• بازديدها: 432

کرمانشاه در آینه




درآمد:

روز یکشنبه ۲۱ مهرماه ۱۳۹۷ در موزه ملی ایران، بزرگداشت استاد مسعود گلزاری ایران‌شناس نامدار با حضور جمعی از استادان و اهل قلم و پژوهشگران حوزه باستان‌شناسی و مسئولان سازمان میراث فرهنگی کشور برگزار شد که گزارش مفصلش روز بعد در روزنامه ارجمند اطلاعات چاپ و منتشر شد.

همزمان با این مراسم، در شهر سنندج نمایشگاه بین‌المللی کتاب برگزار بود که صاحب این قلم به همراه عده‌ای از دوستان، میهمان بخش علمی بود و سعادت حضور در بزرگداشت ایشان را نداشت.

دکتر مسعود گلزاری پیر باستان‌شناسی کرمانشاهان و پیشکسوت بی‌همال این عرصه، حقی بزرگ بر حوزه کندوکاو باستان‌شناسی در دوایر پیش و پس از اسلام در جغرافیای یادشده دارد و اگر همت مردانه و تحقیقات عالمانه این پرچمدار توانا، دلسوز و نستوه نمی‌بود، در آن وانفسا و تغییرات بعد از آن، چه بر یادگارهای باستانی و تاریخی کرمانشاه می‌آمد، خدا داند.

امروز بر اساس آنچه در دو کتاب ارزشمند و گرانسنگ «کرمانشاهان باستان» و «کرمانشاهان ـ کردستان» (شامل بناها و آثار تاریخی اسدآباد، کنگاور، صحنه) که پایان‌نامه دکتری ایشان است و مجلد اوّل آن در سلسله انجمن آثار ملی چاپ و منتشر شده، به‌سادگی می‌توان آشکار ساخت که بر آثار باستانی و تاریخی این سو از اسدآباد تا خسروی چه آمده است! متأسفانه مجلدات بعدی منتشر نشده، اما در آنچه چاپ و منتشر گردیده است، بنیادی مرصوص برای کارهایی از این دست گذاشته‌اند. جایگاه فرازمند دکتر گلزاری در فرهنگ کُرد و کرمانشاهان چنان درخشان و جاویدان و انکارناشدنی است که هرگز فراموش نخواهد شد. علاوه بر دانش و بینش پژوهشی، صفا و صداقت و زلالی و روشنی اندیشه ایشان در طی سالها خدمات علمی و فرهنگی و مدیریت در بزرگترین مراکز آموزشی کرمانشاه تا دانشگاه تهران، از وی تندیسی یادگار در ذهن و زبان میانسالان این شهر بر جای گذاشته است.

وظیفه اهل قلم کرمانشاهان در این بزرگداشت بیش از اینها بوده است. این نوشتار را به یادکرد این استاد ارجمند و جبران عدم حضور موجه در بزرگداشت به حضورشان تقدیم و اهدا می‌کنم، باشد که خدمات ماندگار و ارزشمند ایشان را به باستان‌شناسی و میراث فرهنگی دیار کرمانشاهان، سپاسی گفته باشم، اگرچه اندک، برایشان عمری به درازای آفتاب آرزو دارم.

چکیده

کتاب «اسناد تصویری شهرهای ایران» (دوره قاجار) در سال ۱۳۷۸ چاپ و منتشر شد. این کتاب کم‌نظیر با همت دانشگاه شهیدبهشتی و پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی به اهتمام هیأت مؤلفان استادان محمّد مهریار، شامیل فتح‌الله‌یف، فرهاد فخاری تهرانی، بهرام قدیری و نظارت هیأت علمی و همکاری گروه مترجمان و چند مرکز پژوهشی و معاونت‌های آموزشی و پژوهشی از جمله: دانشگاه شهید بهشتی، سازمان میراث فرهنگی، کاخ موزه گلستان، دفتر فنی آموزشی و پژوهشی دانشکده معماری و شهرسازی، مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب در قطع رحلی سلطانی ۴۰در۳۰ چاپ و منتشر شد و مدتها فرصت حاشیه‌نگاری بر آن دست نداد.

