ج ـ ادبیات مذهبی
صلواتنامه خانای قبادی (videsupra ـ اشعار حماسی شماره 28) قطعهای از یک شعر شیعه است که در مدح محمد و علی سروده شده است. شعری که من دارم (به تاریخ 1892/1310) شامل چهل و نه غزل پر از واژههایی است که با اجزای زبان کردی تناسب کامل دارد.
با رب بهحاجت ذات بیعیبت
به سر تقدیــر ز علــم غیبت
آنن و آنن ساعـت به ساعـت
هر ز روی ازل تا روی قیامت
هر لحظه هر دم هر رو زیادتر
صلوات بوبه نور پاک پـیغامبر
از همین دسته اشعار عقیدهنامه ملارحیم تایجوزی (videsupra ـ شعرهای رزمی شماره 9) هم از همین دسته اشعار است.
انگیزه ترکیب اشعار مدیحهسرایی برای محمد حنفیه (videsupra ـ شماره 10) این است که تندروهای شاخه کیسانیها او را به عنوان امام و اعقاب او را به عنوان امام منتظر میشناسند.[1] در سال 685 ـ 7 ـ 65 مختار مشهور از میان شورشیان به حمایت محمد حنفیه برخاست.[2] در 685/ 66 او حاکمی به حلوان گسیل داشت تا با کردها بجنگد یعنی احتمالاً با کردهای سنی. در مقابل برای گورانیهای اهل حق این رویدادها ممکن است سمبل گسترش تندروی شیعه در زاگرس و حتی پیروزی برای حقوق گروههای سرکوب شده (موالی)باشد.
به هر حال با صحبت درباره ادبیات مذهبی به زبان گورانی باید این مطلب را در ذهن داشت که نوشتههای اهل حق کمک بزرگی محسوب میشوند. ما متذکر شدهایم که مؤسس این مذهب سلطان سهاک که در برزنجه در شانزده مایلی شرق سلیمانی است و با گوران ارتباط نزدیک دارد، میباشد.
حتی در زمانهای بعد که این مذهب به ترکهای آذربایجان راه یافت یکی از فرشتهها به نام خان الماس سرودهایی هم به زبان ترکی و هم به گورانی (مانند چار گوشه ماتن) ساخت. تعدادی از اشعار به زبان گورانی در متن کپیهای سرانجام که متعلق به من میباشد (کپی شده در 1843 / 1259) یافت میشود. احتمالاً در ابتدای قرن نوزدهم شیخ امیر زندگی میکرد که از اشعارش هفتاد و دو کلمه میباشد.
تعداد زیادی از اشعار (کلام) مربوط به سیدهای خاموشی میباشند که مربوط به توشامی نزدیک گهواره میباشد. سیدرستم پسر سید ایاز پسر سید [براکه] براکای مشهور در سال 1920 هنوز زنده بود. شاعری که به این خانواده تعلق داشت، درویش نوروز[3] بود که غالباً خود را «پستترین سگ خانه خاموش» مینامید. او تا سال 1975 زنده بود.
یکی دیگر از شعرا تیمور قلی، رضا علی بیگ گورانی جوانِ بان ـ یاران (نزدیک بابایادگار) بود روش او الگو گرفته شده از سید براکه بود ولی او بزودی ادعای رهبریت مذهبی کرد. فعالیت او باعث ایجاد مشکلات بزرگی در استان کرمانشاه شد و حاکم آن خطه او را در سال 1822/1268[4] به دار آویخت. این خیالات در کتابی به نام دیوان[5] جمعآوری شده است. بزودی بعد از مرگ تیمور جوان دیگری به نام سیفور (یا فتاح) که ادعای الهیت کرد و گفته میشود که این تیمور دوم هم دارای دیوان[6] است.
ساختار کلام مذهبی در اشعار بزمی و حماسی تغییر نمیکند.[7] کوششهایی که در تقلید از غزل به کار رفته است ولی این گونه اشعار دارای تکرارهایی در پایان شعر میباشند. کلامها به معنای خواندن اشعار به همراه ساز یا تار (تمیره) میباشد. به یادداشتةای صفحات 14 ـ 113 مراجعه شود.
