• بازديدها: 2 326

شعر فارسی کرمانشاه از بیدل تا بهزاد - بخش اول

 دوره‌های ادبی

 

الف ـ دورة بازگشت

در سال 1260 هجری قمری به اهتمام حاج میرزا محمد بیدل نخستین انجمن ادبی شاعران کرمانشاه به طور رسمی تأسیس شد (باقر شاکری، 1337: 145) ـ از چهره‌های برجستة این انجمن میرزا محمد بیدل و حسینقلی خان سلطانی را باید نام بُرد؛ در منابع تحلیلی اخیر دربارة ادبیات نیمة دوم قرن سیزدهم به صراحت نامی از این پیشکسوتان شعر فارسی کرمانشاهان نیامده است، جز آن که در حاشیة کتاب از صبا تا نیما اشاره‌ای اشتباه به نام سلطانی(4) شده و او را در ردیف شعرای درجه دوم دورة محمدشاه و ناصرالدین شاه ثبت کرده است. (یحیی آرین‌پور، 1355: 79)

 

در تذکره‌های دورة قاجار چنان که آورده‌ایم (رک. توضیحات) احوال و اشعار و اسامی آثار میرزا محمد بیدل و حسینقلی خان سلطانی آمده است. (دیوان بیگی، 1364: 788 و 298 ـ 295) آنچه سیداحمد دیوان بیگی شیرازی و غلامحسین خان افضل‌الملک دربارة فضل و کمال و مظلومیت فرهنگی این دو شاعر کرمانشاهانی آورده‌اند(5) شاهد واضح است که منابع ادبی اخیر نیز به همان شیوه پیش رفته‌اند بویژه دربارة حسینقلی خان سلطانی؛ در کتاب از صبا تا نیما، با این که احوال و اشعار و اسامی آثار فتح‌الله خان شیبانی را آورده است (آرین‌پور، 1355: 133) که هم‌قدم و همراه و هم‌مرتبة حسینقلی خان سلطانی بوده است (رک. توضیحات) اما دربارة سلطانی سکوت کرده است زیرا این مورد را گرچه ما از صاحب کتاب از صبا تا نیما می‌دانیم اما باید انصاف داد که پژوهشگر براساس اثر و مطالعة اشعار و نوشته‌های شاعر به نقد و تحلیل و بررسی می‌پردازد و آرین‌پور رساله و کتاب و مجموعه‌ای از این شاعر قَدَر (سلطانی) در دست نداشته است، زیستِ شاعرانه، بی‌توجهی دولت و فرمانروایان وقت کرمانشاه که متأسفانه خود از اهل شعر و ادب بودند و مرگ ناگهانی و زندگی بلااعقاب و سپس ازدواج مجدد همسر و... ستمی عظیم را بر این استعداد تلف شدة ادبی روا داشت که اگر همت نصیرالدیوان فزونی نمی‌بود، آن اندک از قصایدش نیز که سال‌هاست در غبار بی‌اعتنایی‌ها گم شده است، امروز در دست نبود. (قصاید السلطانیه، نصیرالدیوان فزونی: 1337. ق) (6)

 

در همین سال‌ها ادبیات آیینی یا به روایتی ادبیات عاشورایی در کرمانشاه شکل گرفت و تحفـ الذاکرین بیدل با تصاویری قابل بحث در 449 صفحة رحلی درسال 1280هـ . ق در طهران با چاپ سنگی طبع و منتشر گردید(شاکری، 1337: 14) و سیر تطور خود را با تغییرات و شیوه‌هایی طی کرد زیرا سپس میرزا احمد الهامی (1325 ـ 1250. ق) منظومةباغ فردوس را در همین راستا در شانزده هزار بیت بر وزن شاهنامه فردوسی سرود و سرانجام در سال 1327. ش با حمایت و هزینة شادروان حاج حسن مشیری و همکاری دکتر عبدالحسین الهامی (فرزند شاعر) در چاپخانة کاوه در کرمانشاه در قطع رحلی چاپ و منتشر شد. (همان، 1337: 4) متعاقباً میرزا محمدجواد شباب (1353ـ1271. ق) در همین موضوع در قالب قصیده و غزل ترکیب و ترجیع و مربع کتابمخزن لألی را سرود که پیشتر یعنی در سه‌شنبه 27 ربیع‌الاول 1305. ش در مطبعة سعادت کرمانشاه در 216 صفحه خشتی چاپ و منتشر شد.(7)

