یادی از مهندس احمد زنگنه، شخصیت علمی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کشور
ز بی آبی درآمد روزگاری
که در وی خشک شد هر رودباری
ز تنگی اندر آمد سال و ماهی
که ویران شد در او هر جایگاهی
نه آن دیوار ماندهست و نه آن باغ
نه آن کوه و نه آن رود و نه آن راغ
بداندیشان درختانش بکندند
در و دیوار او بر هم فکندند
رمیدند آن همه مرغانش اکنون
چه کبک از کوه و چه بلبل ز هامون
دریغا آن همه سرو گل و بید
دریغا روزگار رنج و امید
نه از زر بود مهر ما، ز گل بود
که چون بشکست، بی برگشت و بی سود
دل از دل دور گشت و یار از یار
غم اندر غم افزود و کار در کار
به کام دل رسید از ما بدآموز
که چون ما باد بدفرجام و بدروز
به جای عود خام و مشک سارا
گرفته چوب بید و ریگ صحرا
به جای زرّ ناب و درّ شهوار
به چنگ ما سفال و سنگ کهسار
کنون آمد زمستان جدایی
بدو در ابر و باد بیوفایی
که در وی خشک شد هر رودباری
ز تنگی اندر آمد سال و ماهی
که ویران شد در او هر جایگاهی
نه آن دیوار ماندهست و نه آن باغ
نه آن کوه و نه آن رود و نه آن راغ
بداندیشان درختانش بکندند
در و دیوار او بر هم فکندند
رمیدند آن همه مرغانش اکنون
چه کبک از کوه و چه بلبل ز هامون
دریغا آن همه سرو گل و بید
دریغا روزگار رنج و امید
نه از زر بود مهر ما، ز گل بود
که چون بشکست، بی برگشت و بی سود
دل از دل دور گشت و یار از یار
غم اندر غم افزود و کار در کار
به کام دل رسید از ما بدآموز
که چون ما باد بدفرجام و بدروز
به جای عود خام و مشک سارا
گرفته چوب بید و ریگ صحرا
به جای زرّ ناب و درّ شهوار
به چنگ ما سفال و سنگ کهسار
کنون آمد زمستان جدایی
بدو در ابر و باد بیوفایی
ویس رامین
(فخرالدین اسعد گرگانی)
(فخرالدین اسعد گرگانی)
بگذریم، به قول صاحب کلیله، «این سخن بدان جهت آوردم» تا بگویم واقعیتها بهویژه در خدمت و خیانت هیچگاه پنهان نخواهند ماند و اگر بنا به اقتضای روز و بند و بست آدمیان همقماش، کاهی به کوهی و یا کوهی به کاهی نمایانده شود، از آنجا که «دائما یکسان نباشد حال دوران»، هیچ امری از چشم آیندگان دور نخواهد ماند؛ از آن جمله اینکه پس از فقدان مهندس احمد زنگنه تا امروز، جز این یادداشت درباره خدمت و بزرگی و ایثار و اقدام و تأسیسات رفاهی و خیریه عمومی او حتی در شهر وامدارش کرمانشاه چیزی نوشته نشده است؛ چون رسم روزگار است که ضرب و زنگ به حق و ناحّق از آن گودگردانان سردمدار نزدیک باشد و مثلی است معروف که: «پهلوان زنده را عشق است!» از هیچ سو صدایی برنخاست این سردی و سکوت نسبت به از دیدهرفتگان نیز به بافت بیخبر محیط بازمیگردد و استخوانشکستگان اگر از تکرار و یادآورد پیشینه قصور کنیم، بر پیشه خود خیانت کردهایم!
و اما حدیث این نام و یاد: شهر کرمانشاه از انقراض قاجاریه با سیمای معماری تحمیلی عصر پهلوی اول یعنی احداث یک خیابان صلیبی به چهار بخش تقسیم و تحت نظارت کمیسری و سپس کلانتریهای انتظامی اداره میشد؛ شهری که از هرگونه نماد مدرنیته بیبهره بود و با تمام تلاش مسئولان مأمور برای ایجاد زمینه تحولات اجتماعی موردنظر سیستم مدرن و پلیسی آنان، همچنان چهرهای سنتی داشت. زخمهای دوران مشروطیت و جنگ بینالملل اول و مرگ و میر و قحطی دهههای اواخر قرن سیزدهم تا سال ۱۳۰۰ش، فرسودگی نسلی را به دنبال داشت که آرمان خود را در آزادی تلقینی و تبلیغی جستجو میکردند که ثمرة معکوس داد و به قلع و قمع شخصیتهای پیشرو تجددطلبی و خواستاران و استقرار حاکمیّت مردمی، منجر شد:
ابوالقاسم لاهوتی پس از دربدریها و شکست و کودتا و… به شوروی گریخت و «چهره ماندگار ادبیات فارسی و جنبش ادبی فارسی تاجیک» شد(!) همتای صدرالدین عینی در حوزه نثر و…
جهانسوزی به اتفاق یارانش که شعارشان «ما ایرانی هستیم و لایق همه چیز» به جرم بیاساس وابستگی به فاشیسم(؟!) دستگیر و زندانی و اعدام شدند. سران عشایر منطقه و رجال سیاسی با خانوادههایشان تحتنظر و تبعید و زندانی، اغلب اعدام و عدهای از شکنجه و نبود بهداشت زندانها و شدائد حمل و نقل ابتدایی و قرون وسطایی تلف شدند و در توطئههای دولتی جانباختند.