باید تذکر داد که اهل حق شاعر مشهور خود بابا طاهر[8] را مقدس میشمارند. سیزده رباعی که متعلق به اوست یا گفته میشود که متعلق به اوست در کتاب سرانجام[9] من آورده شدهاند و سی و یک رباعی در ابتدای مجموعهای از کلام آمده است که توسط دوستان اهل حق برای من فرستاده شد. شکی نیست که زبان بابا طاهر خصوصیات زبان گورانی واقعی را دارا نمیباشد و سجعهای او در سنت شعر ایرانی موجودند (نه گورانی). برای دریافت اطلاعات بیشتر به کتابی که سعید خان اشعار گورانی را آورده است مراجعه کنید. او در کتابش روش مسیحیت را تفسیر میکند.[10] جالب است که زبان گورانیها را به عنوان مطمئنترین راه رسیدن به مراکز همشهریهای نویسنده یعنی کردها انتخاب کرد. دکتر سعید خان مینویسد، « من در زبان (سلطان و پیر) و روش پیغامرسانی به آنها به همدیگر تلاش کردهام.[11]
5 ـ مرثیه احمد خان کوماسی
در سال 1917 دوستم دکتر سعید خان کردستانی متن مرثیهای را که به وسیله احمد خان کوماسی نوشته شده بود، به من داد و این متن مشکل را برایم توضیح داد. دکتر سعید خان در یک خانواده مسلمان در کردستان به دنیاآمد. در همان اوان کودکی، دین مسیحیت را مشتاقانه پذیرفت در مقابل تغییرات زیادی که برایش پیش آمد با استقامت ایستادگی کرد. با وفاداری به مردمش نزدیک بود و عمیقاً با زندگی کُردی، زبان کُردی و آداب و سنن کُردی عجین بود. ما به علاقه او مدیون هستیم و با کمک او اطلاعاتی از اورامان[12] به دست آوردیم. زبان بومی دکتر سعید خان کردی سنه (اردلان)[13] است ولی آنچنان گورانی را میداند که به عنوان زبان ادبی انتخاب کرده است و والیهای اردلان هم از همین زبان استفاده کردهاند یعنی زبانی که او به شعر درآورده است.[14] ما باید فرض کنیم که احمد خان کوماسی اصرار داشت که شعرهایش به زبان Loivy خوانده شود. بنابراین طریقهای که دکتر سعید خان اشعار او را میخواند و تفسیر میکند را به سختی میتوان ثابت کرد. روزی ممکن است طریقه نوشتن فونتیک به کمک گرفته شود و اگر امکان داشته باشد در بین کوماسیها چنین علائم فونتیکی ممکن است به وجود آید. ما به مرثیه او به عنوان دست یافته ادبی نظر میاندازیم و به این دلیل باریکبینیهای تلفظ فردی در اولویت دوم قرار میگیرد. اطلاعات زیادی از نویسنده مرثیه وجود ندارد بجز این که او متعلق به ایل کوماسی بود. منطقه (کوره وز) که کوماسیها تأسیس کردند، شامل بیست روستا با جمعیتی برابر با 2500 نفر. این منطقه در استان سنه (کردستان) در سر راه جادهای که این شهر را به مریوان وصل میکند و در سمت چپ رودخانه اورامان تخت قرار گرفته است. این منطقه Terra inconita[15] میباشد و ما نمیتوانیم حدس بزنیم که لهجه گورانی در آنجا صحبت میشود یا خیر.[16] بیشتر احتمال میرود که احمد خان این لهجه را که شعرای اردلان استفاده میکردند، به کار برده باشد.
این مرثیه با تمام تازگیاش اثر شاعرانهای دارد. ظاهراً شبیه آثار گورانی است. هر کدام از ابیات شامل دو مصرع آهنگین است و هر کدام از ده سیلاب به وسیله caesura به دو گروه پنج سیلابی تقسیم میشود. این غزل توجه به طول آن بسیار سیلابیک است. اولین مصرع شعر ناقص است یعنی شامل فقط نیمه دوم مصرع است. مثل این که فقط آهنگ شعر و موضوع آن را بیان میکند.[17]این الگو در تمام اشعار گورانی از قبیل اشعار حماسی ـ بزمی یا مذهبی رایج است.
