زبان و ادبیات کُردی از غنیترین گنجینههای بازمانده از زبانهای ایران باستان میباشد. مستشرقین و ایرانشناسان بزرگ همچون دارمستتر، نلدکه، مینورسکی و... نیز بر این عقیده بوده و در آثار خویش در این باره به تفصیل سخن گفتهاند.
تا قبل از قرن نوزدهم میلادی سخنگویان و شاعران کُرد بیشتر به گویش اورامی که از گونههای گویش اصیل و باقیمانده ایران قبل از اسلام است و با زبان پهلوی قرابت و سازش تام دارد و سرودههای جاودانی و یاسای یارسانی را دربرمیگیرد، شعر میسرودند.
استاد محمدتقی بهار مینویسد:(1) چنان که اساتید زبان فارسی میدانند یکی از هزاران آهنگهای شعر فارسی که از ازمنه پیش از اسلام در میان طبقات مردم ایران رواج داشته و هنوز هم در کوهستانها و جلگههای زیبای این مرز و بوم زبانزد صاحبدلان و تسلیتبخش دل عشاق و ورد زبان جوانان از مرد و زن ایرانی است، همانا وزن دلکش فهلویات است. این نام را شمسالدین محمّد قیس رازی در کتاب نفیس المُعجم فی معاییر اشعار العجم به این اشعار داده و ما هم از آن پیروی کردیم. این وزن و آهنگ از بحور عرب اخذ نشده و پیش از آمدن عرب به ایران و آشنا شدنش با موسیقی و آهنگهای محلی در این کشور وجود داشته، ولی نظر بدان که شعرهای فارسی سیلابی بوده و عروضی و تقطیعی نبوده مصراعهای این اشعار یعنی دوبیتیهای پهلوی، مانند امروز در قالب تقطیعی که ما آن را بحر هَزَج مُسَدّس مینامیم سرتا پا قرار نداشته بلکه به جای (مفاعیلن، مفاعیلن، مفاعیل) گاهی (فاعلاتن، مفاعیلن، مفاعیل) و گاهی (مفعولاتن، مفعولاتن، مفاعیل) و گاهی (مفاعلتن، مفاعیلن، مفاعیل) و نظایر اینها بوده.
شمس قیس رازی فرماید: (2) باعث کلی و داعیۀ اصلی بر نظم این وزن ثقیل و بحر مستحدث در سلک اوزان قدیم و بحور مشهور آن بوذکی کافه اهل عراق را از عالم و عامی و شریف و وضیع بانشاء و انشاد ابیات فهلوی مشعوف یافتم و به اصغاء و استماع ملحونات آن مولع دیذم بل کی هیچ لحن لطیف و تألیف شریف از طرق اقوال عربی و اغزال دری و ترانههای معجز و دستانها مُهیج اعطاف ایشان را جنان درنمیجنبانید و دل و طبع ایشان را جنان در اهتزاز نمیآورد که:
لحن اورامی و بیت پهلوی زخمۀ روذ و سماع خسروی
در قرن نوزدهم ظهور مستشرقین اروپایی در شرق علیالخصوص در کشورهای خاورمیانه و نفوذ استعماری دولت بریتانیا باعث تبادل آراء و نظریات علمی و ادبی و آشنایی ملل و اقوام مختلف با آداب و رسوم یکدیگر در منطقه گردید که نظریات خاصی را به دنبال داشت و عاملین اهدافی مشخص را دنبال میکردند. علی ایحال شاعران و نویسندگان و ادباء کُرد بدین وسیله توانستند به خارج از محدودۀ قومی خویش راه یابند و با همسایگان بیگانه آشنا شوند. زبانهای مستقل را بیاموزند و بر گویشهای متفرق کُردی مسلط شوند، مهاجرت و مسافرتهای؛ حاج ملا قادر کویی، شیخ رضا طالبانی، کیفی افندی جوانرویی کرماشانی، عبدالرحمن بیگ سالم و ملاخضر شهرزوری(3) به ترکیه و سکونت و اشتغال به تدریس در استانبول و آمدن مصطفی بیگ کُردی صاحبقران به ایران(4) و نفوذش در دستگاه حکومت ناصری، اشعار آنان به زبان ترکی و عربی و فارسی و گویشهای متنوع کُردی چون کرمانجی و اورامی و... که دواوینشان حاکی از آن است، شاهد ادعاست.
