شعر فارسی کرمانشاه از 1332 تا 1340
چهرههای این دوره از شعر فارسی در کرمانشاه تعدادی همان شاعران انجمن دانشوران و عدهای از جوانان بودند که هستة اصلی شعر فارسی کرمانشاه را در آغاز سالهای 1341 بنیاد نهادند. پس از شکست دولت ملی دکتر محمد مصدق و روی کار آمدن دولت کودتا، ایجاد فضای پلیسی، توقیف روزنامههای ملی، ممنوعیت گردهماییهای ادبی برای جوانان و تکرار انجمنهایی در زمرة انجمنهای ادبی سابق در تهران و شهرستانها آغاز و نهمین انجمن ادبی به مدیریت مرتضی مهدوی در کرمانشاه تشکیل شد که اعضای آن اکثر از چهرههای سابق بودند (رک. متن و توضیحات) و تنی چند از جوانان اهل ذوق و شاعر نیز در این انجمن شرکت داشتند(26)که در بین آنان اشعار و آثار عدهای پس از وفاتشان منتشر شد(27)و قشر جوان انجمن، تحولات آتی شعر و ادب فارسی در کرمانشاه را بر دوش گرفتند. در همین ایام شاخهای برومند از درخت شعر و ادب فارسی کرمانشاه که فارغ از حضور در انجمنهای ادبی بود و حتی از نفس فرشتگان ملول میشد، در فضای پویای اندیشه و آب و هوای آزاد شخصیت و فرهنگ خود در حال قد برافراشتن بود. یدالله بهزاد (1386 ـ 1304) منجی شعر و ادب فارسی کرمانشاه از غار قهقرایی سخنانی بود که هر چه میرفت به عمق درة نابودی نزدیکتر میشد. در فضایی مداربسته بدون تعمق در آثار متقدم و به دور از تحولات متأخر. ـ بهزاد با احترام برای تمامی همشهریان اهل شعر و ادب در این بُرهه جز با کیوان و بیدار و پرتو از همسالان خود مراودهای ادبی نداشت و به همین سبب نامی از وی در تذکره مختصر شعرای کرمانشاه نیست. کیوان در تهران و بیدار در تردد و سفر بود و پرتو همقدم با وی در کرمانشاه میزیست.(28)
بهزاد به واقع حوزة شعر و ادب فارسی کرمانشاه را خارج از فضای اندیشة مسلط بر حیات سالمند و ناتوان فرهنگی شهر مدیریت میکرد و آنچه در دهههای پس از 1340 توانست موجب تحولی چشمگیر در شعر و ادب فارسی کرمانشاه شود، مدیون بینش و نگرش و مرتبة بهزاد بود و ویژگیهای بسیاری او را از حرکت فرسوده و عقبماندة فرهنگی کرمانشاه در آن سالها جدا میکرد. امیری فیروزکوهی؛ شاعر عالم و امیر سخنوران، در نامهای برای او نوشته است:
« ... زیرا من به اجتهاد خود و خالی از هر نوع مجامله یا استلزامی خارجی چنین دریافته و فتوی میدهم که طبع قوی و اندیشة رقیق و ذوق فائق و دقیق آن عزیز ارجمند با فصاحت فطری و فعلی و بلاغت معانی و افکار به حدی است که نه تنها مابهالامتیاز آن جناب از شعرای معاصر آن سامان بلکه اکثر از شعرای جوان ایرانی است و از خداوند متعال خواهانم که این امتیاز را در آن طبع ممتاز با افاضات و الهامات خاص خویش هر روز متواتر و متکاثر گرداناد و موانع و مشکلاتی را که بدبختانه ملازم با زندگانی ارباب ادب است، از پیش پای به یکسو نهاده و آن فکر بلند و ارجمند و طبع رقیق و اندیشمند را هر روز در سیر کمالی خویش به مراقی بالاتر و مراتب والاتر برساناد.» «تا به نگرند روزت از روز» 15 / 5 / 43 (گوهران، شماره هفدهم، بهار 1387، ص 85)