جنگجهانی دوم نیز موجب تحرکات سیاسی آزادیخواهان نسل دوم گردیدکه اگرچه ادامه خواستههای پیشروان سرکوبشده پیشین با چهرهای متفاوت بودند، اما اشغال چند ساله کشور و بالتبع کرمانشاه را در بر داشت و در این شهر مردم را به کار گل واداشتند؛ شهری که در واقع یکی از ارکان اصلی مبارزات آزادیخواهی کشور شمرده میشد و ضلع سوم تهران و تبریز در نهضت مشروطیت بود، به جای پرداختن به تأمین نیازهای بنیادی به امور سطحی و روبنایی و دلمشغولی و فریبهای سیاسی سرگرم شد و باز خیابانی هولناک با سینهای پر از فریاد و سکوتی که سمفونی شکستن آن، صدای نعل اسبهای فرسوده درشکهها بود و باد و دم کورههای آهنگری که به شیوه عصر آهن برای کشاورزان ابزار کاری میساختند و روستائیانی که قریب ۸۰% جمعیت ایالت کرمانشاهان را تشکیل میدادند و بار تولید و توسعه را با ابتدائیترین ابزار در اختیار داشتند…
تا آنکه مردی از تبار مردان روزگار از نسل شیخعلیخان ـ وزیر اعظم شاه سلیمان ـ و بنیانگذار شهر کنونی کرمانشاه در دوره صفویه که نسل بعد نسل تا اواخر قاجاریه و مدتی در بحران جنگ دوم جهانی با گسست و پیوستها، حکمران بلامنازع کرمانشاهان مرکزی (کردستان زنگنه) بودند؛ مردی مردستان با استعدادی برتر و درخشان سالها در دایره میعاد مدرن و مدرنیته، تحصیل علم و دانش نموده بود و برای وطن و زادگاه خود آرمانها و آرزوها داشت و همچون نیاکان نیکسرشت، قدم به عرصه عمران و آبادی و ایجاد تحول در ساختار شهر گذاشت. هنوز دانشجویان عضو «بنیاد زنگنه» که اغلب در رأس امور کشورند و پایان دوران میانسالی را میگذارنند، نام و یاد او را روایت انساندوستی و نوعپروری و وطنخواهی دانسته و میدانند.
شادروان مهندس احمد زنگنه فرزند مرحوم خانباباخان بهادر لشکر و نواده حاج ابراهیم خانزنگنه، سال ۱۲۹۰ش در شهر کرمانشاه دیده به جهان گشود و تحصیلات ابتدایی و قسمتی از متوسطه را در این شهر گذرانید؛ سپس به بیروت رفت و یک سال و نیم در مدرسه آمریکایی بیروت به تکمیل تحصیلات متوسطه پرداخت. آنگاه راهی فرانسه شد و از دانشگاه «تولوز» به اخذ مهندسی برق نایل آمد و سرانجام دوره انستیتو الکترونیک پاریس را که از طرف شورای عالی فرهنگ معادل دکتری تعیین گردیده، با موفقیت به پایان رسانید.
مهندس احمد زنگنه دوره تخصص خود را در رشته جریان برق در انگلستان گذراند و سال ۱۳۱۵ با اندوخته معتنابه علمی، به میهن بازگشت و پس از پایان بردن خدمت نظام، با حفظ سمت استادی دانشکده فنی، به ریاست اداره کارخانجات قند منصوب شد و مدارج استخدامی را با پشتگرمی و استعداد و لیاقت به سرعت پیمود و در وزارت «پیشه و هنر» نخست به مدیریت کلی، سپس معاونت وزارت ارتقا سمت یافت. در سال ۱۳۲۴ با حفظ معاونت به ریاست بنگاه صنعتی که چندی بعد به «بانک صنعتی» تبدیل شد، انتخاب گردید و با تهیه و راهاندازی چندین کارخانه قند و بافندگی و… در پیشرفت اقتصادی کشور در آن سالهای بحران که ایران در اشغال فرهنگی و اقتصادی و نظامی متفقین بود، نقش مؤثر داشت.
