نتيجه
پس از غور و بررسي در آثار و اشعار و دواوين شعر فارسي شاعران كرمانشاه، با تحقيقات
لازم و تطبيق سرودهها و تحليل محتوي به مثلثي دست مييابيم كه ميتواند نمايانگر سير
تطور و تكامل شعر دورههاي بيداري، تجدد و تحول نوين، در شعر فارسي كرمانشاه باشد.
(رشيد ياسمي، بهزاد، پرتو) هر كدام ضلعي از اين نمودار هستند كه يدالله بهزاد با حضور
در عرصههاي مختلف و متفاوت در فرم و تكنيك، به سبب پرداختن به قالبهاي سنتي و نو
و زبان ادبي فارسي، عاميانه و كُردي ... و با توجه به آنچه در اين نوشتار دربارة ويژگيهاي
حركت ادبي بهزاد به آنها اشاره شد، جايگاهي برجسته و مقامي پيشرو را به خود اختصاص
داده است.
رشيد ياسمي پيشكسوتي
پيشرو و بلامعارض كه اين راه را بر شعر فارسي كرمانشاه گشوده است تا پيروان را به سرمنزل
مقصود رهنمون آيد و پرتو با طبعي روان و صور خيال كمنظير و دستيابي به قلة هنر تشخيص
و هويتبخشي انساني به اشياء و ورود تفكر منطقي به حوزة شعر سُنتي فارسي كرمانشاه،
چهرههاي قابل بحث شعر فارسي كرمانشاه پس از كودتاي 1332 هستند.
توضیحات:
1ـ
این که در تحفـﺔ العالم، میرعبداللطیف شوشتری به حضور شاعرانی چون میرزا احمد شهاب ومیرزا
محمد خضری شوشتری اشاره دارد، و ... این دوره را نمیتوان قابل بحث
دانست. (رک. میرعبداللطیف خان شوشتری، تحفـﺔ العالم و ذیل التحفه،
به اهتمام ص. موحد، کتابخانة طهوری، تهران، 1363، صص 180 ـ 176)
جزآتشکده
آذر که اشاره به خضری دارد و مینویسد: «خضری مدتی در خدمات امام
قلی خان میبوده [الله قلی خان] و این شعر ازو ملاحظه شد:
بختم
آورده به صد خون جگر تا در دوست مژه
بر هم مزن ای دیده که آبم ببرد
رک
( آذر بیگدلی (1195 ـ 1124. ق)، آتشکده آذر، به اهتمام سیدجعفر شهیدی، مؤسسه نشر کتاب،
تهران، 1337، ص 305)
و
یک بیت هم از خضری در تحفـﺔ العالم شوشتری
آمده است، ـ از میرزا احمد شهاب نیز ماده تاریخ بنای مسجدجامع کرمانشاه 1196 هـ . ق
و دیگر غزلی است که برای ماده تاریخ وفات آقا سیدعباس بیگ مشعشعی سروده و بر سنگ مزار
آن جناب در بقعه و مجتمع آیینی گرهبان کرمانشاه نقر شده است.
مطلع
غزل:
باز
این چه ماجراست به خلق زمان بود باز
این چه ناله و چه خروش و فغان بود...
مقطع:
کلک
(شهاب)
از پی تاریخ زد رقم (جنت مکانِ سید جنت مکان بود = (1214. ق)
(محمدعلی سلطانی، تاریخ خاندانهای حقیقت و مشاهیر متأخر اهل حق
در کرمانشاه، چاپ سوم، نشر سُها، تهران، 1384، ص 124)
رک. احمد تبریزي (متوفی 1232.ق)، تذکرة اختر،
جلد اول، به کوشش دکتر ع. خیامپور، تبریز، 1343.
عبدالرزاق دنبلی (متوفی 1243.ق)، نگارستان دارا، جلد اول، به کوشش
دکتر ع. خیامپور، تبریز، 1342.
احمد قاجار (هلاکو) (اتمام تذکره 6 ـ 1255)، مصطبه خراب،
به کوشش دکتر ع. خیامپور، تبریز، 1344.
* در منابع یادشدة بالا به شاعرانی چون؛ امید، ساغر، فطرت، گلشن،
مشفق، نظیر، مذنب و دولتشاه از کرمانشاهان اشاره شده است که بعضی ساکن کرمانشاه و بعضی
در سایر نقاط میزیستهاند و به هر حال به نام شعر فارسی کرمانشاه ابیاتی که مجموعاً
به پنجاه بیت نمیرسد از آنان ذکر شده است و از دواوینی که به تنی چند از آنها نسبت
داده شد، جز ديوان دولتشاه اثری موجود نیست.
ازمیرزا
احمد شهاب و میرزا محمد خضری شوشتری در تذکرههای
دورة قاجاریه اسم و رسمی نیامده است:
2ـ
آنچه در اوضاع اجتماعی و فرهنگی کرمانشاهان در ایام محمدعلی میرزا دولتشاه (1237 ـ
1221 هـ . ق) آوردهايم که میرزا محمدنامی، حاجی ملاحسن بسمل، طرب همدانی، میرزا عبدالباقی
اصفهانی، مهدی خان کلهر، مهجور کلهر و... که افادات ادبی آنها به دورة محمدشاه و ظهور
انجمن ادبی بیدل منجر شد، آن را نمیتوان حرکت ادبی منسجمی تلقی کرد. (محمدعلی سلطانی، تاریخ
مفصل کرمانشاهان، ج 5/4 ، نشر سُها، تهران، 1381، ص 302)
3ـ
صاحب گلستان جاوید اکثر قریب به اتفاق اعضای انجمن بیدل را در زمرة
مریدان طریقة نعمتاللهیه ذکر کرده است. (رک. جواد نوربخش، گلستان جاوید، چاپ دوم،
تهران، 1373)
4ـ
در حاشیة کتاب از صبا تا نیما مینویسد: «بعضی از شعرای درجة
دوم دورة محمدشاه و ناصرالدین شاه عبارتند از... میرزا رضاقلی سلطانی، کلهر کرمانشاهی،
... (؟!) (رک. یحیی آرینپور، از صبا تا نیما، ج 1، چاپ چهارم، شرکت سهامی کتابهای
جیبی با همکاری فرانکلین، تهران، 1355، ص 79)
5 ـ صاحب افضل التواريخ مينويسد: «در
دورة ناصری و مظفری، در ایران از شاه و گدا و رجال و نساء و شهری و رستاقی، صد هزار
نفر هستند که شعر میسرایند؛ اغلبی شاعر و اکثری متشاعر و قلیلی شویعر هستند. و من
اشعار اغلب این شعرا را شنیده، یا خودشان را دیدهام. بیشتر از بیست نفر شاعر استاد
قهار قادر ماهر نکتهسنج ندیدهام. بهتر از جمیع آنها، مرحوم حسینقلی خان سلطانی و مرحوم فتحالله شیبانی بودند. و این
دو نفر با جناب شرفالمعالی آقا میرزا سید محمد «بقا» تخلص، که بعد از مرحوم میرزا
آقاجان پرتو اصفهانی، بهترین نویسندگان خط نسخ است و ادبیت کامل دارد و در شعر و قواعد
آن استاد این دوره است، مأنوس بودند؛ و غالباً انجمن داشتند و گاهی به بنده منزل تشریف
میآوردند.
