهید که از دوری تو مُرد (شباب)      چرا به‌سوی وی از تو خبر نمی‌آید

(شکرستان، 1306: 63)(16)

 

در این عهد نه تنها شعر از شریعت سر می‌تابد، بلکه آزادی شاعر در دایرة موضوع و هیجان و احساسات و افسون سخن که از ویژگی‌های رمانیسم است، در اکثر آثار شاعران جز استثناهایی روی می‌نماید که شکرستان نمونه بارز آن است حتی شباب ادبیات و اخلاق دورة مغول را در این قالب بار دیگر تجدید می‌کند و در تمام اشعار شاعران این دوره سخنی که نشتری به رگ اندیشة جامعه بزند جز صدای فریاد لاهوتی وجود ندارد. میرزا باقر فانی که با اخلاق شرقی رمانتیسم را برمی‌گزیند، منظومة هفت پردة گل و بلبل را می‌سراید و منتشر می‌کند و حسین اختر بر آن مقدمه‌ای می‌نویسد...

 

الهی کلــک طبعــم آتشین ساز      دلم را آشنا گـردان بهــر راز...

به نظمم آن چنــان تأثیر بخشی      که پا برتر نهد از نظم (وحشی)

که تا سربسته گویم این سخن را      بسازم تــازه آیین کهــن را ...

(هفت پرده گل و بلبل، 1307: 4)

 

ناسیونالیسم ایرانی از فاکتورهای سیاست فرهنگی پهلوی در شعر شاعران فارسی‌گوی کرمانشاه از لاهوتی تا رشید و ... جلوه‌ای تمام دارد. دیوان سیدعبدالکریم غیرت با سبک و سیاق خاص خود بیشتر از دیگران متوجه امور سیاسی و اجتماعی است.

 

غیرت چه پیش از رفرم و چه پس از آن که بالغ بر یک دهه بیشتر نبود، در بحث ناسیونالیسم (غیرت، 1338: 153) و انتقاد از قوة قضاییه با استقبال از قصیدة صلحیة ادیب‌الممالک (همان، 158) و ... سپس منظومة مجنون‌نامه که سیمای دیگر از ادبیات رمانتیسم رایج که آمیخته به تصوف بود، (همان، 345) می‌تواند نمونه سیر تطور نظم فارسی از دورة مشروطیت تا بُرهة رفرم باشد.

 

جنگ جهانی دوم دگرگونی بزرگی در عرصة اندیشه پدید آورد. هر چند در تحول هر دوره رسوباتی رقیق یا غلیظ از دوره‌های پیشین باقی می‌ماند، شعر نفرین‌نامة کیوان سمیعی انعکاسی از تأثر شاعر فارسی‌گوی کرمانشاه در قبال اوضاع آن روز است.(17)

 

یارب این کاخ ستم را کن ز بُن زیر و زبر

آنچنان کز وی نمــاند در جهان هرگز اثر

خاک‌کن این کاخ را وان خاک را گرد هوا

تا که خاکی هم نماند تا بشر ریزد به سر...

(کیوان سمیعی، 1363: 34)

 

در این دوره رشید یاسمی چنان که خواهیم گفت سرچشمه‌ای شد برای شعر متعالی معاصر فارسی در کرمانشاه، او به سبب آشنایی با ادبیات خارجی از تجددخواهی بعد از مشروطیت برکنار نماند و اشعارش همراه با نوآوری‌ها در مضمون و محتوی و نیز عمق در متون گذشتة ادبی ایران که رگه‌هایی از سبک شعرای قدیم فارسی را در اشعار خود داشت، موجب فرازمندی سروده‌هایش شد. در قالب‌های متداول نهضت ادبی مشروطیت و پس از آن چون مستزاد، قصیدة سلیس و روان و ... طبع‌آزمایی کرد و به ترجمه‌هایی از اشعار شاعران اروپایی چون لافونتن، کریلف و شارل لوکو و... دست زد تا به زبانی ساده و روان افکار جدیدی را ارائه دهد و پنجره‌ای به جهان ادبیات بیرون بگشاید. هرچند او را در این آزمون موفق نمی‌دانند اما به هر حال تجربه‌ای بود تا به سبک بینابین گذشته و امروز در قالب دست یابد، و در این راه باید او را هم شیوه و همزبان سه شاعر دیگر عصر بیداری (بهار، ایرج، پروین) شمرد.

 

در دیوان رشید؛ تغییر در فرم و تخیل و دوری از تکلفات صنایع بدیعی، آمیختن استعداد و اندیشه و اوج‌گیری ذوق و پیوند و ارتباط بین تفکر و طبیعت (من) شاعر را به پیامبر الهام‌گیرنده و شارح راز و ظرافت‌های هستی مبدل نموده است. واژگان سلیس و برگزیده از عمق ادبیات مواج فارسی و به حاشیه راندن کلمات سطحی و بدون ریشه از ویژگی‌های شعر رشید است. شاعر فاضل و مترجم و مورخ و استاد دانشگاه تهران و پیشرو شعر بیداری مُبدع فرمی است که خود آن را (منقطعات) خوانده است و آن نوعی ترکیب‌بند است که از امتیازهای ویژه‌ای برخوردار است و شاعر فارسی‌سرای کرمانشاه در ارائه و سروده‌های خود به این قالب ابداعی بسیار موفق بوده است؛ اشعار «دو آسمان»، «چاه»، «بر پل» و «دوات» نمودار شاخص این نوآوری در فرم است. منقطعات در دو، چهار، پنج و گاهی شش بیت پیوسته نیز سروده می‌شد. (دیوان رشید یاسمی، 1362: 8 / 7 / 10 / 15)

بسیاری از اعاظم شعر فارسی پس از دورة تجدد از این فرم ابداعی رشید یاسمی استفاده گسترده کرده‌اند.

  • بازديدها: 3 368

شعر فارسی کرمانشاه از بیدل تا بهزاد - بخش دوم

شعر فارسی کرمانشاه از 1332 تا 1340

 

چهره‌های این دوره از شعر فارسی در کرمانشاه تعدادی همان شاعران انجمن دانشوران و عده‌ای از جوانان بودند که هستة اصلی شعر فارسی کرمانشاه را در آغاز سال‌های 1341 بنیاد نهادند. پس از شکست دولت ملی دکتر محمد مصدق و روی کار آمدن دولت کودتا، ایجاد فضای پلیسی، توقیف روزنامه‌های ملی، ممنوعیت گردهمایی‌های ادبی برای جوانان و تکرار انجمن‌هایی در زمرة انجمن‌های ادبی سابق در تهران و شهرستان‌ها آغاز و نهمین انجمن ادبی به مدیریت مرتضی مهدوی در کرمانشاه تشکیل شد که اعضای آن اکثر از چهره‌های سابق بودند (رک. متن و توضیحات) و تنی چند از جوانان اهل ذوق و شاعر نیز در این انجمن شرکت داشتند(26)که در بین آنان اشعار و آثار عده‌ای پس از وفاتشان منتشر شد(27)و قشر جوان انجمن، تحولات آتی شعر و ادب فارسی در کرمانشاه را بر دوش گرفتند. در همین ایام شاخه‌ای برومند از درخت شعر و ادب فارسی کرمانشاه که فارغ از حضور در انجمن‌های ادبی بود و حتی از نفس فرشتگان ملول می‌شد، در فضای پویای اندیشه و آب و هوای آزاد شخصیت و فرهنگ خود در حال قد برافراشتن بود. یدالله بهزاد (1386 ـ 1304) منجی شعر و ادب فارسی کرمانشاه از غار قهقرایی سخنانی بود که هر چه می‌رفت به عمق درة نابودی نزدیک‌تر می‌شد. در فضایی مداربسته بدون تعمق در آثار متقدم و به دور از تحولات متأخر. ـ بهزاد با احترام برای تمامی همشهریان اهل شعر و ادب در این بُرهه جز با کیوان و بیدار و پرتو از همسالان خود مراوده‌ای ادبی نداشت و به همین سبب نامی از وی در تذکره مختصر شعرای کرمانشاه نیست. کیوان در تهران و بیدار در تردد و سفر بود و پرتو همقدم با وی در کرمانشاه می‌زیست.(28)

 

بهزاد به واقع حوزة شعر و ادب فارسی کرمانشاه را خارج از فضای اندیشة مسلط بر حیات سالمند و ناتوان فرهنگی شهر مدیریت می‌کرد و آنچه در دهه‌های پس از 1340 توانست موجب تحولی چشمگیر در شعر و ادب فارسی کرمانشاه شود، مدیون بینش و نگرش و مرتبة بهزاد بود و ویژگی‌های بسیاری او را از حرکت فرسوده و عقب‌ماندة فرهنگی کرمانشاه در آن سال‌ها جدا می‌کرد. امیری فیروزکوهی؛ شاعر عالم و امیر سخنوران، در نامه‌ای برای او نوشته است:

 

« ... زیرا من به اجتهاد خود و خالی از هر نوع مجامله یا استلزامی خارجی چنین دریافته و فتوی می‌دهم که طبع قوی و اندیشة رقیق و ذوق فائق و دقیق آن عزیز ارجمند با فصاحت فطری و فعلی و بلاغت معانی و افکار به حدی است که نه تنها مابه‌الامتیاز آن جناب از شعرای معاصر آن سامان بلکه اکثر از شعرای جوان ایرانی است و از خداوند متعال خواهانم که این امتیاز را در آن طبع ممتاز با افاضات و الهامات خاص خویش هر روز متواتر و متکاثر گرداناد و موانع و مشکلاتی را که بدبختانه ملازم با زندگانی ارباب ادب است، از پیش پای به یکسو نهاده و آن فکر بلند و ارجمند و طبع رقیق و اندیشمند را هر روز در سیر کمالی خویش به مراقی بالاتر و مراتب والاتر برساناد.» «تا به نگرند روزت از روز» 15 / 5 / 43 (گوهران، شماره هفدهم، بهار 1387، ص 85)

 

آشنایی دقیق او با حوزة مطالعاتی شعر و ادب فارسی و ضروریات آن از قبیل خواندن ترجمه اشعار اروپائیان و بررسی آثار و اشعار چهره‌های شاخص ادب معاصر و ارتباط و مکاتبه و مراودة با آنها و بیزاری از هر گونه سطحی‌نگری و سطحی‌نگاری(29)موجب شد که یدالله بهزاد پیشاهنگ حرکت نوین ادبی کرمانشاه باشد. اگر بدرستی تحقیق کنیم او نخستین شاعر کرمانشاهی، ساکن کرمانشاه است که اشعارش در مجلات وزین ادبی چون یغما، سخن، آینده به چاپ می‌رسید و همچنین اولین شاعر کرمانشاهی بعد از نهضت مشروطیت است(30) که مخاطب چهره‌های طراز اول شعر فارسی ایران که منشأ تحولات چشمگیر در ادب معاصر بودند، قرار می‌گیرد. شعر فارسی کرمانشاه که با ظهور بهزاد از خلسة چند دهة خود بیرون آمده و از خُرناس‌های مکرر و مداوم نجات یافته بود، در حوزه‌های مختلف اشکال شعر فارسی سرآغازی تازه را دریافت کرد. بهزاد در زمینة شعر نیمایی، فارسی عامیانه، کلاسیک و نیز شعر و ادب کُردی(31) با احاطه و دقتی شایسته به میدان آمد. از همان قدم نخستین جوانان جویا و پویای عضو انجمن ادبی که اسامی آنان به ثبت رسیده است (شاکری، باقر، 1337: 151ـ 150) مراد و معلم و راهنمای خود را یافتند،(32)و با درک حضور وی در این دوره، از 1340 و بعد از آن منشأ حرکات فرهنگی مؤثر و ماندگار شدند.