شکل شعر خیلی واضح است: احمد خان مقبره همسرش را تعمیر میکند (اشعار 1 ـ 3) و بدین وسیله غم و غصه خود را بیان میکند. (اشعار 19 ـ 4) در اوج هیجان به خاطر کسی که دوست دارد و حالا در تاریکی و سرما آرمیده است شدت میگیرد. (اشعار 24 ـ 20) او موها و چشمهای آهووش او را به خاطر میآورد. چرا یار، او را ترک کرده است؟ (اشعار 32 ـ 25) سکوت. چرا او جواب نمیدهد؟ شاید عشقش نسبت به او به پایان رسیده است؟ (اشعار 39 ـ 33). سپس صدایی شنیده میشود. گور از جواب دادن اسیر خود جلوگیری میکند. عاشق هیچ تغییری در سرنوشت نمیتواند بدهد. (اشعار 49 ـ 40) به هیچ نوع فرار نمیتوان کرد. عاشق باید به نزد معشوق برود. (اشعار 52 ـ 50) شاید اما احمد تا آخرین لحظات زندگی به زاری به خاطر زیبایش ادامه میدهد. (شعر 53)
چندین تصویر از مرثیه متعلق به دوران اسلامی است. نام همسر جدا شده لیلاست که به خاطر شاعر اسم مجنون میآید. او در آتش جدایی همچون ققنوس میسوزد.[18] او معشوق خود را «درخت سرو رونده»[19] مینامد. اما جدا از این تعارفات او آزاد نه در قلمرو ادبیات گورانی میگردد. تأثیر مرگ حتی سنت شاعران ایرانی کلاسیک را هم سست میکند.
این موضوع شایستگی توجه خاص است ولی به خاطر آوردن مثالهای مشهورتر برای شناخت اصل شاعر میانهرو کوماسی کافی خواهد بود. [فردوسی] در مرثیهای که به خاطر یادبود پسرش سروده است تأثیر شعرهای فردوسی، او را به نور مطلق میرساند. در آنجا جایی برای این پدر مهیا شده است. فردوسی با شعر حماسی خود خدا را ستایش میکند که گناهان جوان را میبخشد. به او لباس عافیت میپوشاند. خاقانی، پسر یک مادر مسیحی بود و سه شعر برای همسر از دست رفتهاش سروده است. یکی از آنها طولانی و سرد است ولی آن دو شعر دیگر ساده و احساساتی میباشند.
شعری برای روزهای تنهایی خود و همسر مردهاش میگوید. « اگر روزهایم باید با غم و غصه به خاطر تو بگذرند پس بگذار این غم و غصه را سنگین به حساب نیاورم.» در شعر دیگر او ناله و زاری میکند و همسرش را «وفاپروردیار» و معتمد و نگهدار رازدار افکار مینامد. نویسنده زندگینامه شاعر مینویسد، «La douleur lui fait oublier son ersdition».[20]
چنین نظریهای درباره شعر دیگر خاقانی[21] که در سوگ فرزندش سروده است، صادق نمیباشد. هیچ احساسی شدیدتر از یأس واقعی نمیباشد. سوگواری امیرخسرو دهلوی برای مادرش به وسیله ماهیت موضوع ملایمتر میشود. غم و غصه انسان توسط تسلیم او به مقدمات آرام میگردد و سرنوشت چیزی آشناست.[22] رباعی حافظ[23] که بهاریه نامیده میشود و مرثیه میباشد، در هارمونی (هماهنگی) احساسات عمیق و هنر بینظیر است. معلم پیر من (اف ـ ای ـ کرش) (1915 ـ 1843) سعی میکرد آن را با شعر یونانی مقایسه کند. [...]
بعد از این مثالها ارزش نهادن به نوحههای بیصنعت زاگرس سادهتر خواهد بود. احساسات شاعر ساده ولی قوی میباشد. هیچ نوع صفت یا رمز و راز آنها را گنگ و نامفهوم نمیسازد. درست مانند کافری که در ارتباط مستقیم با طبیعت باشد احمد خان سردی قبر لیلا را بیان میکند.