این قلم می‌تواند درباره آنچه مربوط به بخش کرمانشاه است، نکاتی را یادآور ‌شود؛ بدون شک مطالب مربوط به سایر شهرها نیز نیاز مبرم به بازبینی و مطالعه کندوکاوگران و پژوهندگان ذی‌صلاح دارد؛ زیرا این‌گونه آثار ارزشمند اگرچه از مراکز علمی معتبری چون دانشگاه و پژوهشگاه تولید ‌شوند، اما نیازمند بررسی کسانی است که به طور اخص بر روی مناطق مختلف این سرزمین لحظات عمر بی‌بازگشت را صرف کرده‌اند.

این آثار که به اراده استادان دانشمند و مشفق مراکز نامدار علمی و فرهنگی تهیه و تنظیم و تألیف شده است، اگر بدون بررسی مجدد اقلیم‌شناسان به دست آیندگان برسد، اشتباهات جانشین درستی، و سقیم به جای صحیح خواهد نشست و بنایی نابسامان فراروی اهل پژوهش و کندوکاو خواهد بود. شاهد ادعا پس از قریب دو دهه از نشر کتاب «اسناد تصویری» در سال ۱۳۹۶، کتاب «بافت تاریخی شهر کرمانشاه» (سازمان فضایی و عناصر شاخص معماری) تألیف دکتر حسن کریمیان ـ دانشیار گروه باستان‌شناسی دانشگاه تهران ـ و حمزه قبادی‌زاده (دانشجوی دکتری باستان‌شناسی، گرایش دوره تاریخی دانشگاه تهران)، چاپ و منتشر شد که عیناً بدون هیچ اصلاح و اظهار نظری، اغلاط کتاب اسناد تصویری شهرهای ایران، در آن تکرار شده است.

نگارنده در اینجا درصدد نقد و بررسی کتاب‌های یادشده نیست؛ زیرا زمان آن را ندارد و در حوزه سازمان فضایی و عناصر شاخص معماری، صاحب سررشته و دارای اندوخته‌ای نیست. هرچند خارج از عنوان تخصصی یادشده، مواردی در کتاب برای نقد وجود دارد، اما طرح نقد به گونه دیگر و در جای دیگر باید. بر این نکته تأکید ضروری است که این موارد سهوی، از شأن علمی و پژوهشی این دو کتاب ارجمند نمی‌کاهد، و چنان که از هر دو کتاب مستفید بوده و بهره‌ها برده‌ام، و به مؤلفان هر دو کتاب خداقوّت و دست مریزاد می‌گویم و چنان که آورده شد، این نگاه است نه نقد.

نگاه

در کتاب «اسناد تصویری شهرهای ایران دوره قاجار» در فهرست و شرح موجود نقشه‌های شهرهای ایرانی (به ترتیب تاریخ نقشه‌ها) آمده است: شهر کرمانشاه ـ تعداد قطعه‌های میکروفیلم:۲ قطعهر مقیاس نقشه: یک دویم معادل یکصد ساژین (۵۴ر۲ سانتیمتر، معادل ۴۰ر۲۱۳ متر)؛ توسط واحد نقشه‌برداران سروان پروسکوریاکف و ستوان ئوگرانویچ، تحت نظر سرهنگ چریکف، سال تهیه نقشه ۱۸۵۰م، اندازه نقشه اصلی ۱۰۱در۷۰ (سانتیمتر)، صفحۀ ۲۰۴ـ۲۰۰ ر (۱۳۷۸: ۳۰).

در صفحه ۲۰۰، تحت عنوان مشروح معادل ۴ر۲۱۳ متر آمده است. آیا ۴ صحیح است یا۴۰، مشخص نیست! و در تشریح موقعیت کرمانشاه آمده است: «شهر کرمانشاه در سر راه اصلی پستی و کاروان‌رو و بین ترکیه و ایران واقع است…» (۱۳۷۸: ۲۰۰) چنانچه این توضیح از چریکف و نقشه‌برداران است، در دوره چریکف که کشوری به نام ترکیه وجود نداشته، اگر عنوان «عثمانی» در برگردان به «ترکیه» تبدیل شده است، این معادل‌سازی از یک مترجم دانشگاهی بعید است؛ و نکته نهایی این که شهر کرمانشاه در سر راه اصلی بغداد (عراق کنونی) واقع شده و در هیچ نقطه مرزی ارتباطی با ترکیه ندارد!