 

از رکود و انجماد ادبی دورة بازگشت که شعر فارسی در کرمانشاه نیز با استعدادهای برترش گرفتار آن گردید، آنچه امروز بر جای مانده است دواوین توانفرسای متعدد خطی و به ندرت چاپی است که خانه‌ها و کتابخانه‌های معتبر را اشغال کرده است، تکرار مکرراتی از ادبیات قرن ششم که اندیشه و علوم انسانی جامعة فرهنگی ایران را شش قرن به عقب راند، پادشاهان و فرمانروایان قاجار گرچه حامیان زبان و ادب فارسی بودند اما خوشایند فتحعلی شاه قاجار و فرزندانش از پادشاهی سلاسل ایرانی قرون چهارم تا ششم چنان بود که حتی نقاشی ایرانی را به سمت نقاشی شاهنامه سوق داد و سیمای شاه و فرزندانش را نقاشان این عصر به سبب خوشامد شاه همانند پهلوانان شاهنامه ترسیم می‌کردند. حکایت کاریکاتور شهنشاه‌نامة صبا به برابری با شاهنامة فردوسی در این عهد نمونة بارز است. (آرین‌پور، 1355: 22/21) شاعران و هنرمندان نیز که جز به استثناء همواره در چنگال امیال فرمانروایان اسیر بودند.

 

سلطانی چنان که در یادداشت افضل‌الملک نیز آمده است، از مقلدان زبردست امیر معزی بود (رک. توضیحات) و سایرین از شعرای تهران نیز احیاناً جز در تکنیک بر او برتری چشمگیری نداشتند. شعر فارسی این دوره در کرمانشاه به پیروی از دیگر شاعران فارسی‌گوی ایران مدایح تکراری و خالی از هرگونه انعکاس اجتماعی، هنری، دریافت‌های شخصی و... بود. هیچ یک از موضوعاتی که در اشعار شاعران این دوره آمده است حاصل امری اختیاری و درکی برتر نیست بلکه نتیجة استعدادی ادبی و رقابتی اجباری است و می‌دانیم که جبر برونی در دایرة هُنر بویژه شعر راهی نداشته و در صورت ورود جز تخریب و ویرانی محصولی ندارد، به همین علت فضای فکری کرمانشاه نیز تحت تأثیر این طاعون فرهنگی تا آغاز نهضت مشروطیت در تکراری ناخوشایند و مداربسته و قبض به جان آمده بود.

 

در این دوره غزل که جز به تفنن از طبع شاعران سر نمی‌زد، اما سرجوش فکر متصوفین منزوی بود که گهگاه به دور از امیر و صغیر برای تسلی خاطر خود ابیاتی در این قالب می‌سرودند. با این که غزل صوفیانه یا به روایتی عرفانی در کرمانشاه با وجود شخصیتی چون طهماسبقلی خان «وحدت» در اوج بود ـ گرچه در تهران می‌زیست ـ و در سرودن غزل بر فروغی و یغما و سایر غزلسرایان دورة قاجار رجحان داشت. چنان که در مقدمة دیوان وحدت بدان پرداخته‌ام. (محمدعلی سلطانی، 1377: 15/4) اما باز به فرمودة شفیعی کدکنی استاد خداوندگار، تصوف این دوره تصوفی تکراری است(شفیعی کدکنی، 1380: 25) برای نمونه زیباترین غزل وحدت کرمانشاهی با مطلع:

 

آتش عشقم بسوخت خرقة طاعات را

سیل جنون در ربود رخت عبادات را ..