 

یأس فراگیر بعد از کودتای بیست و هشت مرداد که بر شعر فارسی سایه افکنده و اخوان ثالث پرچمدار این یأس و افسردگی بود (شفیعی کدکنی، 1380: 63) در سراسر اشعار بهزاد که در دو مجموعه چاپ و منتشر شده است، سایه روشنی تمام دارد(33) اما بهزاد در انجام رسالت اخلاقی و اعتقادی خود نه در سروده‌های خود و نه سروده‌های پیروانش «نفرت و دشمنی با نهادها و اصول سنتی اخلاق حاکم بر جامعه ـ خواه در شکل دینی و خواه در شکل عرف اخلاقی حاکم بر جامعه ـ و نوعی کفر گفتن و نوعی تجاهر به فسق (همان، 1380: 62) که رایج و حاکم بر تفکر شعرای آن دوره بود، به چشم نمی‌خورد و تا سرحد امکان، افیون که پناهگاه شاعران فارسی‌گوی بعد از کودتای بیست و هشت مرداد است، در نزد او و شاگردانش راه ندارد. آشنایی با شعر شاعران اثرگذار غربی و عَرَبی با بهزاد در دایرة مطالعات شاعران جوان کرمانشاهی آن روزگار وارد شد.

 

ترجمه مضمونی از ژاک پره‌ور شاعر مشهور فرانسوی و برگردانی از ابونواس شاعر ایرانی‌الاصل عربی‌گوی در مجموعه «گلی بیرنگ» (بهزاد، 1381: 193 ـ 190) و «طوفان چوپان» مضمونی از شاعری فرانسوی (؟) در یادگار مهر (بهزاد، 1387: 160) شاهد ادعاست. زبان که عمده‌ترین و مهم‌ترین عنصر شعر است در سروده‌های بهزاد متفاوت می‌شود و با دیگر شاعران متقدم فارسی‌سرای کرمانشاه فاصله می‌گیرد.

 

در کندوکاو و بررسی و تطبیق‌ها درمی‌یابیم که خط سیری را که بهزاد به فرمودة امیر فیروزکوهی با طبع قوی و اندیشة رقیق و ذوق فائق و دقیق برگزیده است، ادامة دیوان رشید یاسمی برای شعر فارسی کرمانشاه است؛ زیرا عاطفه، منِ شعری، تخیل، زبان و بلاغتِ جمله که همان (نحو) سخن است را اگر در دیوان هر دو شاعر کرمانشاهی به دقت بررسی کنیم به این نتیجه دست می‌یابیم که بهزاد شعر فارسی کرمانشاه را در مواردی چون نحو سخن از دیوان رشید به سوی دیوان پروین سوق داده است. البته باید این نکته را هم فراموش نکنیم که رشید تنها شاعر نبود و توانمندی خود را تقسیم کرده بود و بهزاد تمام همّ خود را صرف شاعری و مطالعه در شعر و ادب کرد.

 

چنان که پیش از این در شرح پایگاه و جایگاه شعر رشید اشاره شد که منشأ تحولی در شعر فارسی کرمانشاه بوده است، مقصود ظهور بهزاد است. از جمله مشترکات بارز شعر رشید و بهزاد این که هر دو سبکی بینابین را از سه شاعر پیشرو نهضت نوین ادبی (بهار، ایرج و پروین) برگزیده‌اند.

 

در دو دفتر منتشر شده از اشعار بهزاد شیوة نوین و قالب احیا شدة رشید یاسمی یعنی منقطعات درکنار غزل وقطعه و رباعی متعدد به چشم می‌خورد.(34) (بهزاد، 1381: باد 14/ بگریختم 20ـ16 / اشک و خون 52/51) ـ بهزاد، 1386: وعدة دیدار 29/ زندانی شب 42 / ناله‌ای در شب 55 / شب شوم 92 / با خیال تو 133 / تنهایی 146 / شکوه‌ها 196

توجه به مادر در دیوان ایرج و بهزاد، (ایرج میرزا، 1349: 167 / 164 / 177 / 189 / 191 ـ بهزاد، 1381: 21 / 100) چشمگیر و اخلاقیات و اعتقادات در دفتر شعر بهزاد و دیوان پروین موازی و همراه است. وی بعضی از قصاید پروین را استقبال کرده است و اشعار وطنی و ایرانخواهی و اشعار به زبان عامیانه فارسی را با عطف به پیشینة آن در کرمانشاه تحت تأثیر دیوان بهار سروده است.

 

جز اشعار عامیانه که پس از نهضت مشروطه در کرمانشاه فراموش شده بود و در دیوان رشید نیست و توسط بهزاد احیا گردید، تمام این خصوصیات پیش از بهزاد در دیوان رشید یاسمی تجلی دارد.

 

نکتة مشترک بارز دیگر در دیوان رشید و بهزاد این که علی‌رغم دواوین اکثر شعرا (زن) در اندیشه و سروده‌های هر دو شاعر پایگاهی والا و مثبت دارد. (دیوان رشید یاسمی، 1362: 71 / 43)

 

وفای زن

دل مــن هیچ نیــاساید از رنج و حــزن

تــا بینـدیشم از خــواری و نـاکامی زن

هم از آن روز کـه شد آدمی از خاک پدید

هم از آن روز بود بهـرة زن رنج و حزن... (71)

خانه

خرم آن‌ساعت که زی خانه شوم هنگام شب

دل ز کــار روزم افسرده، روان انــدر تعــب

... در چو بگشایم رخ خندان زن بینم نخست

کز لقایش دل به وجد آید مرا جان در طرب... (43)

 

علاوه بر این که مصرع نخستین منظومة خانه در این رباعی بهزاد سایه افکنده و متأثر از آن است که:

 

هر صبح

هر صبح به گِرد کوی و کاشانه شوم

هم‌صحبــت آشنـا و بیگــانـه شوم

شب چــون آید از همگــان بگریزم

دست غم تو گیرم و زی خـانه شوم

(بهزاد، 1381: 50)

در اشعار (بهزاد، 1381: مادر 100 / دو فرشته 135 / یاد تو 195 / باستانی سرود 197) زن مقامی ارجمند دارد.

 

در دیوان رشید یاسمی و بهزاد موضوع خانواده برجسته است و در هر دو دیوان «منِ» شعری‌اکثراً شخصی و فردی است. همچنین ناسیونالیسم‌و رمانتیسم در شعرهای هر دو شاعر توأمان هستند رک. (شفیعی کدکنی، 1381: 86 ، 87 ، 90، 107، 110) موضوع دیگری که در دیوان شعر هر دو شاعر (رشید و بهزاد) تسری دارد، افسوس از جوانی و نهیب بر پیری است. موردی استثنایی این که رشید یاسمی و بهزاد هر دو برای (نجار پنجره‌ها) سروده‌ای دارند.

 

خلوتگاه

شکــایتی که ز نجـار خویشتن دارم

ندانم ای عجبی با که در میان آرم ... (19)

(رشید یاسمی، 1362: 19)

دست‌کارگر (برای پرویز نجار)

ایـن دست درشت پینــه‌بسته

پروردة کوشش‌است‌وکار است ...

(بهزاد،1381: 105)

و آنچه بهزاد بر شعر فارسی کرمانشاه افزوده، علاوه بر اشعار عامیانة فارسی کرمانشاهی، شعر نو نیمایی بود که مسیر ادبی رشید یاسمی را در شعر فارسی کرمانشاه تکمیل کرد.

 

و اما پرتو نیز در ادامة دیوان رشید یاسمی و شعر او با غزل و قصیده و منقطعات به روانی زبان ایرج و آزموده‌های سبک هندی راهی دیگر را باز می‌کند. دیوان رشید و مجموعة شعر پرتو از لحاظ تخیل و دریافت، بسیار به هم نزدیکند. برقراری ارتباط با اشیاء و طبیعت و در تابلوهای شعری درک و الهامات خود را که نتیجة کشف و شهود شاعر است، به خواستاران ارائه نمودن رسالت شاعر واقعی است. غزل درخت در (پرتو، 1389: 67) که مخاطب و سنگ صبور و نماد زیبایی و پایداری است، در سروده‌های رشید نماد استقامت در برابر سیلاب طبیعت است. (دیوان رشید، 1362: 131) بیستون در کوچه‌باغی‌ها (پرتو، 1389: 181) و در شعر رشید(همان، 1362: 61) آمده است. پرتو تمام راز و رمز و زیبایی‌های هستی را با بیستون گره می‌زند و بیستون را مرکز تمام جلوه‌های طبیعت از آسمان و زمین قرار می‌دهد. پرتو در شعر بیستون رمانتیسم و امپرسیونیسم را درهم می‌آمیزد و تابلوهای جاودانة افسانة شب شهریار را با وزن افسانه نیما با درک و الهام شاعری خویش درباره بیستون می‌سراید و این انتخاب وزن و طرح اوّلیه، خواننده آگاه به آن دو اثر جاودانه را با ایهام‌های شگفت دربارة بیستون درگیر می‌کند و به زیباترین نحو ممکن از پس انتقال فرآورده‌های اطاق تخیل خود به خواستار برمی‌آید؛ بیستون را در شعر رشید که سخنی با کتیبة بیستون به زبانی تازه است به عنوان گام اول می‌توان به یاد آورد. با این تذکر که هر دو شاعر روی در بیستون دارند و این وحدت موضوعی چه در عنوان و چه در متن در ادبیات فارسی و عربی از نکات مهم و قابل بحث و بررسی است:

 

... یادم آرد سکوت تـو ای کوه شاعری کز سخن بسته لب را

آن که از نـای اندیشه عمــری دلکش افسانه‌ها گفـت شب را

داشت در ساز دل سوز و سازی بـا شب و مــاه راز و نیــازی

(1389: 183)

در بُعد دیگر به نوعی سرآغاز نمودهای صبغة اقلیمی که از نشانه‌های شعر نوین است از رشید یاسمی به کلان شاعران کرمانشاهی می‌رسد. در اینجاست که چون مجموعة شعر شاعران هر اقلیم ایران را می‌گشاییم، با نمادهای طبیعت آن سامان روبه‌رو می‌شویم. از شرق و غرب و شمال و جنوب و ایران مرکزی و... (شفیعی کدکنی، 1381: 113)

جای توجه و دقت است که در مجموعه‌های منتشره از بهزاد و پرتو تاریخ اشعار به ندرت مربوط به سرآغاز دهة چهل است (بهزاد، 1381: 21 / 41 / 45) و چند نمونة معدود (بهزاد، 1387): 14/ 16/ 20/ 24/ 27/ 29/ 32/ 36/ 42/ 45/ 47/ 50 / 58 /82

 

و اشعار پرتو کلاً مربوط به بعد از 1340 است و این نشانگر آن است که در سال‌های آغازین زندگی ادبی و هنری آنچه از طبع این شاعران به عنوان شعر سر زده است، طراحی‌هایی برای تسلط بر زبان، فرم، تخیل و تکنیک شمرده شده و به حساب نیامده‌اند و این ریاضت دشواری است که شاعر هر سروده را شعر نمی‌داند و بر آن گونه‌ها مهر بطلان می‌زند. این حرکت یعنی جدا شدن از قافلة فرسوده‌ای که هر چه گفت و چِفت و جُفت کرد در نظر او شعر است و ثبت می‌کند و به جای تعلیم پیشرو و تقویت تخیل اوج پیما، به جامعة جوان و پویا، تعمیر و تحریم را تلقین می‌کند، تعمیر در حد احیاناً اوزان عروضی و تحریم از نزدیک شدن به بیرون از دایرة اسلاف.

رشید در مثنوی نارون:

الا ای بــرافراشته نـــارون همانـا که یــادت نیاید ز مـن

یکی سال سی بازگرد و نظر بر این عرصة بوستان برفکن...

(دیوان رشید یاسمی، 1362: 73)

گویی الهام‌بخش شعر (خانة خاطرات) پرتو است که در همين شکل ابداعی رشید سروده شده است:

 

سوی تو بازای سرای کودکی من آمــدم از یــادهای گمشده سرشار

غـرقه در انبــوه خاطرات گذشته تکیه زده همچو یاس پیر به دیوار...

(کوچه باغی‌ها، 1389: 185)

رشید آن منظومه را که با خاطرة نازدودة تمامی انسان‌ها همراه است و یک نوستالژی به عمق گذشت سال و ماه زندگانی است، طراحی می‌کند و پرتو این طرح اولیه را با فرم ابداعی شاعر پیشرو به کار می‌گیرد و با بال تخیل بر بوم اندیشه رنگ می‌زند و تابلویی می‌آفریند به زیبایی بهار جوانی و کوتاهی عمر آن، بزرگ‌ترین هنر شعر امروز بیان مطول در مختصر است. در اینجا بحثی به درازنای زمان در کوتاه‌ترین منظومة ممکن در شعر پرتو صورت پذیرفته است. صورخیال در شعر پرتو کم‌نظیر است.

