براساس اسناد تاریخی، اولین آثار ادبی همة ملتها مربوط به ادبیات آیینی است که معمولاً در قالب شعر سروده شدهاند. در ادبیات کُردی نیز میتوان دورة بهلول ماهی (مادی) را مبدأ ادبیات آیینی کردی دانست. سرودههایی که از دورة بهلول ماهی بر جای ماندهاولین سرودهها و شعرهای زبان کردی است. یقیناً شما این مسأله را بهتر و مفصلتر میتوانید بررسی کنید. لطفاً در این مورد بیشتر توضیح دهید.
با کمی احتیاط میشود پذیرفت که شعر پیش از نثر در بین ملتها تداول یافته زیرا به علت کتابت و ساختار طبیعی و موسیقیایی شعر موارد قراردادی بسرعت رواج مییافته است و آثار کهنسال در ایران باستان و یونان قدیم به سبب همین پیشینه روزگاری طولانی زیسته، ریشه دواندهاند و جاودانه شدهاند و در کتاب مقدس هم به همین صورت است. یعنی شعر جایگاهی ویژه در کتاب مقدس دارد. هر چند بخش بیشتر عهد عتیق به نثر میباشد و شاید همین گواه متأخر بودن قسمتهای منثور آن کتاب است. اگرچه تکههایی از شعر گذشته در داخل متن از سفر پیدایش تا کتاب پادشاهان گنجانده شده است که مهمتر از همه کتاب یاشر یا صالح است و نیز اشعار متأخر مزامیر و کتب انبیا و غزل غزلهای سلیمان که خود آیتی از زیباییهای ادبی دارد. این گونه ادبیات در ادیان خطی و دَوری ساری و جاری است بویژه در ادیان دَوری که اکثر کُردها تا ظهور دولت عثمانی و صفویه پیرو آن بودند و هنوز هم عده کثیری به شیوه نیاکان خود برقرار ماندهاند و اکثر ادبیات دینی آنها را شعر تشکیل میدهد که کم هم نیستند. دوره بهلول ماهی، را همان طور که گفتید مبدأ ادبیات آیینی کردی با تأکید بر آیینی بودن آن آثار باید دانست زیرا همان طور که نمونههای آن را ذکر کردیم، ادبیات منظوم و اشعار ملی و میهنی کردی را در دست داریم که در شیون شکست ایرانیان و هجوم تازیان سروده شده است و مقدمه ادبیات آیینی قرار گرفته و دفتر پیر شالیار که هنوز پژوهشی دقیق بر آن انجام نگرفته و محتوایی آیینی و ملی دارد بر دوره بهلول مقدم مینماید. البته پیر شالیار اول که رمز و رازهای فراوان در گفتار وی هست و شعر (ورویوه وارو...) که خواندم از دفتر پیر شالیار اول است. مهمتر از او باباطاهر همدانی است که مربوط به اواسط قرن پنجم هجری است. یعنی هزار سال پیش از این، میدانید کردهای پیرو آیین کهن به اشعار باباطاهر به عنوان صرف ادبیات نمینگرند بلکه از دیدگاه آنها باباطاهر و اشعار او مرتبهای وحیانی دارد و میدانید که باباطاهر را در زمره حواریون و فرشتگان ادواری میشمارند. اشعار باباطاهر به گویش کردی همدانی سروده شده است. گویشی که هنوز کمابیش در میان کردهای همدان رواج دارد و پیروان آیین کهن کردی در همدان و تویسرکان و رزن و... که از توابع آن استان میباشند، زندگی میکنند و اصلاً همدان یا هگمتانه پایتخت حکومت مادها و مرکز اصلی حکومت کردها بوده است و سپس در کوهپایههای زاگرس از چهارمحال و شهرکرد تا سلماس و ارس و از دیاربکر و موش و اخلاط تا سلیمانیه و سنندج و... چهرههای آیینی برجستهای با آثار معروف و مقدسی ظهور کردهاند که کلامهای آیینی که اکثر قریب به اتفاق منظوم است، از آنها بر جای مانده و از اشعار مزبور ابعاد مختلف ادبی، فکری، آیینی و اجتماعی قابل بحث و بررسی هستند و چون در تأملات بر آنها از حیطه شعر باید خارج شد، بنابراین از آن میگذریم که کتاب مقدس سرانجام که یادگار قرن هفتم و هشتم هجری است و در ایران و روسیه نیز چاپ و نشر شده است، سند گویاست.