آشنایی دقیق او با حوزة مطالعاتی شعر و ادب فارسی و ضروریات آن از قبیل خواندن ترجمه اشعار اروپائیان و بررسی آثار و اشعار چهرههای شاخص ادب معاصر و ارتباط و مکاتبه و مراودة با آنها و بیزاری از هر گونه سطحینگری و سطحینگاری(29)موجب شد که یدالله بهزاد پیشاهنگ حرکت نوین ادبی کرمانشاه باشد. اگر بدرستی تحقیق کنیم او نخستین شاعر کرمانشاهی، ساکن کرمانشاه است که اشعارش در مجلات وزین ادبی چون یغما، سخن، آینده به چاپ میرسید و همچنین اولین شاعر کرمانشاهی بعد از نهضت مشروطیت است(30) که مخاطب چهرههای طراز اول شعر فارسی ایران که منشأ تحولات چشمگیر در ادب معاصر بودند، قرار میگیرد. شعر فارسی کرمانشاه که با ظهور بهزاد از خلسة چند دهة خود بیرون آمده و از خُرناسهای مکرر و مداوم نجات یافته بود، در حوزههای مختلف اشکال شعر فارسی سرآغازی تازه را دریافت کرد. بهزاد در زمینة شعر نیمایی، فارسی عامیانه، کلاسیک و نیز شعر و ادب کُردی(31) با احاطه و دقتی شایسته به میدان آمد. از همان قدم نخستین جوانان جویا و پویای عضو انجمن ادبی که اسامی آنان به ثبت رسیده است (شاکری، باقر، 1337: 151ـ 150) مراد و معلم و راهنمای خود را یافتند،(32)و با درک حضور وی در این دوره، از 1340 و بعد از آن منشأ حرکات فرهنگی مؤثر و ماندگار شدند.
یأس فراگیر بعد از کودتای بیست و هشت مرداد که بر شعر فارسی سایه افکنده و اخوان ثالث پرچمدار این یأس و افسردگی بود (شفیعی کدکنی، 1380: 63) در سراسر اشعار بهزاد که در دو مجموعه چاپ و منتشر شده است، سایه روشنی تمام دارد(33) اما بهزاد در انجام رسالت اخلاقی و اعتقادی خود نه در سرودههای خود و نه سرودههای پیروانش «نفرت و دشمنی با نهادها و اصول سنتی اخلاق حاکم بر جامعه ـ خواه در شکل دینی و خواه در شکل عرف اخلاقی حاکم بر جامعه ـ و نوعی کفر گفتن و نوعی تجاهر به فسق (همان، 1380: 62) که رایج و حاکم بر تفکر شعرای آن دوره بود، به چشم نمیخورد و تا سرحد امکان، افیون که پناهگاه شاعران فارسیگوی بعد از کودتای بیست و هشت مرداد است، در نزد او و شاگردانش راه ندارد. آشنایی با شعر شاعران اثرگذار غربی و عَرَبی با بهزاد در دایرة مطالعات شاعران جوان کرمانشاهی آن روزگار وارد شد.
ترجمه مضمونی از ژاک پرهور شاعر مشهور فرانسوی و برگردانی از ابونواس شاعر ایرانیالاصل عربیگوی در مجموعه «گلی بیرنگ» (بهزاد، 1381: 193 ـ 190) و «طوفان چوپان» مضمونی از شاعری فرانسوی (؟) در یادگار مهر (بهزاد، 1387: 160) شاهد ادعاست. زبان که عمدهترین و مهمترین عنصر شعر است در سرودههای بهزاد متفاوت میشود و با دیگر شاعران متقدم فارسیسرای کرمانشاه فاصله میگیرد.
در کندوکاو و بررسی و تطبیقها درمییابیم که خط سیری را که بهزاد به فرمودة امیر فیروزکوهی با طبع قوی و اندیشة رقیق و ذوق فائق و دقیق برگزیده است، ادامة دیوان رشید یاسمی برای شعر فارسی کرمانشاه است؛ زیرا عاطفه، منِ شعری، تخیل، زبان و بلاغتِ جمله که همان (نحو) سخن است را اگر در دیوان هر دو شاعر کرمانشاهی به دقت بررسی کنیم به این نتیجه دست مییابیم که بهزاد شعر فارسی کرمانشاه را در مواردی چون نحو سخن از دیوان رشید به سوی دیوان پروین سوق داده است. البته باید این نکته را هم فراموش نکنیم که رشید تنها شاعر نبود و توانمندی خود را تقسیم کرده بود و بهزاد تمام همّ خود را صرف شاعری و مطالعه در شعر و ادب کرد.