در جای دیگر گویی «شعر زمین» پرتو (همان، 1389: 134) در مقابل شعر «شهاب» رشید (دیوان رشید یاسمی، 1362: 87) گفته شده است:

 

ای شهاب، ای اختر حیران که چون تابان شوی

نــاشده پیــدا بـه دریـای عـدم پنهــان شوی

این ظهور نــاگهانی چیست وین عمــر قصیـر

وین تبدلها که گه چون تیر و گه پیکــان شوی؟ ... (87)

 

زمین

ای مهد آفــرینش و جان جهان زمین

ای برتر از خیـال و یقین و گمان زمین

اندیشه را تـــو نقطـة پــرواز بـوده‌ای

گر بـرده است راه به هر بیکـران زمین ... (134)

زیرا پرتو در کنار اوج در بیان اندیشه عمق دارد و بیشتر به زمین می‌اندیشد...

 

پرتو با این که هیچ یک از مراحل تحصیلی و تکمیلی رشید را طی نکرده است، اما با یاری از حوزة مطالعات وسیع و مرتبی که در زمینه شعر و ادب فارسی و ملحقات و متعلقات و ضروریات آن داشته «تفکر» را وارد حوزة شعر خود کرده است که بحثی گسترده را شامل است و در حوصلة این مقال نیست. در مقایسه و تطبیق سروده‌های؛ ماهی هوس، دوات، شبی در جنگل (1362: 23 / 15 / 5) در آثار رشید با شعرهای ریجاب، قلم، جنگل (1389: 202 / 114 / 112) می‌توان گسترة تفکر را در سروده‌های پرتو دریافت.

 

در اشعار پرتو می‌توان سخن‌ها گفت و نوشت و همان طور که دربارة دیوان رشید و بهزاد گفتیم و نوشتیم، آنچه دربارة این گسست تاریخی و پایان سروده‌های قالبی و آغاز و ادامة شعر فارسی نوین کرمانشاه توجه به آن مهم است، این که در مجموعة شعر رشید، به عنوان پیشرو و بهزاد و پرتو به عنوان پیرو، مابه‌الاشتراک نه به شیوة سلف، استقبال یا اقتفاء مداربسته همانند گذشتگان، بلکه در هر امر مشترک و مشابه، هر کدام تجربة هنری و حاصل تکنیک و تخیل شخصی را با زبان ویژة خود به ظهور رسانده‌اند و هستة اصلی این سرآغاز نوین و گسستن از دورة ناکام و ناتوان و بی‌سرانجام پیشین تنها بر حول محور «وحدت موضوع» است.

 

پرتو هیچ گاه شعر نیمایی را نیازمود، شاید به نحوی اندیشة دورشکار و توانایی طبع خود را برای دستیابی به هدف سرودن کافی می‌دانسته است ... (؟!) چنان که مظاهر مصفا «استاد برجستة ادب فارسی» دربارة شعر پرتو نوشت: « ... شعرش با آن استواری و گرم آهنگی و دورشکاری از یاد نمی‌رود... آن منظومه‌های استوار و پولادین با آن عاطفه و احساس دردآلود، آن ردیف‌های بریده از پیوند نسبت و اضافات با قافیه‌ها... سخن پرتو چراغ این امید را در دل سخن‌شناسان و غیرت‌مندان زبان زنده می‌دارد که زبان فارسی و کلام دری در مقابل سیل بنیان‌کن و لنگاری‌های زمانه همچنان بر جای ماندنی است.»(1389: 22)

 

تأثیر پرتو از ملک‌الشعرای بهار را که در دیوان رشید نیز ثمرة انعکاس طبع بهار آشکار است، از نوشتة مصفا به اشاره می‌توان دریافت. (1389: 24)

 

شعر فارسی عامیانه در کرمانشاه پس از سرودة محدود و منحصر رضوان و معتمدی در نهضت مشروطیت به محاق رفت و بار دیگر با شعر نوین فارسی کرمانشاه به پرچمداری یدالله بهزاد در کنار شعر نیمایی چهره نمود و نخستین بار اوّلین غزل فارسی عامیانه از بهزاد در مجموعة کتاب بیستون با عنوان «دَرْبِدَرْ» منتشر شد:

 

دَرْبِدَرْ

میــرم از پیش تـو نو از عَقَبم پانمیــات

هر چیَم سُسْ مُکُنُم، باز نَفَسِم جا نمیات...

(درویشیان، 1357: 83)

و نمونه‌هایی که در ویژه‌نامة گوهران منتشر شد:

 

وصف حال

نه چِشِم مینه و نه میشنَوَه گوش کَرِمْ

سَرِ پیری چــه بلاها که نیامد به سرم...

(گوهران، همان، 1387: 18)

زیرا در دو مجموعة گل بیرنگ و یادگار مهر، شعر فارسی عامیانه نیامده است.

 

و منظومة خاطرات بچگی، یاد قدیما، بار نبات، بَشْ خِوم در مجموعة شعر پرتو: (1389: 268 به بعد)

 

خاطرات بچگی

یـکی بود یکی نه‌وود او قدیمــا

روزگــار بچــگی بــود و ایمــا

مام که اصلا تو ای دنیا نه‌وودیم

فکر صُب و شَو و فردا نه‌وودیم... (269)

* * *

بش خوم

میان ای همه مردم هَمَش مه‌هی تونه دارم

کسی بشت زده حرفی بگو چشاشه درارم... (282)

 

در این دهه که ناسیونالیسم و رمانتیسم در شعر شاعران پیشرو تجلی کرد، بهزاد علاوه بر اشعار میهنی به فارسی به زبان کُردی که آن را پشتوانه زبان فارسی می‌دانست، بهترین‌ها را و پرتو نیز سروده‌هایی متفاوت از آنچه پیش از نهضت نوین ادبی در کرمانشاه به پرچمداری بهزاد آغاز شده بود، سرودند. در این دهه شاعر روشندل، شامی کرماشانی که به کُردی و فارسی یاریگر نهضت ملی شدن نفت و رویکرد او به تحول در شعر کُردی بود؛ ظهور کرد که در جای خود بدان پرداخته‌ایم. شاعری که در جغرافیای محدود کرمانشاهان و کردستان تیراژ سروده‌هایش بر سروده‌های احمد شاملو در جغرافیای سراسری ایران پیشی گرفت!

 

کندوکاو در شعر فارسی کرمانشاه از بیدل تا بهزاد را در اینجا با مراعات حوصلة این مجموعه به پایان می‌بریم و مقطع تاریخی از 1340 تا 1357 را با چهره‌ها و صداها و انجمن‌ها و انشعاب و انفراد و فراز و نشیب و اصلاح و تخریب در آن به مجالی دیگر موکول می‌کنیم.(35)

  • بازديدها: 1 384

شعر فارسی کرمانشاه از بیدل تا بهزاد - بخش سوم

نتيجه

پس از غور و بررسي در آثار و اشعار و دواوين شعر فارسي شاعران كرمانشاه، با تحقيقات لازم و تطبيق سروده‌ها و تحليل محتوي به مثلثي دست مي‌يابيم كه مي‌تواند نمايانگر سير تطور و تكامل شعر دوره‌هاي بيداري، تجدد و تحول نوين، در شعر فارسي كرمانشاه باشد. (رشيد ياسمي، بهزاد، پرتو) هر كدام ضلعي از اين نمودار هستند كه يدالله بهزاد با حضور در عرصه‌هاي مختلف و متفاوت در فرم و تكنيك، به سبب پرداختن به قالب‌هاي سنتي و نو و زبان ادبي فارسي، عاميانه و كُردي ... و با توجه به آنچه در اين نوشتار دربارة ويژگي‌هاي حركت ادبي بهزاد به آنها اشاره شد، جايگاهي برجسته و مقامي پيشرو را به خود اختصاص داده است.

 

رشيد ياسمي پيشكسوتي پيشرو و بلامعارض كه اين راه را بر شعر فارسي كرمانشاه گشوده است تا پيروان را به سرمنزل مقصود رهنمون آيد و پرتو با طبعي روان و صور خيال كم‌نظير و دستيابي به قلة هنر تشخيص و هويت‌بخشي انساني به اشياء و ورود تفكر منطقي به حوزة شعر سُنتي فارسي كرمانشاه، چهره‌هاي قابل بحث شعر فارسي كرمانشاه پس از كودتاي 1332 هستند.

 

توضیحات:

1ـ این که در تحفـ العالم، میرعبداللطیف شوشتری به حضور شاعرانی چون میرزا احمد شهاب ومیرزا محمد خضری شوشتری اشاره دارد، و ... این دوره را نمی‌توان قابل بحث دانست. (رک. میرعبداللطیف خان شوشتری، تحفـ العالم و ذیل التحفه، به اهتمام ص. موحد، کتابخانة طهوری، تهران، 1363، صص 180 ـ 176)

جزآتشکده آذر که اشاره به خضری دارد و می‌نویسد: «خضری مدتی در خدمات امام قلی خان می‌بوده [الله قلی خان] و این شعر ازو ملاحظه شد:

 

بختم آورده به صد خون جگر تا در دوست      مژه بر هم مزن ای دیده که آبم ببرد

رک ( آذر بیگدلی (1195 ـ 1124. ق)، آتشکده آذر، به اهتمام سیدجعفر شهیدی، مؤسسه نشر کتاب، تهران، 1337، ص 305)

 

و یک بیت هم از خضری در تحفـﺔ العالم شوشتری آمده است، ـ از میرزا احمد شهاب نیز ماده تاریخ بنای مسجدجامع کرمانشاه 1196 هـ . ق و دیگر غزلی است که برای ماده تاریخ وفات آقا سیدعباس بیگ مشعشعی سروده و بر سنگ مزار آن جناب در بقعه و مجتمع آیینی گره‌بان کرمانشاه نقر شده است.

مطلع غزل:

باز این چه ماجراست به خلق زمان بود      باز این چه ناله و چه خروش و فغان بود...

مقطع:

کلک (شهاب) از پی تاریخ زد رقم      (جنت مکانِ سید جنت مکان بود = (1214. ق)

 

(محمدعلی سلطانی، تاریخ خاندان‌های حقیقت و مشاهیر متأخر اهل حق در کرمانشاه، چاپ سوم، نشر سُها، تهران، 1384، ص 124)

رک. احمد تبریزي (متوفی 1232.ق)، تذکرة اختر، جلد اول، به کوشش دکتر ع. خیامپور، تبریز، 1343.

عبدالرزاق دنبلی (متوفی 1243.ق)، نگارستان دارا، جلد اول، به کوشش دکتر ع. خیامپور، تبریز، 1342.

احمد قاجار (هلاکو) (اتمام تذکره 6 ـ 1255)، مصطبه خراب، به کوشش دکتر ع. خیامپور، تبریز، 1344.

 

* در منابع یادشدة بالا به شاعرانی چون؛ امید، ساغر، فطرت، گلشن، مشفق، نظیر، مذنب و دولتشاه از کرمانشاهان اشاره شده است که بعضی ساکن کرمانشاه و بعضی در سایر نقاط می‌زیسته‌اند و به هر حال به نام شعر فارسی کرمانشاه ابیاتی که مجموعاً به پنجاه بیت نمی‌رسد از آنان ذکر شده است و از دواوینی که به تنی چند از آنها نسبت داده شد، جز ديوان دولتشاه اثری موجود نیست.