(دیوان وحدت، 1377: 17)

 

در استقبال غزل مولانا سروده شده است با مطلع:

 

کیست کــه بنمایــدم راه خرابــات را

تا بدهم مزد او، حاصل طاعات را...

خاک سگان درت تحفة چشمم فرست

تا ببرم زیر خاک بهر مباهات را ...

... دَم مزن‌و ترک‌کن بهردل شمس‌دین

وقت و اشارات را لفظ و عبارات را

یا غزل وحدت با مطلع:

 

تا نشوئید به می دفتر دانایی را      نتوان پای زدن عالم رسوایی را...

(همو، 1377: 18)

استقبال از غزل سعدی است با مطلع:

لا ابالی چه کند دفتر دانایی را؟      طاقت وعظ نباشد سر سودایی را...

(غزلیات سعدی، 1363: 34)

 

اکثر غزلیات وحدت استقبال از سروده‌های شیخ اجل سعدی است.

یا غزل وحدت با مطلع:

 

زاهد نشسته دست ز تن جانت آرزوست

جان را فدا نساخته جانانت آرزوست...

(همو، 1377: 27)

 

استقبال از غزل شیخ اجل سعدی است که:

از جـان برون نیامده جانانت آرزوست     زنــار نــابریــده و ایمــانت آرزوست

بر درگهی کـه نـوبت ارنی همی زنند      موری نه‌ای و ملک سلیمانت آرزوست

مردی نه‌ای و خدمت مردی نکرده‌ای      و آنگاه صفِ حـلقة مردانت آرزوست...

(کلیات سعدی، فتحعلی حجاب، 319)

 

حضرت مولانا چندین غزل با همین ردیف دارد از جمله؛

 

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

(دیوان کبیر، ج 1، 1355: 255)

 

یا:

ساقی و سر دهی ز لب یارم آرزوست      بدمستی ز نرگس خمارم آرزوست

(همو، 1355: 262)

 

یا:

ای چنگ پرده‌های «سپاهانم» آرزوست       وی نای نالة خوش سوزانم آرزوست

(همو، 1355: 265)

 

حتی تنها غزلِ معروف حسینقلی خان سلطانی نیز با مطلع:

 

گر غرض نقش تو در پردة تقدیر نبود      گلِ آدم به خدا قابل تخمیر نبود...

(شاکری، 1337: 56)

 

استقبال از غزل حافظ است با مطلع:

 

قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود

ورنه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر نبود...

(دیوان حافظ، 1376: 220)

 

یا این که از غزل‌های شاعران معاصر خود پیروی می‌کردند برای نمونه میرزا الله‌دوست سالک(1330 ـ ؟؟ ق) غزل معروف خود را با مطلع:

به عشقت خو گر ای دلبر نمی‌کردم چه می‌کردم؟

ز خاک پایت افسر گر نمی‌کردم چه می‌کردم؟...

(یوسفی، 1364: 115)

 

را در استقبال از غزل معروف یغمای جندقی با مطلع:

 

بهار، ار باده در ساغر نمی‌کردم چه می‌کردم؟

ز ساغر، گر دماغی تر نمی‌کردم، چه می‌کردم؟...

(یغما، 1384: 160)

 

این نمونه‌ها روایتی از غزل چهره‌های ادبی شعر فارسی کرمانشاه در دورة بازگشت است که اشعار و احوال آنها قابل طرح و بررسی بود، نتیجه این که شعر فارسی این دوره در کرمانشاه در تمام فرم‌ها همان ویژگی و خصوصیاتی را داشت که در سایر نقاط ایران بویژه تهران به آن مبتلا بود و انجمن‌های ادبی کرمانشاه تا همین اواخر که تشکیل می‌شد ـ و یدالله بهزاد در هیچ یک از آن انجمن‌ها عضویت و فعالیت نداشت ـ از آنجا که پیشکسوتان این انجمن‌ها یا بازماندگان سالمند و بقایای انجمن‌های اوّلیه بودند یا از شاگردان وفادار آن انجمن‌ها محسوب می‌شدند، بنابراین جز معدودی نتوانستند از دایرة مداربستة آن حرکت مخوف و جانکاه و وحشتناک ادبی رهایی یابند و بدین ترتیب راه به جایی نبردند...