در
نظرِ بنده، شعر شیبانی و سلطانی برتری داشت؛ لکن، جناب شرفالمعالی که با من بیشتر
مأنوس بودند، به من فرمودند: « اشعار فتحالله خان شیبانی شتر و گربه است؛ یعنی: گاهی
لفظ رقیق و سلیس و ملایم دارند و باز گاهی لفظ خشن و سطبر، که مغایر ملایمت طبع است،
به میان میآورند. گاهی درست بیان مطلب میکنند و گاهی به اغلاق و تعقید میاندازند.
واقعاً تحقیق جناب شرفالمعالی همین طور است که نگاشتم.» لکن میگویم: « گر یکی عیبی
بود با صد صفات، بر مثال چوب باشد در نبات.» اگر در یک قصیدة فتحالله خان شعری ناهموار
دیده شود، باز چون به سبک ترکستانیان ساخته، نمیتوان عیب گرفت. غلط ندارد و تلفیق
آن مثل تلفیق شعرای عهد صفویه نیست. و باز جناب شرفالمعالی به بنده گفتند که: «حسینقلی
خان سلطانی ضبط [خبط] دماغ دارد، باسواد و با اطلاع است؛ لکن، هنوز در شعر تابع امیر معزی است
و دنبال او میرود و خود را از خبط دماغ، بهترین شعرا میداند.» این مطلب را هم آقای
شرفالمعالی درست فرمودند؛ لکن سخن صحیح این است که: شرفالمعالی در قواعد و ملایمات
شعر، بهتر از فتحالله خان شیبانی و حسینقلی خان سلطانی بود؛ لکن، آن دو نفر بهتر از
این یک نفر شعر میگفتند. جهت این کار را بنده میدانم و شرح نمیدهم. سواد عربیت حسینقلی
خان بهتر از این دو نفر بود؛ لکن از خبط دماغ غالباً ساکت مینشست و سخنی نمیگفت و
به کسی اعتنا نمیکرد. ولی، بیست هزار اشعار عرب و عجم از حفظ داشت. من در مدح استاد
خود شرفالمعالی و حسینقلی خان سلطانی که بسی برتری داشت، ستایشی نکردم؛ ولی، در حق
فتحالله خان شیبانی این شعر گفتم:
به روزگار
اگر شاعر سخندانی است وحید عصر،
ابونصر خان شیبانی است
حسینقلی
خان سلطانی روزی به منزل من آمد. چند نسخه عروض فارسی در منزل من دید که به خط خود
نوشته بودم. آنها را گرفت و برد؛ و لختی نگذشت که بِمُرد وآن نسخهها به دست من نیامد.
یکی از آن عروضها، عروض سیفی شاعر بود که در جایی میگوید:
تا لب او دید
سیفی در شراب از مثلث مینماید
اجتناب
کنون،
بیست سال است که از آن زمان میگذرد. حسینقلی خان سلطانی، که اصلاً از ایل کلهر کرمانشهان
بود، و فتحالله خان شیبانی وفات کرده؛ لکن، جناب شرفالمعالی آقا میرزا سیدمحمدبقا،
بحمدلله، زنده هستند و سالی یک دو سه بار یکدیگر را در تهران ملاقات میکنیم و اگر
آقای شرفالمعالی این اوراق را ببیند، از بنده منزجر میشود؛ لکن، من حقیقت حال را
نوشتم. من میتوانم از مرحوم فتحالله خان شیبانی بسی شرحها نگارم؛ لکن، چون کتاب
«گنج
گهر» و «درج درر» و سایر تصنیفات ایشان چاپ شده است،
دیگر مستغنی از شرح و بسط بنده هستند.»
(غلامحسین افضلالملک،
افضل التواریخ، به کوشش منصورة اتحادیه (نظام مافی)، سیروس سعدوندیان، چاپ اول، نشر
تاریخ ایران، تهران، 1361، صص 424 ـ 423)
[دربارة
بيدل، ديوان بيگي شيرازي مينويسد:] بیدل مازندرانی: از بنیاعمام
میرزا علیقلی اقبال تخلص چلابی است. اسمش حاجی میرزا محمد و
پدرش میرزا علی محمد از مازندران به کرمانشاهان آمده تأهل اختیار و تولد مشارالیه در
کرمانشاهان شده. آنچه خارجا از حالاتش استفسار رفت در بدیههگویی، خاصه در تاریخ، تسلطی
غریب داشته و قطعات بسیار از ده تا سی بیت دارد که تمام مصرعهایش تاریخ است. در
سایر اقسام شعر نیز طبع روان و سریع داشته که معاصرانش به تقدمش اعتراف داشتهاند.
چنانچه شخصی گفت؛ در طهران در مجمعی از شعرا که حکیم قاآنی هم حاضر بود، بودم
و دیدم مکرر او را استاد خطاب کرد. وقتی هم غایب بود تعریف او را کرده میگفت عجب است
که تا قصیده مطرح میشود فیالفور استاد جواب میگوید. مثل این که جواب را گفته و نوشته
و حاضر داشته است. در اوایل عمر هم که مشغول نوکری دیوان بود صوتی
خوش و مشربی وسیع داشته چندان هم از مناهی مجتنب نبوده اما در اواخر عمر، توفیق الهی
شامل حالش شده تائب و مشغول تعزیهداری و مصیبتنگاری شد و دیگر هر چه گفت و نوشت نظماً
و نثراً در مدایح و اخبار اهل بیت اطهار بود. چنانچه در خاتمة کتاب «تحفـﺔ الذاکرینش»
که چاپ شده، سلطانی قصیدهای گفته و در آنجا بیان نموده که به واسطه مدحتسرایی و تعزیهگویی
جناب خامس آل عبار ارواح العالمین فداه و سایر ائمة معصومین صلوات الله علیهم اجمعین
در عالم رؤیای یکی از صلحا، از آن حضرت مشرف به لقب «حسان الائمه»
شده.
بالجمله
فقیر [ديوان بيگي] در کرمانشاه «تحفـﺔ الذاکرین»
او را دیده، طالب سایر اشعارش شدم. خان سلطانی چند جزوه از قصاید او را با شرح مجملی
که خودش در ابتدای آن اوراق نگاشته بود، فرستاد. محضر مزید تبیان آن هم نوشته میشود.