 

ازمیرزا احمد شهاب و میرزا محمد خضری شوشتری در تذکره‌های دورة قاجاریه اسم و رسمی نیامده است:

 

2ـ آنچه در اوضاع اجتماعی و فرهنگی کرمانشاهان در ایام محمدعلی میرزا دولتشاه (1237 ـ 1221 هـ . ق) آورده‌ايم که میرزا محمدنامی، حاجی ملاحسن بسمل، طرب همدانی، میرزا عبدالباقی اصفهانی، مهدی خان کلهر، مهجور کلهر و... که افادات ادبی آنها به دورة محمدشاه و ظهور انجمن ادبی بیدل منجر شد، آن را نمی‌توان حرکت ادبی منسجمی تلقی کرد. (محمدعلی سلطانی، تاریخ مفصل کرمانشاهان، ج 5/4 ، نشر سُها، تهران، 1381، ص 302)

 

3ـ صاحب گلستان جاوید اکثر قریب به اتفاق اعضای انجمن بیدل را در زمرة مریدان طریقة نعمت‌اللهیه ذکر کرده است. (رک. جواد نوربخش، گلستان جاوید، چاپ دوم، تهران، 1373)

4ـ در حاشیة کتاب از صبا تا نیما می‌نویسد: «بعضی از شعرای درجة دوم دورة محمدشاه و ناصرالدین شاه عبارتند از... میرزا رضاقلی سلطانی، کلهر کرمانشاهی، ... (؟!) (رک. یحیی آرین‌پور، از صبا تا نیما، ج 1، چاپ چهارم، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی با همکاری فرانکلین، تهران، 1355، ص 79)

 



5 ـ صاحب افضل التواريخ مي‌نويسد: «در دورة ناصری و مظفری، در ایران از شاه و گدا و رجال و نساء و شهری و رستاقی، صد هزار نفر هستند که شعر می‌سرایند؛ اغلبی شاعر و اکثری متشاعر و قلیلی شویعر هستند. و من اشعار اغلب این شعرا را شنیده، یا خودشان را دیده‌ام. بیشتر از بیست نفر شاعر استاد قهار قادر ماهر نکته‌سنج ندیده‌ام. بهتر از جمیع آنها، مرحوم حسینقلی خان سلطانی و مرحوم فتح‌الله شیبانی بودند. و این دو نفر با جناب شرف‌المعالی آقا میرزا سید محمد «بقا» تخلص، که بعد از مرحوم میرزا آقاجان پرتو اصفهانی، بهترین نویسندگان خط نسخ است و ادبیت کامل دارد و در شعر و قواعد آن استاد این دوره است، مأنوس بودند؛ و غالباً انجمن داشتند و گاهی به بنده منزل تشریف می‌آوردند.

 

در نظرِ بنده، شعر شیبانی و سلطانی برتری داشت؛ لکن، جناب شرف‌المعالی که با من بیشتر مأنوس بودند، به من فرمودند: « اشعار فتح‌الله خان شیبانی شتر و گربه است؛ یعنی: گاهی لفظ رقیق و سلیس و ملایم دارند و باز گاهی لفظ خشن و سطبر، که مغایر ملایمت طبع است، به میان می‌آورند. گاهی درست بیان مطلب می‌کنند و گاهی به اغلاق و تعقید می‌اندازند. واقعاً تحقیق جناب شرف‌المعالی همین طور است که نگاشتم.» لکن می‌گویم: « گر یکی عیبی بود با صد صفات، بر مثال چوب باشد در نبات.» اگر در یک قصیدة فتح‌الله خان شعری ناهموار دیده شود، باز چون به سبک ترکستانیان ساخته، نمی‌توان عیب گرفت. غلط ندارد و تلفیق آن مثل تلفیق شعرای عهد صفویه نیست. و باز جناب شرف‌المعالی به بنده گفتند که: «حسینقلی خان سلطانی ضبط [خبط] دماغ دارد، باسواد و با اطلاع است؛ لکن، هنوز در شعر تابع امیر معزی است و دنبال او می‌رود و خود را از خبط دماغ، بهترین شعرا می‌داند.» این مطلب را هم آقای شرف‌المعالی درست فرمودند؛ لکن سخن صحیح این است که: شرف‌المعالی در قواعد و ملایمات شعر، بهتر از فتح‌الله خان شیبانی و حسینقلی خان سلطانی بود؛ لکن، آن دو نفر بهتر از این یک نفر شعر می‌گفتند. جهت این کار را بنده می‌دانم و شرح نمی‌دهم. سواد عربیت حسینقلی خان بهتر از این دو نفر بود؛ لکن از خبط دماغ غالباً ساکت می‌نشست و سخنی نمی‌گفت و به کسی اعتنا نمی‌کرد. ولی، بیست هزار اشعار عرب و عجم از حفظ داشت. من در مدح استاد خود شرف‌المعالی و حسینقلی خان سلطانی که بسی برتری داشت، ستایشی نکردم؛ ولی، در حق فتح‌الله خان شیبانی این شعر گفتم:

 

به روزگار اگر شاعر سخندانی است وحید عصر، ابونصر خان شیبانی است

حسینقلی خان سلطانی روزی به منزل من آمد. چند نسخه عروض فارسی در منزل من دید که به خط خود نوشته بودم. آنها را گرفت و برد؛ و لختی نگذشت که بِمُرد و‌آن نسخه‌ها به دست من نیامد. یکی از آن عروض‌ها، عروض سیفی شاعر بود که در جایی می‌گوید:

تا لب او دید سیفی در شراب      از مثلث می‌نماید اجتناب

 

کنون، بیست سال است که از آن زمان می‌گذرد. حسینقلی خان سلطانی، که اصلاً از ایل کلهر کرمانشهان بود، و فتح‌الله خان شیبانی وفات کرده؛ لکن، جناب شرف‌المعالی آقا میرزا سیدمحمدبقا، بحمدلله، زنده هستند و سالی یک دو سه بار یکدیگر را در تهران ملاقات می‌کنیم و اگر آقای شرف‌المعالی این اوراق را ببیند، از بنده منزجر می‌شود؛ لکن، من حقیقت حال را نوشتم. من می‌توانم از مرحوم فتح‌الله خان شیبانی بسی شرح‌ها نگارم؛ لکن، چون کتاب «گنج گهر» و «درج درر» و سایر تصنیفات ایشان چاپ شده است، دیگر مستغنی از شرح و بسط بنده هستند.»

(غلامحسین افضل‌الملک، افضل التواریخ، به کوشش منصورة اتحادیه (نظام مافی)، سیروس سعدوندیان، چاپ اول، نشر تاریخ ایران، تهران، 1361، صص 424 ـ 423)

[دربارة بيدل، ديوان بيگي شيرازي مي‌نويسد:] بیدل مازندرانی: از بنی‌اعمام میرزا علیقلی اقبال تخلص چلابی است. اسمش حاجی میرزا محمد و پدرش میرزا علی محمد از مازندران به کرمانشاهان آمده تأهل اختیار و تولد مشارالیه در کرمانشاهان شده. آنچه خارجا از حالاتش استفسار رفت در بدیهه‌گویی، خاصه در تاریخ، تسلطی غریب داشته و قطعات بسیار از ده تا سی بیت دارد که تمام مصرع‌هایش تاریخ است. در سایر اقسام شعر نیز طبع روان و سریع داشته که معاصرانش به تقدمش اعتراف داشته‌اند. چنانچه شخصی گفت؛ در طهران در مجمعی از شعرا که حکیم قاآنی هم حاضر بود، بودم و دیدم مکرر او را استاد خطاب کرد. وقتی هم غایب بود تعریف او را کرده می‌گفت عجب است که تا قصیده مطرح می‌شود فی‌الفور استاد جواب می‌گوید. مثل این که جواب را گفته و نوشته و حاضر داشته است. در اوایل عمر هم که مشغول نوکری دیوان بود صوتی خوش و مشربی وسیع داشته چندان هم از مناهی مجتنب نبوده اما در اواخر عمر، توفیق الهی شامل حالش شده تائب و مشغول تعزیه‌داری و مصیبت‌نگاری شد و دیگر هر چه گفت و نوشت نظماً و نثراً در مدایح و اخبار اهل بیت اطهار بود. چنانچه در خاتمة کتاب «تحفـ الذاکرینش» که چاپ شده، سلطانی قصیده‌ای گفته و در آنجا بیان نموده که به واسطه مدحت‌سرایی و تعزیه‌گویی جناب خامس آل عبار ارواح العالمین فداه و سایر ائمة معصومین صلوات الله علیهم اجمعین در عالم رؤیای یکی از صلحا، از آن حضرت مشرف به لقب «حسان الائمه» شده.

 

بالجمله فقیر [ديوان بيگي] در کرمانشاه «تحفـﺔ الذاکرین» او را دیده، طالب سایر اشعارش شدم. خان سلطانی چند جزوه از قصاید او را با شرح مجملی که خودش در ابتدای آن اوراق نگاشته بود، فرستاد. محضر مزید تبیان آن هم نوشته می‌شود. سلطانی بعد از ذکر اسم می‌گوید؛ این استاد مرحوم، در زمان حشمت‌الدوله محمدحسین میرزا خلف دولتشاه حکمران کرمانشاهان به منصب ملک‌الشعرایی عراق مقرر بود و در عهد شاهنشاه مبرور محمد شاه به شغل سررشته‌داری توپخانة کرمانشاه منصوب بوده در ادبیت و عربیت و علم عروض و موسیقی بهرة وافی داشته و در نظم قطعات تواریخ تاکنون مانند او کسی نیامده و قدرت طبعش به طوری بود که قصاید مشکله را به سبک هر شاعری بلاتأمل می‌گفت به کمتر از ساعتی و می‌نوشت چنان که می‌گفتی در حفظ اوست و او را در کتب تذکرة معاصرین استاد الشعرا نوشته‌اند و تمامی شعرای عصر کرمانشاه تربیت از او یافته‌اند. مختصر اوصافش زیاده از اینهاست.

 

از منظومات و مصنفاتش: «دستان ماتم» در مقتل و «تحفـ الذاکرین» و «وقایع صفین» در بحر تقارب و «عسر و یسر» در بحر و طرز مثنوی مولوی که حکایات کتاب «فرج بعد الشدة» را به نظم آورده «ربیعیه» در علم صرف و دیوان قصاید و غزلیات و غیره قریب بیست هزار بیت که از نااهلی اولادش همة اینها تلف شد.

 

وفاتش در شب بیست و یکم یا نوزدهم شهر رمضان المبارک سنة هزار و دویست و هشتاد و نه. ـ سلطانی و ناصری و کوثر و خسروی و منظر و میرزا محرم خلیفة معلم خانه و میرزا محمد علی مجرم افشار و غیر اینها همه در خدمت او ترقی کرده‌اند و کفی بذلک و تمام معصومین از چهارده تن و بسیاری از امام‌زادگان را مدایح غرا در سلک نظم کشیده. بالجمله مردی پاک‌ذات، نیک‌فطرت، خوش‌صحبت، باسخاوت و همت بود. غفر الله له.»

 

اما اشعارش، آنچه خان سلطانی فرستاد چهار جزو مرتب از قصایدش تا آخر حرف دال بود که آنچه در اینجا نوشته می‌شود از آن جمله است و اگر بعد چیزی به دست آید ان‌شاءالله در ملحقات زیاده خواهد شد. اما مصنفاتش فقیر همان «تحفـﺔ الذاکرین» چاپ را دیده‌ام. کتابی است که به کار ذاکرین حالا خیلی خوب می‌خورد و از آنجا که هر کس به هر وسیله خود را منسوب به خدمت آن بزرگوار نماید، رستگار می‌شود، رستگار است. نهایت بعضی از اخبار او را باید خیلی زحمت کشید تا در کتب مقاتل پیدا کرد. زیرا که یا سند به دست نداده یا راجع به کتاب غیرمعروف از عالم غیرمشهور کرده... .

 

[در گنج شايگان آمده است] در بدایت دولت محمدشاه فوجی چند از سپاه نظام این مرز و بوم در حفظ ثغور ایران و روم با عراده‌های توپ و قورخانه‌های موفور مأمور می‌گشت. بیدل آن سپاه را به سررشته‌داری همراه آمد... تا آن گاه که افسر و گاه به فر و شوکت شاهنشاه زیب و زیور یافت. بیدل را مشرفی فوجی از نظام و مصاحبت یکی از سرهنگان عظام حاصل آمد. یک چندی است که از شغل و عمل دیوان اعلی مطلقاً دست شسته و از انشا و استیفا هر دو استعفا نموده در گوشه‌ای به نوشتن کتاب مقتلی مشغول است...