شعر دورة قاجاریه حتی نسبت به شعر دورة صفویه نیز عقب‌مانده‌تر بود. (شفیعی کدکنی، 1380: 11)

 

ب ـ دورة بیداری

شعر فارسی کرمانشاه در دورة مشروطیت

نهضت مشروطیت به عنوان حرکتی پیشرو در امر آزادی و عدالت در جهان آن روزگار موجب تغییری زیربنایی در حوزة علوم انسانی بویژه ارکان اندیشه و ادبیات و هنر جامعه ایران، و نیز شهر کرمانشاهان گردید. این ایالت پس از تهران و تبریز ضلع سوم جنبش آزادیخواهی در نهضت مشروطیت بود. با بارقه‌های مشروطیت ادبیات قالبی و تکراری دورة بازگشت فرو ریخت و زبان مغلق و ناهموار شاعران قصیده‌پرداز و مداح به زبان عامة مردم نزول کرد و شعر و ادب از دایرة مداربستة اشرافیت رهایی یافت و به میان مردم آمد. اگرچه این زبان و شکل، امری ابزاری و دارای تاریخ مصرف بود و به جای رسانه‌های همگانی امروز کاربرد داشت، اما برای ویرانی از حد گذشته دورة بازگشت سرآغاز ساختن بود. سرودة میرزا صادق معتمدی کرمانشاهی دربارة سالارالدوله به زبان فارسی عامیانه = فارسی گویش کرمانشاهی با مطلع:

ای شاه خیالی نشنیدی که چطـو شد      اسپ هوست مانــد ز رفتار و جِدَو شد

مشروطه عیان بار دگر چون مه نو شد      بخت بدت ای شاه بداندیش به خَو شد

دیدی که چطو شد؟

آنها که تو دیدی همگی یخ بود و اَو شد...

(محمدعلی سلطانی، 1381: 657)

 

یادآور سرودة نسیم شمال است با مطلع:

 

ای وای که در شهر گدایی قدغن شد      ولگردی و انگشت‌نمایی قدغن شد...

(دیوان نسیم شمال، 1303: 231)

 

گرچه میرزا صادق معتمدی به پیروی از میرزا نصرالله رضوان کرندی که آغازگر شعر عامیانه فارسی کرمانشاهی است ابیات یادشده را سروده است و رضوان نخستین شاعر فارسی‌سرای کرمانشاهی است که شعر عامیانه فارسی در قالب مستزاد سروده است با مطلع:

 

افسوس که عمر تو چوکشت تو درو شد      دیدی که چطــــو شد

خسبیدی‌و آخر به چه‌سان روز تو شَوشد      دیدی که چطــــو شد

ره دور و شب تار و بیـابان همه پر غول      ای مـــردک شنگــول

تا رفته به منزل خرکت لنگ و جِدو شد      دیدی که چطــــو شد

بی‌مغــز و تهی رائی و پُربـادی و پربیم      همچون مامـا جیم‌جیم

جهدت پی دنیا همــگی زیپلی زیپو شد      دیدی که چطو شد؟ ...

(عبدالکریم غیرت بیاض، 1300: ـ ) (8)

 

به مقتضای این که کرمانشاه ضلعی از مثلث نهضت مشروطیت بود، بنابراین در شعر فارسی مشروطیت نیز سهمی آشکار و فرازمند دارد.

چهره‌های این دوره از شعر فارسی کرمانشاه؛ خسروی، لاهوتی، رشید یاسمی و غیرت، صاحب آثار و دیوان اشعار هستند.