چنان که پیش از این در شرح پایگاه و جایگاه شعر رشید اشاره شد که منشأ تحولی در شعر فارسی کرمانشاه بوده است، مقصود ظهور بهزاد است. از جمله مشترکات بارز شعر رشید و بهزاد این که هر دو سبکی بینابین را از سه شاعر پیشرو نهضت نوین ادبی (بهار، ایرج و پروین) برگزیدهاند.
در دو دفتر منتشر شده از اشعار بهزاد شیوة نوین و قالب احیا شدة رشید یاسمی یعنی منقطعات درکنار غزل وقطعه و رباعی متعدد به چشم میخورد.(34) (بهزاد، 1381: باد 14/ بگریختم 20ـ16 / اشک و خون 52/51) ـ بهزاد، 1386: وعدة دیدار 29/ زندانی شب 42 / نالهای در شب 55 / شب شوم 92 / با خیال تو 133 / تنهایی 146 / شکوهها 196
توجه به مادر در دیوان ایرج و بهزاد، (ایرج میرزا، 1349: 167 / 164 / 177 / 189 / 191 ـ بهزاد، 1381: 21 / 100) چشمگیر و اخلاقیات و اعتقادات در دفتر شعر بهزاد و دیوان پروین موازی و همراه است. وی بعضی از قصاید پروین را استقبال کرده است و اشعار وطنی و ایرانخواهی و اشعار به زبان عامیانه فارسی را با عطف به پیشینة آن در کرمانشاه تحت تأثیر دیوان بهار سروده است.
جز اشعار عامیانه که پس از نهضت مشروطه در کرمانشاه فراموش شده بود و در دیوان رشید نیست و توسط بهزاد احیا گردید، تمام این خصوصیات پیش از بهزاد در دیوان رشید یاسمی تجلی دارد.
نکتة مشترک بارز دیگر در دیوان رشید و بهزاد این که علیرغم دواوین اکثر شعرا (زن) در اندیشه و سرودههای هر دو شاعر پایگاهی والا و مثبت دارد. (دیوان رشید یاسمی، 1362: 71 / 43)
وفای زن
دل مــن هیچ نیــاساید از رنج و حــزن
تــا بینـدیشم از خــواری و نـاکامی زن
هم از آن روز کـه شد آدمی از خاک پدید
هم از آن روز بود بهـرة زن رنج و حزن... (71)
خانه
خرم آنساعت که زی خانه شوم هنگام شب
دل ز کــار روزم افسرده، روان انــدر تعــب
... در چو بگشایم رخ خندان زن بینم نخست
کز لقایش دل به وجد آید مرا جان در طرب... (43)
علاوه بر این که مصرع نخستین منظومة خانه در این رباعی بهزاد سایه افکنده و متأثر از آن است که:
هر صبح
هر صبح به گِرد کوی و کاشانه شوم
همصحبــت آشنـا و بیگــانـه شوم
شب چــون آید از همگــان بگریزم
دست غم تو گیرم و زی خـانه شوم
(بهزاد، 1381: 50)
در اشعار (بهزاد، 1381: مادر 100 / دو فرشته 135 / یاد تو 195 / باستانی سرود 197) زن مقامی ارجمند دارد.
در دیوان رشید یاسمی و بهزاد موضوع خانواده برجسته است و در هر دو دیوان «منِ» شعریاکثراً شخصی و فردی است. همچنین ناسیونالیسمو رمانتیسم در شعرهای هر دو شاعر توأمان هستند رک. (شفیعی کدکنی، 1381: 86 ، 87 ، 90، 107، 110) موضوع دیگری که در دیوان شعر هر دو شاعر (رشید و بهزاد) تسری دارد، افسوس از جوانی و نهیب بر پیری است. موردی استثنایی این که رشید یاسمی و بهزاد هر دو برای (نجار پنجرهها) سرودهای دارند.