(گنج شایگان، ص 152)

رک ایضا: مجمع الفصحا (جلد 4، ص 165)؛ ریحانـ الادب(ج 1، ص 188)؛ و الذریعـ (ج 9، ص 153) و مدایح معتمدی میرزا علی فنا. (حدیقـ الشعراء، سیداحمد دیوان بیگی شیرازی، تصحیح و تکمیل و تحشیه دکتر عبدالحسین نوایی، انتشارات زرین، تهران، 1364: صص 298 ـ 295)

 

[همچنين ديوان بيگي شيرازي دربارة سلطاني مي‌نويسد:] سلطانی کلهر کرمانشاهانی: اسمش حسینقلی خان پدرش مصطفی قلی خان دیوان بیگی کرمانشاهان که مدتی هم حکومت طوایف کلهر را کرده جدش حاجی شهباز خان از مردمان خوب خیر زمان، آثار خیرش از مسجد و مدرسه و سایر ابنیة خیرات و موقوفاتش در کرمانشاهان مشهود و مشهور و عیان. مجملا آبا و اجدادش سالیان دراز در کرمانشاهان مطاعیت و بر طوایف کلهر حکومت و ریاست داشته‌اند و قلیل زمانی است که به یک بطن دیگر از همین سلسله منتقل شده و اسباب اختلال حال این طبقه گردیده. با وجود این که در میان اینها اهل فروسیت و شجاعت و بصیرت در عاملی بسیار و صاحبان فضل و کمال و هنر و ادب بر خلاف آن طایفه بی‌شمارند که از جملة شعرای آنها «صبوری» و «کوثر» و «ناصری» و «محمود» ذکر خواهند شد و در ذکر خصوصیات و کمالات سایران آنها به سبب عدم مناسبت به مقام حاصلی نیست و خارج از مقصود عالیه است.

 

اما حال خان «سلطانی» که مقصود حالیه است مختصر این که الحال که سال هزار و دویست و نود و شش است، چهل و هفت سال از عمرش گذشته و یکی از اعاجیب روزگار و علامات قدرت پروردگار است. زمانه‌سازی نمی‌دانم و عبارت‌پردازی نمی‌توانم. اما آن قدر می‌بینم که از هر علمی سخن می‌رود آگاه است و به هر طریق که می‌پویی همراه. عرفا او را از خود می‌انگارند و علما عالمش می‌پندارند و اهل ادب بر تقدمش اذعان دارند و شعرا از اساتیدش می‌شمارند. ديگر نظم و نثر و احاديث و اخبار و تواریخ و قصص و امثال و نکات تماماً در این مجمل که گفته شد، مفصل است. علی التحقیق اگر در این دور زمان مثل ایام سلف تربیت و تشویق اهل کمال می‌شد امروز در تعداد معلمین محسوب و در غنا و ثروت کم مثل بود، ولی چه سود که در این زمان فضل و ادب را مسخره می‌شمارند و لهو و لعب و مسخرگی را شهرت می‌دانند. چنانچه سلطانی با این فضل و هنر ـ اگر چه بحمدالله تعالی تهیدست و محتاج و غیرمعروف نیست ـ ولی از طرف اشتهار به کمال، آنها كه قابل شاگردیش نیستند نهایت بلند نام‌تراند و از جهت معاش، آن مایه وسعت ندارد که تواند به دلخواه بذل وجود نماید و احبا و زیردستان و ارحام خود را به وضع خاطرخواه کفالت کند و چون این رسم خاصة دنیاست و اهل دانش ملتفت‌اند، بهتر این که از این مطلب صرف نظر کرده به خصایص حالات و ذکر مؤلفات و مصنفات و اشعار معزی الیه بپردازیم.

 

اما خصوصیات حالاتش مردی است افتاده و آرام و رفیق و انیس و شفیق و کلیة اهل ادب را خیر جلیس. هر چه در اخلاقش سخن بیش گویم کم است. از بدو عمر، نظر به استعداد فطری خود، مشغول تحصیل کمال شد و از همان کودکی آثار فضل او ظاهر و روز به روز بروزش بیشتر می‌شد تا آنجا که بعضی از علما از پدرش علیه‌الرحمه خواهش و اصرار کردند که قلیل زمانی او را به عتبات عالیات و اماکن شریفه فرستد تا به واسطة تحصیل در آن مقامات عالیه به مقامات عالیة علوم ظاهری رسد و در زمرة علما و فضلا محسوب گردد. تقدیر الهی پدرش را از تمکین به این کار به انکار داشت. مع هذا، به همان تحصیلی که در کرمانشاهان کرده و شوق خود و تحری و مذاکره و مطالعه، صاحب این مراتب شده بعضی از ولایات ایران از قبیل طهران و اصفهان و رشت و گیلان را دیده محض زیارت هم به اماکن شریفه مشرف شده در اول ورود حضرت والا حسام‌السلطنه دام اقباله العالی به دارالدوله که اواخر سال هزار و دویست و نود و سه بود شرح حالش معروض افتاد و قصیدة غرا عرض کرده مورد تحسین و الطاف شد و در زمرة چاکران خاص منتظم گردید. از ‌آن وقت تاکنون در آن حضرت، معزز و محترم و به انعامات مخصوصه و رواتب و مقرری خاصة سرکاری مخصوص و محفوظ و موظف است و با این فقیر مأنوس و مربوط و غالباً از فیض صحبتش استفاضه می‌کنم و در جمع این اوراق هم خیلی همراهی کرده‌اند، چنان که در مواقع خود گفته شده.

 

اما در مراتب شاعری که مقصود بالفعل است تا حال قریب شصت هزار بیت از منظومات خود مکتوب و محفوظ کرده و به هر یک نظر کنی از دیگری بهتر است و هر قصیدة مشکلی از اساتید سلف ذکر شود بدون اندیشه و تفکر جواب می‌کند و به احسن وجه از عهده می‌آید به همان طرز و اسلوب. از کتب منظومه‌اش آنچه تمام است:

 

1ـ کتاب ضیاءالفرقدین به بحر مثنوی مولوی در مقتل جناب سیدالشهدا ارواح العالمین فداه معادل پنج هزار بیت.

حدیقـ الاعجاز به بحر هفت گنبد نظامی مشتمل بر ذکر یکصد و ده معجزه از معجزات حضرت مولی الموالی سلام الله علیه، همان قدرها.

هفت اورنگ ایضاً در بحر و مثل هفت گنبد مشتمل بر هفت مجلس بهرام قریب چهار هزار و پانصد بیت.

4ـ قصة عجیب و غریب که در الف لیلـﺔ و لیلـﺔ است به بحر تقارب نه هزار بیت.

5 ـ دیوان قصایدش معادل بیست و پنج هزار بیت.

6 ـ غزلیاتش پنج هزار بیت. مثنویات متفرقه و مراثی هم خیلی دارد.

 

اما کتب منثوره که در دست دارد ناتمام است و خداوند ان‌شاءالله توفیق اتمام دهد:

بحر البکاست در مقتل حضرت ابی عبدالله روح‌العالمین له الفداه.

2ـ تاریخ مسمی به بدایع الوقایع که از سال هجرت عنوان کرده و وقایع کلیة اتفاقیة دنیا را سال به سال ثبت نموده و تا حال سلطان حسین میرزای بایقرا و مقارن ظهور صفویه نوشته.

طراز البیان در ترجمة تاریخ ابن خلکان، جلد اولش تمام است.

درة السلطانیه در حال آل عثمان و اصل سبب نگارش این شده که اول تاریخ مختصر عربی مخبر بر حال آن سلسله به دستش آمده خواست ترجمه کند. بعد از عنوان مطلب، شوقش کشانید بر این که حالات آنها را از تواریخ به دست آورده بنویسد و مشغول شد و بعض متفرعات دیگر هم از قبیل تاریخ مختصر سلاطین عجم و ممالک اروپا و جغرافیا بیفزود و یک جلد را که شامل است بر مقدمة حال آنها تا زمان سلطان سلیم خان ثالث که سال هزار و دویست و سه است، به انجام رسانیده.

5 ـ مناقب حسامیه است که اول به میل خاطر در محامد و حال حکومت کرمانشهان و کردستان عنوان کرد و بعد حسب الفرمایش، ملتزم شد که کلیة حالات و آثار حضرت والا [حسام‌السلطنه سلطان مراد میرزا] را با قصاید خوبی که شعرا در مدحشان گفته‌اند علاوه نماید و اکنون مشغول است.

 

اما امیرالشعرا در مجمع الفصحا نوشته که در هزار و دویست و هفتاد و چهار در طهران ملاقاتش کردم و چند کتاب او را نام برده‌اند که ابدا در اینجا فقیر ذکر نکرده‌ام و حال آن که اینها را خودشان به فقیر گفته‌اند. می‌شاید که در آن وقت مقصودشان همان اسامی بوده بعد برخی را خود تغییر داده باشند. والله اعلم.

اما آنچه را فقیر در اینجا می‌نگارد، از خودشان خواهش کرده‌ام که بعض از قصایدی که در مدایح معصومین سلام الله علیهم عرض کرده نسخه دهند ولوکان قصایدی که مضامین و قواعد شاعریش به از آنها باشد داشته باشند. لهذا در این اوراق هر چه از قصاید نوشته شود اولاً از آن قبیل است با قدری از مراثی و قلیلی از غزلیات و یک قطعه که با وجود بی‌آلایش خود در تعریف جوهر معمول حریفان به خواهش بعضی از ایشان گفته و بعد از آنها هم قدر دیگر از متفرقات با وجه گفتن آن نوشته می‌شود.

اما خاتمة حال خیریت مآل او این که در جمادی الاولی سنه یک هزار و سیصد و سه از کرمانشاهان نوشته بودند که خان سلطانی در ماه قبل به رحمت الهی واصل شد. رحمـﺔ الله علیه. و این فقیر در ماده تاریخش گفته‌ام، «سلطان شهید یار با سلطانیست» و «شاه شهیدان شفیع سلطانی باد.»

 

درمجمع الفصحا (ج 4، ص 342 تا 350) شرحی دربارة سلطانی آمده که مغایرتی با حدیقـﺔ الشعرا دارد. منجمله تاریخ تولد او درین تذکره 1247 آمده و اسامی تألیفات او: «نجات الثقلین فی مقتل الحسین»، مثنوی «تمثال البدیع»، به وزن «مخزن الاسرار»، «شکرستان» به وزن «حدیقه»، مثنوی «نورالیقین» بر وزن رمل، «رساله باغستان» بر شیوة «گلستان»، کتابی در شرح لغات و اشعار فارسی موسوم به «گنج بادآور»، کتابی در قواعد قافیه و عروض، تذکرة موسوم به «مطلع شعری» در ذکر اشعار معاصرین.

 

رک ایضاً: المآثر و الآثار (ص 105) و مقالة «سلطانی کرمانشاهی» به قلم غلامحسین دولتشاهی (مجلة ارمغان سال 17، ص 476 تا 480) (همان، صص 800 ـ 788)

* هیچ یک از آثار مرحوم سلطانی جز مورد قصائد السلطانیه كه آن هم ناقص است و یکی دو مورد جزئی بقیه در دسترس نیست و... (؟!)

6 ـ در سال 1337 هـ . ق به تشویق عباس میرزا سالار لشگر فرزند عبدالحسین میرزا فرمانفرما در حکومت کرمانشاهان، میرزا فتح‌الله خان نصیر دیوان از طایفه حاجی‌زادگان به جمع‌آوری قصاید سلطانی پرداخته و با همکاری میرزا احمد خان معتضد الدوله تعدادی از قصاید را گردآوری و بازنویسی و حروف‌چینی سربی کرده و عاقبت به سال 1340 هـ . ق = 1300. ش در مطبعة شرافت احمدی به مدیریت «توکلی» معروف در 191 صفحه به قطع خشتی به نام قصائد السلطانیه چاپ و نشر نموده است. در پاورقی صفحة 191 می‌نویسد: « آگاهی با مطالعة دیباچه آقایان محترمی که مسبب طبع شده‌اند معلوم و مخصوصاً قسمتی از مخارج را حضرت اقدس والا شاهزاده سالار لشگر، پور (فرمانفرما) تأدیه فرموده‌اند و بقیه را بنده [میرزا فتح الله خان نصیرالدیوان] متکفل شده تا از فروش مجلات آن عاید دارم.»