به زور ناباوریها زار باور داشتن کاری عبث است ولی غم این فقدان مانند زخمی که شاعر در یک جنگ واقعی برداشته است، از درد آن میسوزد و شعر با تسلیم تمام نمیشود. این شعر در کردستان بسیار مشهور است. بندیکتسن[24] سه شعر را در اورامان به دست آورد. یک نسخه از این شعر به زبان کردی در استانبول چاپ شد.[25] متن کامل آن در تهران به وسیله دکتر سعید خان لیتوگرافی شد و علائمی هم به آن افزود تا خواندنش آسان شود.[26]
منبع مقاله:
Bulletin of the school of Griental and Africa Studies
(University of London) volume X1: 1943-46.
توضیح مترجم: برای اطلاع خوانندگان بزرگوار باید بگویم که ترجمه کار و رشته من نیست. این متن را به خاطر علاقه شدید پدر که تمام لحظههای زندگیاش به تاریخ، ادبیات، عرفان و فرهنگ زادگاه و میهنش اختصاص دارد به فارسی ترجمه و به او اهدا میکنم. برای اصلاح تلفظ واژههایی و تطبیق با منابع اصلی از ایشان یاری گرفتهام. در یک یا دو مورد نیز توضیحاتی با علامت اختصاری (م، ع، س) در پاورقیها آوردهاند؛ مردان بزرگی مانند مینورسکی که با وجود کتابخانههای بزرگ اروپا، رنج تحقیقات میدانی و آموختن زبانهای شرقی را بر خود هموار کردهاند، به سبب دسترسی به منابع بیشمار و تسلط بر تاریخ، جغرافیا و زوایای تاریک فرهنگ مشرق زمین و دیدگاه درست علمی و دقت در جزئیات به گونهای مینویسند که در حد و حوصله و توان و امکانات موجود ما نیست و با وجود تغییرات اطلاعرسانی جهانی، هنوز ما در آغاز راه هستیم و این مقالات به علت عدم دسترسی به منابع و مآخذ برای ما از لحاظ پیوند مطالب گنگ مینماید و ترجمة غیرتخصصی و عدم توضیحات لازم نیز مزید بر علت میشود.
به امید روزی که این مقالة ارزشمند با روشنگریهای علمی به صورت رسالهای به کتابخانة فرهنگ و ادب و تاریخ کُرد تقدیم شود؛ لازم است بگویم که اروپاییان در کاربرد بعضی واژهها جسور هستند که در فرهنگ ما شاید خوشایند نباشند. با اجازه از اخلاق و انصاف اهل فرهنگ در ترجمه، چنین کلماتی را تعدیل کردهام. با آرزوی سودمندی ـ سما سلطانی، انگلستان، کمبریج.
[1]ـ Friedlander ـ "The heterodoxies of the shicites” در JAOS ـ 1909 ـ 138 ـ 133 صفحات 29 ـ 751.
[2]ـ 1901 و welhausen, Die … oppositions Parteien im alten Islam صفحات 87 ـ 74.
[3]ـ من اشعار کلام او را با مطلعهای زیر به دست آوردم:
1ـ یاران کی ونن 2ـ یاران چن چنان 3 ـ گرد (و) ـ گاویز ـ نان 4ـ یاران چیس بینن 5 ـ یاران یادگار 6 ـ یاران آسمان 7ـ یاران چه کارن 8 ـ یاران برم دی.
[4]ـ مینورسکی یادداشتها ـ صفحه 155 ـ همچنین فرقان ـ iiـ 157.
[5]ـ نامه سید نورالله به دکتر سعید خان، ششم ذیالقعده 1342 ـ یکی از اشعارش در آثار اُ ـ مان آمده است و من آن را در یادداشتهایم صفحه 3ـ171 تجزیه و تحلیل کردهام.
[6]ـ کلام در کتاب سرانجام من که شروعش با مطلع (تیمور ـ ذات هستم) میباشد. «من مالک شخصی تیمور هستم» [تیمورم دارای ذات باطنی هستم] ظاهراً به وسیله سیفور سروده شده است. به یادداشتهایم صفحه 157 مراجعه کنید..
[7]ـ vide infra ـ صفحه 96.
[8]ـ به کتاب مینورسکی، «ب ـ طاهر» در EL مراجعه شود.
[9]ـ مینورسکی،Mateiriause ، صفحات 103 ـ 99.