خلوتگاه
شکــایتی که ز نجـار خویشتن دارم
ندانم ای عجبی با که در میان آرم ... (19)
(رشید یاسمی، 1362: 19)
دستکارگر (برای پرویز نجار)
ایـن دست درشت پینــهبسته
پروردة کوششاستوکار است ...
(بهزاد،1381: 105)
و آنچه بهزاد بر شعر فارسی کرمانشاه افزوده، علاوه بر اشعار عامیانة فارسی کرمانشاهی، شعر نو نیمایی بود که مسیر ادبی رشید یاسمی را در شعر فارسی کرمانشاه تکمیل کرد.
و اما پرتو نیز در ادامة دیوان رشید یاسمی و شعر او با غزل و قصیده و منقطعات به روانی زبان ایرج و آزمودههای سبک هندی راهی دیگر را باز میکند. دیوان رشید و مجموعة شعر پرتو از لحاظ تخیل و دریافت، بسیار به هم نزدیکند. برقراری ارتباط با اشیاء و طبیعت و در تابلوهای شعری درک و الهامات خود را که نتیجة کشف و شهود شاعر است، به خواستاران ارائه نمودن رسالت شاعر واقعی است. غزل درخت در (پرتو، 1389: 67) که مخاطب و سنگ صبور و نماد زیبایی و پایداری است، در سرودههای رشید نماد استقامت در برابر سیلاب طبیعت است. (دیوان رشید، 1362: 131) بیستون در کوچهباغیها (پرتو، 1389: 181) و در شعر رشید(همان، 1362: 61) آمده است. پرتو تمام راز و رمز و زیباییهای هستی را با بیستون گره میزند و بیستون را مرکز تمام جلوههای طبیعت از آسمان و زمین قرار میدهد. پرتو در شعر بیستون رمانتیسم و امپرسیونیسم را درهم میآمیزد و تابلوهای جاودانة افسانة شب شهریار را با وزن افسانه نیما با درک و الهام شاعری خویش درباره بیستون میسراید و این انتخاب وزن و طرح اوّلیه، خواننده آگاه به آن دو اثر جاودانه را با ایهامهای شگفت دربارة بیستون درگیر میکند و به زیباترین نحو ممکن از پس انتقال فرآوردههای اطاق تخیل خود به خواستار برمیآید؛ بیستون را در شعر رشید که سخنی با کتیبة بیستون به زبانی تازه است به عنوان گام اول میتوان به یاد آورد. با این تذکر که هر دو شاعر روی در بیستون دارند و این وحدت موضوعی چه در عنوان و چه در متن در ادبیات فارسی و عربی از نکات مهم و قابل بحث و بررسی است:
... یادم آرد سکوت تـو ای کوه شاعری کز سخن بسته لب را
آن که از نـای اندیشه عمــری دلکش افسانهها گفـت شب را
داشت در ساز دل سوز و سازی بـا شب و مــاه راز و نیــازی
(1389: 183)
در بُعد دیگر به نوعی سرآغاز نمودهای صبغة اقلیمی که از نشانههای شعر نوین است از رشید یاسمی به کلان شاعران کرمانشاهی میرسد. در اینجاست که چون مجموعة شعر شاعران هر اقلیم ایران را میگشاییم، با نمادهای طبیعت آن سامان روبهرو میشویم. از شرق و غرب و شمال و جنوب و ایران مرکزی و... (شفیعی کدکنی، 1381: 113)
جای توجه و دقت است که در مجموعههای منتشره از بهزاد و پرتو تاریخ اشعار به ندرت مربوط به سرآغاز دهة چهل است (بهزاد، 1381: 21 / 41 / 45) و چند نمونة معدود (بهزاد، 1387): 14/ 16/ 20/ 24/ 27/ 29/ 32/ 36/ 42/ 45/ 47/ 50 / 58 /82
و اشعار پرتو کلاً مربوط به بعد از 1340 است و این نشانگر آن است که در سالهای آغازین زندگی ادبی و هنری آنچه از طبع این شاعران به عنوان شعر سر زده است، طراحیهایی برای تسلط بر زبان، فرم، تخیل و تکنیک شمرده شده و به حساب نیامدهاند و این ریاضت دشواری است که شاعر هر سروده را شعر نمیداند و بر آن گونهها مهر بطلان میزند. این حرکت یعنی جدا شدن از قافلة فرسودهای که هر چه گفت و چِفت و جُفت کرد در نظر او شعر است و ثبت میکند و به جای تعلیم پیشرو و تقویت تخیل اوج پیما، به جامعة جوان و پویا، تعمیر و تحریم را تلقین میکند، تعمیر در حد احیاناً اوزان عروضی و تحریم از نزدیک شدن به بیرون از دایرة اسلاف.