در ادامه آمده است: «شهر به شش محله تقسیم گشته است، به نامهای زیرین: محله فیض‌آباد، محله توی شهر، محله علف‌ خون، محله برزه‌دماغ، محله ملاعباسعلی، محله قره‌باغی». (۱۳۷۸: ۲۰۰) در حالی که هسته اصلی شهر کرمانشاه از سه محله فیض‌آباد، چنانی و برزه‌دماغ تشکیل شده است. ملاعباسعلی و قره‌باغی که با عنوان «محله» از آنها یاد شده است، جزئی از «محله چنانی» محسوب می‌شوند؛ چنان که در کتاب دوم به‌درستی اشاره شده است (۱۳۹۶: ۶۱). و محله توی شهر، مقصود همان ارگ حکومتی است که باید آن را جزئی از فیض‌آباد دانست. عنوان «علف خون» اشتباه است که بارها نیز در کتاب دوم تکرار شده است (۱۳۹۶: ۶۱، ۶۲، ۷۴ و…). هر چند در مواردی کتاب دوم همان علاف‌خانه را آورده است، مقصود این که «علف خون» هیچ ربط و اساسی به مکان مزبور ندارد. و اما «میدان علاف‌خانه»: تا پیش از انقلاب اسلامی، شغل اکثریت قریب به اتفاق دکان‌هایی که در چهار طرف آن میدان وجود داشت، علافی (خرید گندم و جو و میزان‌داری) و تهیه لبنیات بود و به همین سبب به «علاف‌خانه» شهرت داشت و «علف خون» اشتباه نقشه‌برداران روس است که به سبب عدم آشنایی با گویش مردم محل، در اطراف نقشه‌های تاریخی و ارزشمند، شنیده‌های خود را این‌گونه ثبت کرده‌اند و این البته به کار بزرگشان خدشه‌ای وارد نمی‌کند و وظیفه ماست که حداقل در تصحیح دستاوردهای آنها، دقت و زحمتی به خود بدهیم.

در ادامه معرفی شهر کرمانشاه آمده است: «در شهر در حدود ۷۰۰۰ خانه موجود است که تعداد ۷۰ خانه آن متعلق به یهودیان است، شهر تقریباً ۴۰هزار نفر سکنه دارد که از جمله آنها کُردها و یهودیان هستند.» (۱۳۷۸: ۲۰۰) کاوشگران روس آمار را در نهایت امانت و صداقت ثبت کرده‌اند. هم‌میهنان یهودی قرنها در شهر کرمانشاه و قصبات و حتی روستاهای کرمانشاه مونس و یار و غمخوار همشهریان مسلمان و مسیحی و اهل حق خود بوده‌اند و اکثر کارهای عمده اقتصادی به دست ایشان انجام می‌شد. در کرمانشاه دروازه پایین اصفهان (قدیم جودی)، از دوره صفویه به «دروازه یهودی‌ها» شهرت داشت و از «جودی»، یهودی مقصود بود. این هم‌میهنان غالبا در نزدیک مسجد و مدرسه و حسینیه آیت‌الله شیخ عبدالجلیل بزرگ سکونت داشتند؛ زیرا امن‌ترین جای شهر بود و هیچ نیرویی جرأت اسائه به بیت آن عالم ربانی را نداشت. بعضی از خانه‌های اشراف و رجال آنها نیز که در شهر کرمانشاه با معماری معروف بغدادی ساخته شده بود و در کنار اماکن همشهریان مسلمان‌شان قرار داشت، نشان از آن دارد که در نهایت امنیت و سلامت و اطمینان به زندگی و خدمات روزمره خود می‌پرداخته‌اند. و اما چه شد که بعدها از این شهر کوچیدند و امروز جز چند خانواری باقی نمانده‌اند که تعدادشان به ۳۰ نفر هم نمی‌رسد، و چرا اماکن معروف‌شان ناگهان به اماکن دیگری تبدیل شد، شرحش ما را از این «نگاه» دور می‌دارد و بررسی آن را در «تاریخ اجتماعی کرمانشاه» آورده‌ام.