شاعران این گوشه از دیارمان نیز از این تحول ادبی و فراگیری و بازدهی بینصیب نمانده و پس از دولتشاه که هنگام بازگشت از فتح بغداد به سال هزار و دویست و سی و هفت ﻫ . ق در طاقگرا درگذشت؛ مُستشاران انگلیسی که یکی از آنها راولینسن مستشرق معروف بود به همراه او به این سو آمدند(؟!)(5) درحکومت فرزندش حشمتالدوله که تا سال هزار و دویست و پنجاه ﻫ . ق یعنی زمان فتوت فتحعلیشاه در این سمت باقی بود و سپس امامقلی میرزای عمادالدوله فرزند دیگر دولتشاه که به سال هزار و دویست و شصت و هفت به سرحدداری و والیگری غرب منصوب و بیست و پنج سال متناوباً در غرب حکومت کرد، در کنار این حضور علمی و سیاسی مراوده ادبی نیز برقرار بوده تا آنجا که سیدیعقوب ماهیدشتی از این طریق با آثار ملاخضر شهرزوری متخلص به نالی که کردشناس معروف انگلیسی؛ ئی، بی، سون در سال هزار و نهصد و سیزده میلادی او را از شاعران طراز اول نیمه اول سده نوزدهم (م) قلمداد نموده، آشنا شده و اکثر غزلیات او را به گویش سورانی (سلیمانیه) که خاص منطقه مزبور است، استقبال نموده، مینورسکی درباره (نالی) در کتاب (کورد) به زبان روسی تحریر هزار و نهصد و پانزده میلادی که توسط دکتر معروف خهزنهدار به عربی ترجمه شده مینویسد:
آنچه جالب توجه است این که محل اجتماع شاعران کُرد به شهر سلیمانیه منتقل شده آنجا که نالی در آن زیست و بسیار هم معروف بود و پس از آن ترجمه این سه بیت شعر کردی نالی را نوشته:
زلفت بـه قــهدت داکه پهریشان و بـــلاوه
ئهمروله مـــن شیفتــــۀ ئالـــوزو به داوه
بـــوچی نگریم سهدکه رتـم دل دهشکینی
مهی بو نهرژی شووشهله سهد جیوه شکاوه
بیتی دیگر نیز جداگانه آورده:
ههرچهنده که رووتم به خودا مایلی رووتم
بیبهرگی یه عیللهت که ههتیو مهیلی ههتاوه
که سید غزل مشهورش را با مطلع:
شوری به سهرم کوتیه لهم مستی چاوه لهم جیگه نهنیشم مگر او جیگه شهراوه
را در استقبال از آن سروده و تحت تأثیر بیت سوم، غزلی دارد که در مقابل این بیت گوید:
اوضاع کمی دلبره عیبی نیه بؤمن هر چند که لاتم و خدا مایلی لاتم
این حرکت تا آنجا مؤثر افتاد که فارسیسُرایان نیز تحتتأثیر واقع شده و مرحوم میرزا محمدعلی مظلوم کرمانشاهی (1240 ـ 1294 ﻫ . ق) از معاصرین سید، مطلع یکی از بهترین غزلهای خود را ترجمه دومین بیت از ابیات نالی که مینورسکی آورده قرار داده است.
نالی:
بوچی نه گریم سهدکهرتم دل دهشکینی مهی بونهرژی شووشهله سهد جیوه شکاوه
مظلوم:
دل دو صد بارم شکستی چون ز چشمم خون نریزد
شیشه از صد جا شکسته باده چون بیرون نریزد(6)
بدین صورت این مسائل سبب گردید تا سیدیعقوب نیز که از فحول شعرا و ادبای کُرد است؛ در کنار پاسداری از گویش اورامی با سرودن غزلیات رقیق و دلنشین به سایر گویشهای کُردی از جمله؛ گویش سورانی آوازۀ شعر و شجاعت و هنرهایش به طوری در مناطق کردنشین بپیچد که علاءالدین سجادی؛ صاحب (میژوی ئهدبی کوردی) او را شایستهتر و بهتر از تذکرۀ شعرای کرماشان معروفی نماید و احوالش را در زمرۀ بزرگان شعر و ادب کُرد از قبیل نالی و مولوی و... بیاورد، به مسافرتهایش به تهران و قُم اشاره کند و از شعرای مورد علاقهاش از جمله؛ آقا پسر ملک قاسم خان کلهر نام ببرد که متأسفانه هر چه کوشیدم نه از او و نه از سعدالله کلهر و چند شاعر از ایل زنگنه که در همان مآخذ نامشان آمده، آثاری نیافتم، که صیت شهرتشان از مرزها بدر رفته ولی در مولدشان نامی از آنها شنیده نمیشود.