رشید در مثنوی نارون:
الا ای بــرافراشته نـــارون همانـا که یــادت نیاید ز مـن
یکی سال سی بازگرد و نظر بر این عرصة بوستان برفکن...
(دیوان رشید یاسمی، 1362: 73)
گویی الهامبخش شعر (خانة خاطرات) پرتو است که در همين شکل ابداعی رشید سروده شده است:
سوی تو بازای سرای کودکی من آمــدم از یــادهای گمشده سرشار
غـرقه در انبــوه خاطرات گذشته تکیه زده همچو یاس پیر به دیوار...
(کوچه باغیها، 1389: 185)
رشید آن منظومه را که با خاطرة نازدودة تمامی انسانها همراه است و یک نوستالژی به عمق گذشت سال و ماه زندگانی است، طراحی میکند و پرتو این طرح اولیه را با فرم ابداعی شاعر پیشرو به کار میگیرد و با بال تخیل بر بوم اندیشه رنگ میزند و تابلویی میآفریند به زیبایی بهار جوانی و کوتاهی عمر آن، بزرگترین هنر شعر امروز بیان مطول در مختصر است. در اینجا بحثی به درازنای زمان در کوتاهترین منظومة ممکن در شعر پرتو صورت پذیرفته است. صورخیال در شعر پرتو کمنظیر است.
در جای دیگر گویی «شعر زمین» پرتو (همان، 1389: 134) در مقابل شعر «شهاب» رشید (دیوان رشید یاسمی، 1362: 87) گفته شده است:
ای شهاب، ای اختر حیران که چون تابان شوی
نــاشده پیــدا بـه دریـای عـدم پنهــان شوی
این ظهور نــاگهانی چیست وین عمــر قصیـر
وین تبدلها که گه چون تیر و گه پیکــان شوی؟ ... (87)
زمین
ای مهد آفــرینش و جان جهان زمین
ای برتر از خیـال و یقین و گمان زمین
اندیشه را تـــو نقطـة پــرواز بـودهای
گر بـرده است راه به هر بیکـران زمین ... (134)
زیرا پرتو در کنار اوج در بیان اندیشه عمق دارد و بیشتر به زمین میاندیشد...
پرتو با این که هیچ یک از مراحل تحصیلی و تکمیلی رشید را طی نکرده است، اما با یاری از حوزة مطالعات وسیع و مرتبی که در زمینه شعر و ادب فارسی و ملحقات و متعلقات و ضروریات آن داشته «تفکر» را وارد حوزة شعر خود کرده است که بحثی گسترده را شامل است و در حوصلة این مقال نیست. در مقایسه و تطبیق سرودههای؛ ماهی هوس، دوات، شبی در جنگل (1362: 23 / 15 / 5) در آثار رشید با شعرهای ریجاب، قلم، جنگل (1389: 202 / 114 / 112) میتوان گسترة تفکر را در سرودههای پرتو دریافت.
در اشعار پرتو میتوان سخنها گفت و نوشت و همان طور که دربارة دیوان رشید و بهزاد گفتیم و نوشتیم، آنچه دربارة این گسست تاریخی و پایان سرودههای قالبی و آغاز و ادامة شعر فارسی نوین کرمانشاه توجه به آن مهم است، این که در مجموعة شعر رشید، به عنوان پیشرو و بهزاد و پرتو به عنوان پیرو، مابهالاشتراک نه به شیوة سلف، استقبال یا اقتفاء مداربسته همانند گذشتگان، بلکه در هر امر مشترک و مشابه، هر کدام تجربة هنری و حاصل تکنیک و تخیل شخصی را با زبان ویژة خود به ظهور رساندهاند و هستة اصلی این سرآغاز نوین و گسستن از دورة ناکام و ناتوان و بیسرانجام پیشین تنها بر حول محور «وحدت موضوع» است.