محمدباقر میرزای خسروی همانند هر شاعر برجستة دورة مشروطیت چون ادیب‌الممالک و بهار و... ریشه در دورة بازگشت داشت اما او پدر رُمان تاریخی ایران (آرین‌پور، 1355: 240) و از پیشروان نظم و نثر نوین فارسی است. گرچه نمی‌توان در دیوان او از سروده‌های عهد مشروطیت اثری یافت (رشید یاسمی، 1363) و به اشعار ایام جنگ بین‌الملل اول باید بسنده کرد، که؛

 

ایرانیان چه شد که چنین خوار گشته‌اید      در گلستان دهــر کم از خـار گشته‌اید

زاری چــرا؟ بـه یکدگــر آزار کـم کنید      ز آزار نوع بد که چنین خوار گشته‌اید...

خرگوش خواب داده شما را ز روی جهل       آن‌کس که گفت ملت هشیار گشته‌اید

از بــادة غــرور و جهــالت فتاده مست       در خواب دیده‌اید که بیـدار گشته‌اید ...

(رشید یاسمی، 1363: 297)

 

به سبب فضل تقدم خسروی را باید متقدم ادب فارسی دورة مشروطیت در کرمانشاه به شمار آوریم.

ابوالقاسم لاهوتی از چهره‌های ثابت و سیار ادبیات مشروطه از کرمانشاه در سطح ادبیات ایران شناخته شده است. همچنین رشید یاسمی نیز به همین ترتیب با مزایا و اشتراکات و تمایزهایی در کنار او قرار می‌گیرد و دیگر شاعر پیشکسوت صاحب دیوان در شهر کرمانشاه سیدعبدالکریم غیرت این سه تن شخصیت‌هایی هستند که اشعار و آثار آنها نمایانگر شعر فارسی مشروطیت در کرمانشاه است. گرچه میرزا محمدجواد شباب نیز در مقابل و در کنار اعتدالیون قرار می‌گیرد اما چون اشعار وی جز در روزنامه‌های بر باد رفتة مشروطیت در کرمانشاه منتشر نشده و به شیوة کتاب یا رساله به دست ما نرسیده است، سخنی دربارة او نمی‌توان گفت زیرالاهوتی به سبب آشنایی با ادبیات اروپایی و مقدمات علوم اسلامی و ادبیات عرب در عصر مشروطیت و حوزة ادبیات ترکی عثمانی، ذهن و زبانی تازه داشت و اندیشه انقلابی و طبع غرّا و استعداد برتر ادبی وجه تمایز او بود که محدودة جغرافیایی شعر او را به وسعت جهان‌بینی فرهنگی‌اش گسترش می‌داد.

غزل «وطن ویرانه» چکیدة یک بینش آزادیخواهی و عدالت‌طلبی و بازگویندة اوضاع مشروطة ناکام است که؛

 

وطـــن ویرانه از یــار است یا اغیار یا هر دو؟

مصیبت از مسلمـان‌هاست یا کفــار یـا هر دو

همـه داد وطــن‌خواهی زنند، امـا نمی‌دانــم

وطن‌خواهی به‌گفتار است یا کردار یا هردو؟ ...

... تو را روزی به کشتن می‌دهد ناچار لاهوتی

زبــان راستـگو یـا طبــع آتشبــار یـا هر دو (1909) = (1327. ق)

(احمد بشیری، 1358: 6 / 125)

 

میهن‌پرستی لاهوتی در عصر مشروطیت که هنوز انقلاب بلشویکی روسیه روی نداده بود، همان میهن‌پرستی شاعران پیشرو عصر مشروطیت در ایران است و به همین سبب در این نوشتار دربارة او چهرة ثابت و سیار ادبیات مشروطیت را به کار برده‌ایم.

تنیـده یــاد تــو در تـار و پودم، میهن ای میهن!

بود لبریـز از عشقــت وجودم، میهـن ای میهـن!

تو، بــودم کـردی از نـابودی و با مهــر پروردی

فـــدای نـام تو بود و نبـودم، میهـن ای میهـن!

به‌هر مجلس، به‌هر زندان، به‌هر شادی، به‌هرماتم

به هر حالت که بودم با تو بودم، میهن ای میهن!