سلطانی بعد از ذکر اسم میگوید؛ این استاد مرحوم، در زمان حشمتالدوله محمدحسین میرزا
خلف دولتشاه حکمران کرمانشاهان به منصب ملکالشعرایی عراق مقرر
بود و در عهد شاهنشاه مبرور محمد شاه به شغل سررشتهداری توپخانة کرمانشاه منصوب بوده
در ادبیت و عربیت و علم عروض و موسیقی بهرة وافی داشته و در نظم قطعات تواریخ تاکنون
مانند او کسی نیامده و قدرت طبعش به طوری بود که قصاید مشکله را به سبک هر شاعری بلاتأمل
میگفت به کمتر از ساعتی و مینوشت چنان که میگفتی در حفظ اوست و او را در کتب تذکرة
معاصرین استاد الشعرا نوشتهاند و تمامی شعرای عصر کرمانشاه تربیت از
او یافتهاند. مختصر اوصافش زیاده از اینهاست.
از
منظومات و مصنفاتش: «دستان ماتم» در مقتل و «تحفـﺔ الذاکرین»
و «وقایع صفین» در بحر تقارب و «عسر و یسر»
در بحر و طرز مثنوی مولوی که حکایات کتاب «فرج بعد الشدة»
را به نظم آورده «ربیعیه» در علم صرف و دیوان قصاید و غزلیات
و غیره قریب بیست هزار بیت که از نااهلی اولادش همة اینها تلف شد.
وفاتش
در شب بیست و یکم یا نوزدهم شهر رمضان المبارک سنة هزار و دویست و هشتاد و نه. ـ سلطانی
و ناصری و کوثر و خسروی و منظر و میرزا محرم خلیفة معلم خانه و میرزا محمد علی مجرم
افشار و غیر اینها همه در خدمت او ترقی کردهاند و کفی بذلک و تمام معصومین از چهارده
تن و بسیاری از امامزادگان را مدایح غرا در سلک نظم کشیده. بالجمله مردی پاکذات،
نیکفطرت، خوشصحبت، باسخاوت و همت بود. غفر الله له.»
اما
اشعارش، آنچه خان سلطانی فرستاد چهار جزو مرتب از قصایدش تا آخر حرف دال بود که آنچه
در اینجا نوشته میشود از آن جمله است و اگر بعد چیزی به دست آید انشاءالله در ملحقات
زیاده خواهد شد. اما مصنفاتش فقیر همان «تحفـﺔ الذاکرین»
چاپ را دیدهام. کتابی است که به کار ذاکرین حالا خیلی خوب میخورد و از آنجا که هر
کس به هر وسیله خود را منسوب به خدمت آن بزرگوار نماید، رستگار میشود، رستگار است.
نهایت بعضی از اخبار او را باید خیلی زحمت کشید تا در کتب مقاتل پیدا کرد. زیرا که
یا سند به دست نداده یا راجع به کتاب غیرمعروف از عالم غیرمشهور کرده... .
[در
گنج شايگان آمده است] در بدایت دولت محمدشاه فوجی چند از سپاه نظام این مرز و بوم در
حفظ ثغور ایران و روم با عرادههای توپ و قورخانههای موفور مأمور میگشت. بیدل آن
سپاه را به سررشتهداری همراه آمد... تا آن گاه که افسر و گاه به فر و شوکت شاهنشاه
زیب و زیور یافت. بیدل را مشرفی فوجی از نظام و مصاحبت یکی از سرهنگان عظام حاصل آمد.
یک چندی است که از شغل و عمل دیوان اعلی مطلقاً دست شسته و از انشا و استیفا هر دو
استعفا نموده در گوشهای به نوشتن کتاب مقتلی مشغول است...
(گنج شایگان، ص 152)
رک
ایضا: مجمع الفصحا (جلد 4، ص 165)؛ ریحانـﺔ الادب(ج 1، ص 188)؛ و الذریعـﺔ (ج 9، ص 153) و مدایح معتمدی میرزا
علی فنا. (حدیقـﺔ الشعراء،
سیداحمد دیوان بیگی شیرازی، تصحیح و تکمیل و تحشیه دکتر عبدالحسین نوایی، انتشارات
زرین، تهران، 1364: صص 298 ـ 295)
[همچنين
ديوان بيگي شيرازي دربارة سلطاني مينويسد:] سلطانی کلهر کرمانشاهانی: اسمش
حسینقلی خان پدرش مصطفی قلی خان دیوان بیگی کرمانشاهان که مدتی هم حکومت طوایف کلهر
را کرده جدش حاجی شهباز خان از مردمان خوب خیر زمان، آثار خیرش از مسجد و مدرسه و سایر
ابنیة خیرات و موقوفاتش در کرمانشاهان مشهود و مشهور و عیان. مجملا آبا و اجدادش سالیان
دراز در کرمانشاهان مطاعیت و بر طوایف کلهر حکومت و ریاست داشتهاند و قلیل زمانی است
که به یک بطن دیگر از همین سلسله منتقل شده و اسباب اختلال حال این طبقه گردیده. با
وجود این که در میان اینها اهل فروسیت و شجاعت و بصیرت در عاملی بسیار و صاحبان فضل
و کمال و هنر و ادب بر خلاف آن طایفه بیشمارند که از جملة شعرای آنها «صبوری» و «کوثر»
و «ناصری» و «محمود» ذکر خواهند شد و در ذکر خصوصیات و کمالات سایران آنها به سبب عدم
مناسبت به مقام حاصلی نیست و خارج از مقصود عالیه است.
اما
حال خان «سلطانی» که مقصود حالیه است مختصر این که الحال که سال هزار و دویست و نود
و شش است، چهل و هفت سال از عمرش گذشته و یکی از اعاجیب روزگار و علامات قدرت پروردگار
است. زمانهسازی نمیدانم و عبارتپردازی نمیتوانم. اما آن قدر میبینم که از هر علمی
سخن میرود آگاه است و به هر طریق که میپویی همراه. عرفا او را از خود میانگارند
و علما عالمش میپندارند و اهل ادب بر تقدمش اذعان دارند و شعرا از اساتیدش میشمارند.
ديگر نظم و نثر و احاديث و اخبار و تواریخ و قصص و امثال و نکات تماماً در این مجمل
که گفته شد، مفصل است. علی التحقیق اگر در این دور زمان مثل ایام سلف تربیت و تشویق
اهل کمال میشد امروز در تعداد معلمین محسوب و در غنا و ثروت کم مثل بود، ولی چه سود
که در این زمان فضل و ادب را مسخره میشمارند و لهو و لعب و مسخرگی را شهرت میدانند.