مهندس احمد زنگنه از بدو کار ایمانی راسخ داشت که صنایع کشور و کارخانجات باید به صورت کشورهای پیشرفته درآید و اقتصاد سالم کشور از سیاست جدا باشد. با این عقیده از بنیانگذاران سازمان موقت برنامه گردید و در خدمت این سازمان با آنکه عوائد نفت در آن روزگار قطع گردیده بود، هسته مرکزی کارهای اساسی را که بعداً تحقق یافتند، به وجود آورد.
در سال ۱۳۲۹ در کابینه حسین علاء به سمت وزیر پست و تلگراف و چندی بعد به عنوان وزیر اقتصاد برگزیده شد. وی از سال ۱۳۱۶ تا ۱۳۳۰ در دانشکده فنی استاد کرسی نقل انرژی بود و چون عقیده داشت که استاد باید دائما ضمن پژوهش در جریان مطالعه و پیشرفتهای جدید قرار گیرد و از آخرین نظرات و ابتکارات مجامع علمی دنیا آگاهی داشته باشد، از تدریس دانشگاه و مقام استادی بنابر میل شخصی کنارهگیری کرد و خدمات اقتصادی خود را ادامه داد.
خدمات تولیدی و بنیادهای تأسیساتی اقتصادی مهندس زنگنه در گوشه و کنار کشور با ایجاد کارخانههای قند ارومیه و کارخانجات تربتحیدریه و چناران و کرمانشاهان و فسا و… یکی از مطلوبترین طرحهای اجرایی در کارآفرینی و تبدیل مواد اولیه کشاورزی، تولید و تأمین نیازهای داخلی و اشتغالزایی دائم در تمام سطوح از کارگر تا کارشناس و متخصص بود و بازده سود و سرمایه و ایجاد ثروت برای کشور داشت.
شهر کرمانشاه که از دیرباز آبآشامیدنیاش از سرچشمه سراب قنبر بود، در سالهای بعد از دهه ۱۳۳۰ به علت افزونی جمعیت و کثرت ساختمانهای تازه بهویژه در تابستانها به سبب کمشدن آب چشمه ساکنان شهر را در تنگنا میافکند و از سوی دیگر افت آب موجب آلودگی بیش از حد و شیوع بیماریهای خطرناک مختلف در بین اهالی میشد. مهندس زنگنه با ایجاد و تأسیس شرکت لولهکشی در سال ۱۳۳۲ در کرمانشاه، برنامه اولین منبع بهداشتی و مرکزی آب و تصفیهخانه را احداث و تمام شهر را لولهکشی کرد و آب تصفیهشده به منازل اهالی شهر به ارمغان آورد و زندگی تازهای به اهالی بخشید، به طوری که پزشکان و مقامات بهداشتی اعلام کردند در سال اول لولهکشی، بیماریهای واگیر عمومی به طور چشمگیری تقلیل پیدا کرد.
در سال ۱۳۴۱ کارخانه بزرگ قند با ظرفیت صدهزار تُن چغندر در بیستون شش فرسنگی کرمانشاهان تأسیس نمود که تا سیصدهزار تن نیز افزایش یافت. اهالی کرمانشاهان نظر به حُسن اعتماد و ایمانی که به او داشتند، سرمایه خود را در اختیارش گذاشتند تا به کمک مؤسسات بانکی برای آنان کارخانه قند بیستون را تأسیس کرد. زنگنه در اندیشه قشرهای مختلف کرمانشاهان اسوه صداقت، لیاقت، مدیریت، اصالت، پشتکار و اعتماد و علاقه به زاد و بوم بود و هست.
در راستای توسعه و ترقی کرمانشاهان که از قطبهای کشاورزی و دامپروری کشور محسوب میشود، وی کارخانه شیر و لبنیات پاستوریزه را در سال ۱۳۴۶ در جوار کارخانه تأسیس کرد و برای نخستین بار روغن معروف کرمانشاهی را به صورت پاستوریزه به بازارهای کشور عرضه نمود. او یکی از پیشروان و بنیانگذاران «کانون مهندسین ایران» بود و از سال ۱۳۳۳ تا ۱۳۴۵ که بنا به خواسته و تمایل شخصی کنارهگیری کرد، ریاست کانون را عهدهدار بود و همواره مهندسان کشور از نظرات صائب و دید وسیع او استفاده میکردند. از خدمات برجسته ایام ریاست او در کانون مزبور، تشکیل ساختمان و کتابخانه جامعی در رشتههای گوناگون مهندسی است که مورد استفاده افزون از چند هزار مهندس فارغالتحصیل و متخصص قرار گرفته و میگیرد.