اگــر مستم اگــر هشیار، اگــر خوابم اگـر بیدار

به سوی تـو بـود روی سجودم، میهـن ای میهن!

به دشت دل گیــاهی جـز گــل رویت نمی‌روید

من این زیبا زمین را آزمودم؛ میهن ای میهن! ...(9)

* * * *

یا:

من عاشقم و عشق من، ایمان من است      جانانة من، خوبتر از جـان من است

اصلا این جــان، برای جـانان من است       جانان ز جان بهترم، ایران من است

(بشیری، 1358: چهل و نه، پنجاه)

 

از اشعار لاهوتی دربارة شعر فارسی مشروطیت در کرمانشاه همانند مجموعة سروده‌های محمدباقر میرزا خسروی، در دیوان او نمونه‌ای به دست نمی‌آید؟! (رک. احمد بشیری، 1358) و اکثریت قریب به اتفاق مربوط به بعد از روی کار آمدن نهضت مشروطیت است و به همین ترتیب دیوان رشید یاسمی اغلب سروده‌های بعد از 1300 شمسی را دربرمی‌گیرد. (رک. دیوان رشید یاسمی، 1362)

 

کلیات آثار سیدعبدالکریم غیرت هم با تفاوت در تکنیک و تخیل و فرم هر چند نمونه‌های اجتماعی و فرهنگی ارزشمندی در شعر فارسی کرمانشاه است، اما اکثریت اشعار مندرج در دیوان او مطالب پس از تثبیت ظاهری مشروطیت را دربرمی‌گیرد و دربارة مسائل همه‌جانبة کرمانشاه از بُرهه جنگ جهانی اوّل تا جنگ دوم قابل توجه است. آنچه در دیوان غیرت چشمگیر است، خود شاعر در درجة اول و بعد اجتماعی که در آن به سر می‌بَرَد، مطرح است و چون شاعر و روزنامه‌نگار و آزادیخواه متصوف است، دایرة اندیشه و زبان شعر او غالباً نمونه‌ای از شعر سرآمدان انجمن فرهنگ ایران و انجمن حکیم نظامی است. بومی‌گرایی در اشعار غیرت که از ره‌آوردهای شعر فارسی مشروطیت بود، گهگاه در دیوان اشعارش دیده می‌شود.(10)

دیرآشنا و هُرهُری افکار و زودرنج      باری به هر طرف که وزد باد شند کن(11)

(دیوان غیرت، 1338: 438)

 

من با فغـان و گریه شب و روز در فراق

او طعنه‌زن به شعر من و تف به قند کن(12)

(همان، 438)

 

یا

خجلت ز بسکه می‌برم از همسران خویش

چون یـخ در آفتاب گدا زنـده آو شدم(13)

مــردم به فکـر آمدن عیــد و این عجب

من بهر خرج یومیه در تک و تَوْ شدم(14)

از بهــر کــار بسکه دویدم به هر طـرف

از پـا بسان یابوی یَلخی جِــدَو شدم(15)

(همان، 490)

 

غیرت به شیوة شعرای دورة مشروطیت تصنیف هم می‌ساخته است. (1338: 496) از نکات جالب کلیات آثار غیرت این که نکاتی از مسائل تغییرات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی در فاصلة بین دو جنگ اول و دوم منعکس در شعر فارسی او را به همان شیوة شعرای مطرح آن روزگار همانند شعر فرات و وحید دستگردی و... را می‌توان در دیوان او یافت.