در همین اوان و پس از آن شاعران برجستهای چون مهلای جهزیری در حوالی قرن ششم = نیمه دوم قرن دوازدهم میلادی ظهور کرد. در منطقه جزیره که اگرچه تضمینهایی از اشعار خواجه شیراز (حافظ بزرگ) در دیوان او و نسخ خطی به جای مانده به نام ملای جزیری موجود است، اما چون نسخهای منقح و مطمئن از دیوان او بهدست نیامده است بدرستی نمیتوان زمان حیات را بعد از قرن هشتم دانست و به عقیده صاحبنظران تضمینهای مزبور الحاقی مینماید. دیگر احمد خانی شاعر حماسهسرای کُرد دوره صفویه قرن دهم که به فردوسی کُرد اشتهار دارد و منظومه (مهم و زین) را به نظم درآورده است که به گفته نیکیتین اشعار غنایی او با غزلیات مولانا محمد بلخی پهلو میزند و در غزلیات به مولانا اقتفا کرده و شاعران بزرگ دیگر چون اسماعیل بایزیدی، شرف خان جولامرگی و مرادخان بایزیدی و... بسیاری از معاصران او.
این نکته جای بررسی و تأمل دارد که با ظهور و سقوط امرای کُرد شعر و ادبیات کُردی نیز در قلمروی حکمرانی امرای مزبور طلوع و غروب مینماید و در قلمروی دیگری که یکی از خاندانهای کُرد به قدرت میرسیدهاند، شعر و ادبیات کردی نضج میگیرد. یعنی تاریخ سیاسی کُردها به موازات تاریخ شعر و ادبیات فراز و نشیب دارد و برای همین امر پیچیدگی ویژهای در سیر تطور شعر و ادب کُردی در بررسی کلی آن ملاحظه میشود و آن محصول همین قطع و وصل قدرت سیاسی است و در هر دوره گویش خاصی از گویشهای زبان کُردی مجال خودنمایی در عرصه فرهنگ روایی و مکتوب مییابد که در سراسر این دوران از سیر سایهوار و ساکت زیربنایی کلامهای آیینی نباید غافل بود. همچنین از چریکهها، چریکه خج و سیامند، چریکه مهم و زین، مهر و وفا، لاس و خزال و بهرام و گلندام، ناصر و مال مال، زنبیلفروش، زهره و مشتری، زینه و گُزل، سیده وان، شیخ فرخ و خاتون آستی، احمد شنگ، منصور و فدایی و محمد حنفیه را میتوان نام برد که گنجینهای از شعر و ادبیات کردستان شمالی است.
در اواسط عهد صفویه یعنی سالهای 1018 ـ 1019 هجری قمری و دوره شاه عباس اول که با واقعه قلعه (دِمدِم) در کردستان مکریان، حکام کردستان اردلان به مرکزیت سنه دژ به اوج توانمندی و قدرت خود میرسند و با کردستان زنگنه به مرکزیت کرمانشاه از لحاظ سیاسی و فرهنگی به رقابت میپردازند. در ادامه این برهه شاعران قَدَر و توانمند و به واقع سرآمدی ظهور میکنند که برترین و بهترین آنان (خانای قبادی) است که علاوه بر غزلیات ارزنده و منظومههای ماندگاری که از وی به یادگار مانده است، تعدادی از آثار جاویدان ادب فارسی را هم در نهایت صلابت و قدرت به کُردی برگردانده است. ازجمله خسرو و شیرین نظامی را با تغییراتی مختصر و رعایت امانت فرهنگی در نهایت توانایی طبع و تسلط به مضامین و واژگان حکیم نظامی به شعر کردی برگردانده است. نسخی از برگردان یوسف و زلیخای جامی و لیلی و مجنون را نیز به خانا نسبت میدهند که بعیدالاحتمال است و انتساب این دو به خانا اساسی ندارد. اما خسرو و شیرین خانای قبادی براساس منظومه نظامی از اشعار ارجمند در عرصه ادبیات کُردی است و در مراتب بعد سرودههای الماس خان کندولهای با منظومه نادر وتوپال و هفت لشگر، شیرین و فرهاد، خورشید و خرامان اشعار و آثار ارزشمند شعر کردی در دوره افشاریه به شمار میرود.