باری، اسامی دروازه‌های شهر در کتاب «اسناد تصویری شهرهای ایران» بدین ترتیب است:

۱ـ دروازه عمر میل، ۲ـ دروازه فیض‌آباد، ۳ـ دروازه پایین اصفهان (قدیم جودی)، ۴ـ دروازه بالا اصفهان (دوما)، ۵ ـ دروازه قلعه حاجی‌کریم،۶ ـ دروازه قلعه کیاسرخ، ۷ـ دروازه شاه نجف… (۱۳۷۸: ۲۱۰).

در معرفی کاروانسراها و عمارت و بناها نیز که اسامی معروف‌ترین آنها را ثبت کرده‌اند، در ردیف شماره ۳۰، «دروازه نجف خان» را هم درج کرده‌اند که در نقشه در همسایگی «دروازه شاه نجف» قرار گرفته است و امروز آثاری از آنها وجود ندارد، و شگفت آنکه، جای این دروازه در نقشه، به جای جنوب غربی کرمانشاه که راه عتبات است، در شرق نقشه واقع شده است!

نام درست دروازه عمرمیل، «عُمرمل» است و تلفظ محلی و درست قلعه کیاسرخ، «چیاسرخ» یا «چغاسرخ» است. پس از شرح دروازه‌ها، به معرفی بازارها پرداخته شده است و دو مورد از مهمترین آنها را نام می‌برد: «قیصریه چاریشی» و «شاه الیسجار چاریشی» (۱۳۷۸: ۲۰۱) و ضبط و برگردان هر دو اشتباه است! در کتاب دوم هیچ اشاره‌ای به آن دو عنوان نشده و مورد چشم‌پوشی واقع گردیده است! و معلوم نیست که این دو مورد که طبیعتاً باید اسم خاص باشد، چیست و به چه معناست. تنها می‌توان گفت شاید «چاریشی» برداشتی از تلفظ «تاریکه» باشد که تا حدودی قریب‌المخرج هستند؛ زیرا در کرمانشاه بازار عمده را «تاریکه بازار» می‌گویند به معنی بازار سرپوشیده.

پس از این دو مورد، آمده است: «نُه مسجد در شهر وجود دارد که بهترین آنها از این قرارند…»(۱۳۷۸: ۲۰۱) و سپس هر نُه مسجد را نام می‌برد: ۱ـ مسجد حمیدالدوله (۱۳۷۸: ۲۰۱). نگارنده در طی چهل سال کندوکاو منابع و مأخذ در حوزه کرمانشاه‌شناسی، به شخصی به نام «حمیدالدوله» بر نخورده‌ام تا چه رسد به آنکه در کرمانشاه مسجدی ساخته باشد و تا سال ۱۸۵۰مر ۱۲۶۶ق مسجد وی برپا و برقرار بوده باشد و امروز اثری از آن مسجد نمانده باشد! متأسفانه در کتاب دوم هم عیناً این اشتباه بدون هیچ توضیحی تکرار شده است (۱۳۹۶: ۶۲) و این مسجد که با شماره (۱) در نقشه نشان داده شده است، درست محل «مسجد عمادالدوله» است که در محدوده مُستَحدثات ارگ دولتی محمدعلی میرزا دولتشاه واقع شده است و این حدس صائب در مقدمه کتاب را که آمده است: «چنین به نظر می‌رسد که نقشه‌ها پس از معاهده گلستان و اشغال شهرهای ایرانی تهیه شده باشند، هرچند که نقشه شهر تبریز، قلعه پیرمحمدشاه و باروی قلعه خوی که به زبان فارسی نوشته شده‌اند تاریخ معین ندارند، ولی از نوشته روسی نقشه تبریز در ۱۸۲۷م در ستاد کل یافت شده است(۱۳۷۸: ۲۷)… با آغاز اقدامات اصلاحی امیرکبیر در فاصله میان سالهای ۱۸۵۰م نقشه‌برداری از این شهرها تحت رهبری سرهنگ چریکف صورت پذیرفته است. گلپایگان، بندر بوشهر، ری شهر، کرمانشاه، بروجرد، خرم‌آباد، دزفول، شوشتر، شیراز، همدان، سلطان‌آباد، اراک، اصفهان، سنندج. مرحله چهارم: پس از قتل امیرکبیر با وقفه‌ای نزدیک به هفت سال و پس از معاهده صلح پاریس، نقشه‌برداری از شهرهای ایرانی در سالهای ۱۸۵۸ ـ ۱۸۵۹م این بار هم تحت نظارت سرهنگ چریکف صورت گرفته است: شهر استرآباد، مشهد، یزد، کرمان…» (۱۳۷۸: ۲۷) این اشتباه واضح می‌نمایاند که سالها بعد از مرگ امیرکبیر، تردد مأموران روسیه و نقشه‌برداری آنها ادامه داشته است؛ زیرا مسجد عمادالدوله در ۱۲۸۵قر۱۸۶۹م بنا شده است، یعنی نوزده سال پس از تاریخ مزبور؛ بنابراین امکان دارد آغاز نقشه‌کشی در مرحله چهارم یعنی ۱۸۵۰م را مبنا قرار داده باشند و مأموریت آنها مدتها در دست انجام بوده باشد. از سوی دیگر واحد نقشه‌برداری با سروان پروسکوریاکف و ستوان ئوگرانویچ و تحت نظر سرهنگ چریکف قرار داشته‌اند!