چنانچه سلطانی با این فضل و هنر ـ اگر چه بحمدالله تعالی تهیدست و محتاج و غیرمعروف
نیست ـ ولی از طرف اشتهار به کمال، آنها كه قابل شاگردیش نیستند نهایت بلند نامتراند
و از جهت معاش، آن مایه وسعت ندارد که تواند به دلخواه بذل وجود نماید و احبا و زیردستان
و ارحام خود را به وضع خاطرخواه کفالت کند و چون این رسم خاصة دنیاست و اهل دانش ملتفتاند،
بهتر این که از این مطلب صرف نظر کرده به خصایص حالات و ذکر مؤلفات و مصنفات و اشعار
معزی الیه بپردازیم.
اما
خصوصیات حالاتش مردی است افتاده و آرام و رفیق و انیس و شفیق و کلیة اهل ادب را خیر
جلیس. هر چه در اخلاقش سخن بیش گویم کم است. از بدو عمر، نظر به استعداد فطری خود،
مشغول تحصیل کمال شد و از همان کودکی آثار فضل او ظاهر و روز به روز بروزش بیشتر میشد
تا آنجا که بعضی از علما از پدرش علیهالرحمه خواهش و اصرار کردند که قلیل زمانی او
را به عتبات عالیات و اماکن شریفه فرستد تا به واسطة تحصیل در آن مقامات عالیه به مقامات
عالیة علوم ظاهری رسد و در زمرة علما و فضلا محسوب گردد. تقدیر الهی پدرش را از تمکین
به این کار به انکار داشت. مع هذا، به همان تحصیلی که در کرمانشاهان کرده و شوق خود
و تحری و مذاکره و مطالعه، صاحب این مراتب شده بعضی از ولایات ایران از قبیل طهران
و اصفهان و رشت و گیلان را دیده محض زیارت هم به اماکن شریفه مشرف شده در اول ورود
حضرت والا حسامالسلطنه دام اقباله العالی به دارالدوله که اواخر سال هزار و دویست
و نود و سه بود شرح حالش معروض افتاد و قصیدة غرا عرض کرده مورد تحسین و الطاف شد و
در زمرة چاکران خاص منتظم گردید. از آن وقت تاکنون در آن حضرت، معزز و محترم و به
انعامات مخصوصه و رواتب و مقرری خاصة سرکاری مخصوص و محفوظ و موظف است و با این فقیر
مأنوس و مربوط و غالباً از فیض صحبتش استفاضه میکنم و در جمع این اوراق هم خیلی همراهی
کردهاند، چنان که در مواقع خود گفته شده.
اما
در مراتب شاعری که مقصود بالفعل است تا حال قریب شصت هزار بیت از منظومات خود مکتوب
و محفوظ کرده و به هر یک نظر کنی از دیگری بهتر است و هر قصیدة مشکلی از اساتید سلف
ذکر شود بدون اندیشه و تفکر جواب میکند و به احسن وجه از عهده میآید به همان طرز
و اسلوب. از کتب منظومهاش آنچه تمام است:
1ـ کتاب ضیاءالفرقدین به
بحر مثنوی مولوی در مقتل جناب سیدالشهدا ارواح العالمین فداه معادل پنج هزار بیت.
2ـ حدیقـﺔ الاعجاز به
بحر هفت گنبد نظامی مشتمل بر ذکر یکصد و ده معجزه از معجزات حضرت مولی الموالی سلام
الله علیه، همان قدرها.
3ـ هفت اورنگ ایضاً
در بحر و مثل هفت گنبد مشتمل بر هفت مجلس بهرام قریب چهار هزار و پانصد بیت.
4ـ قصة عجیب و غریب که
در الف لیلـﺔ و لیلـﺔ است به بحر
تقارب نه هزار بیت.
5 ـ دیوان قصایدش
معادل بیست و پنج هزار بیت.
6
ـ غزلیاتش پنج هزار بیت. مثنویات متفرقه و مراثی هم خیلی دارد.
اما کتب منثوره
که در دست دارد ناتمام است و خداوند انشاءالله توفیق اتمام دهد:
1ـ بحر البکاست
در مقتل حضرت ابی عبدالله روحالعالمین له الفداه.
2ـ
تاریخ مسمی به بدایع الوقایع که از سال هجرت عنوان کرده
و وقایع کلیة اتفاقیة دنیا را سال به سال ثبت نموده و تا حال سلطان حسین میرزای بایقرا
و مقارن ظهور صفویه نوشته.
3ـ طراز البیان در
ترجمة تاریخ ابن خلکان، جلد اولش تمام است.
4ـدرة السلطانیه در
حال آل عثمان و اصل سبب نگارش این شده که اول تاریخ مختصر عربی مخبر بر حال آن سلسله
به دستش آمده خواست ترجمه کند. بعد از عنوان مطلب، شوقش کشانید بر این که حالات آنها
را از تواریخ به دست آورده بنویسد و مشغول شد و بعض متفرعات دیگر هم از قبیل تاریخ
مختصر سلاطین عجم و ممالک اروپا و جغرافیا بیفزود و یک جلد را که شامل است بر مقدمة
حال آنها تا زمان سلطان سلیم خان ثالث که سال هزار و دویست و سه است، به انجام رسانیده.
5
ـ مناقب حسامیه است که اول به میل خاطر در محامد و حال حکومت کرمانشهان
و کردستان عنوان کرد و بعد حسب الفرمایش، ملتزم شد که کلیة حالات و آثار حضرت والا
[حسامالسلطنه سلطان مراد میرزا] را با قصاید خوبی که شعرا در مدحشان گفتهاند علاوه
نماید و اکنون مشغول است.
اما
امیرالشعرا در مجمع الفصحا نوشته که در هزار و دویست و
هفتاد و چهار در طهران ملاقاتش کردم و چند کتاب او را نام بردهاند که ابدا در اینجا
فقیر ذکر نکردهام و حال آن که اینها را خودشان به فقیر گفتهاند. میشاید که در آن
وقت مقصودشان همان اسامی بوده بعد برخی را خود تغییر داده باشند. والله اعلم.
اما
آنچه را فقیر در اینجا مینگارد، از خودشان خواهش کردهام که بعض از قصایدی که در مدایح
معصومین سلام الله علیهم عرض کرده نسخه دهند ولوکان قصایدی که مضامین و قواعد شاعریش
به از آنها باشد داشته باشند. لهذا در این اوراق هر چه از قصاید نوشته شود اولاً از
آن قبیل است با قدری از مراثی و قلیلی از غزلیات و یک قطعه که با وجود بیآلایش خود
در تعریف جوهر معمول حریفان به خواهش بعضی از ایشان گفته و بعد از آنها هم قدر دیگر
از متفرقات با وجه گفتن آن نوشته میشود.
اما
خاتمة حال خیریت مآل او این که در جمادی الاولی سنه یک هزار و سیصد و سه از کرمانشاهان
نوشته بودند که خان سلطانی در ماه قبل به رحمت الهی واصل شد. رحمـﺔ الله
علیه. و این فقیر در ماده تاریخش گفتهام، «سلطان شهید یار با سلطانیست» و «شاه شهیدان
شفیع سلطانی باد.»