 

چنان برمی‌آید که بندة خدا مغبون هم شده است به هر حال جز این مورد تمامی آثار سلطانی از نظم و نثر به علت‌هایی که جای کالبدشکافی آن در اینجا نیست، از میان رفت و... نسخه‌ای از قصاید السلطانیه یاد شده چاپ سربی در کتابخانة شادروان استاد یدالله بهزاد اهدایی به دانشگاه رازی موجود است که توسط استاد بهزاد مورد مطالعه و بررسی تطبیقی با نسخ قصاید قرار گرفته و در مواردی اغلاط مطبعی و غیرمطبعی آن نسخه نیز تصحیح و در حاشیه به خط خویش آورده است. به عنایت بهزادِ مرحوم، نسخة عکسی تجلید شدة آن نمونه در کتابخانة اینجانب موجود است که برای این پژوهش مورد رجوع بوده است.

 

7ـ پس از قریب سی سال دوری از کرمانشاه و انزوا و خدمت مطلق فرهنگی به آن دیار و پرهیز از رسانه مکتوب و شفاهی و صوتی و تصویری مربوط، در پاییز 1392 پس از عدم قبول پیشنهاد برگزاری بزرگداشت کشوری برای صاحب این قلم، به اصرار و پیگیری‌های مكرر تلاشگر ارجمند آقای دکتر ابراهیم رحیمی زنگنه مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمانشاه، برای انجام سخنرانی در نشست علمی استان دعوت شدم. به علت‌ها ازجمله این که میزبان تازه به مدیریت منصوب شده بودند و دیگر آگاهی به مستمعین همشهری که در کرمانشاه فرهنگ به معنی عام و خاص آن مهجور و منجمد است و ربطی به سنی و شیعه و یارسان و... ندارد. بنابراین عنوان سخنان را «سیر اندیشه و ادبیات آیینی در کرمانشاه» که مختص مکتب شیعی است برگزیدم با تأکید بر این که در طی بالغ بر سی سال از روند اجرایی و فرهنگی و... جمهوری اسلامی ایران در کرمانشاه، کوچک‌ترین اعتنایی به پرچمداران ادبیات عاشورایی این ولایت و آثارشان نشده است و با این ترتیب وضعیت دیگر فرهنگ‌ها روشن است. حضور دانشگاهیان و اهل قلم واقعی و شاعران و هنرمندان عرصة موسیقی و خطّ و اهالی و عنایت و محبتشان را فراموش نمی‌کنم گرچه اهدای لوح تقدیر پایانی، حلاوت روحانی دیدار یاران و روزة سی ساله را بر من تلخ گردانید به هر حال... درباره ادبیات آیینی در کرمانشاه در طی این سی سال دو پژوهش که هر دو مربوط به پایان‌نامة دورة کارشناسی ارشد می‌باشد، انجام گرفته است:

1ـ میرزا احمد کرمانشاهی « الهامی»، دیوان الهامي کرمانشاهی، به مقدمه، تصحیح و تحقیقامید اسلام‌پناه، میراث مکتوب، تهران، 1379.

 

2ـ تحفـﺔ‌الذاکرین بیدل براساس نسخة موجود در کتابخانة اهدایی استاد یدالله بهزاد به دانشگاه رازی توسط علیرضا شهرستانی در مقطع کارشناسی ارشد ادبیات فارسی از آن دفاع شده که منتشر نشده است.

 

8 ـ شانس آن را داشتم که به لطف شادروان سیدمحمدسعید غیرت نسخة کامل این شعر را از بیاض مرحوم پدرش سیدعبدالکریم غیرت یادداشت نمایم. رحمت الله علیهما.

9ـ این سروده دور نیست الهام‌بخش سرودة شادروان اخوان ثالث بوده باشد که گفت:

 

ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم      تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم

تو را ای گرانمــایه، دیرینه ایـران      تو را ای گرامی گُهــر دوست دارم

 

این نکته خالی از لطف نیست که دو بیت شعری که در آغاز قسمت‌های سریال امام علی(ع) با صدای استاد صدیق تعریف خوانده می‌شد از مظفر کرمانشاهی است. از عرفای قرون اولیه، براستی شاعران شهر ما، شاعران دردهای بزرگ بوده و هستند:

 

و لقدلسعت حیـﺔ الهوی کبدی فلا طبیب لها و لا راقِ

الا لحبیـب الــذی شغفــت به فعنده رقیتی و تریاقِ

(محمدعلی سلطانی، 1378: 214)

10ـ گذشته از آثار شاعران مهاجر از کرمانشاه، تا پیش از انقلاب اسلامی در حوزة شعر فارسی یگانه شاعری که صاحب دیوان پر پیمان و جامع و جالب بود که به شیوه‌ای زیبا و نفیس از لحاظ محتوای کاغذ و چاپ و کتاب‌آرایی و صحافی چاپ و منتشر شده بود کلیات آثار سیدعبدالکریم غیرت بود که به اهتمام فرزند برومندش سیدمحمدسعید غیرت با همتی والا جامة عمل پوشید و اگر دیوان حسن خان دبیر اعظم نیز به همان سبک و سیاق منتشر می‌شود شاید امروز ما اسناد معتبر فرهنگی در شعر فارسی بعد از مشروطیت در کرمانشاه را در دست داشتیم که متأسفانه نشد... (رک. کلیات آثار سیدعبدالکریم غیرت کرمانشاهی، به اهتمام سیدمحمدسعید غیرت، شرکت چاپخانة فردوسی، تهران، 1338)

11ـ شَنْد به معنی منقار مرغان است امّا در اینجا غیرت از یک ضرب‌المثل کرمانشاهی استفاده کرده است که «فلانی از هر طرف باد میا شَن مُکُنَه» و شَنْ را برای قافیه به شَنْد تغییر داده است. شَنْ از ابزار باد دادن خرمن است.

 

12ـ «تف به قند کردن» از ضرب‌المثل‌های روستاهای اطراف کرمانشاه است درباره پاکی افراد پرهیزگاری که در معرض اتهام قرار می‌گیرند، گفته می‌شود و...

13ـ آو: آب

14ـ تک و تَوْ: تک و تاب

15ـ یَلْخی مخفف ایلخی ترکی گله اسبان، رمه، اما در اصطلاح مردم کرمانشاه به معنی رها شده و بی‌صاحب می‌آید. جِدَوْ بیماری پای اسب است و اصطلاح بیطاری است.

16ـ روی جلد کتاب شکرستان آمده است: کتاب شکرستان « اثر طبع یگانه ادیب فرزانه آقای محمدجواد شباب» ـ با اجازة ادارة محترم معارف کرمانشاه، چاپ اول، قیمت پنج قران، به سرمایة کتابخانة کاویانی، به کتابخانه‌ها و قرائت‌خانه‌ها با تخفیف کلی داده می‌شود. مطبوعات خودتان را به مطبعة شرافت احمدی رجوع نمایید که با بهترین حروف‌های فارسی و فرانسه و مناسب‌ترین (قیمت مطابع ایران به طبع رسانند). * کرمانشاه مطبعة شرافت احمدی * سال 1306 شمسی.

17ـ رشید یاسمی و کیوان سمیعی هر کدام در حوزه تحصیل و تحقیق و تتبع خود در سطوحی مختلف با سایر شاعران فارسی‌گوی کرمانشاه تفاوت داشته‌اند و جز شعر در حوزة ترجمه و تحقیق و تاریخ و تدریس و مطالعه غوری تمام داشتند. ابوالقاسم لاهوتی نیز در غربت چهره‌ای متفاوت بود.

18ـ برای آگاهی بیشتر رک. محمدعلی سلطانی، احزاب سیاسی و انجمن‌های سرّی در کرمانشاه از فراموش‌خانه تا خانة سیاه، ج 2، سُها، تهران، 1378.

19ـ هشتمین انجمن ادبی ـ انجمن دانشوران ـ این انجمن در سالن روزنامة ملی کرمانشاه همه هفته عصرها پنجشنبه تشکیل می‌یافت و فرج‌الله کاویانی هزینة تشکیل انجمن را شخصاً متحمل بود. این انجمن ابتدا به مدیریت علامه وحیدی و سپس به مدیریت حسین ناظمی (اقبال) تشکیل و مدت هفت سال این انجمن دوام داشت. شعرایی که در انجمن دانشوران حضور می‌یافتند عبارت بودند از: حاجی میرزا یحیی غزالی، سیدعبدالکریم غیرت، حسین تولایی، محمدحسین جلیلی(بیدار)، غلامرضا پارسا، سروان دیانوش « افسر قضایی ارتش»، شکرالله مسرور، عبدالله نکونام، سلیم ضرابی، محمد رادمنش متخلص به مجذوب، ایرج رضایی، انور، علی سالک، احمد مهجور، کریم کوهساری «تمکین»، فریدون نکونام، حشمت‌الله پولکی (صابر)، حاجی فتوت، محمد آذری، معینی، ایرج امیری، حاجی ؟ ، هادی صادق‌پور متخلص به ارفع، علی رضایی، علیرضا سهایی، تقی رشیدی و نگارنده [میرزا باقر شاکری] که گرداننده حقیقی این انجمن به شمار می‌رفتم و این انجمن از سال 1322 شمسی تا اول خرداد 1329 شمسی ادامه داشت. (باقر شاکری، 1337: 50 ـ 149)

 

[* چگونه هادی ارفع (1313)، فریدون نکونام (1309)، با توجه به تاریخ تولدشان در این انجمن عضویت داشته‌اند (؟!) و بعضی دیگر هم ...]

20ـ « انجمن حکیم نظامی ـ به گفتة آقای اینجوی در آن زمان (19 ـ 1318) که [اینجوی] و «بیدار» [محمدحسین جلیلی] عضو انجمن حکیم نظامی شدند، اعضای آن عبارت بودند از: تقی آق اولی متخلص به بینش، عبرت نایینی، مجدالعلی بوستان، علی قویم، احمد اشتری، امیری فیروزکوهی، پارسا تویسرکانی، احمد گلچین معانی، جلال همایی، محمدعلی ناصح، رهی معیری، احمد سهیلی خوانساری، محیط طباطبایی، عباس فرات، صابر همداني، هادی حائری، ابراهیم صفایی، حسین شجره، ابوالقاسم حالت، محمدعلی نجاتی و چند تن دیگر که در حال حاضر نام‌هایشان به یاد نمی‌آید، عده‌ای هم بودند که گاهگاه در آن انجمن حضور می‌یافتند و حتی در مسابقات و طرح‌ها شرکت می‌کردند، ولی عضو انجمن نبودند.» (گزیدة اشعار محمدحسین جلیلی «بیدار»، با مقدمة کیوان سمیعی، انتشارات زوار، تهران، 1370، ص 12) ـ (کیوان سمیعی، 1370: 12) برای آگاهی بیشتر درباره این انجمن و نتایج آن رک. (شفیعی کدکنی، 1380: 142)

 

21ـ تعدادی از سروده‌های خسرو پیله‌ور را با همت رفیق همرزمش محمود طاهرپور در تهران گرد آورده و برای نخستین بار بخشی مستقل از کتاب احزاب سیاسی و انجمن‌های سری در کرمانشاه را بدان اختصاص دادیم که مورد رجوع خواستاران باشد. رک. (محمدعلی سلطانی، احزاب سیاسی و انجمن‌های سرّی در کرمانشاه ... ، ج 3، تهران، نشر سُها، 1378، ص 369 به‌بعد)

 

22ـ از ایرج رضایی (انور) (1366 ـ 1310) گزیدة اشعاری چاپ و منتشر شده است که به سبب این که بیشتر از تذکری نیست و در حد بررسی نمی‌باشد، جز این که نمایانگر پیوستگی شاعر به طریقة اویسیه و ارادت به شیخ آن طریقت فریدون سالکی کرمانشاهی و مسندنشین کنونی نادر عنقاست. (گزيدة اشعار انور، 1379: 13 / 15 / 16 / 17 / 22 / 23 / 24) ایرج رضایی در سبک بینابین عراقی و هندی شاعری توانا بود. افسوس که تلف شد رک (گزیدة اشعار ایرج رضایی کرمانشاهی « انور»، عاطفی، یدالله، انتشارات آگاهان ایده، 1379)

 

اشعاری از علی سالک سال‌ها پیش در مجموعه‌اي به قطع جیبی منتشر شد. گزیدة اشعارمهجور، احمد گوران جلالی (1289 ـ ؟؟) را ندیده‌ام اما بهترین غزل وی با مطلع:

تا مرز جنونم، قدمی بیش نمانده است      از چشمة ادراک، نمی بیش نمانده است...