[10]ـ کتاب (نزانی) (میزگانی) «کتاب جزر و مدهای خوب» تعداد صفحات 515، بیشتر از 15 خط در هر صفحه، کپی شده در 1924/1342، تاریخ معرفی مرداد 1930/1309 با مقدمهای به وسیله S ـ Hـ تقیزاده.
[11]ـ دنیای مسلمان، =انویه 1927، صفحه 40.
[12]ـ به ای ـ اچ ـ منیز «قطعاتی از دوره پارتیها از اورامان در کردستان» در JHS جلد سی و پنجم ـ 1915 ـ صفحات 65 ـ 22 مراجعه شود.
[13]ـ به نوشتههای من درباره سنه (کردستان) و سیسار در EL مراجعه شود.
[14]ـ علیاکبر وقایعنگار، حدیقه ناصری ـ تاریخ اردلان در مدارک من
[15]ـ برحسب تصادف این اثر به وسیله Lycklama که Nijeholt بود و کسی که دورنمای جنگلی را تحسین میکرد VoyageenRussie (سفر به روسیه) و غیره 1875 iv ـ 60 .
[16]ـ علیرغم قرار گرفتنش در نزدیکی اورامان اما لهجه مریوان که در شمال اورامان است کرمانجی میباشد.
[17]ـ جدا از اشعار اوستایی و ایران میانه که بر حسب الگوی سیلابدار ساخته شدهاند حالا ما از ادبیات شاعرانه تاجیک مثال میآوریم که دارای غزلهای ده سیلابدار میباشند ولی براساس الگوی صوتی tonicمیباشند. به A ـ N ـ بولدیرف در TrudiTajik ـ boxiـ iii ـ 1936. 73 ـ 59 مراجعه شود. [من میدانم که دکتر هنینگ حالا به این نتیجه رسیده است که ادبیات قدیمیتر ایرانی براساس الگوی tonic (صوتی) بوده است نه فقط سیلابیک محض. روی هم رفته من همچنین باید بپذیرم که در ادبیات tonic گورانی فشار هجا به عنوان تعداد بخشها به حساب میآید.
[18]ـ من میدانم که آیا کلمه مرموز ققنوس در واقع اشتباه نوشته فنقس (فینیکس) نبوده است؟ بنابراین نام پدر الکساندر به عربی فایلاقوش به جای فیلیفوس (فیلیپوس) نوشته شده است.
[19]ـ خورشید ـ افندی ـ روسیه ـ ترجمه ـ صفحه 148 در فصل مربوط به ذهاب مینویسد، در میان صحرای عرب تعدادی بسیار کم میتوانند بخوانند. [سواد دارند] در حالی که در میان کردها تعداد زیادی با حروف الفبا آشنایی دارند و داستانهای فرهاد و شیرین، رستم و سهراب و بهرام گور را میدانند. در مورد لیلی و مجنون به شماره 2 مربوط به شعرهای بزمی مراجعه کنید.
[20]ـ بدرخانی کف، «خاطرات (خاقانی) Khacani» در Jaur . AS ـ اوت 1846 صفحات 190 ـ 85 .
[21]ـ خاقانی ـ کلیات ـ چاپ تهران 1937 / 1316 صفحات 808 و 311 و 12 cf همچنین salemenn . خاقانی ـ کلیات ـ چاپ تهران 1937/1316 صفحه 163 ـ جلد یازدهم ـ قسمت اول.
[22]ـ ای ـ جی ـ براون f LHPـ iiiـ 109.
[23]ـ استعدادش هنوز مورد شک است.
[24]ـ به وسیله آ ـ کریستنسن چاپ شد. «لهجههای اورامان و پاوه» Det-Kgl-Danske viden skabernes- selskab – His – filol
Medd – cik صفحه 112 ـ 1921.
[25]ـ انجمن ادبیات کُرد، چاپ به وسیله کلنل امین ـ فیضی سلیمانی ـ استانبول 1920/1339 ـ صفحات 9 ـ 105 ـ شعر بیست و ششم مرثیه ـ ناشر توضیح میدهد که زبان شعر کُردی ایران است. خواندنش مشکل است ولی نویسنده توانایی زیادی در نشان دادن زندگی دارد.
[26]ـ به اشعار 43 ـ 36 ـ 16 مراجعه شود..