درمجمع
الفصحا (ج 4، ص 342 تا 350) شرحی دربارة سلطانی آمده که مغایرتی با
حدیقـﺔ الشعرا دارد. منجمله تاریخ تولد او درین تذکره
1247 آمده و اسامی تألیفات او: «نجات الثقلین فی مقتل الحسین»، مثنوی «تمثال البدیع»،
به وزن «مخزن الاسرار»، «شکرستان» به وزن «حدیقه»، مثنوی «نورالیقین» بر وزن رمل،
«رساله باغستان» بر شیوة «گلستان»، کتابی در شرح لغات و اشعار فارسی موسوم به «گنج
بادآور»، کتابی در قواعد قافیه و عروض، تذکرة موسوم به «مطلع شعری» در ذکر اشعار معاصرین.
رک
ایضاً: المآثر و الآثار (ص 105) و مقالة «سلطانی کرمانشاهی» به قلم غلامحسین
دولتشاهی (مجلة ارمغان سال 17، ص 476 تا 480) (همان، صص 800 ـ 788)
* هیچ یک از
آثار مرحوم سلطانی جز مورد قصائد السلطانیه كه آن هم ناقص است و یکی دو
مورد جزئی بقیه در دسترس نیست و... (؟!)
6
ـ در سال 1337 هـ . ق به تشویق عباس میرزا سالار لشگر فرزند عبدالحسین میرزا فرمانفرما
در حکومت کرمانشاهان، میرزا فتحالله خان نصیر دیوان از طایفه حاجیزادگان به جمعآوری
قصاید سلطانی پرداخته و با همکاری میرزا احمد خان معتضد الدوله تعدادی از قصاید را
گردآوری و بازنویسی و حروفچینی سربی کرده و عاقبت به سال 1340 هـ . ق = 1300. ش در
مطبعة شرافت احمدی به مدیریت «توکلی» معروف در 191 صفحه به قطع خشتی به نام قصائد السلطانیه
چاپ و نشر نموده است. در پاورقی صفحة 191 مینویسد: « آگاهی با مطالعة دیباچه
آقایان محترمی که مسبب طبع شدهاند معلوم و مخصوصاً قسمتی از مخارج را حضرت
اقدس والا شاهزاده سالار لشگر، پور (فرمانفرما) تأدیه فرمودهاند و بقیه را بنده [میرزا
فتح الله خان نصیرالدیوان] متکفل شده تا از فروش مجلات آن عاید دارم.»
چنان
برمیآید که بندة خدا مغبون هم شده است به هر حال جز این مورد تمامی آثار سلطانی از
نظم و نثر به علتهایی که جای کالبدشکافی آن در اینجا نیست، از میان رفت و... نسخهای
از قصاید السلطانیه یاد شده چاپ سربی در کتابخانة شادروان استاد یدالله بهزاد اهدایی
به دانشگاه رازی موجود است که توسط استاد بهزاد مورد مطالعه و بررسی تطبیقی با نسخ
قصاید قرار گرفته و در مواردی اغلاط مطبعی و غیرمطبعی آن نسخه نیز تصحیح و در حاشیه
به خط خویش آورده است. به عنایت بهزادِ مرحوم، نسخة عکسی تجلید شدة آن نمونه در کتابخانة
اینجانب موجود است که برای این پژوهش مورد رجوع بوده است.
7ـ
پس از قریب سی سال دوری از کرمانشاه و انزوا و خدمت مطلق فرهنگی به آن دیار و پرهیز
از رسانه مکتوب و شفاهی و صوتی و تصویری مربوط، در پاییز 1392 پس از عدم قبول پیشنهاد
برگزاری بزرگداشت کشوری برای صاحب این قلم، به اصرار و پیگیریهای مكرر تلاشگر ارجمند
آقای دکتر ابراهیم رحیمی زنگنه مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمانشاه، برای انجام
سخنرانی در نشست علمی استان دعوت شدم. به علتها ازجمله این که میزبان تازه به مدیریت
منصوب شده بودند و دیگر آگاهی به مستمعین همشهری که در کرمانشاه فرهنگ به معنی عام
و خاص آن مهجور و منجمد است و ربطی به سنی و شیعه و یارسان و... ندارد. بنابراین عنوان
سخنان را «سیر اندیشه و ادبیات آیینی در کرمانشاه» که مختص مکتب شیعی است برگزیدم با
تأکید بر این که در طی بالغ بر سی سال از روند اجرایی و فرهنگی و... جمهوری اسلامی
ایران در کرمانشاه، کوچکترین اعتنایی به پرچمداران ادبیات عاشورایی این ولایت و آثارشان
نشده است و با این ترتیب وضعیت دیگر فرهنگها روشن است. حضور دانشگاهیان و اهل قلم
واقعی و شاعران و هنرمندان عرصة موسیقی و خطّ و اهالی و عنایت و محبتشان را فراموش
نمیکنم گرچه اهدای لوح تقدیر پایانی، حلاوت روحانی دیدار یاران و روزة سی ساله را
بر من تلخ گردانید به هر حال... درباره ادبیات آیینی در کرمانشاه در طی این سی سال
دو پژوهش که هر دو مربوط به پایاننامة دورة کارشناسی ارشد میباشد، انجام گرفته است:
1ـ
میرزا احمد کرمانشاهی « الهامی»، دیوان الهامي کرمانشاهی، به مقدمه، تصحیح و تحقیقامید
اسلامپناه، میراث مکتوب، تهران، 1379.
2ـ
تحفـﺔالذاکرین بیدل براساس نسخة موجود در کتابخانة اهدایی
استاد یدالله بهزاد به دانشگاه رازی توسط علیرضا شهرستانی در
مقطع کارشناسی ارشد ادبیات فارسی از آن دفاع شده که منتشر نشده است.
8
ـ شانس آن را داشتم که به لطف شادروان سیدمحمدسعید غیرت نسخة کامل این شعر را از بیاض
مرحوم پدرش سیدعبدالکریم غیرت یادداشت نمایم. رحمت الله علیهما.