و دیگر میرزا شفیع کلیایی غزلسرای نازک خیال و پراحساس و صاحب آثار و منظومههای جالبی چون شاهزاده ابراهیم و نوشآفرین و نوفل و مجنون و زادالمعاد ـ بدیعالملک و بدیعالجمال در معاصرت با الماس خان کندولهای میباشد. سپس ملامصطفی بیسارانی که دیوان کاملی از غزلیات دلنشین و روان از وی به یادگار مانده است که اخیراً توسط محقق و کردشناس ارجمند انور سلطانی بر اساس نسخه موجود در کتابخانه موزه بریتانیا چاپ و منتشر شده است و دیگر ملا ولدخان گوران صاحب منظومه شیرین و فرهاد و بسیاری دیگر و خلاصه آن که در این عصر آثار ادبی بویژه شعر کردی صاحب گنجینهای پر و پیمان میشود. از ویژگیهای این اشعار آن که کلاً به گویش اورامی یعنی به گویش رسمی اردلان و زنگنه است و همان طور که میدانید، گویش اورامی از لحاظ آیین کهن کُردی مقدس بوده و خصوصیات خاص خود را دارد که در صورت مجال خواهیم گفت. در همین ایام دیوان پرمایه و درخشان دفتر حضرت شیخ امیر زوله از دیدهداران عهد آسید فرضی نیز صورت الهام یافته که بر بسیاری از آثار عرفانی و صوفیانه کردی بعد از خود تأثیر گذاشته است و در فضایی از تقدس در دایره مطالعات آیینی محفوظ مانده است. به موازات این دستاوردهای ارزشمند، شاعرانی گمنام به ترجمه قسمتهایی از شاهنامه فردوسی پرداختهاند و با گویش اورامی هر کدام داستانی از جاودانه حکیم طوس را به نظم کردی بازگرداندهاند که از مشخصات این برگردانها جز آنکه یادآور شدیم که شاعرانی ناشناخته دارند، اشعار برگردان هم در پایه و مایه سایر شاعران حتی متوسط نیستند و غث و سیمین و شتر گربه فراوان در اشعار مزبور یافت میشود. اما دو نکته جالب توجه این که داستان شاهنامه را به شیوهای کردهواری روایت میکنند که اگر نگوییم کلاً ولی بیش از سه چهارم محتوا و موضوع با آنچه در شاهنامه آمده است، تفاوت دارد و تصور من چنان است که همانند بسیاری از شاعران محلیسرا، سرایندگان این شاهنامههای تکه پاره اهل سواد و کتاب نبودهاند و شاید حتی متن اصلی شاهنامه را نشنیده و ندیدهاند بلکه روایاتی را که از راویان قصهگوی محلی میشنیدهاند که در منطقه مرسوم و متداول و سرنخی هم در شاهنامه حکیم طوس داشته است، به نظم میکشیدهاند و بسیار هم طالب داشته و از آنها نسخ متعدد تهیه میشده است. دیگر آن که در شاهنامههای تکهپاره کردی، موضوعات حماسی با گزارشهای روایی مذهبی تداخل پیدا میکند و در مواردی رستم از حضرت علی(ع) استمداد میجوید؟! و از این قبیل پیوندها، یا مسائل عصر مغول و تیموریان با افسانههای اساطیری خلط میشود که البته این پیوستگیها در افکار اساطیر کرد بیسابقه نیست. به هر حال شاهنامهها شاهنامه کردی است با ویژگیهایش با این که در منظومههای لیلی و مجنون کردی که آن هم از شاعری گمنام است علیرغم آن که بعضیها میگویند، از (شیخ عزیز جانهوره) شاعر عصر قاجاریه است. چون به نام شاعری به اسم عزیز ثبت شده و نسخه کتابخانه من نیز به همین نام است، اما کدام عزیز مشخص نیست. به هر حال این لیلی و مجنون در منظومه مزبور سرگذشتی کردی دارند، زیرا خود اعراب منظومهای به نام لیلی و مجنون ندارند. مرجع معتبر این داستان برای شعرای کرد اگرچه لیلی و مجنون نظامی است که آن را با داستان جهانی رومئو و ژولیت برابر دانستهاند و لیلی و مجنون نظامی از شاهکارهای ادب فارسی است، اما شعرای کرد متأثر از روایت کتاب الشعرالشعرا ابن قتیبه دینوری دانشمند برجسته کُرد در قرن سوم هجری بودهاند که از نخستین منابع معتبر درباره داستان لیلی و مجنون است.