در شماره ۵ از «مسجد طبس‌خان» نام برده است که همان «مسجد شهبازخان» است و بر روی نقشه نیز با توجه به شواهد و قرائن گویای آن است که اشتباه ضبط شده است، در حالی که همانند حمیدالدوله، «طبس‌خان»ی نیز در تاریخ کرمانشاه وجود خارجی نداشته است!

در شماره ۶ «مسجد نبات» ثبت شده است که به گواهی نقشه، همان «مسجد نواب» است، یعنی «نواب عالیه»، دختر فتحعلی‌شاه. در شماره ۷ «مسجد مفتی امید» آمده که به گواه نقشه این عنوان نیز اشتباه ثبت شده است و منظور «مسجد معتمد» است، یعنی منوچهرخان معتمدالدوله گرجی که در دوره سلطنت محمّدشاه والی کرمانشاه بود و مسجدی ساخت. تمام این اشتباه‌ها در کتاب دوم نیز عیناً نقل شده است (۱۳۹۶: ۶۲)!

در شماره ۱۳ «عمارت عرش‌آیین» به اشتباه «ارشائین» نوشته شده است! این عمارت از ابنیه معروف دوره محمدعلی‌میرزا دولتشاه بود که به دستور عبدالحسین میرزا فرمانفرما تخریب شد. در شماره ۴۱ «عمارت امیرنظام‌زاده» آمده که واژه «زاده» باید اضافی باشد. شماره ۵۶ به جای حمام میدان «توپ»، باید حمام میدان «توپخانه» باشد. در معرفی آبادی‌های اطراف شهر و تعیین محل آنها بر روی نقشه پیوست که با حروف انگلیسی نوشته شده است، در حرف B، ده کیامیرزا آمده که عنوان درست و محلی آن «چیامیرزا» است. در حروف G، ده‌ «آبی سعید» آمده که درستش «سراب سعید» است؛ و در حروف I ده‌ «ابی حمدی» آمده و منظور «سراب همته» است. در شماره ۷۵، مقصود از کاروانسرای «کبیر آقا» (۱۳۷۸: ۲۰۱)، کاروانسرای «سر قبر آقا»ست. در بحث توضیح علائم، توضیحاتی آمده است از جمله: بناهای خصوصی و عمومیر باغر شخمزارر قبرستان مسیحیان و مسلمانانر چمنزارر مزارعر رودخانه‌ها، نهر، جوی ر پل و آسیابر راه کاروان‌رور راهر مساجد و زیارتگاه. (۱۳۷۸: ۲۰۱) اما هیچ نشانی از علائم وجود ندارد!

برای دانشگاه شهیدبهشتی ترقی و توسعه و آبادانی علمی و فرهنگی و برای استادان و هیأت مؤلفان و مترجمان این اثر بسیار ارزشمند، سلامت و توفیق بیش از پیش آرزو دارم. امیدوارم مراکز ایران‌شناسی سایر استان‌ها بررسی و یاری در تنقیح و تصحیح این مجموعه نادر را در دستور کار خود قرار دهند، تا برای استفاده آیندگان به بهترین وجه عرضه گردد.