زیرا نخست بیتوجهی صاحبان ذوق و فضل به مسائل اصولی در امر زبان و ادبیات محلی و دیگر کوشش مستشرقین که در کنار تحقیقات علمی و سیاحت، مأموریتهای سیاسی داشتند و مصلحت آنان بر این بود تا خزائن و گنجینههای فرهنگی اقوام را در حین برقراری ارتباط فیمابین آنها و آشنا ساختنشان با یکدیگر به یغما ببرند، نمونه آشکار آن، وجود نُسَخ منحصر به فرد در موزههای غرب و مأموریت افرادی چون کتابچی خان(7) در بین عشایر ایران و مقاماتی چون میجر سون(8) در کردستان عراق بود که جریانهای بعدی و ضربهها و بیاعتناییها را به دنبال داشت.
سیدیعقوب کیست؟
سیدیعقوب از سلسله سادات سامرهای ساکن در قمشه ماهیدشت و دارای مذهب شیعه اثنیعشری بوده،(9) وی فرزند سیدویس، سال تولدش را علاءالدین سجادی؛ هزار و هشتصد و هشت میلادی نوشته است. سید از کردیسرایان صاحب دیوان و دارای عنوان بوده، خطی خوش و صوتی دلکش داشته، تنبور را استادانه مینواخته و از دستگاههای اصیل کُردی که به قول روحالله خالقی (اسامی نغمات تمام فارسی خالص است و کمتر به موسیقی امروز شباهت دارد)(10) آگاه بوده. مدتی از ایام شباب را به تحصیل در کرماشان سپری نموده است.
آوازۀ اشعار سوزناکش در همه جا پیچیده، به دستگاه امامقلی میرزا عمادالدوله (1268 ـ 1291 ﻫ . ق) فرزند دولتشاه راه یافته به سبب علاقه به روستا و دامن طبیعت در دیوان عمادالدوله به عبور و مروری بسته کرده، نزد محمدحسن خان حاکم کلهر به مقام انشاء و دبیری انتخاب و معزز و محترم میزیسته است. حدیث جوانمردی سید پوریا آسا ورد زبانهاست. چنان که در آثار معتبری چون حدیقـۀ الشعرای دیوان بیگی ضبط و ثبت گردیده است.
این تذکره در ایام حکومت سلطان مراد میرزای حسامالسلطنه وسیله حاج میرزا احمد شیرازی ایشیک آغاسی تدوین و تألیف یافته،(11) داستان فتوت سید به اختصار چنین بوده است:
سیدیعقوب که پس از ریاضتها و مشقات عاقبت به مرز وصال دلبر میرسد؛ در روز عقد به هنگام خروج از حمام در مسیر راه محل برگزاری مجلس عقد با جوانی ژولیده و گریان برخورد مینماید. کیفیت حال و علت پریشانی را جویا میشود؛ پس از انکار جوان و اصرار سید، جوان آشفته جواب میگوید، که دلباخته دلربایی است که امروزش برای سیدیعقوب به نکاح درآورند. سید دست او را گرفته و با نوازش و استمالت به گرمابه برده و پس از وعدۀ تسلی و نظافت و آرایش با خود او را به مجلس عقد برمیگرداند و در حین اجرای صیغۀ عقد او را به جای خود زوج معرفی نموده و باعث بهت و حیرت حاضران و نُقل مجلس غائبین میگردد.(12)
در تاریخ تولد و فوت سید اختلاف است. تذکره شعرای کرماشان؛ تاریخ تولد او را نامعلوم نوشته و تاریخ فوت او را (1326 ﻫ . ق = 1285 هـ . ش) و صاحب (میژوی ئهدبی کردی) تولدش را سال هزار و دویست و بیست و هشت ﻫ . ق و وفاتش را هزار و سیصد و یک ﻫ . ق ثبت کردهاند، اما دقیق و صحیح آن تصریح مؤلف حدیقـۀ الشعراء میباشد؛ که یک سال پس از مرگ سیدیعقوب وارد کرمانشاه شده و 1292 ﻫ . ق را نوشته است.
سیدیعقوب در زادگاهش قریه قمشه به خاک سپرده شده است؛ یادش جاویدان و روحش شادان باد.