9ـ
این سروده دور نیست الهامبخش سرودة شادروان اخوان ثالث بوده باشد که گفت:
ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
تو
را ای گرانمــایه، دیرینه ایـران تو
را ای گرامی گُهــر دوست دارم
این
نکته خالی از لطف نیست که دو بیت شعری که در آغاز قسمتهای سریال امام علی(ع) با صدای
استاد صدیق تعریف خوانده میشد از مظفر کرمانشاهی است. از عرفای قرون اولیه، براستی
شاعران شهر ما، شاعران دردهای بزرگ بوده و هستند:
و لقدلسعت حیـﺔ الهوی کبدی فلا طبیب لها و لا راقِ
الا
لحبیـب الــذی شغفــت به فعنده رقیتی
و تریاقِ
(محمدعلی سلطانی، 1378: 214)
10ـ
گذشته از آثار شاعران مهاجر از کرمانشاه، تا پیش از انقلاب اسلامی در حوزة شعر فارسی
یگانه شاعری که صاحب دیوان پر پیمان و جامع و جالب بود که به شیوهای زیبا و نفیس از
لحاظ محتوای کاغذ و چاپ و کتابآرایی و صحافی چاپ و منتشر شده بود کلیات آثار سیدعبدالکریم
غیرت بود که به اهتمام فرزند برومندش سیدمحمدسعید غیرت با همتی والا جامة عمل پوشید
و اگر دیوان حسن خان دبیر اعظم نیز به همان سبک و سیاق منتشر میشود شاید امروز ما
اسناد معتبر فرهنگی در شعر فارسی بعد از مشروطیت در کرمانشاه را در دست داشتیم که متأسفانه
نشد... (رک. کلیات آثار سیدعبدالکریم غیرت کرمانشاهی، به اهتمام سیدمحمدسعید غیرت،
شرکت چاپخانة فردوسی، تهران، 1338)
11ـ
شَنْد به معنی منقار مرغان است امّا در اینجا غیرت از یک ضربالمثل کرمانشاهی استفاده
کرده است که «فلانی از هر طرف باد میا شَن مُکُنَه» و شَنْ را برای قافیه به شَنْد
تغییر داده است. شَنْ از ابزار باد دادن خرمن است.
12ـ
«تف به قند کردن» از ضربالمثلهای روستاهای اطراف کرمانشاه است درباره پاکی افراد
پرهیزگاری که در معرض اتهام قرار میگیرند، گفته میشود و...
13ـ
آو: آب
14ـ
تک و تَوْ: تک و تاب
15ـ
یَلْخی مخفف ایلخی ترکی گله اسبان، رمه، اما در اصطلاح مردم کرمانشاه به معنی رها شده
و بیصاحب میآید. جِدَوْ بیماری پای اسب است و اصطلاح بیطاری است.
16ـ
روی جلد کتاب شکرستان آمده است: کتاب شکرستان « اثر طبع یگانه ادیب فرزانه آقای محمدجواد
شباب» ـ با اجازة ادارة محترم معارف کرمانشاه، چاپ اول، قیمت پنج قران، به سرمایة کتابخانة
کاویانی، به کتابخانهها و قرائتخانهها با تخفیف کلی داده میشود. مطبوعات خودتان
را به مطبعة شرافت احمدی رجوع نمایید که با بهترین حروفهای فارسی و فرانسه و مناسبترین
(قیمت مطابع ایران به طبع رسانند). * کرمانشاه مطبعة شرافت احمدی * سال 1306 شمسی.
17ـ
رشید یاسمی و کیوان سمیعی هر کدام در حوزه تحصیل و تحقیق و تتبع خود در سطوحی مختلف
با سایر شاعران فارسیگوی کرمانشاه تفاوت داشتهاند و جز شعر در حوزة ترجمه و تحقیق
و تاریخ و تدریس و مطالعه غوری تمام داشتند. ابوالقاسم لاهوتی نیز در غربت چهرهای
متفاوت بود.
18ـ
برای آگاهی بیشتر رک. محمدعلی سلطانی، احزاب سیاسی و انجمنهای سرّی در کرمانشاه از
فراموشخانه تا خانة سیاه، ج 2، سُها، تهران، 1378.
19ـ
هشتمین انجمن ادبی ـ انجمن دانشوران ـ این انجمن در سالن روزنامة ملی کرمانشاه همه
هفته عصرها پنجشنبه تشکیل مییافت و فرجالله کاویانی هزینة تشکیل انجمن را شخصاً متحمل
بود. این انجمن ابتدا به مدیریت علامه وحیدی و سپس به مدیریت حسین ناظمی (اقبال) تشکیل
و مدت هفت سال این انجمن دوام داشت. شعرایی که در انجمن دانشوران حضور مییافتند عبارت
بودند از: حاجی میرزا یحیی غزالی، سیدعبدالکریم غیرت، حسین تولایی، محمدحسین جلیلی(بیدار)،
غلامرضا پارسا، سروان دیانوش « افسر قضایی ارتش»، شکرالله مسرور، عبدالله نکونام، سلیم
ضرابی، محمد رادمنش متخلص به مجذوب، ایرج رضایی، انور، علی سالک، احمد مهجور، کریم
کوهساری «تمکین»، فریدون نکونام، حشمتالله پولکی (صابر)، حاجی فتوت، محمد آذری، معینی،
ایرج امیری، حاجی ؟ ، هادی صادقپور متخلص به ارفع، علی رضایی، علیرضا سهایی، تقی رشیدی
و نگارنده [میرزا باقر شاکری] که گرداننده حقیقی این انجمن به شمار میرفتم و این انجمن
از سال 1322 شمسی تا اول خرداد 1329 شمسی ادامه داشت. (باقر شاکری، 1337: 50 ـ 149)
[*
چگونه هادی ارفع (1313)، فریدون نکونام (1309)، با توجه به تاریخ تولدشان در این انجمن
عضویت داشتهاند (؟!) و بعضی دیگر هم ...]