 

ج ـ دورة تجدد

شعر فارسی کرمانشاه در عصر رضاشاه

چهره‌های شعر فارسی کرمانشاه در دوران رضاشاه در ادامة دورة پیشین؛ ابوالقاسم لاهوتی، رشید یاسمی، غیرت، محمدجواد شباب، محمدحسن مدنی و کیوان سمیعی بودند؛ در این بین ابوالقاسم لاهوتی که پس از کودتای نافرجام در شوروی به سر می‌برد، قلب تپندة ادبیات کارگری در ایران بود که دور از وطن می‌تپید. بالطبع با توجه به تغییر اندیشة وی و تمایل به کمونیسم مفهوم میهن‌پرستی در اشعار این دورة او متفاوت بود:

 

من کارگر و تو دهقان، داد از تو و آه از من

تا چنــد برند اشراف کفش از تـــو، کلاه از من

مـــا را و تـــو را دارا،یکنوع کند یغمــا

خون می‌خورد این زالو، خواه از تو و خواه از من...

(احمد بشیری، 1358: 91)

 

یا:

کارگرهاییم ما انشای دنیا کار ماست

و آنچه هم درجمله عالم هست برپا کار ماست...

(همان، 1358: 583)

 

یا:

کارگر! دفع جفا را، گر بخواهی، می‌توانی

قطع بیخ اغنیا را گر بخواهی، می‌توانی...

(همان، 1358: 950)

 

یا:

کارگرهاییم، دنیا را به پا ما می‌کنیم

هر چه را بینی در این دنیا به جا، ما می‌کنیم

(همان، 1358: 947)

 

در دورة رضاشاه نوعی از رمانتیسم در بین شاعران و نویسندگان ایرانی رواج یافت که تسکینی برای اندیشه جامعه فرهنگی آسوده‌پندار به شمار می‌رفت، هر چند راز و رمزهای رمانتیسم اجتماعی گاه بیانگر اخباری در زیر پوسته‌های پلیسی آن دوره بود، اما شاعران فارسی‌گوی عهد رفرم در کرمانشاه نیز به تبعیت از شاعران سرشناس تهران هر کدام از دیدگاه خود به این مباحث روی آوردند و در آفرینش آثار و نشر آنها اقدام کردند که نمونة بارز آن منظومة شکرستان سرودة محمدجواد شباب است:

چـرا به پرسش مــن آن پسر نمی‌آید      ز پـا فتادم و بـازم به سر نمی‌آیـد

هـلاک مـن اگرش آرزوی دل اینک      چرا روا شده کامش دگر نمی‌آید...

خبر دهید که از دوری تو مُرد (شباب)      چرا به‌سوی وی از تو خبر نمی‌آید

(شکرستان، 1306: 63)(16)

 

در این عهد نه تنها شعر از شریعت سر می‌تابد، بلکه آزادی شاعر در دایرة موضوع و هیجان و احساسات و افسون سخن که از ویژگی‌های رمانیسم است، در اکثر آثار شاعران جز استثناهایی روی می‌نماید که شکرستان نمونه بارز آن است حتی شباب ادبیات و اخلاق دورة مغول را در این قالب بار دیگر تجدید می‌کند و در تمام اشعار شاعران این دوره سخنی که نشتری به رگ اندیشة جامعه بزند جز صدای فریاد لاهوتی وجود ندارد. میرزا باقر فانی که با اخلاق شرقی رمانتیسم را برمی‌گزیند، منظومة هفت پردة گل و بلبل را می‌سراید و منتشر می‌کند و حسین اختر بر آن مقدمه‌ای می‌نویسد...

 

الهی کلــک طبعــم آتشین ساز      دلم را آشنا گـردان بهــر راز...

به نظمم آن چنــان تأثیر بخشی      که پا برتر نهد از نظم (وحشی)

که تا سربسته گویم این سخن را      بسازم تــازه آیین کهــن را ...

(هفت پرده گل و بلبل، 1307: 4)

 

ناسیونالیسم ایرانی از فاکتورهای سیاست فرهنگی پهلوی در شعر شاعران فارسی‌گوی کرمانشاه از لاهوتی تا رشید و ... جلوه‌ای تمام دارد. دیوان سیدعبدالکریم غیرت با سبک و سیاق خاص خود بیشتر از دیگران متوجه امور سیاسی و اجتماعی است.