شیوۀ شعری و مرتبۀ هنری سیدیعقوب ماهیدشتی
اشعار سیدسوزی خاص دارد. داستانهای منظوم اورامی او بیشتر در نوای «هوره» که از نواهای اصیل موسیقی باستانی است؛ خوانده میشود. استاد بزرگوارم شادروان سیدطاهر هاشمی از مرحوم احمد رویینتن اهل کانی باغ بخش روانسر که در قریه تَمتَم روانسر پس از قریب نود سال عمر به سال (1323 هـ . ش =1363 ﻫ . ق) بدرود زندگی گفت و از هوره چرهای بنام و در موسیقی محلی علیالخصوص هوره استادی تام داشت و به فرموده ایشان؛ هنوز آهنگهای؛ باریه، گلهوهدره، بالادهستانی و ساروخانی او در گوش جانشان طنینانداز بود؛ روایت فرمود:
مرحوم سیدیعقوب علاوه بر مقام فضل و ادب، صوتی خوش داشته و از معروفترین هورهچرهای کُرد بود. وی تمامی آهنگهای هوره را با (پاوهچ)های آن میخوانده است.
احمد رویینتن(13) میگفته؛ که پدرش (رویینتن) سه بار برای تصحیح یک مصرع از کانی باغ روانسر عازم خدمت سید گردیده و چرا تا با رسوم موفق نشده، ندانستم(؟!)
احمد، از پدرش روایت میکرده که سیدیعقوب به واسطه غلبات عشق هنگام هورهخوانی سوار میشد و مادیان اصیل خود را به رسم قدیم میگرداند و (قیقاج) میکرد و (جلیت) میانداخت و هوره میخواند.
در تائید این مطلب، استاد محمدتقی ملکالشعراء مینویسد:
از جنس دوم مقصود داستانها، نمونههایی شکسته، بسته در کتب پهلوی باقیمانده و در میان روستاییان خاصه اکراد و بلوچها هم هنوز رسم داستانگویی به شعر و آواز و ساز برقرار است. داستانها عبارت از حماسهها و ذکر مناقب و فضایل پهلوانان و رؤسا و سلاطین با مناظره و افسانهها بوده است که در حضور رجال و مجامع عمومی و جشنهای محلی و میدانهای بازی با ساز و آواز خوانده میشود...(14)
آشنایی سید به اکثر گویشهای کردی از قبیل؛ اورامی، سورانی، لکی، کرمانجی در حقیقت او را به نقطۀ اتصال قرار داده و سبب آشنایی اهالی این سو از کشورمان با آن گونهها گردیده است.
وی در بعضی از آثارش که نمونه آنها را ارائه نمودهام گویشی با حلاوت و خاص خود ابداع نموده که آمیختهای از آن گویشهاست. از دیگر مُحسنات سید که او را کاروانسالار کردیسرایان جنوب غربی این دیار ساخته؛ این که وی با آشنایی با آثار بزرگانی چون نالی و... به آن شیوه که سخن رفت توانست همانند آنان در قالب اوزان عروضی شعر کردی بسراید و در زمان پاسداری ای اوزان هجایی کرد اورامی، اوزان عروضی را هم اگرچه لطف اوزان هجایی را در گویش اورامی ندارد، به خدمت ادب کُردی بگیرد.
برخلاف شهرت و معروفیت سید، اشعار او بسیار کمیاب است. اگرچه در اکثر بیاضها یادی از او رفته، اما این مقدار را نیز که حقیر با مراجعه به بیاضها و یادداشتها و افراد و صاحبان ذوق جمعآوری نمودهام، حاصل فصلها جستجو و یادداشت است. گرچه وجود کلیات سید در میان بعضی از خانوادههای قدیمی و ملاکین شایع گشته اما تا آنجا که حقیر تحقیق نمودهام، سید فاقد کلیات مدون در ایران بوده و مطلب مزبور اساسی ندارد. گرچه بنده مدعی آن نیستم که دیگر در میان دفاتر و بیاضهای معتبر اثری غیر از آنچه حقیر جمعآوری نمودهام وجود ندارد، اما احتمال آن بسیار ضعیف است و بعید مینماید که مجموعهای بیشتر از گردآوری حاضر وجود داشته باشد،(5) شادروان استاد عبدالرحمن شرفکندی متخلص به (ههژار) در بحثهایی که در ملاقاتهای مکرر با ایشان میسر میشد، با تردید از نشر جزوهای به نام دیوان سیدیعقوب در سلیمانیه یاد میکردند که بنده با تمام کوششی که نمودم اثری از آن نیافتم و شاید تردید استاد ثابت باشد.(16)
تابستان سال یکهزار و سیصد و شصت و سه هجری شمسی
محمدعلی سلطانی
کرمانشاه
محمدعلی سلطانی
کرمانشاه
پینوشتها:
1ـ بهار و ادب پارسی، محمد گلبن، ص 20، شعرشناسی.