مهندس زنگنه با سرپرستی و نظارت بر روند توسعه و اصلاح و آبادانی کرمانشاه و توابع، شغل آزاد و خدمت به اقتصاد کشور بهویژه زادگاهش را بر پذیرش مشاغل دولتی ترجیح داد و مؤسساتی مانند «شرکت ساختمانی نوکار» به وجود آورد که محصول کار شرکت به صورت عمارت مرکزی شرکت ملی نفت ایران و ساختمانهای مشهور و مشخص دیگر شد که آن زمان موجب تحسین و شگفتی هموطنان و خارجیان بود. وی در سفرهای متعدد به خارج از کشور با بسیاری از رجال اقتصادی غرب و سازمانهای بینالمللی آشنایی پیدا کرد و از نظرهای آنها در تأیید و تکمیل برنامههای عمرانی، رفاهی و اجتماعی استفاده فکری و راهبردی نمود. او بارها دعوت همکاری سازمانها و استخدام در مؤسسات بینالمللی اروپایی و امریکایی را رد کرد و ترجیح داد که برای ایرانی و ایران کار کند و تلاش مستمر داشته باشد.
مهندس احمد زنگنه علاوه بر تلاش در توسعه مدنی و اقتصادی شهر کرمانشاه و ایجاد تسهیلات برای آحاد روستایی و شهری و ممانعت از جریان مهاجرت به شهر در پیگیری توسعه پایدار، به امر فرهنگ و پشتیبانی از استعدادهای درخشان در شهر کرمانشاه گامی بنیادی و زیربنائی برداشت و برای نخستین بار در سال ۱۳۵۰ در کنار جاده سراب قنبر، که خوش آب و هواترین منطقه کرمانشاه است، «بنیاد خیریه رفاهی، فرهنگی و اجتماعی زنگنه» را احداث کرد که مکانهای تفریحی ـ ورزشی مشتمل بر استخر شنا، زمینهای بازی، کتابخانه و… داشت. این بنیاد علاوه بر حمایت از سالمندان و بیماران تهیدست، مجهز به خوابگاههای مجهز برای دانشآموزان و دانشجویان نخبة تحتالحمایه بود که ضمن تأمین مکان و آسایش و آرامش لازم، با پرداخت مستمری به آنان و اعطای جوایز علمی، هنری و ورزشی و ارائه خدمات مادی و معنوی به برترهای تحصیلی در مقاطع مختلف آموزشی، به اعزام دانشجو نیز اقدام میکرد.
در جریان اشغال خودسرانه این مرکز ارزشمند توسط یکی از گروههای چریکی چپ و ایجاد پایگاهی که دیری نپایید، بنیاد به نعطیلی کشیده شد که پیامدش تلفات فکری و هدر رفتن استعدادهای متعدد بود که شرحش را در کتاب «تاریخ اجتماعی کرمانشاهان» آوردهام.
دولتهای متوالی همواره خواستار حضور مهندس احمد زنگنه که از مفاخر برجسته کشور بود، در مراتب بالای سیاسی و احراز سمت وزارت و ریاست و مشاورت بودند؛ اما به مصداق «خدمت به خلق کن که به دادار کردهای»، او خدمت به ایران و اهالی کرمانشاهان را برگزید و استعداد ذاتی و توان مادی و روحی خود را صرف توسعه، تعالی و پیشرفت زادگاهش و عمران و آبادی و رفاه اهالی و صنعتی کردن کشاورزی و پیشرفت فرهنگی آن نمود.
او در ثبت و ضبط آثار و مأثر کرمانشاه جدّ بلیغ داشت و به تقاضای و پشتوانه آن بزرگ، مرحوم استاد محمدحسین جلیلی زنگنه از مفاخر علمی و ادبی کرمانشاه که شخصیتی شاعر و ادیب و مورخ و در عربیت فاضلی مسلم بود، همچنین شادروان فرجالله خانمعتمدی از وکلای معمر و برجسته دادگستری و صاحب مطالعه در تاریخ ایران و جهان که حافظهای توانمند در یادآوری وقایع صدساله اخیر داشت، هرکدام به سبک و سیاق خود به طور مستقل تألیفی موجز و مجمل و مختصر و مانع درباره ایل زنگنه و پیشینه تاریخی و رجالی آن تألیف و به اتمام رسانیدند که تألیف مرحوم معتمدی به خط شادروان زرینخط کرمانشاهی کتابت و خوشنویسی شده است.
مهندس احمد زنگنه بزرگمرد عرصه علم واندیشه و اقتصاد و ایثار و عمل و توسعه و آبادانی، پس از نود و چهار سال عمر بابرکت، در بیست و نهم شهریور ۱۳۸۴ مصادف با نیمهشعبان ۱۴۲۶ق، روز تولد قائمآلمحمّدعج(ع) در موناکو به رحمت ایزدی پیوست.
به مثل خویش بنگذاشتند و بگذشتند
خدای عزوجل جمله را بیامرزاد
خدای عزوجل جمله را بیامرزاد
روزنامه اطلاعات - 96/6/14