20ـ
« انجمن حکیم نظامی ـ به گفتة آقای اینجوی در آن زمان (19 ـ 1318) که [اینجوی] و «بیدار»
[محمدحسین جلیلی] عضو انجمن حکیم نظامی شدند، اعضای آن عبارت بودند از: تقی آق اولی
متخلص به بینش، عبرت نایینی، مجدالعلی بوستان، علی قویم، احمد اشتری، امیری فیروزکوهی،
پارسا تویسرکانی، احمد گلچین معانی، جلال همایی، محمدعلی ناصح، رهی معیری، احمد سهیلی
خوانساری، محیط طباطبایی، عباس فرات، صابر همداني، هادی حائری، ابراهیم صفایی، حسین
شجره، ابوالقاسم حالت، محمدعلی نجاتی و چند تن دیگر که در حال حاضر نامهایشان به یاد
نمیآید، عدهای هم بودند که گاهگاه در آن انجمن حضور مییافتند و حتی در مسابقات و
طرحها شرکت میکردند، ولی عضو انجمن نبودند.» (گزیدة اشعار محمدحسین جلیلی «بیدار»، با مقدمة کیوان سمیعی، انتشارات
زوار، تهران، 1370، ص 12) ـ (کیوان سمیعی، 1370: 12) برای آگاهی بیشتر درباره این
انجمن و نتایج آن رک. (شفیعی کدکنی، 1380: 142)
21ـ
تعدادی از سرودههای خسرو پیلهور را با همت رفیق همرزمش محمود
طاهرپور در تهران گرد آورده و برای نخستین بار بخشی مستقل از کتاب احزاب سیاسی و انجمنهای
سری در کرمانشاه را بدان اختصاص دادیم که مورد رجوع خواستاران باشد. رک. (محمدعلی سلطانی،
احزاب سیاسی و انجمنهای سرّی در کرمانشاه ... ، ج 3، تهران، نشر سُها، 1378، ص
369 بهبعد)
22ـ
از ایرج رضایی (انور) (1366 ـ 1310) گزیدة اشعاری چاپ و
منتشر شده است که به سبب این که بیشتر از تذکری نیست و در حد بررسی نمیباشد، جز این
که نمایانگر پیوستگی شاعر به طریقة اویسیه و ارادت به شیخ آن طریقت فریدون سالکی کرمانشاهی
و مسندنشین کنونی نادر عنقاست. (گزيدة اشعار انور، 1379: 13 / 15 / 16 / 17 / 22 /
23 / 24) ایرج رضایی در سبک بینابین عراقی و هندی شاعری توانا بود. افسوس که تلف شد رک (گزیدة اشعار ایرج رضایی
کرمانشاهی « انور»، عاطفی، یدالله، انتشارات آگاهان ایده، 1379)
اشعاری
از علی سالک سالها پیش در مجموعهاي به قطع جیبی منتشر شد. گزیدة اشعارمهجور،
احمد گوران جلالی (1289 ـ ؟؟) را ندیدهام اما بهترین غزل وی با مطلع:
تا
مرز جنونم، قدمی بیش نمانده است از
چشمة ادراک، نمی بیش نمانده است...
(جلیل
قریشیزاده، 1370: 449)
که
اوج اشعار اوست استقبال از خواجه شیراز است که؛
بیمهر
رخت روز مرا نور نمانده است وز
عمر مرا جز شب دیجور نمانده است...
(دیوان
حافظ، 1378: 49)
23ـ
در بحث شعر کُردی کرمانشاه از پریشان تا پرتو به جایگاه
شعر کُردی تمکین پرداختهام. رک. محمدعلی سلطانی، تاریخ اجتماعی کرمانشاه از
دورة صفویه تا عصر حاضر/ اشعار فارسی و کُردی تمکین در مجموعهای فراهم آمده است: رك.
دیوان تمکین کرمانشاهی، به اهتمام فرشيد يوسفي، چاپ و انتشارات غرب، کرمانشاه،
1369.
24ـ
اشعار فارسی ارفع به نحوی شایسته و در خور انتشار یافته است. برای آگاهی از آثار
تحقیقی و تلاش فرهنگی او، رک. (دیوان ارفع کرمانشاهی، به اهتمام سيدناصر حسيني ميبدي،
انتشارات اردشیر، مشهد، 1385)
25ـنعمتالله
جمشیدی (1383 ـ 13.3) که اشعارش گردآوری، انتخاب، تصحیح و منتشر شده
است. نمونهای گویا از شعر فارسی کرمانشاه در مسأله ملی شدن صنعت نفت و کودتای بیست
و هشتم مرداد 1332 در کرمانشاه است. بهترین شعرهای فارسی این مجموعه اشعاری است که
در رابطه مستقیم با بحث روز بوده و در روزنامههای آن روزگار در کرمانشاه منتشر میشده
است. برای آگاهی بیشتر رک. (دیوان اشعار نعمتالله جمشیدی، به اهتمام همتعلي اكرادي،
نشر صبح روشن، کرمانشاه، 1389: صص 83 / 128 / 130 / 133 / 143 / 154 / 174 / 176 /
177 / 180 / 183 / 85 / 188) / اشعار موفق این شاعر بعد از کودتا نیز در سالهای
1334 و 1357 در همین راستا میباشد. رک. (همان، 1389: صص 186 / 187 / 202) ـ شاعر دیگرعبدالعلی
کریمی (1356 ـ 1298) که متأسفانه اشعار و آثار وی گردآوری و منتشر
نشده است که شعر معروف وی با عنوان « اختلاس از ایرج» از صداهای ماندگار آن روزگار
است:
در
جمعه علیه شرکت نفت مردم به
نظام صف کشیدند
کردند
یکی دو نطق وآنگاه از شـدت
خشم وارهیــدند
افـراد
پلیس این سخن را از مخبــر
صـادقی شنیدند
آسیمه
سر از کلانتریهـا تا بر سر
مــاجرا دویـدند...
که استقبال
از سرودة معروف ایرج است:
درسر در کـــــاروانسرایی تصویر زنی به گچ کشیدند...
(ایرج
میرزا، 1349: 177)
عبدالعلی
کریمی که در شعر (اسعد) تخلص میکرد، فردی ادیب و دانشمند بود و در زمرة همکاران اهل
فضل در رسانههای کرمانشاه سالها فعالیت داشت و چون تحصیل ادبیات و مطالعه در کیفیت
شعر و زبان فارسی داشت. اشعارش زود در بین مردم منتشر میشد. برای آگاهی از اوضاع سیاسی
و اجتماعی و روزنامهنگاری این بُرهه، رک. (محمدعلی سلطانی، تاریخ مفصل کرمانشاهان،
جلد 5 / 4، انتشارات سُها، تهران، 1381، صص 916 به بعد)
ـمعینی
کرمانشاهی، رحیم، ای شمعها بسوزید، انتشارات سنایی، چاپ پانزدهم، تهران،
1374.
ـ معینی کرمانشاهی،
حکایت نگفته، انتشارات سنایی، چاپ اول، تهران، 1382.
26ـ
نهمین انجمن ادبی؛ انجمن ادبی به مدیریت مرتضی مهدوی و عدهای از شعرا به نام؛ علیاکبر
اسدپور (اکبر)، احمد مهجور، فرجالله جلالی، محمد رادمنش (مجذوب)، ایرج رضایی، کیومرث
مهدوی (نجد)، هادی صادقپور (ارفع)، علی اشرف نوبتی (پرتو)، حشمتالله منتظری (آرمان)،
علی خوشوقتی (رها)، حمید مقدم، نعمتالله جمشیدی، علی سالک، جلیل قریشیزاده «وفا»،
بدرالدین قریشیزاده «فاخر»، علیاکبر نقیپور (سعید)، فریدون نکونام، علیاصغر زعفرانی
«سرخوش»، (شاکری، 1337: 151 ـ 150) ـ تا آنجا که بررسی شد در هیچ مأخذی اشارة دقیق
به فتح و ختم سنواتی انجمن فوقالذکر نشده است (؟!)