پرتو هیچ گاه شعر نیمایی را نیازمود، شاید به نحوی اندیشة دورشکار و توانایی طبع خود را برای دستیابی به هدف سرودن کافی میدانسته است ... (؟!) چنان که مظاهر مصفا «استاد برجستة ادب فارسی» دربارة شعر پرتو نوشت: « ... شعرش با آن استواری و گرم آهنگی و دورشکاری از یاد نمیرود... آن منظومههای استوار و پولادین با آن عاطفه و احساس دردآلود، آن ردیفهای بریده از پیوند نسبت و اضافات با قافیهها... سخن پرتو چراغ این امید را در دل سخنشناسان و غیرتمندان زبان زنده میدارد که زبان فارسی و کلام دری در مقابل سیل بنیانکن و لنگاریهای زمانه همچنان بر جای ماندنی است.»(1389: 22)
تأثیر پرتو از ملکالشعرای بهار را که در دیوان رشید نیز ثمرة انعکاس طبع بهار آشکار است، از نوشتة مصفا به اشاره میتوان دریافت. (1389: 24)
شعر فارسی عامیانه در کرمانشاه پس از سرودة محدود و منحصر رضوان و معتمدی در نهضت مشروطیت به محاق رفت و بار دیگر با شعر نوین فارسی کرمانشاه به پرچمداری یدالله بهزاد در کنار شعر نیمایی چهره نمود و نخستین بار اوّلین غزل فارسی عامیانه از بهزاد در مجموعة کتاب بیستون با عنوان «دَرْبِدَرْ» منتشر شد:
دَرْبِدَرْ
میــرم از پیش تـو نو از عَقَبم پانمیــات
هر چیَم سُسْ مُکُنُم، باز نَفَسِم جا نمیات...
(درویشیان، 1357: 83)
و نمونههایی که در ویژهنامة گوهران منتشر شد:
وصف حال
نه چِشِم مینه و نه میشنَوَه گوش کَرِمْ
سَرِ پیری چــه بلاها که نیامد به سرم...
(گوهران، همان، 1387: 18)
زیرا در دو مجموعة گل بیرنگ و یادگار مهر، شعر فارسی عامیانه نیامده است.
و منظومة خاطرات بچگی، یاد قدیما، بار نبات، بَشْ خِوم در مجموعة شعر پرتو: (1389: 268 به بعد)
خاطرات بچگی
یـکی بود یکی نهوود او قدیمــا
روزگــار بچــگی بــود و ایمــا
مام که اصلا تو ای دنیا نهوودیم
فکر صُب و شَو و فردا نهوودیم... (269)
* * *
بش خوم
میان ای همه مردم هَمَش مههی تونه دارم
کسی بشت زده حرفی بگو چشاشه درارم... (282)
در این دهه که ناسیونالیسم و رمانتیسم در شعر شاعران پیشرو تجلی کرد، بهزاد علاوه بر اشعار میهنی به فارسی به زبان کُردی که آن را پشتوانه زبان فارسی میدانست، بهترینها را و پرتو نیز سرودههایی متفاوت از آنچه پیش از نهضت نوین ادبی در کرمانشاه به پرچمداری بهزاد آغاز شده بود، سرودند. در این دهه شاعر روشندل، شامی کرماشانی که به کُردی و فارسی یاریگر نهضت ملی شدن نفت و رویکرد او به تحول در شعر کُردی بود؛ ظهور کرد که در جای خود بدان پرداختهایم. شاعری که در جغرافیای محدود کرمانشاهان و کردستان تیراژ سرودههایش بر سرودههای احمد شاملو در جغرافیای سراسری ایران پیشی گرفت!
کندوکاو در شعر فارسی کرمانشاه از بیدل تا بهزاد را در اینجا با مراعات حوصلة این
مجموعه به پایان میبریم و مقطع تاریخی از 1340 تا 1357 را با چهرهها و صداها و انجمنها
و انشعاب و انفراد و فراز و نشیب و اصلاح و تخریب در آن به مجالی دیگر موکول میکنیم.(35)