علیرغم شیوه لیلی و مجنون نظامی که براساس عشقی افلاطونی و نشأت گرفته از عرفانی دیداری و نظاره و شهود که شیوه سالکان بادیهپیماست و نوعی اعتراض به اخلاق لذتجوی متمولان جزیرﮤالعرب ساخته و پرداخته شده، شاعران کُرد در این داستان روش ویژه خود را پیش گرفته و لیلی و مجنونی کُردی سروده و فراهم آوردهاند. شاعران کُرد جغرافیای زیستی لیلی و مجنون را دُجیل که مصغر دجله است، میدانند و اشاره به سرزمین میانرودان و حوالی کردستان دارند. شاید در این مورد به کتاب سیره ابوبکر والبی بغدادی نظر داشتهاند که زیستگاه مجنون را بابل یعنی منطقه عراق کنونی دانسته است. به هر حال در منظومه لیلی و مجنون کُردی این دو دلداده به وصال میرسند و به همین سبب در کردستان همسران محبوب و مطلوب را که در پیمان همزیستی وصالی دلخواه دارند، لیلی و مجنون میگویند و چنان که میدانید هم نظامی به تصریح خودش حداقل مادرش کُرد بوده و نیز ابنقتیبه نیز دینوری و کُرد مشهور است...
هر چند در برخی مآخذ نسبتاً معتبر معتقدند که از لیلی و مجنون کردی نسخهای در دست نیست اما باید بدانیم که سرودههایی که یادآور میشوم از این منظومه موجود است، یکی لیلی و مجنون ـ سروده ملا محمدقلی کندولهای که در سال 1145 هـ = 1732 م سروده شده، این نسخه در سال 1870 استنساخ و پروفسور اسکار مان در کرمانشاه آن را خریداری و اکنون در کتابخانه نسخ خطی ماربورگ برلین نگهداری میشود. همچنین نسخه دیگری که به خط ملا صادق در چهاردهم صفر = 1296 هفتم شباط 1879 م استنساخ و اسکار مان آن را در مهاباد خریداری کرده است.
دوم؛ لیلی و مجنون ـ سروده ملا ولد خان گوران به خط رضا استنساخ سال 1880 میلادی که اسکار مان آن را در کندوله کرمانشاه خریداری کرده و مینورسکی نیز از نسخه لیلی و مجنون که در کتابخانه بریتانیا نگهداری میشود، یاد کرده است.
سوم، لیلی و مجنون به گویش کرمانجی شمال که در کتابخانه اتحاد جماهیر سابق نگهداری میشود. نخستین لیلی و مجنون سروده حارث بدلیسی شاعر سده هجدهم که در سال 1758 سروده شده و در پایان سالهای اواخر قرن نوزدهم به خط فیروز افندی استنساخ و مستشرق معروف روسی مارگریت روودینکو نسخه آن را با برگردان روسی و حواشی و تعلیقات چاپ و منتشر کرده است.
چهارم، لیلی و مجنون سروده ملا محمود بایزیدی در نیمه قرن نوزدهم که در سال 1274 هـ آن را سروده و گویند برگردان متن لیلی و مجنون ترکی است که سروده فضولی بغدادی شاعر معروف است، اما بیشتر تحت تأثیر لیلی و مجنون حارث بدلیسی بوده است و مستشرق معروف روسی الکساندر ژابا درباره این متن و تائید این که لیلی و مجنون حارث بدلیسی برگردان لیلی و مجنون حکیم نظامی است مطالبی دارد. (هرمان اَته) نیز در تاریخ ادبیات فارسی به نسخه لیلی و مجنون کُردی موجود در کتابخانه بریتانیا اشاره دارد.
ملا فرج صالح شکیب در 1942 میلادی و علی کمال باپیرآغا در 1950 میلادی نیز با برداشتهایی از لیلی و مجنون نظامی آن را به شیوه کرمانجی جنوبی برگرداندند و عدهای دیگر از جمله عبدالجبار آغای کانی شاعر اردبیلی نیز فرازهایی از لیلی و مجنون فضولی را از ترکی به کُردی برگردانده است.
پایان بخش دوم