27ـ
علیاکبر اسدپور (1383 ـ 1294) (یادمان «مجموعة شعر مرحوم علیاکبر اسدپور، كيوان روشني، نشر باغ
نی، کرمانشاه، 1385) / کیومرث مهدوی (1389 ـ 1312) (یکصد و ده رباعی، حسنعلي مهدوي، نشر فردید، تهران، 1392)
28ـ
یدالله بهزاد از سویی و هادی ارفع از سویی دیگر عمر گرانبهای خود صرف یافتن و استنساخ
دواوین شاعران پارسیگوی متقدم کرمانشاه کردند و رنجها بردند ولن تَرانيها شنیدند.
بهزاد در دیدارهای خصوصی بارها انگشت میانی متکای قلم را به من مینمود که در راه تصحیح
و تدوین و بازنویسی دواوین شاعران متقدم پارسیگوی کرمانشاه در محل اتکای قلم فرورفته
و باریک شده بود و... نهایت هر دو تن نیز تذکرههای شایستهای برای شاعران کرمانشاه
نوشتند. انتشار دواوین که زمزمة چاپ و نشر آنها از سال 1340 در جزوات انجمن سخن آغاز
شد، به جایی نرسید و مجموعة کارهای هادی ارفع پس از وفاتش
به کتابخانه حجتالاسلام سیدناصر میبدی منتقل شد. رک (میبدی، ناصر، 1385) و حاصل کندوکاوها
و تصحیحات بهزاد، «مجموعهای از اشعار شاعران کرمانشاه از عصر قاجار تا امروز
در دو جلد که نسخهای از این مجموعه برای استفاده پژوهشی حضور استاد دکتر شفیعی کدکنی
تقدیم شده است و تدوین مجموعههای خطی بسیاری از شعرای کرمانشاه به منظور چاپ و انتشار
آنها، از جمله دیوانهای «نامی»، «بیدل»، «سلطانی کلهر»، « الله دوست سالک»، «بسمل»
و «محرم کرمانشاهی» [که تعدادی به کتابخانة آیتالله نجومی اهداء و باید نسخة آنها
در کتابخانة ارزشمند اهدایی ایشان به دانشگاه رازی کرمانشاه نیز موجود باشد.] رک (گوهران
«فصلنامة تخصصی شعر» ویژهنامة یدالله بهزاد، شمارة هفدهم، خرداد 1387، ص 12) و...
برای آگاهی بیشتر از روند جریانات فرهنگی کرمانشاه رک سلطانی، محمدعلی، تاریخ اجتماعی کرمانشاه از عهد صفویه
تا عصر حاضر. (در دست انجام)
29ـ
کارهای فرهنگی متعاقب و نابرابر از آفات حرکتهای واقعی پژوهش به شمار میرود و با
این که انجام و انتشار آنها برای روشنگری ماهیت مدعیان، سندی ماندگار است، اما در امر
کار واقعی و برای اهل قلم صاحب صلاحیت در زمان حیات همانند پارازیت عمل میکند و همینها
موجب دستانداز و تخریب مقطعی حرکتهای راستین فرهنگی میشود. استاد يدالله بهزاد این
استعداد برتر و اندیشه متعالی ادبی و هنری پس از عمری خدمت فرهنگی همهجانبه درست و
مقبول مراکز معتبر علمی و دانشگاهی، سیمای روزگار فرهنگی خود را در چند سطر چنین معرفی
کرد: « ... کسانی در نوشتههای خود ازین هیچ مدان نامی برده و گاه سخنانی نابسامان
و کینهآلود نوشتهاند: گردآورندة (باغ هزار گل) میگوید: (بهزاد ... انواع خط
بویژه نستعلیق را در حد عالی مینویسد) که چنین نیست و بهزاد تنها نستعلیق را بد نمینویسد
و در گونههای دیگر دستی ندارد. نویسندة مردان موسیقی ... او را در شمار هنرمندان آواز
چون سیدعلیاصغر کردستانی آورده و ندانسته است که بهزاد هرگز به خوشآوازی نامور نبوده
است و از موسیقی نیز چندان آگاهی ندارد. دیگری در داستانی (به درازای ابد) آنجا که
از روزگار شادروان دکتر محمد مصدق و هواداران وی یاد میکند بهزاد را (بنامی دیگر)
پان ایرانیست میشمارد و فاشیست میداند و با این دستاویز خودساخته به باد دشنام میگیرد.
آنان که بهزاد را میشناسند، میدانند که وی به جنبش ملی شدن نفت و رهبر بزرگوار آن
دلبستگی داشته و برای پیروزی مردم در آن نبرد به جان میکوشیده است، اما در گروه پان
ایرانیستها نبوده... نویسندة داستان باید بهانهای دیگر برای ناسزاگویی مییافت...
همین.» (گوهران، همان، ص13 / 12)
این
عبارات هر کدام تفسیر خاص خود را دارد.
30ـ
این موضوع پیامبران شعر فارسی کرمانشاه رشید یاسمی و ابوالقاسم لاهوتی را شامل نمیشود.
31ـ
دربارة شعر کردی یدالله بهزاد در جای خود سخن گفته ایم. رک سلطانی، محمدعلی، تاریخ اجتماعی کرمانشاه از عهد
صفوی تا عصر حاضر، شعر کردی از پریشان تا پرتو. (در دست انجام)
32ـ
جلیل قریشیزاده (وفا)، بدرالدین قریشیزاده (فاخر)، علیاکبر نقیپور (سعید) در زمرة
کسانی هستند که پیشرو درک محضر یدالله بهزاد بودند. در جای خود به فعالیتهای (وفا)
و (فاخر) در سالهای 1340 به بعد میپردازیم. علیاکبر نقیپور دانشجوی رشتة پزشکی
شد و سالها بعد؛ نوآوری در شعر معاصر فارسی را نوشت و
آن را به یدالله بهزاد تقدیم کرد که؛ «تقدیم به استاد گرامیم جناب یدالله بهزاد. باشد
که حق تعلیم او را سپاسی گفته باشم؛ اگرچه ناچیز. دکتر نقیپور» (نقیپور، علیاکبر، نوآوری در شعر معاصر
فارسی، چاپخانة طوس، مشهد، بیتا)
33ـ
بهزاد کرمانشاهی، یدالله، گلي بیرنگ (برگزیدة شعرها)، نشر آگه، تهران، 1381.
ـــــــــــــــــــــــ ، یادگار مهر، انتشارات
آگاه، تهران، 1387.
34ـ
همانند مشیری، نادرپور، توللی، رحمانی، هوشنگ ابتهاج و عدة زیادی دیگر که در سبک نوِ
رشید ياسمي [منقطعات] نمونههای زیبایی آفریدند که اشعار رایج و مشهوری شد. (نقیپور،
علیاکبر، ؟: 122)
35ـ
رک. سلطانی، محمدعلی، تاریخ اجتماعی کرمانشاه از عهد صفویه تا عصر حاضر. در دست تألیف.
ـ سلطانی،
محمدعلی، چنانی «دیوان شامی کرماشانی، چاپ سوم، نشر سُها، تهران 1385.