کتاب دوم

و اما کتاب دوم «بافت تاریخی کرمانشاه»، تألیف دکتر حسن کریمیان و حمزه قبادی‌زاده، نشر سمیرا، ۱۳۹۶٫ این کتاب از لحاظ بررسی و تحلیل بافت تاریخی شهر کرمانشاه و نگاه علمی به موضوع، تلاش و اهتمام تمام داشته است و آنچه را درباره سازمان فضایی و عناصر شاخص معماری در نظر بوده است، به‌خوبی نمایانده است. استاد دکتر حسن کریمیان که در این حوزه از افراد شاخص هستند، دانشجوی جویا و مستعد و باذوق و کوشای دوره دکتری، آقای حمزه قبادی‌زاده را راهنما و یار و دستگیر بوده‌اند و نباید با بی‌انصافی، ابعاد مثبت و مطالب ارزنده و علمی این کتاب را نادیده گرفت؛ زیرا همانند کتاب نخست، گامی فراتر در شناخت بافت قدیمی شهر کرمانشاه برداشته شده است و تکرار اشتباهات آن کتاب را، باید محصول نوعی شتابزدگی تلقی کرد که در مطالعه صفحات آن بر خواننده آشکار می‌شود؛ از جمله اغلاط تایپی، نادیده‌انگاری بعضی ارجاعات و… این کتاب با شرح و بسط علمی و ترسیم جداول شناسایی بناهای مورد مطالعه، و تهیه نقشه‌هایی در جهت تعیین موقعیت و برش و پلان نماها، اهمیت و ارزش علمی و پژوهشی فزون‌تری یافته و امید است اغلاط راه‌یافته از کتاب پیشین، در چاپهای بعدی مورد اصلاح و بازبینی واقع شود.

در صفحه ۱۴ آمده است: «رودخانه آبشوران که از رودخانه قره‌سو منشعب شده است، در گذشته نقش مهمی جهت تجمیع سه روستای برزه‌دماغ، فیض‌آباد و چنانی و شکل‌گیری شهر داشته است.» (۱۳۹۶: ۱۴) در حالی که رودخانه قره‌سو از سراب روانسر سرچشمه می‌گیرد و به طرف شرق امتداد یافته، پس از عبور از شمال شهر کرمانشاه، وارد منطقه دروفرامان می‌شود و پس از طی این ناحیه با گاماساب، تشکیل رودخانه سیمره را می‌دهد که خود کتاب نیز مسیر و دبی آن را توضیح داده است (۱۳۹۶: ۱۷)؛ اما آبشوران از دریاچه سراب سرچشمه می‌گیرد و با عبور از مسیر جنوبی ـ شمالی شهر کرمانشاه وارد قره‌سو می‌شود. این نکته و تکرارش خواننده کتاب را با پژوهشگری دورکار مواجه می‌کند که گویا هنوز با جغرافیای شهر آشنا نیست یا اصلاً به این شهر نیامده است! در حالی که بررسی ساختار تاریخی شهر که در کتاب آمده، حاکی از دقتهای درست و کالبدشکافی محققانه است، این اشتباه متأسفانه در صفحات دیگر کتاب نیز تکرار شده است. (۱۳۹۶: ۸۴ ، ۶۴)

در معرفی هسته اصلی ساختار اولیه و بافت تاریخی شهر کرمانشاه در کتاب از دو عنوان «محله» و «روستا» برای فیض‌آباد، برزه‌دماغ، چنانی استفاده شده است، در حالی که این سه در اوراق مکتوب و افواه مخلوق تا آنجا که آگاهی داریم، به عنوان روستا نام برده نشده‌اند و در یک پژوهش دانشگاهی، «روستا» و «محله» هر کدام تعریف خاص خود را دارند. سه روستا (۱۳۹۶: ۱۴ و ۶۴)، محلات (۱۳۹۶: ۷۲)، محله (۱۳۹۶: ۱۱۸، ۷۵، ۷۴)، محله (۱۳۹۶: ۷۴، ۷۵، ۱۱۸ و…)! با اینکه پژوهش خود با کمک مأخذ یاریگر به تعریف و توضیح جامع و مانع محله پرداخته است (۱۳۹۶: ۶۹ ـ۷۰، ۷۱ـ۷۲)