2ـ المعجم فی معاییر اشعار العجم، شمس قیس رازی، با تصحیح مدرس رضوی و مقدمه علامه قزوینی، ص 173.
3ـ مقدمه دیوان نالی، دکتر معروف خهزنهدار، استادیار کرسی ادبیات دانشگاه بغداد، چاپ بغداد، 1977. / مقدمه دیوان شیخ رضای طالهبانی، فتحاله اسعد، به اهتمام علی طالهبانی، چاپ بغداد، 1964.
4ـ مقدمه دیوان مصطفی بین کردی صاحبقران، ص 5 ، چاپ پیشاور پاکستان، 1963.
5 ـ کرمانشاهان باستان، استاد محمدحسین جلیلی، ص 137، چاپ تهران / اما راولینسن به همراه بهرام میرزا معزالدوله در آغاز سلطنت محمد شاه قاجار (1250 ـ 1264 ﻫ . ق) وارد منطقه کرمانشاهان شد. ر.ک، جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان، ج 3، ص 325 ـ 324.
6 ـ تذکره مختصر شعرای کرماشان، ص 112، باقر شاکری، چاپ سعادت، کرماشان، 1337.
7ـ کتابچی خان که این نام مستعار را بر خود نهاده بود و آثار گرانبهای فرهنگی اکراد و الوار (را خریدی به حیف و به توانگران دادی به طرح) عکس او در صفحه هفتاد کتاب ایل سنجابی نوشته دکتر محمد مکری در میان عشایر و سران ایل مزبور نشان حضور وقیحانه اوست؛ چه کتابها و آثار خطی نفیس را خورجین خورجین به طول سالها به مفت خرید و برد.
8 ـ مقدمۀ دیوان طاهربیگ، وهسمان پاشا، 1389 هـ ـ 1969 م، ص 2.
9ـ در چاپ اول بر اساس مأخذی سیدیعقوب پیرو مذهب اهل حق ذکر شده بود که متعاقباً در مقدمه کنزالعرفان توضیح داده و تصحیح شد.
10ـ سرگذشت موسیقی، جلد اول، ص 144، روحالله خالقی، تهران.
11ـ کتاب ارزشمند حدیقـۀ الشعراء دیوان بیگی در سالهای اخیر به اهتمام استاد دکتر عبدالحسین نوایی با حواشی و تعلیقات ارزشمند و درج مطالب مربوط سایر تذکرهها درباره هر شاعر، تدوین و تصحیح و تنظیم وچاپ و منتشر گردیده است. تهران، انتشارات زرین، سال 1366.
12ـ واقعیت امر در منطقه کرمانشاهان با روایت و کتابت از قدما به تواتر رسیده و شکی در آن نیست. اما منابع و مآخذ کیفیت حدیث جوانمردی را به تفاوت نقل میکنند که در ضمن مطالب به گونههای آن روایت اشاره خواهد شد. روایت فوق از شاعر ارجمند استاد هادی ارفع است که از مرحومان؛ اقبال، شاکری، خرمپور، رحمت الله علیهم نقل میکردند.
13ـ استاد هاشمی میفرمود؛ که مرحوم احمد کلیاتی بود از اشعار نغز شعرای بنام کُرد که درصدد یادداشت محفوظات او بودم که نشد و حالا سخت پشیمانم که حتی اسم آن شاعران را فراموش کردهام، مخصوصاً مقدار کثیری از اشعار سیدیعقوب را از حفظ داشت (تو گویی فرامرز، هرگز نبود).
14ـ بهار و ادب پارسی، ص 70، شعرشناسی.
15ـ اکنون که چاپ دوم این اثر پس از بالغ بر دوازده سال انجام میگیرد، با تمام عنایت و توجه عزیزان و تلاش همهجانبۀ جز مواردی معدود که به آنها اشاره شده است، آثاری مجموع و مستغنی به دست نیامد! به امید روزی که نوید وجود دفتر و دیوانی کامل از آثار سیدیعقوب ماهیدشتی شیفتگان را صلا دهد، دل ما و به وصال تو رسیدن هیهات...
16ـ این مقدمه در چاپ حاضر 1376 بازبینی و با اندکی توضیح و تنقیح عیناً درج گردیده است.