 

غیرت چه پیش از رفرم و چه پس از آن که بالغ بر یک دهه بیشتر نبود، در بحث ناسیونالیسم (غیرت، 1338: 153) و انتقاد از قوة قضاییه با استقبال از قصیدة صلحیة ادیب‌الممالک (همان، 158) و ... سپس منظومة مجنون‌نامه که سیمای دیگر از ادبیات رمانتیسم رایج که آمیخته به تصوف بود، (همان، 345) می‌تواند نمونه سیر تطور نظم فارسی از دورة مشروطیت تا بُرهة رفرم باشد.

 

جنگ جهانی دوم دگرگونی بزرگی در عرصة اندیشه پدید آورد. هر چند در تحول هر دوره رسوباتی رقیق یا غلیظ از دوره‌های پیشین باقی می‌ماند، شعر نفرین‌نامة کیوان سمیعی انعکاسی از تأثر شاعر فارسی‌گوی کرمانشاه در قبال اوضاع آن روز است.(17)

 

یارب این کاخ ستم را کن ز بُن زیر و زبر

آنچنان کز وی نمــاند در جهان هرگز اثر

خاک‌کن این کاخ را وان خاک را گرد هوا

تا که خاکی هم نماند تا بشر ریزد به سر...

(کیوان سمیعی، 1363: 34)

 

در این دوره رشید یاسمی چنان که خواهیم گفت سرچشمه‌ای شد برای شعر متعالی معاصر فارسی در کرمانشاه، او به سبب آشنایی با ادبیات خارجی از تجددخواهی بعد از مشروطیت برکنار نماند و اشعارش همراه با نوآوری‌ها در مضمون و محتوی و نیز عمق در متون گذشتة ادبی ایران که رگه‌هایی از سبک شعرای قدیم فارسی را در اشعار خود داشت، موجب فرازمندی سروده‌هایش شد. در قالب‌های متداول نهضت ادبی مشروطیت و پس از آن چون مستزاد، قصیدة سلیس و روان و ... طبع‌آزمایی کرد و به ترجمه‌هایی از اشعار شاعران اروپایی چون لافونتن، کریلف و شارل لوکو و... دست زد تا به زبانی ساده و روان افکار جدیدی را ارائه دهد و پنجره‌ای به جهان ادبیات بیرون بگشاید. هرچند او را در این آزمون موفق نمی‌دانند اما به هر حال تجربه‌ای بود تا به سبک بینابین گذشته و امروز در قالب دست یابد، و در این راه باید او را هم شیوه و همزبان سه شاعر دیگر عصر بیداری (بهار، ایرج، پروین) شمرد.

 

در دیوان رشید؛ تغییر در فرم و تخیل و دوری از تکلفات صنایع بدیعی، آمیختن استعداد و اندیشه و اوج‌گیری ذوق و پیوند و ارتباط بین تفکر و طبیعت (من) شاعر را به پیامبر الهام‌گیرنده و شارح راز و ظرافت‌های هستی مبدل نموده است. واژگان سلیس و برگزیده از عمق ادبیات مواج فارسی و به حاشیه راندن کلمات سطحی و بدون ریشه از ویژگی‌های شعر رشید است. شاعر فاضل و مترجم و مورخ و استاد دانشگاه تهران و پیشرو شعر بیداری مُبدع فرمی است که خود آن را (منقطعات) خوانده است و آن نوعی ترکیب‌بند است که از امتیازهای ویژه‌ای برخوردار است و شاعر فارسی‌سرای کرمانشاه در ارائه و سروده‌های خود به این قالب ابداعی بسیار موفق بوده است؛ اشعار «دو آسمان»، «چاه»، «بر پل» و «دوات» نمودار شاخص این نوآوری در فرم است. منقطعات در دو، چهار، پنج و گاهی شش بیت پیوسته نیز سروده می‌شد. (دیوان رشید یاسمی، 1362: 8 / 7 / 10 / 15)

بسیاری از اعاظم شعر فارسی پس از دورة تجدد از این فرم ابداعی رشید یاسمی استفاده گسترده کرده‌اند.