درباره جمعیت پیروان مذاهب اسلامی و اقلیّت‌های دینی به‌‌رغم امانت‌داری پژوهندگان روسی آورده‌اند: «بیشتر جمعیت استان کرمانشاه را شیعیان تشکیل می‌دهد که در حدود ۷ر۹۹ درصد می‌باشد، به طور کلی اقلیت‌های مذهبی استان در مجموع ۱۷ر۰درصد از کل جمعیّت را تشکیل می‌دهند که مهمترین آنها زردشتیان با ۱۲ر۰درصد، مسیحیان ۲درصد و کلیمیان ۳درصد از کل جمعیت را دارد» (۱۳۹۶: ۲۸) که باید مقصود دهم‌درصد باشد. این مورد از کتاب «در جستجوی هویت شهری کرمانشاه»(وزارت مسکن و شهرسازی، مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی شهرسازی و معماری، تهران، ۱۳۸۸) نقل شده و متأسفانه دسترسی به کتاب مزبور میسر نشده و نشان و شماره تماسی که برای دستیابی به آن ارائه شده است، سالهاست به اداره و مدیریت دیگری تغییر یافته است. به هر حال این آمار چه مربوط به سال ۱۳۸۸ باشد و چه به سال ۱۳۹۶، بی‌اساس‌ است و بایست ریشه آن را از مآخذ اوّلیه دانست، زیرا اولاً در سراسر استان کرمانشاهان به جرأت می‌توان گفت حتی یک نفر از هم‌میهنان عزیز زردشتی مقیم و ساکن نیستند تا چه رسد به اینکه ۱۲درصد [دهم درصد] به آنها اختصاص داده شود! شاید این پژوهشگران ارجمند نخواسته‌اند تعابیر «اهل حق» (یارسانی، علوی) را در کتاب خود به کار ببرند و حقی برای جمعی از هم‌میهنان مرزدارد در کرمانشاهان قائل شوند و آنها را ذیل عنوان عنوان زردشتی ثبت ‌کرده‌اند که به لحاظ علمی درست نیست! دوم درباره پیروان مذهب اهل سنت و جماعت با اینکه صراحتاً به مساجد آنها در شهر کرمانشاه اشاره شده (۱۳۹۶: ۸۱ ، ۸۵) به درصد جمعیت‌شان تصریح نشده است. در حالی که گذشته از فرمانداری‌های روانسر، جوانرود، پاوه و اورامانات، ثلاث و باباجانی در استان کرمانشاه که به یُمن زلزله بر سر زبان‌ها افتاد‌ه‌اند(!)، اکثریت پیرو مذهب اهل سنت و جماعت هستند، در شهر کرمانشاه نیز حداقل یک‌پنجم از جمعیت را تشکیل می‌دهند. نکته دیگر اینکه آنچه به عنوان اقلیت‌های مذهبی یهودی، مسیحی، زردشتی نام برده شده، اقلیت دینی هستند و نه اقلیت مذهبی که در تعریف تفاوت دارند و این حداقل آگاهی در یک کار علمی باید مورد دقت و توجه باشد!

امری بدیهی است که بنیاد مدنیّت و شهری کرمانشاه در دوره صفویه توسط بزرگان زنگنه نهاده شده است، و در دوره افشاریه این شهر سیمایی نظامی یافته، و در عهد زندیه به سبب تغییرات و جابجایی‌های صورت گرفته و همچنان پس از انهدام قلعه نظامی، این روند تکامل شهری ادامه یافته و در تصدی محمدعلی میرزا دولتشاه به اوج رسیده است؛ اما جز در حد اشاراتی جزئی سخنی از سیمای شهر در زمان صفویه تا پیش از انتصاب محمدعلی میرزا در کتاب نیامده است (۱۳۹۶: ۶۸ ، ۶۹ ، ۹۳). با آنکه در مأخذ مورد رجوع به‌ویژه مجلدات (۱۰ـ۱) «جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان»، احوال و نشانه‌های اغلب بانیان آثار تاریخی مکتوب است، امّا جز یکی دو مورد، معرفی اکثر بانیان آورده نشده است.