(جلیل قریشی‌زاده، 1370: 449)

که اوج اشعار اوست استقبال از خواجه شیراز است که؛

بی‌مهر رخت روز مرا نور نمانده است      وز عمر مرا جز شب دیجور نمانده است...

(دیوان حافظ، 1378: 49)

23ـ در بحث شعر کُردی کرمانشاه از پریشان تا پرتو به جایگاه شعر کُردی تمکین پرداخته‌ام. رک. محمدعلی سلطانی، تاریخ اجتماعی کرمانشاه از دورة صفویه تا عصر حاضر/ اشعار فارسی و کُردی تمکین در مجموعه‌ای فراهم آمده است: رك. دیوان تمکین کرمانشاهی، به اهتمام فرشيد يوسفي، چاپ و انتشارات غرب، کرمانشاه، 1369.

24ـ اشعار فارسی ارفع به نحوی شایسته و در خور انتشار یافته است. برای آگاهی از آثار تحقیقی و تلاش فرهنگی او، رک. (دیوان ارفع کرمانشاهی، به اهتمام سيدناصر حسيني ميبدي، انتشارات اردشیر، مشهد، 1385)

 

25ـنعمت‌الله جمشیدی (1383 ـ 13.3) که اشعارش گردآوری، انتخاب، تصحیح و منتشر شده است. نمونه‌ای گویا از شعر فارسی کرمانشاه در مسأله ملی شدن صنعت نفت و کودتای بیست و هشتم مرداد 1332 در کرمانشاه است. بهترین شعرهای فارسی این مجموعه اشعاری است که در رابطه مستقیم با بحث روز بوده و در روزنامه‌های آن روزگار در کرمانشاه منتشر می‌شده است. برای آگاهی بیشتر رک. (دیوان اشعار نعمت‌الله جمشیدی، به اهتمام همتعلي اكرادي، نشر صبح روشن، کرمانشاه، 1389: صص 83 / 128 / 130 / 133 / 143 / 154 / 174 / 176 / 177 / 180 / 183 / 85 / 188) / اشعار موفق این شاعر بعد از کودتا نیز در سال‌های 1334 و 1357 در همین راستا می‌باشد. رک. (همان، 1389: صص 186 / 187 / 202) ـ شاعر دیگرعبدالعلی کریمی (1356 ـ 1298) که متأسفانه اشعار و آثار وی گردآوری و منتشر نشده است که شعر معروف وی با عنوان « اختلاس از ایرج» از صداهای ماندگار آن روزگار است:

در جمعه علیه شرکت نفت      مردم به نظام صف کشیدند

کردند یکی دو نطق وآنگاه      از شـدت خشم وارهیــدند

افـراد پلیس این سخن را      از مخبــر صـادقی شنیدند

آسیمه سر از کلانتری‌هـا      تا بر سر مــاجرا دویـدند...

که استقبال از سرودة معروف ایرج است:

درسر در کـــــاروانسرایی      تصویر زنی به گچ کشیدند...

(ایرج میرزا، 1349: 177)

عبدالعلی کریمی که در شعر (اسعد) تخلص می‌کرد، فردی ادیب و دانشمند بود و در زمرة همکاران اهل فضل در رسانه‌های کرمانشاه سال‌ها فعالیت داشت و چون تحصیل ادبیات و مطالعه در کیفیت شعر و زبان فارسی داشت. اشعارش زود در بین مردم منتشر می‌شد. برای آگاهی از اوضاع سیاسی و اجتماعی و روزنامه‌نگاری این بُرهه، رک. (محمدعلی سلطانی، تاریخ مفصل کرمانشاهان، جلد 5 / 4، انتشارات سُها، تهران، 1381، صص 916 به بعد)

ـمعینی کرمانشاهی، رحیم، ای شمع‌ها بسوزید، انتشارات سنایی، چاپ پانزدهم، تهران، 1374.

ـ معینی کرمانشاهی، حکایت نگفته، انتشارات سنایی، چاپ اول، تهران، 1382.

 

26ـ نهمین انجمن ادبی؛ انجمن ادبی به مدیریت مرتضی مهدوی و عده‌ای از شعرا به نام؛ علی‌اکبر اسدپور (اکبر)، احمد مهجور، فرج‌الله جلالی، محمد رادمنش (مجذوب)، ایرج رضایی، کیومرث مهدوی (نجد)، هادی صادق‌پور (ارفع)، علی اشرف نوبتی (پرتو)، حشمت‌الله منتظری (آرمان)، علی خوشوقتی (رها)، حمید مقدم، نعمت‌الله جمشیدی، علی سالک، جلیل قریشی‌زاده «وفا»، بدرالدین قریشی‌زاده «فاخر»، علی‌اکبر نقی‌پور (سعید)، فریدون نکونام، علی‌اصغر زعفرانی «سرخوش»، (شاکری، 1337: 151 ـ 150) ـ تا آنجا که بررسی شد در هیچ مأخذی اشارة دقیق به فتح و ختم سنواتی انجمن فوق‌الذکر نشده است (؟!)

27ـ علی‌اکبر اسدپور (1383 ـ 1294) (یادمان «مجموعة شعر مرحوم علی‌اکبر اسدپور، كيوان روشني، نشر باغ نی، کرمانشاه، 1385) / کیومرث مهدوی (1389 ـ 1312) (یکصد و ده رباعی، حسنعلي مهدوي، نشر فردید، تهران، 1392)

 

28ـ یدالله بهزاد از سویی و هادی ارفع از سویی دیگر عمر گرانبهای خود صرف یافتن و استنساخ دواوین شاعران پارسی‌گوی متقدم کرمانشاه کردند و رنج‌ها بردند ولن تَراني‌ها شنیدند. بهزاد در دیدارهای خصوصی بارها انگشت میانی متکای قلم را به من می‌نمود که در راه تصحیح و تدوین و بازنویسی دواوین شاعران متقدم پارسی‌گوی کرمانشاه در محل اتکای قلم فرورفته و باریک شده بود و... نهایت هر دو تن نیز تذکره‌های شایسته‌ای برای شاعران کرمانشاه نوشتند. انتشار دواوین که زمزمة چاپ و نشر آنها از سال 1340 در جزوات انجمن سخن آغاز شد، به جایی نرسید و مجموعة کارهای هادی ارفع پس از وفاتش به کتابخانه حجت‌الاسلام سیدناصر میبدی منتقل شد. رک (میبدی، ناصر، 1385) و حاصل کندوکاوها و تصحیحات بهزاد، «مجموعه‌ای از اشعار شاعران کرمانشاه از عصر قاجار تا امروز در دو جلد که نسخه‌ای از این مجموعه برای استفاده پژوهشی حضور استاد دکتر شفیعی کدکنی تقدیم شده است و تدوین مجموعه‌های خطی بسیاری از شعرای کرمانشاه به منظور چاپ و انتشار آنها، از جمله دیوان‌های «نامی»، «بیدل»، «سلطانی کلهر»، « الله دوست سالک»، «بسمل» و «محرم کرمانشاهی» [که تعدادی به کتابخانة آیت‌الله نجومی اهداء و باید نسخة آنها در کتابخانة ارزشمند اهدایی ایشان به دانشگاه رازی کرمانشاه نیز موجود باشد.] رک (گوهران «فصلنامة تخصصی شعر» ویژه‌نامة یدالله بهزاد، شمارة هفدهم، خرداد 1387، ص 12) و... برای آگاهی بیشتر از روند جریانات فرهنگی کرمانشاه رک سلطانی، محمدعلی، تاریخ اجتماعی کرمانشاه از عهد صفویه تا عصر حاضر. (در دست انجام)

 

29ـ کارهای فرهنگی متعاقب و نابرابر از آفات حرکت‌های واقعی پژوهش به شمار می‌رود و با این که انجام و انتشار آنها برای روشنگری ماهیت مدعیان، سندی ماندگار است، اما در امر کار واقعی و برای اهل قلم صاحب صلاحیت در زمان حیات همانند پارازیت عمل می‌کند و همین‌ها موجب دست‌انداز و تخریب مقطعی حرکت‌های راستین فرهنگی می‌شود. استاد يدالله بهزاد این استعداد برتر و اندیشه متعالی ادبی و هنری پس از عمری خدمت فرهنگی همه‌جانبه درست و مقبول مراکز معتبر علمی و دانشگاهی، سیمای روزگار فرهنگی خود را در چند سطر چنین معرفی کرد: « ... کسانی در نوشته‌های خود ازین هیچ مدان نامی برده و گاه سخنانی نابسامان و کینه‌آلود نوشته‌اند: گردآورندة (باغ هزار گل) می‌گوید: (بهزاد ... انواع خط بویژه نستعلیق را در حد عالی می‌نویسد) که چنین نیست و بهزاد تنها نستعلیق را بد نمی‌نویسد و در گونه‌های دیگر دستی ندارد. نویسندة مردان موسیقی ... او را در شمار هنرمندان آواز چون سیدعلی‌اصغر کردستانی آورده و ندانسته است که بهزاد هرگز به خوش‌آوازی نامور نبوده است و از موسیقی نیز چندان آگاهی ندارد. دیگری در داستانی (به درازای ابد) آنجا که از روزگار شادروان دکتر محمد مصدق و هواداران وی یاد می‌کند بهزاد را (بنامی دیگر) پان ایرانیست می‌شمارد و فاشیست می‌داند و با این دستاویز خودساخته به باد دشنام می‌گیرد. آنان که بهزاد را می‌شناسند، می‌دانند که وی به جنبش ملی شدن نفت و رهبر بزرگوار آن دلبستگی داشته و برای پیروزی مردم در آن نبرد به جان می‌کوشیده است، اما در گروه پان ایرانیست‌ها نبوده... نویسندة داستان باید بهانه‌ای دیگر برای ناسزاگویی می‌یافت... همین.» (گوهران، همان، ص13 / 12)

این عبارات هر کدام تفسیر خاص خود را دارد.

 

30ـ این موضوع پیامبران شعر فارسی کرمانشاه رشید یاسمی و ابوالقاسم لاهوتی را شامل نمی‌شود.

31ـ دربارة شعر کردی یدالله بهزاد در جای خود سخن گفته ایم. رک سلطانی، محمدعلی، تاریخ اجتماعی کرمانشاه از عهد صفوی تا عصر حاضر، شعر کردی از پریشان تا پرتو. (در دست انجام)

32ـ جلیل قریشی‌زاده (وفا)، بدرالدین قریشی‌زاده (فاخر)، علی‌اکبر نقی‌پور (سعید) در زمرة کسانی هستند که پیشرو درک محضر یدالله بهزاد بودند. در جای خود به فعالیت‌های (وفا) و (فاخر) در سا‌ل‌های 1340 به بعد می‌پردازیم. علی‌اکبر نقی‌پور دانشجوی رشتة پزشکی شد و سال‌ها بعد؛ نوآوری در شعر معاصر فارسی را نوشت و آن را به یدالله بهزاد تقدیم کرد که؛ «تقدیم به استاد گرامیم جناب یدالله بهزاد. باشد که حق تعلیم او را سپاسی گفته باشم؛ اگرچه ناچیز. دکتر نقی‌پور» (نقی‌پور، علی‌اکبر، نوآوری در شعر معاصر فارسی، چاپخانة طوس، مشهد، بی‌تا)‌

33ـ بهزاد کرمانشاهی، یدالله، گلي بیرنگ (برگزیدة شعرها)، نشر آگه، تهران، 1381.