حمام حسن‌خان، مالک حمام نظام (۱۳۹۶: ۱۱۶ـ۱۱۷) و چنانچه بانی حمام نظام را صارم‌الدوله بدانیم که چنین نیز هست، اما منبع جامعی که بهتر از «رجال ایران» مهدی بامداد به گزارش مجموعه صارم‌الدوله پرداخته است، «سفرنامه ناصرالدین شاه به عتبات» می‌باشد که شاه قاجار در مجموعه مزبور میهمان بوده و مطالبی ارزشمند از آن محل ثبت و ضبط کرده است.

درباره «تکیه معاون‌الملک» هیچ شرح حال بانی پرداخته نشده است! و نیز از خوشنویس و معمار و نقاش این بنای تاریخی اسمی به میان نیامده است، هرچند یاد و نام آن مشخص است (۱۳۹۶: ۹۸ ـ ۱۰۱). همین جا مناسب است یادآوری شود که احداث این اثر ارزنده تاریخی مذهبی در کنار نهر آبشوران، موجب نفوذ نم به پایه‌های آن شده و با کمال تأسف بیم آن می‌رود اگر اقدامی نشود، به ناگهان فرو ریزد.

از جمله جاهایی که بدون هیچ ربطی به بافت قدیمی شهر کرمانشاه نام برده ‌شده‌اند، بقعه دو امامزاده است: یکی امامزاده کوسه‌ هجیج (۱۳۹۶: ۱۰۵) که در منتهی‌الیه حوزه فرمانداری پاوه است و به (شکل ۷۸ ـ ۴) ارجاع داده شده، در حالی که شکل مزبور مربوط به امامزاده ابراهیم کنگاور است و (شکل ۴ ـ ۷۶) تصویر بنای نوبنیاد مقبره کوسه هجیج است (۱۳۸۶: ۲۱۳). ضمناً کوسه هجیج از لحاظ تاریخی ارتباطی با سلطان‌عبیدالله مدفون در مزار مزبور ندارد.

درباره مقبره ملاعباسعلی(۱۳۹۶: ۱۰۵)آمده است: «با توجه به این که آل‌آقا در نیمه دوم عصر زندیه و اوایل قاجار در شهر کرمانشاه می‌زیسته و ملا عباسعلی از اقوام ایشان است…» (۱۳۹۶: ۱۰۵) در حالی که ملا عباسعلی از اقوام و نزدیکان خاندان کزازی است و نسبتی به آل‌آقا ندارد (رک: تاریخ تشیع در کرمانشاه، محمدعلی سلطانی، ۱۳۸۰، ص ۴۹۷ـ۴۸۴). کلیسای پنطیکاستی نیز که در ۱۹۵۵مر۱۳۳۴ش بنیاد گذاشته شده، خارج از بافت قدیمی شهر است، هرچند معرفی و تشریح معماری آن ضروری است، امّا تصور نمی‌شود در این کتاب جایی داشته باشد (۱۳۹۶: ۱۰۲). در این کتاب بیست و شش بنای تاریخی مورد بررسی قرار گرفته است که سه بنا مرتبط به دوره زندیه، بیست بنا (معادل ۷۷درصد) از دوره قاجاریه و سه بنا از دوره پهلوی اول شناسایی شده است (۱۳۹۶: ۱۴۵) و کلیسای پنطیکاستی مربوط به دوره پهلوی دوم است.

در پایان برای مؤلفان فرهیخته آرزوی توفیق و سلامت دارم و به آنان خداقوّت می‌گویم و به خاطر کار ارزنده‌شان در بررسی بافت تاریخی شهر کرمانشاه که از جنگ و بی‌توجهی و منفعت‌طلبی‌های داخلی، ضربه‌ها و ویرانی‌ها دیده است، تشکر می‌کنم و مجدداً ارزش تألیف ارجمند استاد دکتر مسعود گلزاری را به عنوان سرآغاز مرصوص ارج می‌نهم و جایگاه بلندشان را گرامی می‌دارم.

روزنامه اطلاعات - 21 آذرماه 97