ـــــــــــــــــــــــ ، یادگار مهر، انتشارات آگاه، تهران، 1387.

34ـ همانند مشیری، نادرپور، توللی، رحمانی، هوشنگ ابتهاج و عدة زیادی دیگر که در سبک نوِ رشید ياسمي [منقطعات] نمونه‌های زیبایی آفریدند که اشعار رایج و مشهوری شد. (نقی‌پور، علی‌اکبر، ؟‌: 122)

35ـ رک. سلطانی، محمدعلی، تاریخ اجتماعی کرمانشاه از عهد صفویه تا عصر حاضر. در دست تألیف.

ـ سلطانی، محمدعلی، چنانی «دیوان شامی کرماشانی، چاپ سوم، نشر سُها، تهران 1385.

  • بازديدها: 996

شعر فارسی کرمانشاه از بیدل تا بهزاد - بخش چهارم

 منابع و مأخذ:

آذر بيگدلي، لطفعلي بيگ: آتشكدة آذر، با مقدمه و فهرست و تعليقات سيدجعفر شهيدي، مؤسسة نشر كتاب، تهران، 1337.

آرين‌پور، يحيي: از صبا تا نيما، شركت سهامي كتاب‌هاي جيبي با همكاري انتشارات فرانكلين، 2 جلد، تهران، 1355.

اختر، احمد: تذكرة اختر، به كوشش دكتر ع. خيّامپور، تبريز، 1343.

ارفع، هادي: ديوان ارفع كرمانشاهي، با تصحيح و مقدمه به قلم سيدناصر حسيني ميبدي، انتشارات اردشير، مشهد، 1385.

اسدپور، علي‌اكبر: يادمان «مجموعة شعر مرحوم علي‌اكبر اسدپور»، انتشارات باغ ني، كرمانشاه، 1385.

اعتصامي، پروين: ديوان پروين اعتصامي، ابوالفتح اعتصامي، چاپ هفتم، تهران، 1355.

افضل الملك، غلامحسين: افضل التواريخ، به كوشش منصورة‌اتحاديه (نظام مافي)، سيروس سعدونديان، نشر تاريخ ايران، تهران، 1361.

الهامي، احمد: چهار خيابان باغ فردوس، به اهتمام دكتر عبدالحسين الهامي، چاپخانه كاوه، كرمانشاه، 1327.

الهامي، ميرزا احمد كرمانشاهي: ديوان الهامي كرمانشاهي (شرح منظوم حماسة كربلا به سبك شاهنامه)، مقدمه، تصحيح و تحقيق، اميد اسلام‌پناه، انتشارات ميراث مكتوب، تهران، 1379.

ايرج ميرزا [قاجار]: تحقيق در احوال و آثار و افكار و اشعار ايرج ميرزا و... ، دكتر محمدجعفر محجوب، نشر انديشه، تهران، 1349.

بيدل، ميرزامحمد: تحفـ الذاكرين، تصحيح و تنقيح عليرضا شهرستاني، پايان‌نامة كارشناسي ارشد، رشتة زبان و ادبيات فارسي، دانشگاه آزاد كرمانشاه.

بهار، محمدتقي: ديوان اشعار شادروان محمدتقي بهار «ملك‌الشعرا»، 2 جلد، چاپ سوم، مؤسسة انتشارات اميركبير، تهران، 1356.

بهزاد كرمانشاهي، يدالله: يادگار مهر، انتشارات آگاه، تهران، 1387.

ــــــــــــــــــــــ : گلي بيرنگ، انتشارات آگه، تهران، 1381.

تمكين، كريم: ديوان تمكين كرمانشاهي، به كوشش فرشيد يوسفي، چاپ و انتشارات غرب، كرمانشاه، 1369.

جليلي كرمانشاهي، محمدحسين: گزيدة اشعار محمدحسين جليلي كرمانشاهي «بيدار»، با مقدمة استاد كيوان سميعي، انتشارات زوّار، تهران، 1370.

جمشيدي، نعمت‌الله: حماسة وطن «ديوان اشعار نعمت‌الله جمشيدي، به انتخاب و تصحيح همتعلي اكرادي، مقدمة كيومرث جمشيدي، نشر صبح روشن، كرمانشاه، 1389.

حافظ، شمس‌الدين: ديوان حافظ شيرازي، نسخة علامه قزويني و دكتر قاسم غني، خط فريبا مقصودي، ديباچه محمدعلي سلطاني، نشر سُها، تهران، 1378.

خراب، احمد: مصطبة خراب، به كوشش دكتر ع. خيامپور، تبريز، 1344.

خسروي، محمدباقر: ديوان خسروي، با مقدمة غلامرضا رشيد ياسمي، به كوشش احمد كرمي، نشريات ما، تهران، 1363.

دنبلي، عبدالرزاق: تذكرة نگارستان دارا، ج اول، به كوشش دكتر ع. خيامپور، تبريز، 1342.

ديوان بيگي شيرازي، سيداحمد: حديقـ الشعراء، جلد اوّل، با تصحيح و تكميل و تحشية دكتر عبدالحسين نوايي، انتشارات زرين، تهران، 1364.

رضايي، ايرج: گزيدة اشعار ايرج رضايي كرمانشاهي « انور»، به كوشش يدالله عاطفي «آشفته»، انتشارات آگاهان ايده، تهران، 1379.

رشيد ياسمي [غلامرضا] : ادبيات معاصر، انتشارات ابن‌سينا، تهران، 1352.

ــــــــــــــــــــــــ : ديوان رشيد ياسمي، مؤسسة انتشارات اميركبير، تهران، 1362.

سعدي شيرازي : ديوان غزليات استاد سخن سعدي شيرازي، به كوشش دكتر خليل خطيب رهبر، انتشارات سعدي، تهران، 1368.

سعدي شيرازي: كليات شيخ اجل سعدي، به خط ميرزا فتحعلي حجاب شيرازي، ‌انتشارات انجمن خوشنويسان ايران، تهران، ؟؟13.

سلطاني، حسينقلي خان: قصايد السلطانيه، به اهتمام فتح‌الله خان نصيرالديوان، مطبعة شرافت احمدي، كرمانشاه، 1340 = 1300. ش.

سلطاني، سُها: پژواك كوچه باغي‌ها «يادنامة استاد پرتو كرمانشاهي»، نشر سُها، تهران، 1389.

سلطاني، محمدعلي: احزاب سياسي و انجمن‌هاي سري در كرمانشاه، از فراموش‌خانه تا خانة سياه، 2 جلد، نشر سُها، تهران، 1378.

ـــــــــــــــــ : تاريخ خاندان‌هاي حقيقت و مشاهير متأخر اهل حق در كرمانشاه، نشر سُها، چاپ سوم، تهران، 1384.

ـــــــــــــــــ : تاريخ مفصل كرمانشاهان، ج 5 ـ 4، نشر سُها، تهران، 1381.

سميعي، كيوان: راز دل «برگي چند از ديوان كيوان سميعي»، با مقدمه و اهتمام محمدعلي سلطاني، انتشارات زوار، تهران، 1363.

ـــــــــــــــ : زندگاني سردار كابلي مشتمل بر حوادث افغانستان در قرن نوزدهم ميلادي، كتابفروشي زوار، تهران، 1363.

سيدحسيني، رضا: مكتب‌هاي ادبي، با مقدمة دكتر عيسي سپهبدي، ‌انتشارات نيل، تهران، 1337.

شاكري، باقر: تذكرة مختصر شعراي كرمانشاه و انجمن‌هاي ادبي و مطبوعات، چاپ سعادت، كرمانشاه، 1337.

شباب، محمدجواد: شكرستان، كتابخانة كاوياني، مطبعة شرافت احمدي، كرمانشاه، 1306.

شباب، ميرزا محمدجواد: مخزن لألي، مطبعة شركت سعادت، كرمانشاه، 1305.

شفيعي كدكني، محمدرضا: ادوار شعر فارسي از مشروطيت تا سقوط پهلوي، انتشارات سخن، تهران، 1380.

شهريار، سيدمحمدحسين: ديوان شهريار 4 «افسانة شب و ساير آثار»، 4 جلد، انتشارات كتابخانة خيام، تهران، 1336.

شوشتري، ‌ميرعبداللطيف خان: تحفـﺔ‌العالم و ذيل‌التحفه، به اهتمام ص. موحد، كتابخانه طهوري، تهران، 1363.

طاهباز، سيروس: نمونه‌هايي از شعر نيما يوشيج، شركت سهامي كتاب‌هاي جيبي با همكاري انتشارات فرانكلين، تهران، ‌.

فاني، ‌باقر: هفت پردة گل و بلبل، مطبعة شرافت احمدي، ‌كرمانشاه، 1307.

غيرت، سيدعبدالكريم: بياض نسخه خطي دستنويس شاعر،‌كتابخانة شادروان محمدسعيد غيرت، تهران، اختياريه.

ــــــــــــــــــــ ، كليات آثار سيدعبدالكريم غيرت كرمانشاهي، با مقدمه و حواشي و تاريخ كرمانشاه به قلم سيدمحمدسعيد غيرت، شركت چاپخانه فردوسي، ‌تهران، 1338.

قريشي‌زاده، جليل: باغ ابريشم «غزل در قلمرو شعر معاصر»، «غزل كرمانشاه ...»، چاپخانة تابش، ‌ناشر كيومرث قصري، ‌تهران، 1370.

لاهوتي، ابوالقاسم: ديوان ابوالقاسم لاهوتي، با كوشش و مقدمة احمد بشيري، چاپ اول، انتشارات اميركبير، تهران، 1358.

مشتاق، شاهمراد: چناني «ديوان شامي كرماشاني»، با مقدمه و شرح احوال شاعر، حواشي و تعليقات به اهتمام محمدعلي سلطاني، نشر سها، تهران، 1385.

مولوي، مولانا جلال‌الدين محمد: كليات شمس يا ديوان كبير «جزء اول»، با تصحيحات بديع‌الزمان فروزانفر، انتشارات اميركبير، تهران، 1355.

مهدوي، كيومرث: يكصد و ده رباعي، به كوشش و گزينش حسنعلي مهدوي، نشر فراديد، تهران، 1392.

معيني كرمانشاهي، رحيم: اي شمع‌ها بسوزيد، انتشارات سنايي، چاپ پانزدهم، تهران، 1374.

ــــــــــــــــــــــــ : حكايت نگفته شرح مستند و مصور زندگي و گزيده‌اي از آثار آهنگين رحيم معيني كرمانشاهي، با مقدمة سيمين بهبهاني، به قلم و كوشش حسين معيني كرمانشاهي، انتشارات سنايي، تهران، 1382.

نسيم شمال، اشرف‌الدين: كتاب نسيم شمال، به خط مصطفي جهرمي، مطبع خلافت، بمبئي، 1343. ق.

نقي‌پور، علي‌اكبر: نوآوري در شعر معاصر فارسي، چاپخانه طوس، مشهد، بي‌تا.

نوبتي، علي اشرف: كوچه باغي‌ها «سروده‌هاي پرتو كرمانشاهي»، به اهتمام محمدعلي سلطاني، چاپ سوم، نشر سها، 1389.

نوربخش، جواد: گلستان جاويد، مؤلف، تهران، 1373.

وحدت، طهماسبقلي خان: ديوان وحدت، با مقدمه و تصحيح و اهتمام محمدعلي سلطاني، خط فريبا مقصودي، نشر سها، تهران، 1377.

يغماي جندقي، ابوالحسن: مجموعه آثار يغماي جندقي، ديوان اشعار «2 جلد»، به تصحيح و اهتمام سيدعلي آل داوود، انتشارات توس، تهران، 1384.

يوسفي، فرشيد: خاك‌نشينان عشق، با مقدمة استاد كيوان سميعي، نشر كتاب، قم، 1364.

 

مقالات، روزنامه و مجلات

سلطاني، محمدعلي: «قله‌نشين ترانه ايران زمين»، ضميمة روزنامه شرق، سال نهم، شمارة 1605، پنجشنبه 26 مرداد 1391.

مشكين‌پوش، مسعود: ويژه‌نامة بهزاد كرمانشاهي، يدالله: گوهران، شمارة هفدهم، خردادماه 1387.